پرسش👇
«اساسکشی یا اثاثکشی»
پاسخ👇
☜ «اثاث» بهمعنای لوازم خانه است و «اساس» به معنای پایه و بنیاد. زندهیاد ابوالحسن نجفی در «غلط ننویسیم» مینویسد: «اسباب و اثاث باید نوشت و نه اسباب و اساس که اخیرأ در پارهای از نوشتهها به چشم میخورد.»
#غلط_ننویسیم
#علیرضا_حیدری
🖊@ghalatnanevisim
تصویرهای متنوع و دقیق ایجاد کنید .... رعد و برق را مانند چخوف به تصویر بکشید: انگار کسی با پای برهنه روی پشت بام راه می رود. داشتن دیدی کامل و روان خیلی مهم است.
الکساندر کوپرین
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب دوم : در اخلاق درویشان
🌺 حکایت ۴۵
💫 پیرمردی نیکوسرشت دختر خود را به عقد مردی کفشدوز در آورد. همان شب مرد کفشدوز در بستر خود با چنان آتشی از بوسه لب های دخترک را گزید که از شدت آسیب زخمی شد و خونریزی کرد.
فردای آن شب وقتی پیرمرد، صورت دخترش را دید به سراغ داماد رفت و گفت: ای نادان این چه رفتاری است که از خود نشان داده ای. مگر تصور کرده ای قرار است با دندان هایت نخ های کفش ها را بجَوی. گفته هایم را شوخی تصور نکن و دست از این رفتارت بردار.
"خوی پلید اگر در وجود انسانی قرار گرفت هرگز از او جدا نمی شود مگر به وقت مرگ."
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-راه کردن بر کسی: بر او گذشتن
-آشفته: بیقرار، نفسنفسزنان (بهخاطرِ هیجانِ رخش در مٲموریتِ نگهبانیاش از رستم)
-رخشنده: درخشنده
-دیهیمجوی: صفتِ رستم است، بهدلیل جانشینی حکومتِ سیستان بعد از زال.
-سر پرخرد پُر ز پیکار دید: خود را آمادهی جنگ یافت.
-ابا رخش برخیره پیکار کرد / بدان کو سر خفته بیدار کرد: رستم با رخش مشاجره کرد که چرا بیدلیل او را بیدار کرده است.
-تگ آوردن: تاختن
-بخش: پخش؛ پراکنده. معانی دیگر "بخش" (از فعلِ بخشاییدن): تقسیم، بهره، سرنوشت.
-رخساره زرد کردن: کنایه از خشمگین شدن
-سربهسر: سراسر، کاملاً
-تاریکی شب بخواهی نهفت؟: رستم به رخش میگوید: (چیزی جز تاریکی شب نیست که از آن بترسی؛) آن را هم نمیشود کاری کرد.
-به بیداری من گرفتی شتاب: قصدت این است که مرا از خواب بازداری.
-رستخیز: غوغا
-پَی بریدن: زدنِ رگِ پشتِ پای اسب
-خشت: نیزهی کوتاه
-گران: سنگین
-سِیُمره: بارِ سوم
-برگستَوان: جنگجامهی اسب و فیل
-دَم: نفس
-روان: در اینجا که صفتِ رخش است یعنی رها. در ادامه، دو معنی دیگرِ روان را هم داریم: روان درمقابلِ تن، و روان یعنی روانه و جاری.
-دلش زان شگفتی به دو نیم بود / کش از رستم و اژدها بیم بود: رخش از آن پیشامدِ شگفت دودِل بود که چه کند. چون هم از اژدها و کشته شدنِ رستم و خودش میترسید و هم از بیدار کردنِ رستم.
-هم: بااینوجود
-نآرمید: آرام نگرفت.
-بارهی دستکش: اسبِ دستآموز
-سبک: درجا، بیدرنگ
-سَداندرسَد: سد فرسنگ در سد فرسنگ
-نیارد به سربر پریدن عقاب / ستاره نبیند زمینش به خواب: عقاب جرٲتِ پریدن فرازِ قلمرو من ندارد و ستاره هم از ترس بالای این زمین ظاهر نمیشود.
-گوش مالیدن: گوش تیز کردن
-کفت: کتف
-چرم: پوست
-فروریخت چون رود زهر از برش: رودی از زهر از سینهاش جاری شد. تصویرهای پرمبالغه ی بعد از کشته شدنِ اژدها بسیار جذاب است. در بیتِ بعد هم میگوید زمین زیرِ تن او ناپدید شد (از بزرگی اندامِ او) و چشمهای از خون از تن او جوشید!
-تیزدم: آه، ناشی از حیرت
-پاک: سرتاسر
-نامِ یزدان خواندن: خدا را یاد کردن و به او پناه بردن
-جهان جز به زور جهانبان نجُست: جهان را برپا تنها بهخواستِ خدا دید.
-توش: تابوتوان
-هنر: در شاهنامه در بیشتر جاها هنرِ جنگ است.
-ساخته: آماده، زینکرده
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
Reza4_5827792328818950647.mp3
زمان:
حجم:
1.81M
#کیان #کیکاوس (بخش ۱۲)
گفتار اندر خان سیم رستم
#هفت_خان_رستم
#داستان_جنگ_مازندران
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: نمایشنامه نویسی چگونه آغاز کنیم
✍نویسنده: عبدالحی شماسی
ناشر: انتشارات آریا گهر
ناشر: انتشارات سوره مهر
کتاب نمایشنامه نویسی: جلد اول نوشتهی عبدالحی شماسی، به شما کمک میکند تا فنون و مهارتهای نوشتن نمایشنامه را یاد بگیرید.
کتاب نمایشنامهنویسی به دو بخش «ساختار نمایشنامه» و «ساختمان نمایشنامه» تقسیم شده است. در بخش اول تمام عناصر نمایشنامه مثل «گفتوگو»، «اشخاص»، «زمان و مکان» و «زبان» توضیح داده شده و در پایان هر بخش نیز تمرینهایی برای درک دقیق مطالب آورده شده است.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
634K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸صبح آغاز حیات است و امید
🌿دستهایتان پرگل
🌸شادیتان پاینده
🌿خنده ارزانی چشمانتان
🌸سلام صبحتون بخیر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
ابروی کجت که دل برو مشتاقست
محراب شهان و قبلهٔ آفاقست
طاقست ولی به دلنشینی جفتست
جفتست ولی ز بیقرینی طاقست
#شعر #قاآنی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#دستور
✍ اِتباع
«اتباع در لغت بهمعنی «پیرویکردن» است؛ اما در اصطلاح دستورپژوهان فرایندی است که از طریق آن نوعی واژۀ مرکب ساخته میشود، شامل دو جزء که یکی را متبوع میگویند و دیگری را تابع مانند ترکیب «کتابمتاب» که در آن «کتاب» متبوع است و «مِتاب» تابع.
تابع برای تأکید و استواری متبوع میآید و متبوع است که معنی کل واژۀ مرکب و نیز مقولۀ نحوی آن را تعیین میکند؛ برای مثال، ترکیب «رَخْتپَخْت»، معنایش از جزء اول، یعنی «رخت» گرفته میشود و مقولۀ نحوی، یعنی اسمبودن، آن نیز از همین جزء اول حاصل میآید. اتباع به گفتۀ ادوار ساپیر (ص۱۱۹)، در همۀ زبانها وجود دارد؛ اما بسامد کاربرد آن و نیز نقشی که ایفا میکند در زبانهای مختلف تا حدی متفاوت است.»
«در زبان فارسی اتباع بهصورت اسم و صفت و قید و عمدتاً در زبان گفتاری به کار میرود؛ ولی گاهی در متون ادبی نیز دیده میشود، چنانکه در بیت زیر میبینیم:
آن یکی میگفت دنبالش کژ است
و آن یکی میگفت پشتش کژمژ است (مولوی)».
✅ علاءالدین طباطبایی، ۱۳۹۵ش، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ص۸.
✅ فریده آرامیده
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim