🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب هفتم : در تاثیر تربیت
🌺 حکایت ۵
💫 پارسازاده اى بر اثر مرگ عموهایش به ارث فراوانی رسید. پس به خوش گذرانی و عیش و نوش مشغول شد و آن ثروت را در راههاى اشتباهی مصرف كرد. به هر گناه و کار نکرده ای دست مى زد و هر شرابى را مى نوشید. از روى نصيحت و خير خواهى به او گفتم: اى فرزند! در آمد، همچون رود جاری است و زندگى همانند آسيابى است كه توسط این آب در گردش است. به عبارت ديگر، زیاد خرج كردن برای کسی مناسب است كه موجب كاهش و نابودى در آمد نگردد. (آب كه كم شد يا از بين رفت، سنگ از گردش مى افتد.)
🔸چو دخلت نيست خرج آهسته تر كن
🔹كه مى گويند ملاحان سرودى (۱)
🔸اگر باران به كوهستان نبارد
🔹به سالى دجله گردد خشک رودى
عقل و ادب را رعايت كن و از انجام کارهای بيهوده پرهیز کن، چون زمانی كه ثروتت تمام شود، به رنج و دشوارى مى افتى و پشيمان خواهى شد. آن پسر كه غرق در عيش و نوش بود و غافل از سرانجام كار، نصيحت مرا نپذيرفت و گفت: آسايش زندگى حاضر را نبايد به خاطر رنج آينده به هم زد، اگر كسى چنين كند برخلاف شيوه خردمندان رفتار كرده است. (اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار.)
🔸خداوندان كام و نيكبختى (۲)
🔹چرا سختى خورند از بيم سختی
🔸برو شادى كن اى يار دل افروز
🔹غم فردا نشايد خورد امروز
براى چه غم فردا را بخورم بلكه براى من آن شايسته است در صدر مجلس مردانگى باشم و پيمان جوانمردى ببندم مردم ياد نيک نعمت بخشى مرا زبان به زبان بگويند.
🔸هر كه علم شد به سخا و كرم
🔹بند نشايد كه نهد بر درم
🔸نام نكويى چو برون شد بكوى
🔹در نتوانى که ببندى بروى
ديدم نصيحت مرا نمى پذيرد و دم گرم در آهن سرد او بى اثر است، همنشينى با او را ترک كردم و ديگر نصيحتش نكردم و به گفتار حكيمان فرزانه دل بستم كه گفته اند:
بلِّغ ما عَلیکَ فاِن لَم یَقبلوا ما عَلیکَ (۳)
🔸گر چه دانى كه نشنوند بگوى
🔹هرچه دانى ز نیک خواهی و پند
🔸زود باشد كه خيره سر بينى
🔹به دو پاى اوفتاده اندر بند
🔸دست بر دست مى زند كه دريغ
🔹نشنيدم حديث دانشمند
مدتى از اين ماجرا گذشت، همان گونه كه پيش بينى کرده بودم آنچه را داشت نابود كرده بود. كارش به جايى رسيد كه ديدم لباس پاره پاره پوشيده و لقمه لقمه به دنبال غذاست. با ديدن آن وضع نكبت بارش، خاطرم دگرگون شد ولى ديدم از مردانگى دور است كه اكنون نزدش بروم و با سرزنش كردن، نمک بر زخمش بپاشم پيش خود گفتم:
🔸حريف سفله در پایان مستى (۴)
🔹نينديشد ز روز تنگدستى
🔸درخت اندر بهاران برفشاند
🔹زمستان لاجرم بى برگ ماند
۱_ ملاحان: کشتیبانان
۲_ آنها که مرفه و خوش اقبال اند.
۳_ یعنی: آنچه بر عهده تو است برسان، آنگاه اگر نپذیرفتند بر تو گناهی نیست.
۴_ حریف سفله: انسان بدسرشت
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-هرزبد: رئیسِ خواجگان و مسئولِ اندرونیِ کاخ
-زدودهدل: پاکدل
-که بتخانه را هیچ نگذاشتی / کلیدِ درِ پرده او داشتی: (هرزبد) مسئولِ اندرونی بود و هرگز از این مسئولیت فارغ نبود.
-چون برکشد هور تیغ از نهفت: وقتی خورشید شمشیرِ (پرتوهای) طلاییاش را میکِشد؛ کنایه از طلوعِ خورشید.
-ز پیش سیاوش همیرو بهوش / نگر تا چه فرماید؛ آن را بکوش: (کاوس به هرزبد میگوید: فردا صبح) هوشمندانه پیشِ سیاوش برو و ببین که او چه دستوری میدهد؛ آن را اجرا کن. در شاهنامه و بعضی متونِ کهن، گاهی "از" بهمعنیِ "به" بهکار میرود.
-نثار: پیشکش
-زبرجد: سنگی قیمتی بیشتر بهرنگِ سبز
-پرستنده: خدمتکار، کنیز
-نماز بردن: تعظیم و احترام کردن
-بهراز: پنهانی
-چو پردخته شد، هرزبد را بخواند / سخنهای بایسته چندی براند: (وقتی کاوس) از دیگرکارهای مملکتی فارغ شد، یا دربار از اغیار خالی شد، هرزبد را فراخواند و حرفهای لازم را به او گفت.
-بیارای دلها به دیدارِ نو: (کاوس به سیاوش گفت که به شبستان برو و) دلهای زنانِ اندرونی را به دیدنِ رخسارِ جوان و شادابت شادمان کن.
-بهیکجا: همزمان
-سیاوش همیبود لرزان ز بد: سیاوش بر درِ اندرونی از اتفاق بدی که قرار بود بیفتد لرزان بود.
-خوشاب: درخشان
-رود: ساز، ترانه
-خواسته: گوهر
-نگار: نقش
-شاهوار: شاهانه
-رنگ و بوی: آرایش و عطر
-سهیلِ یمن: درخشانترین ستاره پس از شِعرای یمانی. همیشه دیده نمیشود و معروف بوده که بیشتر در یمن دیده میشود.
-جعد: گیسو
-شکن: پیچوتاب
-فروهشته تا پای٘ مشکینکمند: کمندِ مشکینِ گیسوانش تا پای او آویخته بود.
-نعلین: شاید کفشِ درونِ خانه، یا کفشی پیشکش به سیاوش
-سر افگندن پست: سر را کاملاً خم کردن بهنشانِ احترام
-تفت: هم فعلِ سومشخصِ مفرد است از تفتن، یعنی بهسرعت رفت و هم قید، بهسرعت. اینجا قید است.
-دیر: زمانی دراز
-ره: بار
-پاس: یک بخش از چهار بخشِ شب (یا یک بخش از هشت بخشِ روز)
-همان: همچنین
-پیوند: خویش، وابسته
-سیاوش بدانست کان مهر چیست / چنان دوستی نز رهِ ایزدیست // به نزدیکِ خواهر خرامید زود / که آن جایگه کار٘ ناساز بود: سیاوش فهمید که سودابه از آن در آغوش کشیدن و مهرورزی به او چه منظوری دارد و این کارِ سودابه موردِپسند خدا نیست. بهسوی خواهرانش رفت چون پیشِ سودابه بودن خوشایندِ سیاوش و کارِ درستی نبود.
-آفرین خواندن: ستایش کردن
-کرسی: صندلی
-شبستان همه شد پر از گفتوگوی / که "اینت سر و تاجِ فرهنگجوی": همهی کسانی که در اندرونی بودند شروع به پچپچ و نجوا کردند دربارهی سیاوش که: بَه بَه از این شخصیتِ شخیص و فرزانه. بهقولِ امروزه: آها اینه!
-روانش خرد برفشاند همی: پیشتر هم بهشکلِ "روانش خرد پرورد" دربارهی سیاوش داشتهایم. بهاین معنی که خرد از جانِ او زاده میشود یا فشانده میشود.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
FarsCast Yousof1.mp3
21.92M
#روایت_شب
🎙 قصه حضرت یوسف به نقل از تفسیرهای مسورآبادی، روحالجنان و منهجالصادقین با صدای بهروز رضوی - بخش اول
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
👈داستان ترکیب نادرست «ورود کردن»!
ـ نه نه... خواهش میکنم شما در این قضیه ورود نکنید!
ـ بعد از چند دقیقه من هم به بحث ورود کردم!
ـ اگر لازم باشد من هم ورود خواهم کرد!
ـ ورود کردن من به این موضوع تبعاتی دارد!
ـ من اصلاً به این موضوع ورود نمیکنم!
به جملات بالا دقت کنید. به نظر شما نمیشه بهجای جملۀ اولی اینجوری گفت:
ـ لطفاً شما دخالت نکنید.
یا بهجای دومی گفت:
ـ بعد از چند دقیقه من هم وارد بحث شدم.
غلط را ما مصطلح میکنیم. اون هم وقتی میخواهیم ژست فرهیختگی بگیریم. کلمات وارد و خارج هردو از نظر ریشه، عربیاند.
کلمۀ ورود در زبان فارسی از دیرباز و در بسیاری از متون، نقش مصدری داشته و یا به محل وارد شدن اطلاق میشده و کلمۀ خروج غالباً به معنی جای خارج شدن بوده است. (گاهی نیز به معنی طغیان و قیام به کار میرفته است)
به نظر شما چه ضرورتی دارد که بعضیها بهجای بهکارگیری مشتقات «وارد شدن» که مصطلحتر است (به مقتضای جمله) از ترکیب مندرآوردی «ورود کردن» استفاده نمایند؟!..
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: کوته سرایی
✍نویسنده: سیروس نوذری
ناشر: انتشارات ققنوس
کتاب کوته سرایی حاصل پژوهشی در قالبهای شعری کوتاه در ادبیات منظوم فارسی است که توسط سیروس نوذری به چاپ رسیده. سیروس نوذری که خود صاحب چند دفتر شعر و یکی از نمایندگان سبک شعری کوتاه در ادبیات فارسی است، با تاکید بر اینکه خلأ حضور اثری پژوهشی و تحلیل در زمینهی شعر کوتاه فارسی به خوبی احساس میشود، در این اثر تلاش کرده با معرفی نمایندگان این سبک و نمونههای متعدد کار آنها، تاریخ و قالب این سبک نگارش را مستند کند.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
نشستم به رهت بهر تمنای وصال
دیده وقف تو نمودم شب و روز و مه و سال
بیجمال تو مرا زندگی دهر محال
از من دلشده یک بار نپرسیدی حال!
#شعر #طغرل_احراری
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#واژهشناسی
✍ انواع کلمهٔ مرکب از نظر معنایی
کلمات مرکب را میتوان براساس رابطهٔ معنایی واژهها با یکدیگر به چهار نوع تقسیم کرد:
1⃣ درونمرکز مانند: تختخواب، موشخرما، شالگردن، مویرگ، شیرماهی؛
2⃣ برونمرکز مانند: گردنکلفت، نوروز، آبسیاه؛
3⃣ دوسویه یا بدل مانند: سربازمعلم، افسرنگهبان، استادراهنما، دانشجومعلم؛
4⃣ متوازن مانند: کتوشلوار، دخلوخرج، سمتوسو.
✅ ویدا شقاقی، مبانی صرف، چ ۱۰، تهران: سمت، ۱۳۹۷، ص ۱۲۳ تا ۱۲۵.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
در سالهای اخیر بهدلیل استفاده نادرست رسانهها، مصدر «داشتن» گاه در جای خود به کار نمیرود و به دلیل گرتهبرداری و ترجمه لفظبهلفظ زبان در رادیو و تلویزیون و کتاب و مطبوعات، وارد زبان مردم هم شده است.
بهجای:
بیان داشت
بگوییم:
بیان کرد
بهجای
اظهار داشت
بگوییم:
اظهار کرد
#غلط_ننویسیم
#نکته_ویرایشی
🖊@ghalatnanevisim