کربلا لبریز عطر یاس شد
نوبت جانبازی عباس شد
#زنده یاد آقاسی
فرارسیدن تاسوعای حسینی بر دلسوختگان مکتب عاشورا تسلیت باد
#حضرت_عباس_ع_شهادت
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نمنم به خروش آیم و هِقهِق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دلها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافلهسالار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر!
ای قصۀ دست تو غمانگیز، برادر!
بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر!
برخیز! حسین آمده برخیز! برادر!
عباسترین حیدر کرار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
✍️ #حسین_علاءالدین
📝 #اشعار_آیینی
#حضرت_عباس_ع_شهادت
مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگیاش آب کـند دریا را
آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب
ماه میخواست که مهتاب کند دریا را
تشنه میخواست ببیند لـب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را
کوفه شد علقمه، شقّ القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهرهی آب
زخم میخورد که خوناب کند دریا را
ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را
آب مهریّهی گل بود والّا خـورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را
روی دست تو ندیده است کسی دریا را
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را
✍️ #سیدحمید_رضا_برقعی
📝
"شعر_عاشورایی /4"
در تاریخچهی شعر عاشورایی فارسی، بهویژه از میانهی سدهی پنجم، اشعاری دیده میشود که عمدتا در قالبهای کوتاه سروده شده و در آنها به واقعهی عاشورا نیز اشاره شده است.
هرچند از منظر نسخهشناسی و سبکی، قاعدتا این اشعار متعلق به سدههای بعد است، جزوی از کارنامهی شعر عاشورایی محسوب میشود. اهمیتِ دیگر این اشعار، در پیوند آشکار آنها با ادبیات عامه و فرهنگ محلی است و از این منظر، در مقایسه با اشعار شاعران دیگر، از منظر سنتهای محلی سوگ عاشورایی اهمیت دارد.
از این دست ابیات متعلق به سدهی پنجم، یکی رباعیای است منسوب به ابوسعید ابوالخیر که سعید نفیسی، به استناد مآخذ متاخر آن را در مجموعه اشعار شیخ گنجانده است:
ای باد به خاک مصطفایت سوگند
باران به علی مرتضایت سوگند
افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن
دریا، به شهید کربلایت سوگند
سخنان منظوم ابوسعید
بسیار محتمل است که این بیان ساده و نوع ردیف، متعلق به زمان حیات بوسعید(ف440) نباشد؛ با این حال این شعر بر اساس متون موجود(تا آنجا که دیدهام) تنها به ابوسعید نسبت داده شده است. البته باید به این نکته اشاره کرد که تا سدهی ششم، سوگند خوردن به بزرگان شیعی در شعر فارسی، چندان معمول نبوده و جز ابیات ابوسعید و همچنین ابیاتی از باباطاهر و غضایری، این نوع سوگندها را در شعر شیعی متقدم نمیتوان دید. در قطعهای دیگر از ابوسعید نیز توسل جستن به امام حسین(ع) در کنار دیگر امامان علیهمالسلام، نمود دارد.
از دیگر شاعران این دوران، در دوبیتیهای منسوب به باباطاهر(زنده تا حدود 450) نیز چندبار به حادثهی عاشورا اشاره شده است:
عاشق اون بی که دایم در بلا بی
ایوب آسا به کرمون مبتلا بی
حسن آسا بنوشه کاسه ی زهر
حسین آسا شهید کربلا بی
یا:
در این ویرانه جز دلخون ندیدم
نه دل گویی که دشت کربلا بی
البته ابیات عاشورایی منسوب به باباطاهر در نسخههای قدیمی اشعارش دیده نمیشود و بعید نیست از اشعار دیگر شاعران بومی به آثار او راه یافته باشد. با این حال باتوجه به محدودهی زندگی بابا و تاثیر حکومت آل بویه بر فرهنگ و مذهب آن دیار و همچنین پیشینهی مذهبی آن منطقه، گرایش شیعی باباطاهر کاملا محتمل به نظر میرسد.
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#بابا_طاهر
#ابوسعید
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"سقا"
در غزه، هزار طفل غمگین: تشنهاست
صد لاله و صدهزار نسرین: تشنهاست
برگرد و برای کودکان آب بیار!
یا حضرتِ عباس! فلسطین تشنهاست
#فلسطین
#کربلا
#غزه
https://eitaa.com/mmparvizan
تا سوعا
تا قامت سرو سبز احساس شکست
غم بود که در گلوی عباس شکست
عشق آمد وتا پیکر خونین تو دید
افتاد وکنار پیکر یاس شکست
#حسین_کیوانی
#تاسوعای حسینی
تسلیت
تک بیت عاشورایی
کرببلا تقابل نامرد ومردهاست
پیروز آن کسی که تورا انتخاب کرد
#حسین_کیوانی
محرم ۱۴۰۳
4_5809743665060386676.opus
336.7K
غزل عاشورایی استاد حسین منزوی
خوانش: استاد بهروز رضوی
به وقت جنگ، در میدان تقدیر
در آن بارانِ سرخ تیر و شمشیر؛
حسینِ فاطمه هرگز نیفتاد؛
نمازِ اوّلِ وقتش به تاخیر ...
#امام_حسین
#نماز_اول_وقت
#نماز_ظهر_روز_عاشورا
✍️ #اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
دریا به رودخانه نَزَد رو، شهید شد
تا روز حشر نزد خدا، روسپید شد
رفتی که آب آورِ لب تشنگان شوی
ای وای امید اهل حرم ناامید شد
عباس اگر چه از قد و قامت رشید بود
روزی که شد فدای برادر، رشید شد ....
#سیداحمدموسوی_مقدم
تاسوعای حسینی تسلیت باد🏴
تک بیت عاشورایی
امروز غزًه ،کرببلای معاصر است
این ماجرای عشق به پایان نمی رسد!
#حسین_کیوانی
محرم۱۴۰۳
💠زبان حال در شعر آیینی
✍#علی_مقدم
با توجه به اهمیت بحث زبان حال در مرثیه و شعرآیینی، لینک مطالب مربوط به #زبان_حال که قبلا در کانال اشتراک گذاشته شده بود را به مخاطبین تقدیم میکنیم
۱.اهمیت بحث زبانحال در شعر آیینی
۲. تعریف و ضوابط زبان حال
۳.بررسی چند نمونه(شعری از وصال)
۴.ادامه بررسی چند نمونه
۵.نمونه ای دیگر(ردیف های ناردیف)
@sheikh_ali_moghaddam
صلی الله علیک یا ساقی العطاشی، یا اباالفضل العباس یا قمر العشیرة
با دست لرزان مینویسم باز از آن دست
از دست لطف اوست میگیرد توان دست
آری همان دستان که چون از پیکر افتاد
تا نشکند زد بر کمر هفت آسمان دست
آری همان دستان که میگردد دخیلش
با انتظار دستگیری، بیکران دست
بهر توسل در گرههای ضریحش
دارند هر دم جملۀ پیغمبران دست
بابالحوائج گشت فرزند یدالله
تا در گرفتاری بگیرد از جهان دست
نازم یل امالبنین را آنکه بیدست
بسیار از مردم گرفته هر زمان دست
نازم چنین پیمانشناسی را که اینسان
با خشم زد بر سینۀ خط امان دست
نازم ادب را که به روی سینه دارد
همواره در پیش امام عاشقان دست
باب علمداری و سقایی و یاری است
میراثدار حیدر است این پرتوان دست
الحق که برق چشمهایش ذوالفقاری است
بسیار دشمن را به نابودی کشانده است
روی برادر دید در آیینۀ آب
آنگاه که پر کرد از آب روان دست
پس آب را بر آب میریزد چه زیبا
اوج وفا را میکند اینجا عیان، دست
آن دستها از پیکر افتادند آنگاه
حتی وفا هم شست گویی از جهان دست
ای شانۀ موی پریشان رقیه
افتادی از پیکر چرا ای مهربان دست
او کیست میکوبد ستم از کشتنش پای
او کیست میکوبد به سر از غم جهان دست
این قامت سرو است برپا مانده هرچند
چون برگ میریزد از او باد خزان دست
دستان خورشید است دستان قمر را
چون پارههای نور در دامن کشانده است
برخیز یاعباس اندوه بزرگی است
با جان بگیر از زینب قامتکمان دست
وقتی که رفت از کربلا یک کاروان سر
جا ماند پیش علقمه یک آسمان دست
وقتی هدف باشد رضای حضرت عشق
در پیش پایش داد باید چشم، جان، دست
در کاخ دشمن گفت طفلی کو عمویم
تا که بگیرد پیش چوب خیزران دست
با چشم گریان، عمّی العباس گویان
بر سر نهاده حضرت صاحبزمان دست
بس شعرها گفتند مشتاقان از این دست
بس چاره شد درد گرفتاران از آن دست
این بیتها یک مصرع شعر تو تنهاست
ناگفتهها بسیار از این دست مانده است
#محرم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
یا هو
تو شعر جاری تاریخی، زبان ملول و قلم: خاموش
تو راز زندهی ایجادی، وجود: هیچ و عدم: خاموش
دو دست را به کرم وا کن، "نمی" ببخش و تماشا کن
که بر نمِ تو سخا عطشان که با کم تو کرم: خاموش
به یاد حنجر معصومت، اصول: سست و جدل: ویران
به سوگ سینهی مظلومت، "حدوث" مات و "قدم" خاموش
تو آن تلاطم آرامی که رو به ساحل توصیفت
سوار موج بلا باید، فقط قدم بزنم: خاموش
تو اوج قلهی ادراکی که پیش دامنهی مدحت
نفس به سکسکه میافتد: زبان گرفته و دم خاموش
به لحن وحی لبی تر کن، به روی منبر نی تا باز
گزند لب به سکوت اعراب، شوند خیل عجم خاموش
*
دوباره گوش به تاریخم، میان همهمهی میدان
دلم به سوی تو میآید: قدم قدم به قدم: خاموش
زهیر آمده از سویی، حبیب پر زده از کویی
یکی به دیدن تو خندان، یکی به هیبت غم: خاموش
یکی شتافته شبهنگام، به سمت خیمهی تو آرام
یکی به جذبهی آغوشت، سپرده دل به علم: خاموش
*
درست آن طرف میدان، از آن همه لب قرآنخوان
یکی به دشنهی زر بسته است، یکی به مهر درم: خاموش
یکی به ذکر و سماع نی، سپرده دل به خراج ری
یکی به فکر زن و فرزند، کشیده چهره به هم: خاموش
*
غم تو میکشدم اینسو، خیال میبردم آنسو
به شوق بال دلم عطشان، به ذوق مال لبم خاموش
*
جهان سکوتِ سراسر شد، غروب شد... شب آخر شد
من از سپاه تو خواهم رفت؟ [چراغهای حرم خاموش...]
#شعر_عاشورا
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️مستان همه افتاده و ساقی نمانده ...
🔹اثری ماندگار از زنده یاد استاد کریمخانی،بمناسبت تاسوعای حسینی
#محرم
روزی که دست او به شفاعت علم شود
خجلت کشد ز دامن پاک گنه، ثواب
#صائب_تبریزی
#تاسوعا