قرار اندیشه
خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت... #ببینید 🎥 وعده
.
سوریه امروز پدر ندارد؛
وقتی حاج قاسم رفت، سوریه بیپدر شد
سوریه امروز سید حسنی ندارد...
اگر این ویرانیها و آوارهها را در سوریه میبینی، ضرب و زور موشکها و توپ و تانکها، تو را به اشتباه نیندازد؛ نه
سوریه یحیی سنواری ندارد که بماند و مقاومت کند و تا آخرین قطره خونش در آن خانه، روی آن مبل بنشیند و چوبی سمت اسرائیل بیاندازد و راهی را باز کند که خیل جوانان سوری را در بر بگیرد و بتوانند در وطن بمانند و بجنگند و شهید شوند ...
تفاوت، تفاوت در انتخاب دو راه است؛ یکی شهادت و یکی نیستی.
و مگر این جان ناقابل بشار اسد بعد از فرار از سوریه دیگر چه ارزشی برای زیستن دارد؟
و مگر در فرار از وطن میتوان زیست؟ در فرار از ریشهها دیگر برای ما چه میماند؟ و مگر نه اینکه انسانها شاعرانه زندگی میکنند؟ و مگر حاج قاسم ما نگفت: هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست! بیشهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند؟
میتوان سالها در خرابههای غزه زندگی کرد، شاد بود و در دهانهی آتشفشان موشکها سکنی گزید، اما مگر میشود دیگر در سوریه به سر برد؟
وقتی زهرایی نیست که در سایهی صبر و مقاومت او، حیاتی متولد شود.
آری اینجاست که خمینی و راه خمینی و سید علی و حاج قاسم برای ما معنا مییابند و به خود که میآییم، میبینیم آنها برای ما بنیاد حیات و بقا را در این جهان بنا نهادند...
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید...
💠سخنان شهید حسن باقری
▪️قصهی مقاومت مجموعهای از پدافند، مقاومت، استقامت و شوق پیروزی است...
@gharare_andishe
به فدای صلابت حیدریات بانو که پس از سالها هنوز در وسط معرکه ایستادهای و خطبه میخوانی ...
کَر است معاندی که صدای رجزخوانیات را در ضیافت یزید نمیشنود!!!
تو دختر همان قهرمان عرب و عجمی که چهره به چهره دشمن ایستاد و هیچگاه میدان را ترک نکرد
و من مطمئنم
شهیدان مدافع حرم بودند که
غباری از خاک چادرت را روی سر ما ریختند که در این سیاهچالههای قبل ظهور، هنوز محبت شما را به دل داریم و عاشقیم برای جانبازی ...
السلام علی قلب زینب الصبور
قلب اوست که میتواند همهی غمها را ببرد ...
#مقاومت
✍#راضیه_رحیمی
@gharare_andishe
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
در چه وضعی به سر میبریم؟.MP3
50.4M
...أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ...
🎙 در چه وضعی به سر میبریم؟
🔹 گفتگو با محوریت بیانات دیروز رهبر انقلاب در مورد تحولات منطقه
📆 پنجشنبه ۲۲ آذر ماه ۱۴۰۳
#سرای_هنر_و_اندیشه
#روایت_دیدار
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم
@soha_sima
قرار اندیشه
...أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثنَىٰ وَفُرَٰدَىٰ... 🎙 در چه وضعی به سر میبریم؟ 🔹 گفتگو با محوریت بی
در دورانی که ما هستیم، گریزی از دادههای خبری نیست. اینکه میتوانند ضد و نقیض باشند و هرکدام یک جبهه را تقویت کنند، بماند. سخن در اینست که چه چیز به این دادهها معنا میبخشد و آن را در صدر یا ذیل وجود ما مینشاند...
آنچه دل انسانها گواهی به آن میدهد گویا، معنی بخش شنیدههاست و توان و جوشش ادامهی راه را میسر میکند.
امروز مقاومت در دورهی خاصی قرار دارد، گویی اینجا بیشتر به درک باطن مقاومت نیاز داریم...
در ایمان و استحکام مردم غزه، مقاومت را یافتیم، دلها و قلبهایمان همراهشان بود. اما امروز نیاز به نگاه و سخنی داریم که بتواند با دیدن وقایع، مأیوس نشود، و فراز و نشیب را واقعیتِ گریزناپذیر بیابد، شاید این همان کلمهی ایمان است که آقا در سخنرانی خود گفتند...
تحلیلها و دادهها، گواهی دلها و ایمان را نادیده میگیرند و مجموعهای از مشهورات را تکرار میکنند، شاید باید قصهی مقاومت را گونهای بگوییم تا آمادهی پذیرفتن رخدادها بشویم و صرفا آن را موقعیت پیچیدهی غیرقابل پیشبینی که میتواند بسیار خطرناک باشد، ندانیم.
کسی در تحلیل سخنرانی رهبر _که بسیار هم سر و صدا کردهبود_ گفت چرا باید آقا درس کلاس اول مقاومت را برای ما بگوید....
اما این سخنان، تذکر به سرآغاز مقاومت بود که به ما یادآور شد، نقطهی تفکر و پرسش است که از خود بپرسیم زبانی که ما را در دل نشیبها، حاضر میکند کدام است و اینکه در نقطهی عمل، مقاومت را گردن میگیریم؟!
#مقاومت
@gharare_andishe
هدایت شده از منِ من...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زینب نصرالله از وداع با پیکر مطهر پدر میگوید
یک سال و یک یا دو ماه بود ایشان را ندیده بودم، وقتی ایشان را دیدم انگار خواب بود در آرامش و آسودگی زیاد.
گفتم ترجیح میدادم تو را نبینم اما زنده باشی مشکلی نبود، اما الان تو را اینگونه میبینم. طبیعتاً برای من سخت بود اما در هر حال خدا را شکر.
☫ @Media_Sadid | سدید مدیا
قرار اندیشه
🎥 زینب نصرالله از وداع با پیکر مطهر پدر میگوید یک سال و یک یا دو ماه بود ایشان را ندیده بودم، وقت
.
به اطرافم که مینگرم تفاوت انسانها را با تمام گشایشها و بعضا شکستها و فروبستگیهایی که برایشان اتفاق افتاده، فقط در یک نقطه میبینم. نقطهای کوچک و حساس و شاید خفی اما به وسعت تام و تمام عبودیت ... دیدن و گردن گزاردن به ارادهی الهی یا راه خود را کج کردن و پشت کردن به آن.
و شاید با این مسئله که مواجه میشویم اندکی برایمان سخت باشد و خود را درگیر جبر ببینیم و خدایی زورگو را در مقابل خود ببینیم که فقط یک راه در مقابل ما گذاشته و در غیر از آن تباهی را برای ما تدارک دیده.
اما اگر مقداری از تصورات ذهنی خود فاصله بگیریم، در مییابیم که مگر شدن ما در غیر از یگانگی با حضرت حق است؟ و مگر مقام خلیفه اللهی و دست خدا در زمین شدن و تحقق آن در غیر از قرار گرفتن در مسیر مقدرات الهی است؟
آمریکا و اسرائیل امروز نقطهی اختیار را با توانستن با تکیه بر امکانات اشتباه گرفتهاند و در این معادلهی اشتباهی که خود را گیر انداخته اند، روح طغیانگریشان را از یاد برده و در معادلات و حساب و کتابهایشان خود را پیروز میدان میدانند چون با تمسک به اراده معطوف به قدرت و ضرب و زور توپ و تانکها، مساحتی از زمین را غصب کردهاند.
اما از این اوهام که بیرون بیاییم، مگر انسان حتی یک وجب از این زمین را در جایی که خدا نیست و ارادهی الهی نیست، میتواند تصاحب کند؟ و مگر سقیفه با تمام پیچیدگیها و قدرت ظاهریاش و یا حتی شمر و عمر سعد با همهی به خاک و خون کشیدنشان، توانستند شیعه را از صفحهی هستی حذف کنند؟
و این است ادعای انا ربکم الاعلیِ فرعونی و تولد انسانی با ادعای خداگونه که هیچ درکی از ربوبیت الهی ندارد و انقلاب اسلامیای که همان توبه بشریت و بازگشت دوباره است...
اسرائیل را یک حکومت یا کشور و یا حتی یک منطقهی جغرافیایی نبینیم، اسرائیل یک روح است. روح جهان مدرن که با ادعای ساختن بهشت زمینی که سالهاست زندگی را بر این کرهی خاکی روز به روز سختتر و تنگتر و تاریکتر کرده.
#مقاومت
✍#منِ_من
@gharare_andishe
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
51.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه میشود با کسی جنگید که از درک قدرتش عاجزیم...
#ببینید
🎥 ...اقْرَأْ...
روایتی از بیانات اخیر رهبر انقلاب اسلامی پیرامون تحولات منطقه
🔸 لینک با کیفیت این #روایت در آپارات #سیمای_هنر_و_اندیشه
https://aparat.com/v/tyb705r
#روایت_دیدار
#قصه_مقاومت
@soha_sima
قرار اندیشه
چگونه میشود با کسی جنگید که از درک قدرتش عاجزیم... #ببینید 🎥 ...اقْرَأْ... روایتی از بیانات اخیر
گاهی تمام معنای بودن، در یک لحظه خلاصه و سرریز میشود؛ مثلا در همان لحظهی چشم در چشم شدن بلال با جعفر... آن لحظه که شلاق را در دستش میفشارد و به زمین میاندازد....یا آنجا که با شکنجهگر چشم در چشم میشود و الله اکبر میگوید، سنگ استخوانهایش را میشکند و الله اکبر میگوید...
مقاومت حضوری جاری است که در لحظه به تو تاب میدهد؛ به قول استاد طاهرزاده خویشتن خویش را مییابی، یعنی که انسان بودن خودت را به این نحو مییابی که اگر دوام بیاوری هستی، انگار میفهمی دوگانگی بین مقاومت و تو نیست. این نیست که با درس گرفتن مقاومت بورزی. درک مقاومت، خودِ هرکس را آشکار میکند.
#قصه_مقاومت
@gharare_andishe
مقاومت
چقدر این روزها این کلمه به زبانها آمد...
من هم کم و بیش به مقاومت اندیشیدم
دیدم که جانم آشنای مقاومت نیست ...
مقاومت را باید به جان شنید و این روزها که زبانها پرکارتر از گوشهاست، مقاومت هم در همین بازی سرسامآور ...
شاید برای همین است که بیشتر از این کلمه توپ و تانک و تفنگ و زد و خورد به ذهنمان آمد و حتی برخی از پایمال شدن خون شهیدان گفتند و گلایه کردند... مقاومت آشنای جانها باید باشد یک راه است. شاید بزرگراه آسفالته هم نباشد.
بچههای بازیگوش هم گوشه و کنار هستند که برای هیجان در راه پونز میریزند. سرما و گرما و تاریکی هم دارد. گاهی هم با جاده و اربعین یکی میشود و خستگیها را از یاد میبرد...
البته امثال من هنوز اصلا در قصهای نیستیم که مقاومت بکنیم یا نکنیم ما هنوز سرمان گرم است به خاکبازیهای خودمان ...
#مقاومت
@oasisnaghde_film
@gharare_andishe
هدایت شده از نقد فیلم🎬🇵🇸
51.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چندیست دوستی ها برایم سوال شده ...
راستی دوستی هایمان کو؟
خدایا ما را آنگونه عاقل و با تقوا و دین دار نکن که اهل دوستی نباشیم ....
نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار
که این نشان در مشایخ شهر نمی بینم
مگر می شود دوست داشت ... و از دوستی دم زد جز در پناه حضرت زهرا.س
این چند دقیقه هم باشد صدا زدن های ما حضرت زهرا.س را ...
بِإِبنِكِ المَهدي كَلِمیني
@oasisnaghde_film
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینکه چطور میتوانی از پر پر شدن پارهی تنت بگویی و در عین حال لبخند بزنی و آرام باشی، بماند...که یک آه عمیق و یک اشک تبدار طلبمان!
در این دوره، که نمیدانیم وقت چیست و چگونه تلف میشود؟، و ساعتها از زمان ما در کارهای بیهوده و مشغلههای بی سرانجام میگذرد، شاید یک دقیقه طولانیتر، ضرر هم باشد...
اما مادران شهداء، که با شهادت فرزندشان معنایی برای خود یافتهاند، واجد وقت شدهاند، اینگونه هر ثانیه را در پیوند با فرزند شهیدشان مییابند...🍂🍂🍁
#وقت
#یلدا
@gharare_andishe
64.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید...
☀️به قول شهید آوینی انقلاب اسلامی توبهی بشر بود، و امتداد این بازگشت در مقاومت خود را آشکار کرد، مقاومتی که عزم در میدان بودن میطلبد.
💠گفتههای ارزشمند فاطمه رایگانی، دکتری فلسفه در محضر رهبر انقلاب، نکات مهمی در خود دارد و به لزوم صورتبندی و روایت از مقاومت در بین علوم انسانی اشاره میکند.
💠 او، به کار امروز فلسفه؛ یعنی توصیف وضعیت انسان متولد شدهی مقاومت تذکر میدهد؛ فلسفهای که انسان مقاومت را سوژهی خود نمیکند بلکه روشنکنندهی پیوند وجودی ما با آن است.
#مقاومت
@gharare_andishe
22.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ببینید...
🌻 مادر
کلام برای شرح مادر، گاهی کم میآورد. اما شاید اگر شاعری باشد، بتواند مادر را ببیند و کلام را گسترده کند و از او بگوید.
مادر، پیامبر امّی ما در زمین است که وجود میبخشد و بقای وجودمان را هم ممکن میسازد، باید شاعری باشد، تا از مادر هستی بگوییم، تا در جوار سادگی و بیپیرایگی مادر و مادری، عجز و فقرمان را درک کنیم.
________________________________
🌫من شاعر نبودم
«سوزن که به دستش میرفت
نه، بر جگرم میرفت
کی میتوانستم گریه کنم
کیومرث خان میگفت:
دهانت را ببند
آیا آسمان به زمین آمده است
ما که چیزی احساس نمیکنیم
بالش من سنگین بود از اشکهای من
با گوشهی زمخت لحافم
اشکهایم را میستردم
بر دامن مادرم اگر گندم میپاشیدم
سبز میشد
از بس گریسته بود
آسمان تنها دوست مادرم بود
مادرم ساده و سبز مثل «ولگان» بود
من شعرهای ناسرودهی مادرم را میگویم
من نبودم
من شاعر نبودم
مادر یتیم شد»
🖌سلمان هراتی
🎞 فیلم بخشی است از مستند «من پشت این پنجره چشم به راه بهارم».
@gharare_andishe
هدایت شده از بنیان های حکمت حضور
انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما.MP3
53.51M
.
🎙تاملی در کتاب؛انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما
اثر #استاد_طاهرزاده
🔸جلسه پنجم
📅 ۴دیماه ماه ۱۴۰۳
@bonyanha
📔«زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست...»
🔰زیبایی بخوانیم...
#پاییز_آمد
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خون جای خطبه را نمیگیرد...
کلمه و زبان مفقود است...
#قصه_مقاومت
@gharare_andishe
هدایت شده از نقد فیلم🎬🇵🇸
من متاسفانه از آن آدم های بی دست و پایی هستم که،حداقل تا امروز که سنی از من گذشته، نتوانسته ام تعریف خاص و قابل قبولی از خودم به اطرافیانم بدهم... و آنقدر برایشان عجیب و غریبم که کلافه شان می کنم ...
حتی گاهی خودم هم که، به بی هنری خودم فکر می کنم، از خودم خسته می شوم و می خواهم هر چه سریع تر برای خودم کاری کنم ...شاید برخی از شما بدانید که چه سخت است...
من البته در زندگی ام در این دنیا شانس قابل توجهی آوردم...
مادرم را می گویم ...
او مرا پذیرفته با همه ی کم و کاستی هایم ...مادرم آدم با دین و ایمانیست، فکر کردن به کم و کاستی ها را ناشکری به درگاه خدا می داند و استغفار می کند و پشت دستش را میگزد
البته می دانم این مادرها هم کم شدند_البته گاهی در وجود همان مادرها هم این سادگی را می بینم ، مادریست به هر حال دیگر_ ...
مادرم هوای این بازار خرید و فروش را برای ریه های نازک من قابل تنفس می کند، خدا حفظش کند...
مادرم؛ گفتم که ناشکری به کم کاستی ها نمی کند ...از تنهایی خودش هم حتی شکایت نمی کند ...اهل خرید و فروش هم نیست ... ساده و بی غل و غش است وقتی در خانه است، ملموس حسش نمی کنی، شاید زیاد هم دور و برش نپلکی یا دوربرت نپلکد، اما همین که از خانه می رود بیرون، انگار چیزی گم کرده ای من که، بار ها می روم پشت پنجره و منتظرم برگردد و هر غلطی که کرده ام می آید جلوی چشمم!
و انگار اتاقم جای ناامنی است اما همین که برمی گردد همه چیز امن می شود و من می توانم بروم به کارهایم برسم...
مادرم همیشه برای من حتی موجود عجیبی است نمی دانم چطور کارها را پیش می برد یا می تواند با همه کسانی که من نمی توانم با آن ها ارتباط قابل قبولی برقرار کنم، ارتباط برقرار می کند... بعضی وقت ها فکر می کنم حتما این اقتضای سن است و کاش من هم وقتی سنم بالا برود اینطور بشوم البته این اقتضای سن نیست...می دانید اقتضای سن نیست ... من گاهی از این رویا پردازی ها می کنم ...
گاهی هم که فشار ها زیاد می شود از اتاقم می آیم بیرون ...به میانه خانه ...جایی که او هست، دست های مدام در کارش را تماشا می کنم
و خدا می داند وقتی نگران من می شود ، همین نگرانی های کوچک و روزمره را می گویم، چنان فشاری بر قلب من می آید و از خودم شرمنده می شوم که نگو ...
من وقتی درباره مادرم می نویسم، که به من مجال بیشتری برای کنار کشیدن و مرور جریان پرشتاب زندگی را می دهد، انگار که با عالم آدم دوباره دست دوستی می دهم ...
یا زهرا.س
@oasisnaghde_film
🖊 تاملاتی درباره آداب و ادبیات مدرن
📚شعر و شهر
📥 رضا داوری اردکانی
🖇 شعر و شهر جز شباهت لفظی شان در زبان ما چه نسبت دیگری با هم دارند و می توانند داشته باشند؟ ظاهرا شعر و شهر همزمانند و با هم به وجود آمده اند. زمان پیش از شعر و شهر هم زمان قبل از تاریخ است. به عبارت دیگر، می توان گفت ایستادگی آدمی در زمین و سکنی گزیدن در آن شاعرانه آغاز می¬شود. شعر با ایستادگی و شهر با سکنی گزیدن مردمان به وجود می آید. روستا به معنی قدیمیش جایی برای رفع نیازهای لذاته و زندگی در روستا به سر بردن در هماهنگی با طبیعت و تسلیم در برابر پیشامدهای طبیعی است.
