#دستور خط
✍ پیبست
«پیبست نوعی واژهبست است که به پایان واژه افزوده میشود؛ مانند ضمیر پیوستۀ ملکی «–َم» در «کتابم». واژهبستهای فارسی عموماً پیبست هستند» (طباطبایی، ۱۳۹۵: ۱۱۹).
🔶 صورت سالم حرف اضافۀ «به» فقط با ضمایر منفصل به کار میرود: به من، به تو، به او، به ما، به شما، به آنها.
🔴 پیبستهای ضمیری پس از حرف اضافه «به»
1⃣ بهم (شکسته) ← بهم (شکستهتر)
2⃣ بهت (شکسته) ← بهت (شکستهتر)
3⃣ بهش (شکسته) ← بهش(شکستهتر)
4⃣ بهمون (شکسته) ← بهمون (شکستهتر)
5⃣ بهتون (شکسته) ← بهتون (شکستهتر)
6⃣ بهشون (شکسته) ← بهشون (شکستهتر)
✅ ۱. علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص۱۱۹.
✅ ۲. امید طبیبزاده، فارسی شکسته؛ دستور خط و فرهنگ املایی، چ۱، تهران: کتاب بهار، ۱۳۹۸، ص۵۰.
✅ فریده آرامیده
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
شروع داستان ممکن است برای برخی نویسندگان چالشبرانگیز باشد، اما برای دیگران ممکن است به عنوان یک مرحله مهم و جذاب در نوشتن داستان نگاه شود. برای بسیاری از نویسندگان، شروع داستان میتواند به عنوان یک نقطه شروع برای کشف دنیای داستانی، معرفی شخصیتها، ایجاد جو بینظیر و جلب توجه خواننده مورد استفاده قرار گیرد.
در حقیقت، شروع داستان یک فرصت برای نویسنده است تا خواننده را به دنیای داستانی خود جذب کند و او را به مسیری از رمز و رازها، هیجانها و ماجراهایی بیاورد که او را به سرزمین جدیدی از تخیل و خلاقیت هدایت میکند. بنابراین، شروع داستان باید جذاب، توجهبرانگیز و اغواکننده باشد تا خواننده را به سرزمین داستان خود وادار کند.
اگرچه ممکن است برای برخی نویسندگان چالشبرانگیز باشد، اما با تمرین و آزمایش، میتوانند شروعهای جذاب و جذاب برای داستانهای خود ایجاد کنند.
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب دوم : در اخلاق درویشان
🌺 حکایت ۴۲
💫 در شهر بغداد، بين پرچم و پرده (آويزان در درگاه كاخ شاه، يا روپوش او هنگام خواب)دشمنى و كشمكش لفظى در گرفت، پرچم به پرده گفت: من و تو هر دو غلام و چاكر شاه هستيم، من لحظه اى از خدمت شاه نياسوده ام، همواره در سفر و حضر، رنجها مى بينم، ولى تو نه رنج ديده اى و نه در محاصره دشمن قرار گرفته اى و نه بيابان و باد و گرد و غبار ديده اى، به علاوه من همواره در سعى و تلاش، پيشقدمتر هستم، پس چرا عزت و احترام تو نزد شاه بيشتر است؟ !
🔸تو بر بندگان مه رويى
🔹با غلامان ياسمن بويى
🔸من فتاده به دست شاگردان
🔹به سفر پايبند و سر گردان
پرده در پاسخ پرچم گفت: علت اين است كه تو بلندپرواز هستى ولى من فروتن.
