eitaa logo
غلط ننویسیم
16.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
173 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
«نوشتن یک هدیه است» این جمله‌ای است که من از یک کتاب برداشتم‌ و به شعار زندگی‌ام تبدیل شده. من معتقدم نویسندگی خلاق، منبع کشف و شهود است. برخی فقط به نتیجه‌ نوشتن توجه می‌کنند، کسانی که به نتیجه توجه می‌کنند معمولاً با سؤالات نظیر این‌که چه چیزی بنویسم که مخاطب بپسندد؟ آیا ناشر کتابم را چاپ می‌کند؟ چه تعداد از مخاطبان کتابم را تهیه می‌کنند و...؟ خلاقیت خود را کور می‌کنند. اما کسی که به فرآیند نوشتن توجه ‌کند، از ناخودآگاهش می‌نویسد، به صدای درونش اهمیت می‌دهد و خودش را قضاوت نمی‌کند و همین کار باعث شکوفایی خلاقیتش می‌شود. البته باید هر دو رویکرد را با هم درنظر داشت. یعنی در کنار این‌که خودجوش می‌نویسیم، به نتیجه هم بی‌توجه نباشیم. بئاته شفر نویسنده آلمانی و مربی نویسندگی خلاق 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟥 قابل توجه تایپیست‌ها، ویراستارها و شاید هم شما! نوشته: رانندگی در حالت ایتالیک! 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب دوم : در اخلاق درویشان 🌺 حکایت ۴۶ 💫 فقیهی دخترى داشت كه بسيار بد قيافه بود. به سن ازدواج رسيده بود، با اينكه جهيزيه فراوان داشت، كسى مايل نبود با او ازدواج كند. 🔸زشت باشد دبیقى و ديبا(۱) 🔹كه بود بر عروس نازيبا ناچار او را به عقد نابينايى در آورند، در آن عصر حكيمى از سرانديب (جزيره سيلان) هند آمده بود و بر اثر مهارت در درمان، چشمان نابينایان را بينا مى كرد، به فقیه گفتند: چرا دامادت را نزد آن حكيم نمى برى تا با درمان چشمانش، ديدگانش را بينا كند؟ پاسخ داد: مى ترسم او بينا شود و دخترم را طلاق دهد، زنى كه زشت رو است، شوهر نابينا براى او بهتر از بينا است ۱_دبيقی: پارچه‌ای است از نوع حرير نازک که در مصر مي‌بافند. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت صد و سی و هفتم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-فراز: بالا -چو خورشیدِ تابان بگشت از فراز: وقتی خورشید از بالای سر عبور کرد، یعنی روز از نیمه گذشت. -تَذَرو: قرقاول -نبید: شراب -ریچار: مربا یا ترشی -خورِ جادوان بُد که رستم رسید / از آوازِ او زود شد ناپدید: آن جایگاه که رستم رسید، خورش‌خانه‌ی جادوگران بود، یا وقت غذا خوردنِ آن‌ها. از صدای او جادوگران ناپدید شدند. -اندرآمدن: درآمدن، شروع کردن -فرخنده‌پی: خجسته یا، به‌شادمانی -نغز: دلکش -خانه‌ی سور: طربخانه -بر: سینه، آغوش -بزد رود و آن‌گه ره اندرگرفت: ساز زد و نغمه سرکرد. -بَدنِشان: بخت‌برگشته -میدان: جای بازی و ورزش -بویاگل: اشاره به رسمِ در دست گرفتن گل و دیگرچیزهای خوشبو در مراسمِ بزم -چامه: نغمه -زخم: زخمه، یا صدا (ی ساز) -نگار: رخساره -پرسیدن: احوالپرسی -آفرین: ستایش -فزایش گرفتن: افزودن، ادامه دادن -خوان: سفره -میگُسار: در شاهنامه هم به‌معنی نوشنده‌ی می است و هم ریزنده‌ی می، یعنی ساقی. -ریمَن: پلید، فریبکار -رنگ: نیرنگ و، آرایش -طاس: جام -روانش گمان نیایش نداشت: روانِ زنِ جادوگر دراندیشه‌ی ستایشِ خدا نبود. -سبک: درجا -ازباد: به‌تندی -خم: حلقه -بدان‌گونه کت هست بنمای روی: آن‌گونه که واقعاً هستی خود را نشان بده. خودِ واقعی‌ات را نشان بده. -گَنده: گندیده، سالخورده -دلِ جادوان زو پر از بیم کرد: رستم دلِ دیگرجادوگران را با کشتنِ زنِ جادوگر پر از ترس کرد. 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیست کس به عهد ما یار یار خویش را دوست خصم جان بود دوستدار خویش را آن سیاه کوکبم کز غم تو کرده‌ام تیره همچو روز خود روزگار خویش را او به رخش ناز و من خاک رهگذر چسان دست بر عنان زنم شهسوار خویش را مهر من طلوع کند در هوای خود ببین اضطراب ذره بی‌قرار خویش را باز پیچ و خم مکن همچو شعله‌ام یا برون کن از دلم خارخار خویش را شد دل چون گدا خون ز رشک تا به کی یار شهر بنگرم شهریار خویش را مردم از ندیدنش ای خوش آن زمان که من دیده بر رخ افکنم گلعذار خویش را 🖊@ghalatnanevisim