🖇 اما شهر به وجود آمده است که جایی برای ساختن و همکاری و همراهی و همزبانی و تدبیر و عیش و برخورداری و تمتّع باشد. شهر را شاعران بنیاد کرده و ساخته اند و گرچه فهم این قضیه آسان نیست، دشوارترش کنم و بگویم شاعران آن را در زبان و شاعرانه ساخته اند. ما کمتر فکر کرده ایم که چرا شاعران همه شهری اند و غالبا به شهرهای بزرگ تعلق دارند و وقتی حرفی از روستا و روستایی می زنند از سادگی روستا و ساده لوحی روستاییان می گویند. البته مقصود این نیست که شاعر پرورده شهر است بلکه شعر و شهر حتی اگر شهر را به معنی سیاست بگیریم با هم پدید می¬آیند روستای قدیم جای طاعت و تسلیم و بی گناهی بود و شهر از این حیث که فضای دعوی و سرکشی و اختیار و قدرت و ساختن و بهره مندی است در برابر آن قرار دارد.
🖇 سعدی در گلستان قصه ملاقات با جوانی را حکایت می کند که مقدمه نحو زمخشری در دست داشته و ضرب زید عمرواً می خوانده و با طنز خاص خود به وی گفته است خوارزمشاه و ختا صلح کرده اند، زید و عمرو را هنوز خصومت است؟! جوان که از این گفته نشاطی پیدا می کند از مولد گوینده می پرسد و پاسخ می شنود: خاک شیراز. جوان می پرسد از سخنان سعدی چه داری؟ به پاسخ سعدی کاری نداریم. نکته اینست که جوان ابجد خوانی در خوارزم شیراز را با سعدی می شناسد.
🖇 وقتی هم که جوان خبردار می شود همصحبتش سعدی بوده است، نزد او می رود و تاسف می خورد که چندین روز چرا نگفتی تا شکر قدوم بزرگان را به خدمت میان بستمی؟ چه شود در این بقعه چند روزی برآسایی؟ اما سعدی نمی تواند بماند و عذر عجیبی می آورد: «بزرگی دیدم اندر کوهساری/ قناعت کرده از دنیا به غاری/ چرا گفتم به شهر اندر نیایی/ که باری بندی از دل برگشایی/ بگفت آنجا پریرویان نغزند/ چو گل بسیار شد پیلان بلغزند»
🖇 بقیه حکایت را که می خوانیم درمی یابیم سعدی از عذر ناموجهی که آورده است چندان راضی نیست و مگر نه اینکه قرار بوده است. او به شهر شیراز که به قول حافظ معدن لب لعل و کان حسن است باز گردد و نه به کوهسار و غار. در این عذر و اعتذار شاید می خواسته است وصفی از شهر و امکانهای آن را ذکر کند. سعدی می دانسته است که شاعر به شهر و شهر به شاعر تعلق دارد، ما نیز باید بدانیم که این تعلق یکسویه نیست، زیرا هم شاعر به شعر تعلق دارد و هم شهر به شاعر.
🖇 یک روز که (در حاشیه یکی از اجلاس¬های رؤسای آکادمی¬های علوم آسیا) یکی از اعضاء آکادمی علوم ازبکستان پرسید حافظ سمرقند و بخارا را از کجا آورده که به خال هندوی ترک شیرازی بخشیده است؟ پاسخ دادم: همه شهرها در سراسر عالم از آن شاعران است ولی آنها شهرها را با مکر و قهر و غلبه تسخیر نکرده اند. چند بیتی هم از سعدی و حافظ خواندم: «جهان به تیغ بلاغت گرفته ای سعدی/ سپاس دار که جز فیض آسمانی نیست» و «عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ/ بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است» و سپس پرسیدم مگر پاریس، پاریس بودلر و پترزبورگ شهر پوشکین و گوگل و داستایوسکی و تولستوی نیست؟
🖇 دیگر مقام این نبود که برایش توضیح دهم که شاعران قدیم فاتحان شهر و حافظان و پشتیبانان آن بودند. توضیح هم مخصوصاً از آن جهت مشکل می شد که از شاعران دوران جدید نام برده بودم و این شاعران جدید نقادان شهر مدرنند. شهر مدرن، شهر سیاست و تکنولوژی جدید و در تناسب با آنهاست. در این تناسب زیبایی ها و زشتی های شهر و درد و ملال آن نیز آشکار می شود حتی گاهی ممکن است بعضی از دشواریها و پیچیدگی های شهر که از نظر سیاستمداران و مهندسان پوشیده می ماند در نظر شاعران آشکار شود.
