یه روزی میای
میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
بشینم انار دل تنگمو
تا اون دون آخر برات دون کنم
میخواستم بیای تا مگه چارهای
به حال پریشونی من کنی
میخواستم بیای با گل پیرهنت
که تکلیف چشمامو روشن کنی
میخواستم پس از این همه سال و ماه
قد و قامتم رو ببینی پدر!
بشینم پای آخرین قصههات
تو هم پای قصهم بشینی پدر!
چقدر آینه و شمع چیدم برات
چقدر چشم به راهت نشستم بیای
چقدر فال حافظ گرفتم واسهت
تو فالت همین بود: یه روزی میای
میخواستم پس از سالها انتظار
بیای جشن بارون بگیرم برات
ببوسم سر و زلف و پیشونیتو
تو که سر نداری بمیرم برات
#سعید_بیابانکی
#شهدا
#فرزندان_شهدا
صبح، خورشید آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
می روم...
دفتر پاک نویسی بخرم !
زندگی را باید از سر سطر نوشت...
#قیصر_امین_پور
🌸به مناسبت ولادت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و روز زن،
تقدیم به زنان عفیف سرزمینم و زنان جبهه ی مقاومت
🇸🇩🇸🇾🇮🇷🇮🇶🇱🇧🇾🇪
در هم سرشت برگ گل و بوی سیب را
در آن چکاند رایحه های نجیب را
یک تکه از بهارترین شوق فصل ها
اردیبهشت خوش نفس دلفریب را
تا مبهم و شگفت و معما شود کشید
در آن تضادهای قشنگ و عجیب را
هم ابرهای گاه به گاه صبور را
هم قطره های سرزده ی بی شکیب را
هم رستخیز شادترین لحظه های صبح
هم غربت اصیل غروبی غریب را
-----
زن آفریده شد اگر چه شریف بود
اما برای بار امانت لطیف بود
کو عشق تا به ساحت زن جلوه گر شود
تا این لطیف کوه شود کوه تر شود
ناگاه نور فاطمه تابید و بعد از آن
عشق از نگاه فاطمه پاشید و بعد از آن
زن اسم تازه ای شد و کم کم شروع شد
قامت کشید آسیه مریم شروع شد
زن فاطمه ست و هر چه به جز آن نوشته اند
قاموس های جعلی شیطان نوشته اند
زن زینب است یک تنه کولاک می کند
شمشیر حیدر است و چکاچاک می کند
زن پا به پای واقعه طوفان می آورد
زن دلهم است مرد به میدان می آورد
بانوی میثم است که در گیر و بندها
قامت کشیده روبه روی نیشخندها
ام وهب شده که رجزخوان ترین شود
اعجاز واژه های غرورآفرین شود
این سان که بیت های مصمم می آورد
هر تیر در مقابل او کم می آورد
ریحانه است و ریشه در اسطوره ها زده
هی مادرانه دست به دلشوره ها زده
از ذکر لای لای شبش شور می چکد
از جانماز صبحدمش نور می چکد
در ازدحام جلوه گری پاک و ساده است
آری مدافع حرم خانواده است
فرمانده نبرد نهایی روبه روست
هر گاهواره مرکز فرماندهی اوست
باروی غزه است چنین محکم و بلند
بنیان صعده است صبور و شکوهمند
سر می زند ز دامن مکتب شناسی اش
یک غزه با تمامی روح حماسی اش
در دامنی که فاطمیون پا گرفته اند
از زخم های وا شده فتوا گرفته اند
زخم مکرر است شهید است شاهد است
زن امتداد مغنیه های مجاهد است
پلکی به هم نیامده در قاب انتظار
زن تکه های گم شده ی کربلای چار
در چشم هاش گم شده بغض شکسته ای
غواص ته نشین شده ی دست بسته ای
اشک است غرش است خروش است صاعقه ست
زن محور مقاومت کل منطقه ست
زن شور ممتد است شکوه مداوم است
زن نیمه ی صبورتر حاج قاسم است
#زنان
#جبههٔ_مقاومت
#فلسطین
#عراق
#لبنان
#ایران
#روز_زن
#ولادت_حضرت_زهرا
____
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
"زمستان"
یک...دو...سه...چار...آخر پاییز را بشمار
حسرتِ این شام دردانگیز را بشمار
چند برگ از سالهای عمر افتاده است؟
روزهای رفتهی یکریز را بشمار
مرگ چنگیز است و عمر رفته، نیشابور
کشتگان لشکر چنگیز را بشمار
صبحگاه ننگ عصیان را تماشا کن
عصرگاه خلوتِ پرهیز را بشمار
از نفس افتاد این اسبِ لجوجِ پیر
شیهههای تلخ این شبدیز را بشمار
رَستن از تن ابتدای خیزشی تازه است
توشه_گام روز رستاخیز را بشمار
مردهای دیگر تو ای جان ملالاندیش
لحظههای غسل تا تجهیز را بشمار
سوز سرما، رمز آغاز زمستان است
جوجههای آخر پاییز را بشمار
#یلدا
#محمد_مرادی
#زمستان
https://eitaa.com/mmparvizan
ای رفته كمكم از دل و جان، ناگهان بيا
مثل خدا به ياد ستمديدگان بيا
قصد من از حيات، تماشای چشم توست
ای جان فدای چشم تو؛ با قصد جان بيا
چشم حسود كور، سخن با كسي مگو
از من نشان بپرس ولی بینشان بيا
ايمان خلق و صبر مرا امتحان مكن
بی آنكه دلبری كنی از اين و آن بيا
قلب مرا هنوز به يغما نبردهاي
ای راهزن دوباره به اين كاروان بيا
#فاضل_نظری
🌻صبح یلدایتان پرنور🌻
ای رخت چون صبح عید و گیسویت چون شام یلدا
بوالعجب صبحی و شامی همچنان داری به یکجا
خوش بود گر بوسم آن رخسار همچون صبح عیدت
و آن شب یلدای زلفت را ببویم تا به فردا
یک شب یلدا فزونش نیست در عالم به سالی
وین عجب باشد که در یک ماه دیدم من دو یلدا
گر کسی خواهد که بیند آن دو یلدا را به یک مه
گو بیا در چهره ام بنگر دو زلف عنبرآسا
*ترکی شیرازی*
۱ دی زادروز محمد نوری
(زاده ۱ دی ۱۳۰۸ رشت – درگذشته ۹ امرداد ۱۳۸۹ تهران) خواننده، آهنگساز و ترانهسرا
او در دهه بیست که دوران آغاز نوعی تفکر در شعر و موسیقی آوازی در میان مردم ایران، بهویژه نسل جوان بود، کار خوانندگی را آغاز کرد.
زمانی را که میتوان متأثر از نشر و پخش وسیعتر موسیقی علمی و آثار فولکلور کشورهای مختلف جهان ازطریق رادیو و صفحات گرامافون دانست. او در همین سالها - دوران نوجوانی - با خواندن اشعار نوینی که بر روی نغمههای روز مغربزمین و برخی قطعات کلاسیکِ آوازی سروده شدهبود، شروع کرد و طی سالهای بعد با تکیه بر تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی توانست هویت مستقلی به این اندیشه و گرایش ببخشد و با اجرای آثار بزرگان، فضای متفکرانهای بهگونه آوازیِ خویش بدهد.
وی طی پنج دهه بیش از ۳۰۰ قطعه آوازی اجرا کرد و همچنین به تقریر و ترجمه مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت و در سالهای پایانی زندگی چند اجرا بهنفع بیماران خاص داشت و ترانههای زیادی با تم میهنی چون «جان مریم» «شالیزار» «واسونک» «جمعه بازار» «ایران» را اجرا کرد. یکی از مهمترین و معروفترین ترانههای وی، جان مریم نام دارد که آهنگ زیبای آن از ساختههای خود اوست.
او آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. بعد از آن نزد استادان هنرستان عالی موسیقی «سیروس شهردار» «فریدون فرزانه» « پورتراب» رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فراگرفت. آواز کلاسیک را نزد اولین باغچهبان و فاخره صبا آموخت و شیوه آوازی را با تأثیر از استادان حسین اصلانی و ناصر حسینی پیدا کرد و رفته رفته بهشیوه منحصر بهفرد خود دست یافت؛ شیوهای که بهسختی میتوان آنرا در زیر شاخهای از شاخههایی چون پاپ، کلاسیک و ...گنجاند. بیشتر آهنگهای او ساخته دکتر سریر است.
نوری فارغالتحصیل هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از دانشکده علوم اجتماعی بود. وی پس از انقلاب و پس از مدتی سکوت، فعالیت هنریاش را با آلبوم در شب سرد زمستانی همراه با فریبرز لاچینی و احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۸ از سر گرفت و این همکاری بعدها با آلبوم آوازهای سرزمین خورشید ادامه یافت. در سال ۱۳۸۵ او از سوی سازمان صداوسیما بهعنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد.
4_5902281256598503805.mp3
4.4M
ترانه بسیار زیبای ایران
باصدای: محمد نوری
شاعر: تورج نگهبان
آهنگساز: محمد سریر
#۱دی / #زادروز_محمد_نوری
زِبَرکیش ِ محبّت
( نذر حضرت مادر"س" )
خوشا آشفتگی هایی که در سامان نمی گُنجد
خوشا درماندگی هایی که در درمان نمی گُنجد
بیان شوق می دانم که آتش می زند بر دل
شرار عشق می دانم که خود در جان نمی گنجد
عجب عطر خوشی می آید از باغاتِ لاهوتی
که از آن لَخلَخه، لَختی در این کیهان نمی گنجد
شمیم نامِ بانویی بهشتی در غزل دارم
که وصفش جز که با ایجاز، در قرآن نمی گنجد
ز روی ناگزیری خواندمش بانویِ بی مانند
شکوهش گرچه می دانم در این عنوان نمی گنجد!
چنان ما عاشقیم از جان وجود نازنینش را
که این سودایِ سِحرانگیز در بُرهان نمی گنجد
زِبَرکیش ِ محبّت، گوهر ِ نادرفروغی هست،
که در اَنبان-چُروکِ حکمتِ یونان نمی گنجد
به ما و من شبیهَ ش می کند خود بینیِ مُنکِر
ولی ناموسِ ذات حق، در این بُهتان نمی گنجد
کسانی مِنبرِ آلِ کسا را سهم خود خواندند
ولیکن در عبای وحی، این و آن نمی گنجد
بَلی، اِمکان ندارد جست و جوی ساحَتش در خاک
وجودِ آسمان طبعی که در اِمکان نمی گنجد
اگر میل اَنارش بود، یعنی که جگر خون است
که شرح غُصه اش در حجم «اَلمیزان» نمی گنجد
زبانزد حکمتِ « اَلجار،ثُمَّ الدّار » روشن کرد
که زُهمِ نَفس در گُلخانه ی ايمان نمی گنجد
دلم را وقف زهرا کردم و جمع عزیزانش
که بیش از چارده گُلدان، در این ایوان نمی گنجد
غلامرضا کافی
لبریز صمیمیت
آن خانۀ ساده را که خوشبو میکرد
لبریز صمیمیتِ شببو میکرد
او شاه زنان بود، ولی نان میپخت
او گر چه فرشته بود، جارو میکرد
✍🏻 #ایوب_پرندآور
🏷 #شعر_فاطمی | #سبک_زندگی
نذر حضرت مادر
شب میلاد حضرت گلهاست
عاشقانه ترین شبِ دنیاست
فاطمه ،نورهُ علی' نور است
قدر او تا همیشه مستور است
بهترین شعر دفتر ازل است
مادرِ عاشقانه ی غزل است
دلِ او آبی ست و دریایی ست
عطرِ احساس او تما شایی ست
فاطمه ،دفتری زشعر خداست
غزلِ عاشقانه ی مولاست
السلام ای شفیعه ی محشر
دستِ ما را بگیر یا مادر
چادرت خیمه ی بلندِ حیاست
رمز وراز کرامتِ زن هاست
چشمه ی مهر و کوثر طه ها
ساقی عشق ومادر دریا
واژه در واژه ی تو زیبایی ست
مریمِ چشمِ تو مسیحایی ست
ناز چشمت ،کرشمه ی هستی است
کوثر نور وچشمه ی هستی است
با تو قافیه می شود حیدر
السلامُ علیکِ یا مادر
# سروده :حسین کیوانی
#میلاد کوثر نورمبارک
شهر راز
میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها و روز زن مبارک...
🌸🌷✨💫✨🌙🌙🌙🌙🌿🌼🍃🌿🌼🍃🌺🌻🌻🌻🌻☘🍀🌼🌼🌼🌼
باید که جهان باشد و جان فاطمه باشد
آوای زمین ، آه ِ زمان فاطمه باشد
در باغ جمالی که بخندد گل احساس
مبنای محبت طلبان فاطمه باشد
دل در گرو آل علی ،عشق محمد
حق خواهی هر پیر و جوان فاطمه باشد
ایام به کام است و زمان در پی ِ زهراست
هر لحظه مراد همگان فاطمه باشد
بر قلب همه نور خداوند بتابد
تا چشم و سر و گوش و زبان فاطمه باشد
بی نور رخ فاطمه خورشید نتابد
در وادی پیدا و نهان فاطمه باشد
هرجا سخن از حق و حقیقت شود آنجا
آوای خوش خرد و کلان فاطمه باشد
دست همه ی غم زدگان دامن زهرا
در روز جزا نیز امان فاطمه باشد
معنای خروشیدن مردان خدا خواه
الگوی ِ تعالی ّ ِ زنان فاطمه باشد
روز و شب ما در جهت راه پیمبر
ما را همه جا فکر و بیان فاطمه باشد
حس و سخن و فکر و نگاه و هدف و شوق
عشق و ادب و روح و روان فاطمه باشد
ما شیعه ی اوییم و همین بس به دو عالم
احساس خوش کون و مکان فاطمه باشد
هم هاجر و هم مریم و هم ساره و حوّا
در کوثر اخلاص همان فاطمه باشد
با فاطمه هستیم و علی ، بنده ی خالق
عشق و ادب و مکتبمان فاطمه باشد
از یمن وجودش به دو دنیاست شفاعت
چون خوشدلی هر دو جهان فاطمه باشد
از خلقت او ارض و سما گشته فرحناک
چون کوثر پنهان و عیان فاطمه باشد
جعفرزارع خوشدل
آئینی ۲۹۷
https://eitaa.com/joinchat/3838312753Cd75444eef6
https://t.me/khoshdeltanzjedi
#حضرت_فاطمه_سلام_الله #میلاد #زن #شعر_ادبیات #شادی
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره و تمثـیل میشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
پرکار تا نود درجه رفت ناگهان
مژده! شعاع دایره تکمیل میشود
یک حوریه به قالب انسان حلول کرد
از این حلول هر چه که تشکیل میشود
در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را
زهرا به قلب فاطمه تنزیل میشود
از آن شبی که روی زمین کردهای نزول
هر آیه با شئون تو تحلیل میشود
تو چشمۀ شگفتی و انجیر میدهی
تحریف قطرههای تو انجیل میشود
گاهی درخت میشوی و میوههای تو
خامش غذای سفرۀ جبریل میشود
تو سیب میشوی و تو را میل میکند
سرخی گونههاش که تکمیل میشود
تو میشوی خدیجه و او با وجود تو
حس میکند به آمنه تبدیل میشود
وقتی شما شدی نخ تسبیح قطرهها
هم مشرب فرات، لب نیل میشود
وقتی تو ای الهه دریا غضب کنی
ماهی بالدار، ابابیل میشود
طفل تو مبدا همۀ اتفاقهاست
هر سال با حسین تو تحویل میشود
این شعر را ببخش اگر تو زیاد داشت
خانم غزل بدون تو تعطیل میشود ...
✍ #سیدرضا_جعفری
۲ دی زادروز سیروس طاهباز
(زاده ۲ دی ۱۳۱۸ بندر انزلی -- درگذشته ۲۵ اسفند ۱۳۷۷ تهران) نویسنده و مترجم.
او برای خواندن پزشکی وارد دانشگاه تهران شد اما وقتی که سال ششم پزشکی را میگذراند، برای همیشه آنرا کنار گذاشت و سراغ ادبیات رفت. اولین فعالیت ادبیاش را با انتشار مجله ادبی «آرش» آغاز کرد و به معرفی شاعران مورد علاقه خود و همچنین ترجمه آثار ادبی برجسته جهان پرداخت و در سال ۱۳۴۰ در حالی که دو سال از مرگ نیمایوشیج میگذشت، کار روی دستنوشتههای او را شروع و بیوقفه آنرا پیگیری کرد. وی ۳۱ ساله بود که مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده گرفت و در طول هشت سال فعالیت در کانون، مجموعه ارزشمندی از داستانهای کودکان را منتشر کرد اما در سال ۱۳۵۷ از این سمت کنار رفت و بهطور متمرکز بررسی دستنوشتههای نیما را ادامه داد. وی تا سالهای پایانی عمر همچنان به نوشتن و کار در عرصه ادبیات ادامه داد و چندین کلاس داستاننویسی و نقد داستان نیز برگزار کرد، کلاسهایی که تابع هیچ قاعدهای نبودند. عشق او به نیما در کلمه نمیگنجد، عشقی که موجب شد ۳۷ سال از عمرش را پای آن بگذارد و از آثار نیمایوشیج ۲۳ دفتر گرد آورد و خودش نیز چند کتاب درباره او قلم بزند. طاهباز که بزرگترین افتخار زندگیاش را کار روی آثار نیما میدانست، در روزهای جنگ و زیر بمباران، تهران را ترک نکرد چرا که اعتقاد داشت «اگر قرار است دستنوشتههای نیما که در خانه ماست نابود شود، همان بهتر که من هم با آنها بروم.» اما گردآوری بیش از ۲۰ هزار برگ از دستنوشتههای نیما و انتشار مجموعه کامل شعرهای نیما، تنها فعالیت طاهباز نبود. او که خود نویسنده بود و دستی هم در ترجمه داشت، در طول عمر کاریاش آثار برجسته نویسندگان بزرگی همچون جان اشتاینبک، ارنست همینگوی، آرتور میلر و ساموئل بکت را به فارسی ترجمه کرد. او ۷۰ کتاب از خود برجای گذاشت و چند جایزه مختلف ادبی را از آن خود کرد که از معروفترین آنها میتوان به جایزه سیب طلایی دوسالانه براتیسلاوا برای کتاب «باز هم زندگی کنیم» اشاره کرد.
برخی از آثار طاهباز:
شاعر و آفتاب
بچهها و کبوترها
باغ همیشه بهار
پیروزی بر شب
یادگار دوست
تکنگاری یوش
پردرد کوهستان
کماندار بزرگ کوهساران
مصیبت نویسنده بودن
تپه آویشن
درنای صلح
کتاب ماهی سیاه دانا
از پا نیفتاده
دنیا خانهٔ من است : منتخبی از شعر و نثر نیما
زنی تنها: درباره زندگی و هنر فروغ
دره طویل (ترجمه) از جان اشتاینبک
اسب سرخ (ترجمه) از جان اشتاینبک
وی در مراسم چهارشنبهسوری بارانی در خانه یکی از آشنایانش، ناگهان بهزمین افتاد و درگذشت. آرامگاه وی در کنار نیمایوشیج است.