✍ حروف اضافه 🔶 حرف اضافۀ «برایِ» «حرف اضافۀ «برای» که در فارسی امروز ساده به شمار می‌‌آید، از نظر ریشه‌شناسی مرکب است و از «به» (در پهلوی «پد») و «را» تشکیل یافته است. «را» در قدیم به‌معنی «به علتِ» بوده است، چنانکه در واژۀ «چرا» همان معنای قدیمش را حفظ کرده است.» 🔶حروف لازم‌الاضافه «برخی حروف اضافه همیشه با نشانۀ اضافه به کار می‌روند و به اصطلاح لازم‌الاضافه‌اند؛ مانند: برایِ، محضِ، مطابقّ، پایِ (او پای حرفش می‌ایستد).» 🔶 «همۀ حروف اضافۀ سادۀ اصیل فارسی بدون نشانۀ اضافه به کار می‌روند، به‌جز «برایِ» که لازم‌الاضافه است.» ✅ علاءالدین طباطبایی، ۱۳۹۵ش، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ص۲۵۱. فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
پرسش👇 سلام و عرض ادب در بعضی از متن‌هایی در صفحات مجازی از واژۀ «سپاسمند» به جای سپاسگزار استفاده می شود، آیا می‌توان از این واژه «سپاسمند» استفاده کرد و آیا این واژۀ مرکب صحیح است؟ ممنون از راهنمایی شما پاسخ👇 پسوند «مند» به‌معنای صاحب و دارنده و خداوند است؛ هنرمند (صاحب هنر)، دردمند (دارندۀ درد)، اندیشمند (خداوند اندیشه)، خردمند (صاحب خرد) و .... بنابراین، «سپاسمند» چندان معقول و درست به نظر نمی‌رسد. 🖊@ghalatnanevisim
باقیاتِ صالحات یعنی «کارهای نیک (که مستحق ثواب اخروی است)». صورت اصلی این ترکیب در عربی الباقیات الصّالحات است که در عرف فارسی زبانان معمولاً به صورت باقیات صالحات یا باقیات الصّالحات مستعمل است و عوام آن را به غلط باقیات و صالحات می‌گویند. ص۵۷ 🖊@ghalatnanevisim
میان‌داستان عالی گرچه اولین کلمه تا آخرین کلمه هر داستانی، اهمیت حیاتی دارد، بخش میانی داستان دارای اهمیتی ویژه است. قهرمان داستان به چه موضوعی باید اهمیت بدهد؟ چیزی که او برای به دست آوردن یا حفظ کردن آن، اهمیت زیادی قائل است، در این بخش داستان قرار دارد. این چیز می‌تواند به دست آوردن یا حفظ قلب همسر محبوبش یا محل مخفی ماهیگیریش باشد. این موضوع باید برای خواننده قابل قبول باشد،‌ به علاوه نباید آن را دفعتا مطرح کنید. بلکه به طورمکرر به خاطر خواننده بیاورید که چگونه آن موضوع برای شادی شخصیت اصلی شما، حیاتی است. به این ترتیب آنها این موضوع را به خاطر خواهند داشت. شما اهمیت موضوع را در میانه داستان جا می اندازید. اما چگونه این کار را می‌کنید؟ صرفا با گفتن اینکه، امر فوق برای شخصیت مهم است،این کار را نجام نمی‌دهید؛ بلکه حوادث را طوری ترتیب می‌دهید که آن را نشان دهند و ثابت نمایند. یعنی طراحی رفتار مناسب برای شخصیت اصلی، در قطعات میانی داستان، بیشتر می‌تواند منظورتان را برآورده سازد تا گذاردن حرفهایی در دهان او. مردی را در نظر بگیرید که اسب مورد علاقه‌اش به داخل یک نهر خروشان افتاده است. اگر او با وحشت فریاد بکشد، ‌بیشتر تحت تأثیر علاقه‌اش به حیوان قرار می‌گیریم یا اگر به دنبال اسب به رغم به خطر افتادن حتمی زندگی‌اش خودش را به داخل آب بیندازد؟ قطعات قوی و پر رنگ و حوادثی برای ساختن میانه داستان در بیشتر موارد، حاصل طراحی و نشا کردن و پرورش دادن می‌باشد و پس از مدت‌های طولانی، سرانجام روزی به صورت چیزهایی از جنس تجارب، تلاش‌ها و قضاوت‌های شخصی، ظاهر خواهند شد. یا ممکن است زاییدهٔ یک لحظه الهام از آسمان در ضمیر آگاهتان باشد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد دربرابر فرشته اختصاصی خویش کرنش کنید و بیشتر از پیش کار کنید. زیرا میانهٔ داستان بسیار مهم هستند و چندان بیراهه نیست اگر آنها را قلب هر داستانی بدانید. جایی که داستان نیرو و عمق می‌یابد و در طی آن زنده و جاندار می‌شود. د.و. سواین 📚 فنون آموزش داستان کوتاه ترجمه و گرداوری: رضا فر 🖊@ghalatnanevisim
💥 نویسندگی را جدی بگیرید ✍️ ست گادین آستین‌ها را برای «نوشتن» بالا بزنید... درحالیکه ما داریم برای رسیدن به جهان post-litetate(جهان پسا‌سوادآموزی. م؛ فرضیه‌ی «مک لوهان» درباره‌ی جهانی بدون نیاز به سواد خواندن و نوشتن و متکی به سواد رسانه‌ها) باهم مسابقه می‌دهیم، یک میانبر غافلگیرکننده و تمایزآفرین، در واقع همین می‌تواند باشد: آموزش نویسندگی. امروزه کتاب‌های صوتی بیشتر از کتاب‌های کاغذی می‌فروشند. هوش‌مصنوعی می‌تواند نوشته را به فایل صوتی بدل کند. مردم همه چیز را اسکن می‌کنند ولی نمی‌خوانند. شما اهمیتی به این چیزها ندهید. «نویسندگی» را یاد بگیرید. بله فوق‌العاده است که یک توسعه‌دهنده، یک مهندس عمران یا یک ریاضیدان برجسته شوید ولی اغلبِ افراد از همان نوجوانی می‌دانند که این‌کاره نیستند. اما نوشتن چه؟ اگر بعنوان یک بازیگر قادر به نوشتن باشید، معنی‌اش آنست که می‌توانید خودتان را بازی کنید. اگر بعنوان یک بازاریاب قادر به نوشتن باشید، معنی‌اش آنست که می‌توانید داستان خودتان را روایت کنید. اگر بدنبال شغلی هستید، توانایی شما در نوشتن باعث می‌شود جزو معدود افراد خاصی باشید که به چشم بیایید. نوشتن یعنی تفکر سازمان‌یافته برای متقاعد‌شدن. Writing is organized thinking on behalf of persuasion. نوشتن فرصتی است برای شما تا از پای ننشینید و تفاوت بیافرینید. شما برای نویسندگی به هیچ مجوز یا امکاناتی نیاز ندارید. شما برای نوشتن به علوم پیشتاز تخصصی یا پول هم نیازی ندارید. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب دوم : در اخلاق درویشان 🌺 حکایت ۴۷ 💫 پادشاهى با ديده تحقيرآميز به پارسايان مى نگريست، يكى از پارسايان از روى تيز فهمى، دريافت كه پادشاه نسبت به آنان، بى اعتنا است. به او گفت: اى شاه ! ما در اين دنيا از نظر لشگر از تو كمتريم ولى از نظر عيش زندگى از تو شادتر مى باشيم و در مورد مرگ با تو برابريم و در روز حساب قيامت از تو بهتريم 🔸اگر كشور گشاى كامران است 🔹و گر درويش حاجتمند نان است 🔸در آن ساعت كه خواهند اين و آن مرد 🔹نخواهند از جهان بيش از كفن برد 🔸چو رخت از مملكت بربست خواهى 🔹گدايى بهتر است از پادشاهى پارسا در ظاهر لباس پاره پوشيده و سرش را تراشيده ولى در باطن، دلش زنده است و هواى نفس اش مرده است . 🔸نه آنكه بر در دعوى نشيند از خَلقى 🔹وگر خلاف كنندش به جنگ برخيزد 🔸اگر ز كوه غلطد آسيا سنگى 🔹نه عارف است كه از راهِ سنگ برخيزد (۱) شيوه پارسايان، ذكر و شكر، خدمت و طاعت ايثار و قناعت، توحيد و توكل، تسليم و تحمل است. هر كس كه داراى اين صفات است در حقيقت پارسا است گرچه لباس پاره پوشيده باشد، ولى آن كس كه هرزه گرد، هواپرست و هوسباز است و همواره اسير شهوت بوده و در خواب غفلت بسر مى برد و بى بندوبار است، چنين كسى رند (بی قید) است گرچه در ميان لباس فاخر باشد. 🔸اى درونت برهنه از تقوی 🔹كز برون جامه ريا دارى 🔸پرده هفت رنگ در مگذار 🔹تو كه در خانه بوريا دارى (۲) ۱_ يعنى: پارسا آن نيست كه در برابر مردم از روى گزاف دكان لاف معرفت بگشايد و بر مسند ارشاد نشيند، و اگر به او سخن ناپسند گويند، دعوا و ستيز كند، بلكه پارسا در برابر حوادث، مقاومت دارد كه اگر سنگ بزرگى از بالاى كوه به طرف او بغلطد، از سر راه آن برنخيزد (يعنى ترس و هراس از حوادث تلخ ندارد.) ۲_ يعنى: پرده هفت رنگ پر زرق و برق را بردار، چراكه در خانه ات حصير انداخته اى (تو كه باطنت با حصير پوشيده است، چرا با ظاهر فريبا، خودنمايى مى كنى ؟) 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت صد و سی و هشتم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-پویان: شتابان -زنگی: زنگباری؛ سیاهپوست -عنان به اسب دادن: واگذاشتنِ اسب به خود در تاختن -افراز: فراز، بلندی؛ درمقابلِ "جوی" که کنایه است از گودال و پستی -پرنیان: ابریشمِ نقش‌ونگاردار -خوید (/xwid/): غلاتِ نارس. با "خیس" و "خَوی" (/xay/) به‌معنی عرقِ تَن که در بیت‌های بعد داریم هم‌ریشه است. -جهانی ز پیری شده نوجوان: از آن دشتِ پرخویدِ چون پرنیان زیبا، جهانِ پیر از نو جوان شده بود. -همه بر برش جامه چون آب بود: لباسِ جنگ در تنش خیسِ آب (عرق) بود. -به خوی‌اندرون غرقه بد مغفرش: کلاهخودش خیسِ عرق بود. -هِزَبر: شیر -دشتوان: دشتبان -گشاده‌زوان: پرخاشگرانه -گرم: سخت -برِ رنج‌نابرده برداشتی: محصولی که رنجی برای آن نبرده بودی و ازآنِ تو نبود را برداشتی. -تیز: خشمگین -غریوان: خروشان، ناله‌کنان -مرز: ناحیه، شهر -پلنگینه: لباسی از پوستِ پلنگ، که همان ببرِبیانِ معروفِ رستم است. -همه دشت سرتاسر آهرمن است: (دشتبان در توصیفِ اندامِ رستم می‌گوید:) تنِ او گویی چون آهریمنی همه‌ی دشت را فراگرفته. -هِشتن: گذاشتن، رهاکردن -مرا دید، برجَست و یافه نگفت / دو گوشم بکند و همانجا بخفت: رستم بی آن که کلمه‌ای به من بگوید ازجا درآمد و گوشم را کند و دوباره خوابید. تصویری بسیار شیرین و فانتزی در این بیت‌ها ساخته شده. دشتبان را می‌بینیم که طلبکارانه و ناسزاگویان سراغِ رستم و رخش می‌رود. رستم بی که چون‌وچرایی با او بکند دو گوشِ او را می‌کند و کفِ دستش می‌گذارد. دشتبان مبهوت و جاخورده از این کار با گوش‌های خون‌چکانش در دست سراغِ پهلوان منطقه، اولاد، می‌رود! 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: نمایشنامه ‌ات را بنا کن ✍ نویسنده: دیوید راش مترجم: فاطمه عسکری، مهناز مظلومی ناشر: انتشارات مهرگان خرد اگر شما هم در آرزوی نویسندگی هستید یا مایلید اطلاعات خود را درمورد نمایشنا‌مه‌نویسی بالا ببرید، فقط کافی است سری بزنید به کتاب نمایشنامه‌ات را بنا کن (Building Your Play) نوشته‌ی دیوید راش (David Rush). نویسنده‌‌ی این کتاب در عین اینکه شما را با مفاهیم پایه و زیربنایی نمایشنامه‌نویسی آشنا می‌کند، ترفندها و فرمول‌های کاربردی‌اش را نیز به شما می‌آموزد. دیوید راش به شما نشان می‌دهد که چطور با بررسی نمایشنامه‌های کلاسیک و آثار فاخر، مشخصه‌های اصلی آن‌ها را به دست آورده و بر این اساس هم آثار سایر نویسندگان را ارزیابی کنید، هم توانایی نویسندگی خود را ارتقا دهید. 🖊@ghalatnanevisim
هدایت شده از قاصدک
میدونی و چیه و کجان؟⭐️ میدونی چطور جهت رو از روی ستاره ها تشخیص بدی؟🕋 ویژگی های منحصر به فرد ها و رو بلدی؟✨🌟🌘🌗 چیه؟و چرا بهش میگن سیاه چاله؟🪐 آیا وجود داره؟👤 اگر دنبال عاشق ستاره ها و هستی یه کانال ویژه براتون آوردم که نباید از دستش بدید👇👇👇👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/3356230038C3705ede9ce