🔸گفت من سر بر آستان دارم
🔹نه تو چو سر به آسمان دارم
🔸هر كه بيهوده گردن افرازد
🔹خويشتن را بگردن اندازد
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#خلاصه
#توضیحات
شنیدیم که در آغازِ پادشاهی کاوس، دیوی بهشکلِ رامشگری به دربارِ او درآمد و در وصفِ مازندران نغمه ساز کرد. کاوس هوای مازندران کرد و پندِ بزرگان و همینطور زال در رها کردنِ این کار را نشنیده گرفت و گفت که او از همهی شاهان پیشین بزرگتر و پرقدرتتر است و باید مازندران را فتح کند، و روانهی آنجا شد. مازندران را غارت کرد و کسانِ بسیاری را کشت. شاهِ مازندران از دیوِ سپید کمک خواست. دیوِ سپید چشمِ کاوس و بیشترِ لشکرش را نابینا و آنها را دربند کرد. کاوس کسی را مخفیانه پی زال فرستاد برای یاری گرفتن. زال رستم را برای این کار فراخواند تا روانهی مازندران شود. قصهی رفتنِ رستم به مازندران و اتفاقاتی که در هفت منزلِ این راه برای او پیش میآید، به هفت خانِ رستم معروف است. از هفت خان تعبیرهای زیادی شده و حتی گاهی آن را با مراحلِ سلوکِ عرفانی مقایسه کردهاند. اما بیش از هر چیز، هفت خان و نمونههای مشابهِ آن، یک آیینِ "گذر" به حساب میآیند؛ یک مسیرِ بلوغ و پهلوانسازیاند که در همهجا وجود دارند و در آنها پهلوانِ غالباً جوانِ قصه با سختیهای گوناگونی مواجه میشود و با غلبه به آنها به پختگی میرسد و در پایان بهشکل پهلوانی پرتجربه سربرمیآورد. این مسیرهای دشوار اغلبِ اوقات منطقستیزند و با ناشناختهها ارتباط دارند؛ بیابان و دریاهای خطرناک و جنگل و همینطور موجوداتِ خطرناک چون دیو و اغواگرانی چون پری؛ اما قهرمانِ قصه برای اثباتِ شایستگی خود باید از آنها بگذرد و گاهی حتی بهاختیار مسیرِ دشوارتر را نیز انتخاب کند، و البته که کمکِ او نیز گاهی از دنیاهای ناشناختهی دیگر میآید.
این آیینِ گذر (کندن از وضعیتِ کنونی، رفتن یا تشرف و پشتِ سر گذاشتن سختیها، و بازگشت بهشکل کسی تازه) قالبی جاافتاده شده و بسیاری قصهها، نمایشنامهها و فیلمها از آن دستمایه گرفتهاند. از امشب یک نمونهی شاهنامهای جذابِ آنها را میشنویم -هفت خانِ رستم که ماجراهای هفت منزلِ سرِ راه رستم است برای رسیدن به کاوس و ایرانیانِ دربند در مازندران و آزاد کردنِ آنها.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-خان: درمورد "خان" یا "خوان" بحثهای زیادی شده است. بهاحتمالزیاد معنی چیزی که فردوسی استفاده کرده، همان خانه، منزل و مرحله است که امروزه "خان" مینویسیم اما مطمئن نیستیم که در دورهی فردوسی آیا املای آن هم بههمینشکل بوده یا بهشکل "خوان".
-پَهلَو: شهر، پایتخت؛ و دراصل پارت
-پَهلَو: شکلِ کوتاهشدهی پهلوان، منسوب به پهلو درمعنی پارت، یعنی شهر؛ پس پهلوان یا شکل کوتاه آن، پهلو، یعنی مردِ دلیرِ پارتی.
-نیمروز: سیستان
-دوروزه: راهِ دوروزه
-گذاشتن: طی کردن
-راه بریدن: راه سپردن
-به شور آمدن: به هیجان آمدن
-یکی رخش را تیز بنمود ران / تگِ گور شد با تگِ او گران: سرعتِ رخش را زیاد کرد، پس سرعتِ گورها بهنسبتِ سرعتِ رخش کم شد و رخش به آنها رسید.
-زینهار: امان
-خوار: سبک، بی زحمت
-مَرغزار: دشت
-درِ بیم را جای ایمن شناخت: ورودی آن جای خطرناک را ایمنتر دید (بهدلیلِ زودتر باخبر شدن از خطر).
-یارستن: جرات کردن
-پسودن: لمس کردن، کنایه از نزدیک شدن
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
218.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
🖤✨ســـلام
🍃✨روزتـــون
🖤✨پر از خیر و برکت
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
دوش می رفت به صد ناز جوانی به رهی
زلف پرتاب به رخ، خنده مستانه به لب
من عصا بر کف و قد خم شده و موی سفید
می دویدم به دو صد لابه و عجزش ز عقب
چون مرا دید چنین گفت صفایی چه تو راست
که به دنبال من آیی به چنین رنج و تعب
تو بدین هیئت اگر عشق نبازی چه شود
با چنین حال دگر وصل جوانان مطلب
#شعر #ملااحمد_نراقی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim