#توضیحات
-آب: اشک
-خستن: خراشیدن
-پاک: بیگناه
-بر: آغوش
-اندرگرفتن: شروع کردن
-رخ به خاک مالیدن: به خاک افتادن بهاحترام
-تف: لهیب
-کامه: کام، آرزو
-پست گشتن: نابود شدن
-پاکیزهتخم: پاکنژاد
-روشنروان: روشندل
-خُنُک: خوشا
-پارسا: پاکدامن
-کامها راندن: خوشیِ بسیار کردن
-سور: مهمانی، جشن
-درکشیدن: نوشیدن
-نبُد بر درِ گنج٘ بند و کلید: درِ همهی گنجها بهبرکتِ چنان خوشی (بهسلامت درآمدنِ سیاوش از آتش) باز بود و همه از آنها برخوردار.
-گذشتهسخنها فراوان براند: (کاوس دوباره) حرفِ ماجراهای گذشته را (با سودابه) پیش کشید.
-بدتَنی: بدرفتاری، شرارت
-زینهار خوردن به جانِ کسی: به آن کس خیانت کردن و با جانِ او بازی کردن
-بهکار آمدن: کارگر افتادن، سودمند بودن
-جای پرداختن: خالی کردنِ جای؛ در اینجا آمادهی مرگ و ترکِ دنیا شدن
-آویختن: آویزان شدن، کنایه از بهدار کشیده شدن
-مکافات: جزا
-دل نهادن: گردن نهادن، رضا بودن
-از: بهوسیلهی
-دلِ شاه از آتش بشوید همی: (سودابه میگوید که سیاوش) با گذر از آتش شکِ شاه به خود را برطرف کرده!
-همه جادوی زال کرد اندر این / نبود آتشِ تیز با من به کین: سودابه، با بیگناه از آب درآمدنِ سیاوش، کماکان از رو نمیرود و تقصیر را این بار به گردنِ زال میاندازد! اما در ضمن خوشحال است که: چه خوب که آتش سیاوش را نسوزاند و بر من رحم آورد یا: آتش اصلاً با من دشمنی نداشت.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۲.mp3
7.94M
🎙#روایت_شب| سرگذشت جدایی
🔸میان گمشدنها و محدودیتها، قصهای از امید و انتخاب شکل میگیرد...
🖼 قسمت دوم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: چشم به راه یار
✍نویسنده: حسن رشیدی
ناشر: انتشارات کتابداران
شعر فارسی آمیخته با تصاویری بدیع است و سالیان درازی است که شاعران پارسیگو به ساختن این تصاویر مشغولند. کتاب چشم به راه یار نوشتهی حسن رشیدی مجموعهای از اشعاری است که در قالب غزل به مخاطب ارائه شده است. این کتاب بهعنوان برگزیدهای از اشعار این شاعر معاصر منتشر شده است.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🔅در ستایش قلم و نویسندگی
✍ میلاد کیانی
نعمت عجیبی است نویسندگی و یار غاری است قلم؛ از دوران نوجوانی هرگاه من بودم و من، اگر نبود نوشتن و اگر نبود قلم، فرصتی نبود تا افکار خود را ببینم. به برکت وجود قلم، افکار را بر کاغذ میتوان کشید و آنها را به قضاوت میتوان نشست تا معلوم شود سره از نا سره. و این بسیار مهم است.
چیست مهمتر از حفظ فکر از خطا؟ چه انحرافات بزرگی که با دقایق و بلکه با لحظاتی اندیشه از آنها جلوگیری شد. و نوشتن، تو را به سوی صحیح اندیشیدن هدایت میکند. حق داشت خدای ما که قسم یاد کرد به قلم و آنچه مینویسد.
قدر بدان این کوتاه نوشته را و قدر بدان نعمت قلم و نویسندگی را؛ حتی اگر نویسنده نیستی.
#نویسندگی
#صحیح_اندیشیدن
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیهٔ عشق مجاز است
در عشق اگر بادیهای چند کنی طی
بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
سد بلعجبی هست همه لازمه عشق
از جمله یکی قصهٔ محمود و ایاز است
عشق است که سر در قدم ناز نهاده
حسن است که میگردد و جویای نیاز است
این زاغ عجب چیست که کبک دریش را
رنگینی منقار ز خون دل باز است
این مهرهٔ مومی که دل ماست چه تابد
با برق جنون کاتش یاقوت گداز است
وحشی تو برون ماندهای از سعی کم خویش
ورنه در مقصود به روی همه باز است
#شعر #وحشی_بافقی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
سلام
در یکی از مطالب در پاسخ به یادداشتی که به وجود کلمات ناصحیح در تبلیغ سبد مسافرتی اعتراض شده بود نوشته شده حق با شماست ولی این مطلب تبلیغاتی است و برای هرگونه اظهار نظر به بخش قاصدک مراجعه کنید.
خواستم عرض کنم اگر به فروشگاهی مراجعه و محصول فاسد یا تاریخ مصرف گذشته یا غیر استاندارد دیدیم به کارخانه باید اطلاع دهیم تا محصولات خود را جمع آوری کند یا مدیریت فروشگاه برای جمغ اوری و نفروختن آن محصول؟
پس شما بعنوان مدیریت باید دروازه بانی فرموده و مانع ورود کلمات ناویراسته شوید.
سپاس از حسن نظر شما
✍️سلام مقایسه تون کاملا از سر ناآگاهی بود،بارگذاری تبلیغات کلا در اختیار همکاران محتوایی نیست، تبلیغات و محتوا دو بخش کاملا مجزا هستند. پس به کانون تبلیغاتی قاصدک مراجعه کنید👇👇
@ghaasedak
رسمالخطِ «اَم، ای، است، ایم، اید، اَند»
در گفتارینویسی
۱) در واژههای مختوم به همخوانِ پیوسته (مانند «ب»): خوبم، خوبی، خوبه، خوبیم، خوبید/ خوبین*، خوبن
* «خوبین» نسبتبه «خوبید» صمیمانهتر و خودمانیتر است. تفاوت «-ین» با «-ید» در دیگر موارد نیز همین است.
۲) در واژههای مختوم به همخوانِ جدا (مانند «د»): شادم، شادی، شاده، شادیم، شادید/ شادین، شادن
۳) در واژههای مختوم به «اِیْ» /ey/: تیزپِیَم، تیزپِیی، تیزپِیه، تیزپِییم، تیزپِیید/ تیزپِیین، تیزپِیَن
۴) در واژههای مختوم به «ای» /ī-/: ناجیام، ناجیای، ناجیه، ناجیایم، ناجیاید/ ناجیاین، ناجیان
۵) در واژههای مختوم به «و»
الف. با صدای «اُ» /o/: تواَم، توای/ تویی، توئه، توایم، (شما صاحبِ) مانتواید/ مانتواین*، تواَن
* چون «تواید/ تواین» بیمعنی است، «مانتواید/ مانتواین» آورده شد.
ب. با مصوّت مرکب «اُ» /:o/: تیزرواَم، تیزرُوی (tīzrovī)/ تیزرویی، تیزروئه، تیزروایم، تیزرواید/ تیزرواین، تیزرواَن
ج. با صدای «او» /ū/: سخنگواَم، سخنگویی، سخنگوئه، سخنگوییم، سخنگویید/ سخنگویین، سخنگواَن
۶) در واژههای مختوم به «ها»ی غیرملفوظ: سادهم، سادهای، سادهس، سادهایم، سادهاید/ سادهاین، سادهن
۷) در واژههای مختوم به «ها»ی ملفوظ: متوجهم، متوجهی، متوجهه، متوجهیم، متوجهید/ متوجهین، متوجهن
۸) در واژههای مختوم به مصوّت «آ» /â/: دانام، دانایی، دانائه/ داناس، داناییم، دانایید/ دانایین، دانائن/ دانان
۹) در واژههای مختوم به همزه
الف. روی کرسی الف («أ»): مبدأم، مبدئی، مبدئه، مبدئیم، مبدئید/ مبدئین، مبدأن
ب. روی کرسی واو («ؤ»): لؤلؤم، لؤلؤی، لؤلؤه، لؤلؤیم، لؤلؤید/ لؤلؤین، لؤلؤن
ج. روی خط کرسی («ء»): جُزئم، جُزئی، جُزئه، جُزئیم، جُزئید/ جُزئین، جُزئن
سید محمد بصام
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
چند جایگزین فارسی
طرز 👈شیوه
عجب 👈شگفت
ظن 👈گمان
طبخ 👈پختن
صریح 👈روشن
شاهد 👈گواه
صداقت 👈راستی
#غلط_ننویسیم
#جایگزینی
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ خوبید؟
✅ خوش می گذره؟
✅ ان شاء الله
❌ سلام دوستان 🙌
خوبيد!
خوش ميگذره
انشالله كه همينطور باشه
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
👈مدارک را به این نشانی ارسال کنید.
🔹مدارک را به این نشانی بفرستید.
👈این کتابها را از یک دستفروش خریداری کردم.
🔹 این کتابها را از یک دستفروش خریدم.
👈 تصمیم گرفتند حملات خود را کاهش دهند.
🔹 تصمیم گرفتند از شدت حملات خود بکاهند.
🔸 اگر فعل ساده داشته باشیم، بهتر است به سراغ فعل مرکب نرویم. این کار دو فایده دارد:
۱. فعلهای ساده بهتدریج از دایره کاربست در گفتار و نوشتار حذف نمیشوند.
۲. به رواننویسی و سادهنویسی کمک میکنیم.
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت
🌺 حکایت ۱۸
💫 ثروتمندی در كنار قبر پدرش نشسته بود و در حال بگو مگو با درویش زاده ای بود که آنجا نشسته بود. پس چنین مى گفت: گور پدر من از سنگ است و نوشته روى آن رنگين. مقبره اش از جنس مرمر و در ميان قبر، خشت فيروزه به كار رفته است. ببین سرانجام بر سر گور پدرت چه مانده، مقدارى خشت خام و مشتى خاک.
درویش زاده گفت: تا پدرت از زير آن سنگهاى سنگين بجنبد، پدرم به بهشت رسيده است.
🔸خر كه كمتر نهند بر وى بار
🔹بى شک آسوده تر كند رفتار
🔸مرد درويش كه بار ستم فاقه كشيد
🔹به در مرگ همانا كه سبكبار آيد
🔸وآنكه در نعمت و آسايش و آسانى زيست
🔹مردنش زين همه شک نيست كه دشخوار آيد
🔸به همه حال اسيرى كه ز بندى برهد
🔹بهتر از حال اميرى كه گرفتار آيد (۱)
۱_يعنى : تهيدستى كه بار فقر و تنگدستی را تحمل کرده است در آستانه اجل، به آسانى و سبكبارى گام نهد، ولى كسى كه عمرى را با آسايش گذارنده، براى او جان سپردن و دست از آن همه ثروت كشيدن سخت است. به هر حال گرفتارى كه از زندان دنيا رهايى يابد، حالش بهتر از ثروتمندى است كه با آن همه ناز و نعمت هنگام مرگ گرفتار عذاب مى گردد.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-کوز: خمیده
-بدو گفت نیرنگ داری هنوز / نگرددهمی پشتِ شوخیت کوز: (کاوس به سودابه که باز پیِ دروغگویی بود) گفت: هنوز پیِ نیرنگ زدن هستی و پشتِ بیشرمیات خم نمیشود (از بیشرمی دستبردار نیستی).
-ایرانیان: نژادگان و بزرگانِ ایران
-ساختن: انجام دادن، چاره کردن
-پیچان شدن: رنج بردن
-روی برتابیدن: روی برگرداندن، کنایه از تمام کردنِ کار و برگشتن
-به دژخیم فرمود: "کاین را به کوی/ ز دار اندرآویز و برتاب روی": (کاوس) به جلاد گفت که او (سودابه) را در کوی از دار بیاویز و کار را تمام کن و برگرد.
-روی برگاشتن: روی برگرداندن، کنایه از بیرون بردن
-شبستان: زنانِ اندرونی
-نهان داشت؛ رنگِ رخش زرد شد: (پس از بیرون بردنِ سودابه برای کشتنش و در پیِ آن، فریادِ زنان، دلِ کاوس پردرد شد اما) دردش را پنهان کرد و رخسارش زرد شد.
-آیین و راه پذیرفتن: به راهورسمِ درست درآمدن
-سیاوخش را گفت: "بخشیدمش / از آن پس که خون ریختن دیدمش": (کاوس وساطتِ سیاوش برای بخشیدنِ سودابه را پذیرفت و) گفت: پس از آن که او را شایستهی کشته شدن دیدم، (حالا دیگر) بخشیدمش. یا: از گناهِ سودابه گذشتم با این که یقین کرده بودم او قصدِ ریختنِ خونِ تو را داشت.
-یک روزگار: مدتی
-گرم: پرمهر
-بدانسان که از گوهرِ بد سزد: همانطور که از نژادِ بد این انتظار میرود.
-به گفتارِ او باز شد بدگمان / نکرد ایچ بر کس پدید آن زمان: کاوس با حرفها و نیرنگهای سودابه دوباره به سیاوش بدگمان شد اما چیزی به کسی نگفت.
-به جایی که کاری چنین اوفتاد...: وقتی چنین کاری پیش بیاید، انسان باید خردمندی به خرج دهد و دانش و رسموآیین و انصاف، مانندِ مردمِ عاقبتاندیش، تا فرجامِ کار به کامش گردد. اما فریبِ روزگار را نباید نخورد و از جامِ زهرِ او نباید شربتِ خوشگوار انتظار داشت (کنایه از ذاتِ بدِ کاوس که از او خوبی انتظار نمیرود). تو از عهدهی آفرینش برنمیآیی پس بیهوده خشمگین مشو اگر آفریننده نیستی -که نیستی. رسمِ روزگار چنین است و روزگار خود را را بر تو آشکار و با تو آشتی نخواهد کرد. دانایان مثالی در این زمینه زدهاند که: هیچ پیوندی عمیقتر از پیوندِ فرزندی نیست و باوجودِ فرزندِ شایسته، دل از مهرِ زنان (شهوترانی) باید بُرید.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
خار و میخك - قسمت ۳.mp3
7.36M
🎙#روایت_شب| زندگی، ایستادگی و امید در دل تاریکیها
🖼 قسمت سوم کتاب خار و میخک، نوشتۀ شهید یحیی سنوار
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: باشندگی
✍نویسنده: آرش میرزاپور
ناشر: انتشارات متخصصان
شعر زبان احساسات است و هر انسانی که احساس و حرف نگفتهای برای بازگفتن دارد، میتواند برحسب ذوق و قریحهی شاعری خود آن را بسراید. کتاب باشندگی مجموعهای از اشعار کوتاه آرش میرزاپور است که از دل و حس او برآمده و در تلاش است تا احساسات و قوهی تخیل مخاطب را رشد دهد. او کتاب خود را بهشیوهی اشعار کلاسیک فارسی سروده است و در قالب شعری کهن، مخاطب را با مفاهیمی چون بیارزشی دنیا، کوتاهی عمر و اهمیت مهرورزی آشنا میکند.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#واژهسازی
✳️ در زبان فارسی برای بیان مفاهیم جدید از شش روش استفاده شده است:
1⃣ گسترش معنایی
2⃣ وامگیری
3⃣ ساختن سرواژه
4⃣ جعل واژه
5⃣ ساختن ترکیبهای نحوی
6⃣ استفاده از ترکیب و اشتقاق
✳️ وامگیری
این روش نیز در غالب زبانها به درجات متفاوت تداول دارد. وامگیری را به دو نوع میتوان تقسیم کرد: وامگیری تاریخی و وامگیری جغرافیایی.
✳️ وامگیری تاریخی
منظور از وامگیری تاریخی استفاده از واژههایی است که در گذشته رایج بودهاند، اما برای گویشوران امروز حکم واژههای بیگانه را دارند مانند کلمات سرهنگ و ارتش که از گذشتههای زبان فارسی وام گرفته شدهاند.
✳️ زبانهای انگلیسی و فرانسه و برخی زبانهای غربی دیگر در واژهسازی عالمانه، در بسیاری موارد، از زبان لاتین یا یونانی وام میگیرند که این هم نوعی وامگیری تاریخی است.
✳️ وامگیری جغرافیایی
زمانی است که یک زبان از زبان زندهٔ دیگری که با آن بهنحوی ارتباط دارد وام بگیرد مانند همهٔ وامواژههای عربی و فرانسه و انگلیسی که در فارسی وجود دارد.
✳️ وامگیری تاریخی لزوماً در واژهسازی آگاهانه اعمال میشود، اما وامگیری جغرافیایی معمولاً آگاهانه نیست و در جهت یک برنامهریزی مشخص زبانی حرکت نمیکند.
✅ علاءالدین طباطبایی، واژهسازی و دستور؛ مجموعه مقالات، گردآورنده احمد خندان، چ ۱، تهران: کتاب بهار، ۱۳۹۴، ص ۹۶ تا ۹۸.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
بناست زلف تو را اگر باد برستاند
مباد جان جهان را خطر برستاند
کرانه میوزد آهنگ رقص دریا را
که با ترنم خود برگ و بر برقصاند
تلاطمیست در آواز روشن خورشید
بهبانگ نور جهان را مگر برقصاند
هراسناک ز شبهای سرد توفانام
چه فتنه ساز کند شور و شر برقصاند
بهقصد جان درختان بیپناه مباد
خطر بهقصد جراحت کمر درافشاند
بهبانگ ساز مخالف مباد برخیزیم
#شیرینعلی_گلمردای #شعر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#واژهشناسی
✍ بنِ فعل
آچاردن: چاشنی و آچار به طعام زدن (لغتنامه)
فلک مر خاک را، ای خاکخور، در میوه و دانه
ز بهر تو به شور و چرب و شیرین میبیاچارد (ناصرخسرو ۲۰۲)
دیوست جهان که زهر قاتل را
در نوش به مکر میبیاچارد
(ناصرخسرو ۲۵۳)
آچار: «آمیختن» مادهٔ مضارع، گویا برگرفته است از واژهٔ ترکی: «اچار» رستنیها و گیاهان ترشمزه (نک. لغتنامه)
✅ یدالله منصوری، فرهنگ ریشهشناختی افعال زبان فارسی، چاپ اول، تهران: آوای خاور، ۱۳۹۶، ص ۲.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🔹 ناویراسته
در اثر بارش باران در گلستان بعضی راههای ارتباطی مسدود شد و اکنون ۱۲ تیم امداد و نجات اعزام شدهاند.
🔹 ویراسته
بر اثر بارش باران در گلستان بعضی راههای ارتباطی بسته شد. اکنون ۱۲ گروه امداد و نجات اعزام شدهاند.
🔸 نکته
۱. «فرهنگ درستنویسی سخن» هم مینویسید: «اثر» در اصل به معنای جا و نشانه پا و هر چیزی است که از کسی یا چیزی به جا میماند. بنابراین، شکی نیست که باید قبل از «اثر» از حرف اضافه «بر» استفاده شود.
۲. بسته به جای مسدود (فارسینویسی)
۳. گروه به جای تیم (فارسینویسی)
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ بذار
❌ از همین امروز با خودت قرار بزار
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت
🌺 حکایت ١٩
💫 از دانشمند بزرگى درباره معنی این حدیث پرسيدم: اَعدی عدوِّک نَفسُک الَّتی بینَ جَنبَیکَ (۱) در پاسخ گفت: به هر دشمنى نيكى كنى، دوست تو گردد، مگر نفس اماره كه هر چه او را بيشتر مدارا كنى، مخالفتش زياد مى شود. بنابراين دشمنترين دشمنان خواهد بود.
🔸فرشته خوى شود آدمى به كم خوردن
🔹وگر خورد چو بهائم بيوفتد چو جماد (۲)
🔸مراد هركه برآرى مطیع امر تو گشت
🔹خلاف نفس كه فرمان دهد چو يافت مراد
۱_معنی: دشمنترين دشمنان تو، نفس بدفرماى تو است كه در درون تو قرار دارد.
۲_بهائم: حيوانات و چارپايان _ جماد: هر موجود بی جان و بی حرکت.
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-به مهراندرون بود شاهِ جهان...: کاوس (پس از این ماجرایی که گذشت) در صلحوصفا و آرامش (یا در حالِ عشقبازی با سودابه) بود که جاسوسان خبر آوردند افراسیاب با درست صدهزار سوارِ برگزیده و کارآمد در راه است. کاوس غمگین شد که باید بزم و خوشی را رها کند و به جنگ برود. پس بزرگانِ ایران را جمع کرد و گفت که آفریدگار افراسیاب را از باد و آتش و آب و خاک نیافریده (۱) و گویی سرشتش از چیزِ دیگریست که با ما پیمان میکند و قول میدهد و به آن سوگند میخورد اما باز سپاه جمع میکند و سوگند و پیمان را زیر پا مینهد. باید خودم به جنگِ او بروم و روزش را سیاه کنم و وجودش را از صفحهی روزگار پاک، که در غیرِاینصورت بهتندیِ تیری رهاشده از کمان، سپاهی گرد خواهد آورد، عزمِ ایران خواهد کرد و این خاک را ویران.
بزرگان به او گفتند: باوجودِ این سپاهِ بزرگت چه نیازیست که خود به جنگ بروی (و با کشته شدنت) مال و گنج را به باد بدهی؟ تو پیشتر دو بار با نادرنگی و شتاب در کار، تختِ شاهی را به دشمن دادی [اشاره به جنگِ مازندران و جنگِ هاماوران]، پس اکنون پهلوانی بزرگ برگُزین و به جنگ گسیل کن.
کاوس به آنها گفت: من پهلوانی بزرگ که تابِ رویارویی با افراسیاب داشته باشد در این سپاه نمیبینم (۲)؛ خودم باید بهسرعتِ کشتیای بر آب به جنگِ او بروم. شما بمانید تا من دل در این کار ببندم.
سیاوش نگران شد و سرش چون جنگلی، پرخیال (۳) با خود گفت: منم آن که به این جنگ باید برود. پس با مِهر از شاه خواهش میکنم (که به این جنگ بروم) بل که بهاینگونه خدا مرا از (شرِ) سودابه و اختلاف و حریفوحدیثِ پدر رها کند و نیز با جنگاوری در این میدان شهرهی پهلوانی شوم. پس آمادهی جنگ پیشِ پدر رفت و گفت: من این توان را دارم که با افراسیاب بجنگم و سرِ او را به خاک برسانم.
خواستِ خدا این بود که سیاوش در کشورِ توران جان بدهد (۴) تقدیرِ بد انسان نه با تدبیر از او برمیگردد و نه با نگرانی و اندوهِ بیفایده (یا: با تصمیمِ نادرست بدِ روزگار از انسان برنمیگردد). کاوس با رفتنِ او به جنگ موافقت کرد. خوشحال شد و با او مهربانیِ بسیار کرد و ارجوقربِ سیاوش پیش او بالاتر رفت. به سیاوش گفت: گنجِ گهر [گنجی بسیار معروف و بزرگ] در دستِ توست و بس که تو خوشگفتار و خوشکرداری و ایرانیان به تو آفرین گفتهاند، سپاهیان چنان دلبسته و گوشبهفرمانِ تواَند که گویی با تو خویشاوندند.
ـــــــــــــــــــ
۱) قدیمیان معتقد بودهاند که طبعِ انسانها آفریده از چهار عنصرِ آب و باد و خاک و آتش است.
۲) بزرگ و نیرومند نشان دادنِ دشمن را همیشه در شاهنامه میبینیم. با این کار، پیروزی بر دشمن بزرگ و پراهمیت جلوه میکند و نه کاری عادی و بیقدر.
۳) "چون جنگلی شدن سرِ انسان از خیالِ زیاد" چند بار در شاهنامه تکرار شده است. این تشبیه، برخلافِ اغلبِ تشبیههای شاهنامه که بیرونیست، تشبیهی انتزاعی و ذهنیست و بسیار امروزی.
۴) شاعر باز پیشاپیش از سرنوشتِ سیاوش صحبت میکند که او کُشته خواهد شد و بدینگونه خیالِ خواننده را از "پایانِ" داستان راحت کرده و او را بر "چگونگی" و "سِیرِ" داستان متمرکز میکند.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim