eitaa logo
غلط ننویسیم
16.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
175 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل عشاق روا نیست که دلبر شکند گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند بر نمی‌دارم از این در سر خویش ای دربان صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند 🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی محتوا           👈 درون‌مایه کلمه عبور            گذرواژه مبتلا                   دچار ماحصل               دستاورد بی‌تردید               بی‌گمان مسلما                  بی‌گمان مجرب                 کارآزموده مرور                    بازبینی 🖊@ghalatnanevisim
✍ ملاک‌های تشخیص جملهٔ پایه و جملهٔ پیرو 1⃣ پیوندهای وابستگی بر سر جملهٔ پیرو می‌آیند و در مواردی هم که در آغاز آن واقع نشوند در هر حال قبل از فعل آن قرار می‌گیرند: به مسافرت نمی‌روم مگر اینکه سعید هم بیاید. درسم وقتی‌که تمام شد به شهرمان برمی‌گردم. ◻️یاد‌آوری: پیوندهای گسسته در آغاز و در پایان جملهٔ پیرو قرار می‌گیرند: وقتی به خانه رسیدم که دیگر شب شده بود. 2⃣ اگر جملهٔ مرکبی فاقد پیوند باشد می‌توان با توجه به وجه فعل‌های آن پی برد که کدام‌ یک پایه است و کدام یک پیرو. اگر در یک جملهٔ مرکب وجه یکی از افعال اخباری و وجه دیگری التزامی باشد جمله‌ای که وجه فعل آن اخباری است جملهٔ پایه است و جمله‌ای که وجه فعل آن التزامی است جملهٔ پیرو است: می‌خواهم به سفر بروم. در این جمله «می‌خواهم» پایه است و «به مسافرت بروم» به اعتبار وجه التزامی فعل آن پیرو به شمار می‌آید. 3⃣ در جمله‌های مرکبی که پیوند ندارند و به اعتبار وجه آن‌ها نیز نمی‌توان جملهٔ پایه و پیرو آن‌ها را تشخیص داد، باید به‌معنی جمله‌ها توجه کرد. برای مثال، در جملهٔ «کوشش کنید، موفق شوید»، جملهٔ «موفق شوید» پیرو است، زیرا از معنی آن چنین برمی‌آید که یک پیوند در آغاز آن مستتر است: کوشش کنید تا موفق شوید/ برای اینکه موفق شوید کوشش کنید. 4⃣ آهنگ کلام در جمله‌های پایه و پیرو متفاوت است. این نکته باید در کتاب‌های آواشناسی شرح شود. در اینجا به ذکر همین نکته بسنده می‌کنیم که جملهٔ پیرو اگر پیش از جملهٔ پایه بیاید (که در غالب جمله‌های مرکب چنین است) آهنگی دارد که نشان می‌دهد جمله تمام نشده است. ✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۱۹۹ تا ۲۰۰. 🖊@ghalatnanevisim
✅ نصف جواب ❌ خب..نصفه جواب را استاد گفتند 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت 🌺 حکایت ۱۳ 💫 هندویی، در حال یادگیری مهارت نفط اندازی(۱) بود.حكيمى به او گفت: تو كه در خانه ساخته شده از نى زندگى مى كنى چنين بازیچه اى براى تو روا نيست. 🔸تا ندانى كه سخن عين صوابست مگوى 🔹وآنچه دانى كه نه نيكوش جوابست مگوى(۲) ۱_ نفط اندازی: نوعی آتش بازی و آتش از دهان بیرون دادن ۲_ تا زمانی که هنوز نمیدانی کلامت نیکوست یا نه، چیزی نگو و تا زمانی که هنوز نمیدانی عاقبت رفتارت چیز انجام مده. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و هفدهم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-چو دانست سوداوه کو گشت خوار، / نیاویخت اندر دلِ شهریار، // یکی چاره جست اندر آن کار٘ زشت. / ز کینه درختی به‌نوی بکِشت: سودابه وقتی دید حرفش در کاوس کارگر نیفتاده و پیشِ او خوار شده، نیرنگی زشت زد و درختِ کینه‌ی‌ تازه‌ای کاشت، یعنی کینه‌ی تازه‌ای پرورد. -پرده‌ندرون: درونِ پرده، کنایه از شبستان -بند: نیرنگ -گران: سنگین، باردار -همی از گرانی به‌سختی گذاشت: از سنگینیِ بارداری به‌سختی راه می‌رفت یا: به‌سختی روز می‌گذراند. -از آغاز٘ پیمانت خواهم نخست: (سودابه به آن زن گفت که) ابتدا باید قولِ وفاداری به من بدهی. -ستَد: ستاند. گرفت. -یاد کردن: گفتن -یکی داروی ساز کاین بفگنی / تهی مانی و رازِ من نشکنی // مگر کاین چنین بند و چندین دروغ / بدین بچگانِ تو گیرد فروغ: (سودابه به آن زن می‌گوید:) دارویی بساز که این بچه‌‌ات را بیندازی. از این بارِ در شکمت خالی شوی و جای آن، رازِ مرا در دل نگه داری! تا شاید این دروغ‌های من به‌وسیله‌ی این بچگانِ تو راست جلوه کند و تٲیید شود. -چنین کشته‌ی ریمن‌اهریمن است: (این کودکان) این‌گونه به‌دستِ اهریمنِ پلید (سیاوش) کشته شده‌اند. -مگر کاین شود بر سیاوش درست: باشد که دروغ‌های من به‌وسیله‌ی این تهمت که به سیاوش می‌زنیم راست‌ودرست جلوه کند. -گر این نشنود، آبِ من نزدِ شاه / شود تیره و، دور مانم ز گاه: اگر (کاوس) این نیرنگ را باور نکند، آبرو و اعتبارِ من پیشِ او از بین می‌رود، و همین‌طور جاه‌ومقامم. -سر افگنده بودن: فرمانبردار بودن -دو بچه چنان‌چون بود دیوزاد. / چه باشد چو دارد ز جادو نژاد!؟: دو بچه‌ی (آن زن که آن‌ها را سقط کرد) چون دیو بودند. عجیب هم نیست، چون نژادشان از زنِ جادوگر بود. -جامه: رختخواب، بستر -تن بر جامه افگندن: به رختخواب رفتن، خوابیدن -نهفت: شبستان -گوش گشادن: دقت کردن -روزگار گشتن: اتفاق افتادن، ماجرایی پیش آمدن -دم نزدن: حرف نزدن -شبگیر: سحرگاه -خسته‌جگر: زار -روشن ببین آفتاب: حقیقت را ببین که چون روز روشن است. دیگر از این روشن‌تر!؟ -به گفتارِ او خیره ایمن شدی: بیهوده به حرفِ او (سیاوش) اعتماد کردی و از او آسوده‌خاطر شدی. -پراندیشه: نگران -یک زمان: مدتی -چیزی را بر دل آسان کردن: چیزی را سخت نگرفتن، اهمیت ندادن به آن -نگه کردن: دقت کردن، بررسی کردن -اختر نگاه کردن: طالع دیدن -جُستن: خواستن، طلب کردن -پرسیدن: احوالپرسی کردن، موردِ لطف قرار دادن -پرگار راندن: پژوهیدن -به دانش برانند پرگارِ اوی: با دانش حقیقتِ کارِ او (سودابه) را روشن کنند. -نهفته برون آورید از نهفت: رازِ پنهان (قصه‌ی آن دو کودک) را به اختربینان گفت. -زیج: جداولِ احوالات و حسابِ ستارگان و نیز علمِ نجوم و اختربینی -صرلاب: کوتاه‌شده‌ی اسطرلاب، ابزارِ ستاره‌شناسی -این کی بود که جایی که زهر افگنی می بود!؟: مگر ممکن است که جایی زهر بریزی و تبدیل به پادزهر شود!؟ کنایه از امرِ ناممکن (بچه‌ی کاوس بودنِ آن دو کودک). -بند: پیوند -گر از گوهرِ شهریاران بُدی، / از این زیج‌ها جُستن آسان بدی: اگر این دو کودک از نژادِ شاهان بودند، یعنی فرزندِ کاوس (و سودابه)، دیدنِ طالع‌شان کارِ آسانی بود. پس حالا که طالع‌شان به‌آسانی پیدا نیست، فرزندِ کاوس و سودابه نیستند و بچه‌ی کسانی دیگرند. -نشان: خبر، گزارش -بی‌انجمن: در خلوت، به‌صورتِ غیرعلنی 🖊@ghalatnanevisim
   در واژه‌های پایان‌یافته به همزه‌ای که پیش از آن حرف «ا» قرار دارد (الف ممدوده)، مانند آراء، اعضاء، انشاء، شهداء و ...، در نگارش فارسی‌، همزه حذف می‌شود. پس می‌نویسیم: 🔸شمارش آرا تا فردا ادامه دارد.  🔸 زنگ انشا، زنگ تفریح بود! 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 شگفتانه جدید ایتا! با به‌روزرسانی جدید ایتا 📲، امکان شگفت‌انگیزی به اسم برنامک‌های ایتا براتون فعال شده! 🚀 اگه می‌خوایید یاد بگیرید چطور از این قابلیت استفاده کنید و کسب‌وکارتون رو به 32 میلیون کاربر ایتا نشون بدید، این فیلم 🎥 رو حتماً ببینید! 🔗 همین حالا ایتا رو به‌روزرسانی کنید و قدم به دنیای برنامک‌ها بگذارید! 🌐 🚀 💼 ‌
📚عنوان: مثنوی معنوی به نثر روان ✍نویسنده: فریبا جعفری، مولانا جلال الدین محمد بلخی ناشر: انتشارات ملینا قصه و حکایت یکی از گونه‌های ادبی است که از دیرباز پیوند تنگاتنگی با ادبیات عرفانی داشته و حکما و عرفا از آن برای انتقال مفاهیم و حکمت‌های مدنظر خود استفاده کرده‌اند. در کتاب مثنوی معنوی به نثر روان - جلد سوم، فریبا جعفری حکایت‌ها و داستان‌های مثنوی معنوی، سروده‌ی مولانا جلال‌الدین محمد بلخی را، به همراه شرح آن‌ها، به نثری ساده و خالی از تکلف‌های ادبی بازنویسی کرده تا مخاطب عمومی بتواند با مطالعه‌ی آن بهتر و بیشتر با مثنوی آشنا شود. 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندهی گوش خود به فریادم یا به گوشَت نمی‌رسد دادم تو چو لیلی و من چو مجنونم تو چو شیرین و من چو فرهادم 🖊@ghalatnanevisim
✍ فعل دومصدری همهٔ مصدرهای فارسی به روش قیاسی و با افزودن پسوند «–َن» به ستاک گذشته ساخته می‌شوند: گفت ← گفتن، رفت ← رفتن، دانست ← دانستن. آن گروه از فعل‌هایی که دارای دو ستاک گذشته هستند طبیعتاً دو مصدر نیز دارند: ستاک گذشته مصدر ◻️جست، جهید ‌‌‌‌‌ جستن، جهیدن ◻️پرورد، پرورید پروردن، پروریدن ◻️سرود، سرایید سرودن، سراییدن ✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص ۳۶۹. 🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزینِ فارسی ●  هیچ‌‌وقت           ☜ هیچ‌گاه ●  وضوح               ☜ روشنی ●  مضیقه              ☜ تنگنا ●  اکثر                  ☜بیشتر ●  پروسه              ☜ فرایند ● مابقی                ☜ باقی‌مانده، بازمانده ● مابین                 ☜ در میان ● مات                   ☜ تار ● مانیتور               ☜ نمایشگر ● مولتی‌مدیا          ☜ چندرسانه‌ای 🖊@ghalatnanevisim
✅ تصویر دروازه قرآن رو لطفا ... ✅ می خوام ❌ سلام تصویردروازه قران لطفابفرستیدمیخام سفارش ساختشوبدم ممنون 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت 🌺 حکایت ۱۴ 💫 مردی به یک نوع بیماری چشمی مبتلا شد، پس به جاى آنکه نزد پزشک بروند پیش دامپزشک رفت. دامپزشک از همان داروهایی که برای حیوانات استفاده می کرد نیز برای او استفاده کرد، در نتیجه آن فرد کور شد. او از دست دامپزشک شكايت كرد. قاضی پس از بررسی گفت: هیچ مجازاتی برای دامپزشک نخواهد بود چرا که اگر اين كور خر نبود براى درمان چشم خود نزد دامپزشک نمى رفت. هدف از اين حكايت آن است كه: هر كس کاری را به شخص نا آزموده و غير متخصص واگذارد، علاوه بر اينكه پشيمان خواهد شد، در نزد خردمندان به عنوان كم خرد و سبكسر خوانده خواهد شد. 🔸ندهد هوشمند روشن راى 🔹به فرومايه كارهاى خطير 🔸بوريا باف اگر چه بافنده است (۱) 🔹نبرندش به كارگاه حرير ۱_بوریا باف: کسی که با نی حصیر می بافد 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و هفدهم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-نهفت: دل -قفیز: معربِ کبیز، واحدِ وزن و مسافت. در این‌جا یعنی پیمانه؛ و قفیز پر آمدن یعنی لبریز شدنِ کاسه‌ی صبر یا سرآمدنِ عمر -ز جادو جهان را پُر آمد قفیز: پیمانه‌ی صبرِ جهان از جادوگری (یا از آن زنِ جادوگر و بداندیش) لبریز شد پس خواست که آن راز آشکار شود (از این رو سودابه دوباره ماجرا را پیش کشید). -همی گفت: همداستانم ز شاه / به زخم و بدافگندن از تخت و گاه...: (سودابه گفت:) به این راضی هستم که شاه مرا کتک بزند و از تخت و مقام دورم کند ولی دلم از کشته ‌شدنِ فرزندم چنان پردرد است که می‌خواهم دم به دم خودم را بکُشم (پس شاه باید دادِ مرا بدهد و حقیقت را روشن کند). -همه منگر امروز؛ فرجام گیر: فقط امروز را نبین؛ به پایانِ کار هم فکر کن. -روزبان: نگهبان -راه برگرفتن: به راه افتادن -به پای آوردن: زیرِ پا آوردن، گشتن -بدکنش: بدکار -به جای آوردن: پیدا کردن -نشان یافتن: یافتنِ اثر و نشان -به‌خوشی بپرسید و کردش امید...: شاه نخست با خوشرویی و مِهر از آن زن احوالپرسی و او را دلگرم کرد و به چیزها و روزهای خوبی وعده‌وعید داد، سپس او را به کتک و زندانی شدن تهدید کرد اما آن زن اعتراف نکرد. شاه راضی نشد و گفت او را بیرون ببرید و به هرطریقِ ممکن او را به راه آورید. اگر نیامد، با اره از میان به دو نیمش کنید که رسم‌وچاره‌ی کار از نظرِ من همین است. -چنین گفت جادو که من بیگناه / چه گویم بدان نامور پیشگاه!؟: زنِ جادوگر گفت: من بیگناهم و چیزی برای گفتن به شاه ندارم. -جهان‌آفرین داند اندر نهفت: (اختربینان به کاوس گفتند که) حقیقتِ این ماجرا را در پسِ پرده فقط خدا می‌داند. -ستاره‌شمر خواند گفتارِ خویش: اختربینان حرف و گزارشِ خود را گفتند. -دیدار: چهره -چنین پاسخ آورد سوداوه باز...: سودابه در جواب چنین گفت که ولی حقیقت چیزِ دیگری‌ست که اختربینان از ترسِ سیاوش جرٲتِ گفتنِ آن را ندارند. سیاوشی که شیر از او لرزان است و نیروی هشتاد فیل را دارد و می‌تواند راهِ آبِ نیل را ببندد و لشکرِ صدهزارسرباز از او می‌گریزد. من هم تابِ رویارویی با او ندارم و چاره‌ای جز همیشه پرخون کردنِ چشم ندارم. پس قطعاً اخترشناسان هم هر چه سیاوش گفته بگویند گفته‌اند چون نمی‌توانند انتظارِ حق‌شناسی از کسی دیگر جز سیاوش داشته باشد. -تو را گر غمِ خُردفرزند نیست / مرا هم فزون از تو پیوند نیست: (سودابه به کاوس گفت:) اگر تو غمِ کودکانِ خردسالت را نمی‌خوری، من هم که جز تو کسی را ندارم، یا: من هم بیش از تو نمی‌توانم نگرانِ این باشم که می‌میرم و کسی مراقبِ آن‌ها نیست. -سخن گر گرفتی چنین سرسری / بدان گیتی افگندم این داوری: حالا که اصلاً اهمیتی به این ماجرا نمی‌دهی من هم دادخواهی را به جهان دیگر می‌نهم. حواله‌ت می‌کنم به آن دنیا. -ز دیده فزون زان ببارید آب / که بردارد از رودِ نیل آفتاب: بیشتر از آبی که خورشید از نیل بخار می‌کند گریه کرد. 🖊@ghalatnanevisim
👈 ناویراسته به علت تغییر شغل شوینده جات به قیمت خرید فروخته می‌شود. 👈 ویراسته به علت تغییر شغل، شوینده‌ها/ شوینده‌جات به قیمت خرید فروخته می‌شود. 👈 نکته «فرهنگ درست‌نویسی سخن» به نکتۀ ظریفی اشاره می‌کند و می‌نویسد: به‌ کار بردن «جات» در زبان معیار، در‌صورتی‌که مراد بیان «جنس و نوع» باشد، جایز است. بااین‌حال، دربارۀ کاربرد «جات» اختلاف نظر وجود دارد. اگرچه در موارد زیادی می‌توان از نشانۀ جمع «ها» به‌جای «جات» استفاده کرد. 🖊@ghalatnanevisim