جنت قرب جای ایشان است
نور رضوان صفای ایشان است
جان من در هوای ایشان است
تن من خاک پای ایشان است
عقل کل هست گنگ و لایعقل
هر کجا ماجرای ایشان است
آفتابی، که عرش ذرهٔ اوست
مطلعش بر سمای ایشان است
به ازل، چون قبول یافتهاند
ابد اندر بقای ایشان است
همه در عشق خود فنا طلبند
که بقا در فنای ایشان است
حلم و ترک و حیا نشانهٔشان
علم و تقوی لوای ایشان است
از جناب خدای در دو جهان
این مراتب برای ایشان است
این مراتب به ذات ایشان نیست
کین کرم از خدای ایشان است
هرچه اندر جهان عراقی یافت
اثری از عطای ایشان است
#عراقی
#شعر
برای سید حسن نصرالله
ای یل شرزهی خراباتی
رشک حکام ماضی و آتی
شهسوار عرب تویی، دگران
همه در عیش و بیمبالاتی
چون حریفان نبردهای در غرب
شرف خویش را به سوغاتی
به تو گویند جانیان: تروریست
جانیان فکل کراواتی
سخنانت پر از حقایق محض
دشمنانت ولی خیالاتی
شد ز سحر کلام تو عاجز
ساحر عبری خرافاتی
عزتت را چگونه برتابند؟
مبتلایان به ذلت ذاتی
ایل غاصب ز تیرت ایمن نیست
چه تلآویوی و چه ایلاتی
پشت لبنان به قامتت گرم است
مثل عون و نبیه و میقاتی*
………………………………………………………
* عون و نبیه و میقاتی= سران سه قوه در لبنان
✍🏻افشین علا
آبان ۱۴۰۲
📚کانال رسمی افشین علا
سرو آزادیم، ما را حاجت پیوند نیست
هر که از ما بگذرد چون آب، ممنونیم ما
#صائب_تبريزی
صبح آمده کوچه پر هیاهو شده است
هر پنجره لبریزِ تکاپو شده است
گلدان ِحیاط خانه مان گل داده
پروانه به فکرآب و جارو شده است!
#صفيه_قومنجانی
ما زآغازو ز انجام جهان بی خبریم
اول وآخر این کهنه کتاب افتاده ست
#کلیم کاشانی
|مسافرِ فلسطین |
برای سمیح القاسم و اندوه حماسی شعرهایش
بر جاده مسافر فلسطین است
دلواپس قبلهی نخستین است
رد میشود از مزارع زیتون
آنجا که به خون لاله آذین است
از قمریَکان طنین بالی نیست
با نای بریده، مرغ آمین است
با رنگپریده ماه در چشمش
انگار پرندهای کبودین است
بر باغ، پرندگان بمبافکن
در مزرعه، خوشهخوشهی مین است
بنگر به فلک شهاب ثاقب را
هنگام تهاجم شیاطین است
بر مزرعهی سپهر، میبینی
با سنگ، ستاره پشت پرچین است
خنیاگر، وارثان تیمورند
یغماگر، لشکر تموچین است
چنگیز در الخلیل، پاکوبان
در شعله تمام دیر یاسین است
شطرنج به دست، شاه سردرگم
در خویش شکسته، مات، فرزین است
بنویس سمیح! شعر دیگر را
شعری که شبیه عقد پروین است
شعری که پر از شمیم شببوها
غرق گل سرخ در مضامین است
تصویر حماسهات از آن بالا
بشکوهتر از فرود شاهین است
بنویس قصیدهای دگرگونتر
شعری که در آن سماع خونین است
ابریست ورای درهی انجیر
انگار نزول سورهی یاسین است
بر نعش سیاوشان به خونخواهی
برخیز که رخش تهمتن، زین است
برخیز که وقت کوچ، اکنون نیست
هرچند شکوه شاعری این است
بنگر به پگاه مسجدالاقصی
بنویس بهار، پشت پرچین است
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#شعر
«دیگر نمادهای پایداری در شعر فلسطینی»
یکی دیگر از مجموعهواژههایی که زیر عنوان نمادهای پایداری در شعر فلسطین قرار میگیرد، متشکل از کلماتی است که بهصورت مستقیم و یا نمادین، ویرانگری نیروهای صهیونیست را در سرزمینهای اشغالی توصیف میکند. در اشعار فارسی، واژههای بمب، مسلسل، تانک و موشک و... از این دسته است. نمادهایی که در سالهای اخیر و بهموازات اشعار عربی در شعر فارسی هم کاربردی وسیع یافتهاست. در نمونههای فارسی، «بمب» پرکاربردترین نشانه از ویرانگری است که بیشتر در اشعار آزاد دیده میشود. کاربرد این واژه را در سرودههایی از علیرضا قزوه، محمدرضا ترکی، محمدمهدی سیار، علیرضا رجبعلیزاده و... می توان دید:
شبت را / از بمبهای خوشهای پر دیدم / آنگاه که زیر سرت / بالشی از سنگ و ستاره بود.
(قزوه، 1386: 69)
واژههای مسلسل، نارنجک، تانک، تفنگ و... نیز بهصورت پراکنده در اشعار شاعران نسل سوم، نمود دارد.
(نک: اسرافیلی، 319: 1385، 336، 406، 408 وقزوه، 1385: 21)
علاوه بر نمادهای یادشده، اشاره به آوارگی در کشورهای حاشیه، توصیف اردوگاهها، توجه به مفهوم محاصره و در کنار آن استفاده از واژههایی چون: «دیوار»، «تبعید»، «حصار»، «آزادی» و... در شعر مقاومت فلسطین همواره کاربرد داشته؛ چنانکه این مفهوم یکی از بنمایههای اصلی اشعار معین بسیسو شاعر فلسطینی است.
(محمدی روزبهانی، 1389: 79)
در مقایسه با شاعران عرب، شاعران فارسی ازآنجا که تنها از دور با مفهوم آوارگی و پیامدهای آن آشنا بودهاند؛ چندان نتوانستهاند این مفاهیم را در اشعارشان توصیف کنند و با استفاده از برخی واژهها و نمادها، کوشیده اند آن را در اشعارشان القا کنند. برای مثال مهرداد اوستا و تیمور ترنج از میان شاعران دوران جنگ، بهصورت ضمنی به آوارگی فلسطینیان اشاره کردهاند. (نک: صداقتگوی کیاسری، 16: 1372و45)
در شعر شاعران دهۀ هشتاد، علاوهبر توصیف آوارگی، مسالۀ دیوارهای حائل بیشترین نمود را یافته و شاعرانی چون علیرضا قزوه، اصغر عظیمیمهر و تیمور آقامحمدی، از این نماد در سرودههاشان استفاده کردهاند:
...من از ساکنین رهاشدۀ لبنانم / ولی دلم پشت این سیمهای خاردار و / دیوارهای بتنی / در محلۀ هرگز ندیدۀ راماللّه / میتپد.
(اسرافیلی، 32: 1384-34)
علاوهبر واژههای یادشده، نمودهایی پراکنده از اردوگاهای فلسطنیان، بهویژه صبرا، شتیلا و جنین را در برخی اشعار فارسی میتوان دید.
(نک: برامکه، 1385: 160)
#نقد_شعر
#شعر_جوششی
#شعر_کوششی
https://eitaa.com/mmparvizan
🌹شعری برای مردم غزه با الهام از سروده «باز باران با ترانه»
♦️مسعود شهیدی شاعر و روزنامهنگار با الهام از شعر« باز باران» گلچین گیلانی شعری بلند با مطلع«باز باران، باز بارانِ گلوله» برای مردم غزه سرود.
باز باران
باز بارانِ گلوله
موشک و بمب فراوان
میخورد بربام غزه
یادم آرد دیر یاسین
روستایی در فلسطین
ناگهان فرمان آتش
حمله آن دیو صهیون
مست و مجنون
چون سگ زنجیری غرب ستمگر
توی آن هنگامه خون
کودکی ده ساله بودم
زار و نالان
چشمِ گریان
میدویدم سوی خانه
هر طرف گلهای پرپر
خانه ویران
نالهها را میشنیدم
با دو دست کودکانه
خاکها، آوارها را
میزدم این سو و آن سو
مادرم در خاک و در خون
آن طرفتر
خواهر شش ماههام بی جان
کاش من در خانه بودم
کاش من هم مرده بودم
در میان دود و آتش
میدویدم
در میان گریههای نا امیدی
میشنیدم یک ندای آسمانی
مژده روز رهایی
مژده روز رهایی
غزه اکنون
گشته همچون دیر یاسین
همچو قانا
همچو صبرا و شتیلا
چه غمناک است باران گلوله
موشک، خمپاره، فریاد و ناله
میدوم این سو و آن سو
کودکانی غرقه در خون
مادرانی زار و دلخون
باز هم آن دیو صهیون
دست خود را کرده درخون
غزه اما نیست همچون دیر یاسین
روستایی ناتوان با دست خالی
غزه چون شیر است چون شیران لبنان
حمله اش طوفان و سیلاب خروشان
دشمنش لرزان، هراسان
میرمد از خیل شیران
حمله آرد سوی طفلان
اینک ای فرزند من
فرزند اردوگاه سینا
خوب بنگر
غزه را
غزه بیدار پر آوازه را
در پی شبهای تار بیکسی
در پی آوارگی
گر بود حریٌت و آزادگی
هست صبح روشن بالندگی
میرود این دیو صهیون سوی گور
قدس میگردد، رها با صد غرور
بشنو از من
کودک من
رازهای زندگانی
پندهای جاودانی
گر طلای ناب خواهی
آتشی میبایدت
در رهایی از ستمگر
هفت خوان میبایدت
گر ضعیف و سست باشی
در جهان
طعمه گرگی و سهم کرکسان
گر قوی باشی
ز خاک خود حفاظت میکنی
ملتت را میر و مهتر میکنی
کودک من
گویدت قرآن پاک
در پی جهد و جهاد
هست فتح و نصرت پروردگار
بشنو از من کودک من
این فلسطین خانه و خاک تو است
بحر تا نهرش سزاوار تو است
باز گیر این خانه را از سارقان
باز گردان بی پناه، آوارگان
بشنو از من کودک من
مذهب ما مذهب صلح و صفا است
از پس سرکوب دشمن
از پس آزادی قدس شریف
نوبت صلح است و سازش با رفیق
کودک من
پیش چشم مرد فردا
زندگانی در فلسطین
در کنار رهروان راه موسیٰ
رهروان راه عیسیٰ
هست زیبا، هست زیبا، هست زیبا
بنده یک انقلابی ریزم
از غم انقلاب لبریزم
میتپد بهر حفظ ارزشها
قلب بنده، به ویژه دهلیزم!
بس كه زبر و زرنگم و زبلم
بس كه جذابم و دل انگيزم
در فراز و فرود دولتها
هرگز از من جدا نشد ميزم
من مدیری خدوم و پرکارم
دکتر بنده کرده تجویزم:
نکنم کار تا مهیا نیست
جوجه و شیشلیک شاندیزم
من نجوم و حقوق میخوانم
عاشق لحظههای واریزم
تا برانم خر مرادم را
من مجهز به شصت مهمیزم
از قضا ریش هم کمی دارم
کرده شش پر شوید، تجهیزم
گرچه قصدم برادری بوده
منشیام رفته گفته من هیزم
در همه چیز صاحبِ نظرم
من ملقب به شیخ پرویزم
میکنم هی جهاد فرهنگی
واقعاً افتخار آمیزم
فیالمثل توی واردات رژ و
دستگاه الکترولیزم
بس که کردم در اقتصاد، جهاد
یک شبه شد پرادو، ماتیزم
من برای گرفتن حقم
روز و شب با همه گلاویزم
ولی از دست قاضی و قانون
مثل ماهی مدام میلیزم
الغرض مخلص کلام این است:
بنده یک انقلابی تیزم
سفرهی انقلاب تا پهن است
از سر سفره برنمیخیزم!
#شیخ_غیرمفید
#شعر طنز
به نام عشق که زیباترین سر آغاز است
هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است
جهان تمام شد و ماهپاره های زمین
هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است
هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است
پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است
به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد
چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است
بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است
ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است
#سعید_بیابانکی
گلی از شاخه اگر می چینیم،
برگ برگش نکنیم
و به بادش ندهیم...!
لااقل
لای کتاب دلمان بگذاریم
معطر بشویم
شاید
از باغچهی کوچکِ اندیشه مان گل روید ...!!
#سهراب_سپهری
﷽
• دیدار تو حلّ مشکلات است
• صبر از تو خلاف ممکنات است
• آخر نگهی به سوی ما کن
• کاین دولت حسن را زکات است
[شیخ اجل سعدی]
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
|⇦• اعلام برنامه - جلسه شعرخوانی انجمن
۴ تا ۶ بعدازظهر جمعه ۱۴۰۲/۰۸/۱۹
فرهنگسرای طاووسیه
(بلوار بوستان، حدفاصل آرامگاه سعدی و باغ دلگشا)
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
انجمن شعر سعدی
اسلام فهندژ
[ @sheresaadi ]
4_956330822720293004.pdf
3.33M
"نقد نیما: عبدالعلی دستغیب"
عبدالعلی دستغیب، متولد ۱۸ آبان ۱۳۱۰ شیراز، از شاعران و نویسندگان و منتقدان و مترجمان روزگار ماست که بیش از همه به دلیل نقدهایش در حوزههای گوناگون ادبیات معاصر و کهن شناخته شده است.
بسیاری او را به همراه براهنی و شفیعی کدکنی، سه منتقد نامی شعر معاصر فارسی در عصر پهلوی میدانند. کتاب نقد و بررسی آثار نیمایوشیج یکی از آثار اوست.
#منتقدان_معاصر
#شعر_معاصر
#عبدالعلی_دستغیب
https://eitaa.com/mmparvizan
دمی جستجو کن، که در دفتر من
بیابی مرا، ای گل خاطر من
به هر سطر: از پای اندوه نقشی
به هر گام آواز چشم تر من
مرا دستها پر شد از طول باران
بلند است از بخت خوش اختر من
چه شد سِحرِ یشمین باد بهاران
که سبزه بهخوابست در باور من؟
سحر جامه از نام من کرده بر تن
چرا شب کشیدهست سر از بر من؟
من آن بوتۀ بیپناه کویرم
که خاک تبآلود شد بستر من
زمستان سردیست در سینه پنهان
گرانبار دردیست بر پیکر من
مرا آتشی هست در جان، که ترسم
به دریاچۀ باد ریزد پر من
مرا بی من ای دوست آنگه شناسی
که در دست باد است خاکستر من
#شعر
#سپیده_کاشانی
کاشکی یوسف ما زود به جانان برسد
بوی پیراهن معشوق به کنعان برسد
کاشکی پر بشود کاسه صبرش دلدار
و به دلهای غمین مژده سبحان برسد
وعده داده که شود سیصد و اندی عاشق
تا که بر دیده ما مقدم مهمان برسد
ابرها مست و غزلخوان رخ یار شدند
کی شود نوبت باران به بیابان برسد؟!
همه جا بسترخار است و پر از نعره باد
بعد هر شام سیه، صبح درخشان برسد
شده طوفان بلا نازل و دنیا در بُهت
به یقین وعده آرامش انسان برسد
چشم در راه تو ایم ای گل نرگس آقا
کی شود وعده دیدار تو پایان برسد؟!
ک.قالینی نژاد_افروز
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
•••┈✾~🔥~✾┈•••
غزلم درهای از نسترن و شببوهاست
مرتع دِرمَنهها، دهکدهی آهوهاست
این طرف کوچهی بن بستِ نگاهْ آبیها...
آن طرف کوچهی پیوندِ کمانْ ابروهاست
این خیابان بلندی که به پایین رفته
مال گیسوی به هم ریختهی هندوهاست
غزلم گردش کاشی است در اسلیمیها
غزلم تابش خورشید بر اسکیموهاست
تلخ مردن وسط هاله ای از ابر و عسل
سرنوشت همهی هستهی زرد آلوهاست
کار سختی است -ببخشید!- ولی میگویم:
اینکه... بوسیدنتان... دغدغهی... کم روهاست
#حامد_عسکری
زندگی مجموعهای از رنج و حسرتهای ماست
آه از این دنیا که لبریز از شکایتهای ماست
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا میزدیم
این که تنهاییم، تاوان خجالتهای ماست
از خدا میخواستم جام شراب عشق را
این خمار غصه تاثیر عبادتهای ماست!
از دویدنهای ما این چرخ، چرخیدن گرفت
آه، بازار زمین گرم از مصیبتهای ماست!
بیقراریهای من، حاضرجوابیهای دوست
شعرهای خواجه سرشار از حکایتهای ماست!
#حسین_دهلوی
"وطنز"
یک سو فقط آوایِ سخن می آید!
از سویِ دگر فقط کفن می آید!
انگار تمامِ امت اسلام است
اینگونه که موشک از یمن می آید!!
✍️احمد رفیعی وردنجانی
🔷اا🔶
کورید و همه هویج باید بخورید
با حال و هوای گیج باید بخورید
پاریس چو لندن است و همدست شدند
سیلی ز یَدِ بسیج باید بخورید
✍️جواد قرهمحمدی
🔷اا🔶
باید که مشخص بشود کیست رئیس
ما قوم یهود برتر و ناز و تمیس
لکن چو حماس مینماید شلیک
ماییم و صدای موشک و پاچهی خیس!
✍️علیاکبر مدرسزاده
🔷اا🔶
شوی نابود با سیر صعودی
چه خوابیده نشسته یا عمودی
به اذن الله اسقاطیل غاصب
بهزودی محو خواهی شد بزودی
✍️صامره حبیبی
.............................
سپاس از سرکار خانم بهپور بخاطر انتخاب وارسال این اثر🌹🌹🌹
..............................
سلام وعصرتان شاعرانه
دوستانی که تمایل دارند اشعار وآثارشان در کانال محفل به اشتراک گذاشته شود ،در شخصی اینجانب ارسال بفرمایند