🔹متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره شانزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
@gharare_andishe
داریم به آن روز نزدیک میشویم: ‹اللهم لانلعم منه الا خیرا.› دلم میخواهد بروم کرمان. اینجا که باشیم، دق میکنیم. لابد شبکهی خبر 2 پخش زندهی گلزار شهدا و مزار حاج قاسم را دارد و ما دلمان تا آنجا پر میکشد. اما آنجا که برویم، خیالمان راحت است که دیگر هر کار لازم بوده بکنیم را کردهایم. هرچند یادم است سال قبل درست نمیدانستم در لحظهی 1:20 باید چه کرد. روضهخوان شروع کرد به خواندن و بعد هم سرود شورانگیزی گذاشتند و شعار دادیم اما... نمیدانم آن لحظه باید چه کرد. سر ساعت یک و بیست همهی توضیحها فرومیپاشد. همه پروفایلها از مخابره شدن میافتند و تحلیلگرها برمیگردند تا به دوربین نگاه کنند. اما از آن لحظه که گذشت، باز همه شروع میکنند. تحلیلگرها صدایشان را صاف میکنند (اگر اینطرفی باشند، پس از گریهای و اگر آنطرفی، پس از خندهای) و خبر را اعلام میکنند: «حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید»_هرچند آنوریها دعوا میکنند تا بگویند ترور شد یا کشته شد_ و پروفایلها نوشتهها را بار عکسها میکنند و مداحها میخوانند. اما اگر باز برگردیم به یک و بیست، قرار است چه کار کنیم؟ هر سال دوباره سکوت یک و بیست میآید. تلنگری که امواجش از بمب اتم هم بیشتر است از پا میاندازدمان. نمیگذارد بلند شویم یا حتی گریه کنیم. همه این طول و تفسیرها مال بعدش است. میخواهیم با یک و بیست چه کنیم؟
دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یارِ وفادار چه کرد
آه از آن نرگسِ جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردمِ هشیار چه کرد
#خون_ایران
#حاج_قاسم
#کرمان
✍#زینب_قربانی
@gharare_andishe
من داشتم زندگی آرام خودم را میکردم؛ چکارم داشتی حاج قاسم؟ من که به سمت تو نیامده بودم، تو آمدی. من که داشتم کتابهایم را میخواندم
تو خودت آمدی سمتم و من را بیقرار کردی، آنگاه انگار مرا ترک کرده و به حال خودم واگذاشتی و دیگر من ماندم و من و بیقراریهایم ...
هر سال کارت همین است؛ میآیی و چند روزی زندگی ما را در این تلاطمها میاندازی و میگویند تو تمام عمرت اینگونه بودی.
گاهی خوابم میآید؛ گاهی کمی خستهام؛ اما تلاطمها که تمام میشود، دلم دوباره برایش تنگ میشود.
اما راستی با که میتوانم در این باره حرف بزنم و اصلا چه بگویم؟ گاهی خودم را در میان دیوارهای بسیار بلند سفید میبینم، بیتحرک، بیادراک، سرد و منطقی
همه مرا نصیحت به عاقل بودن و عاقلانه رفتار کردن میکنند و واااای که چقدر این عاقل بودن زجرآور و درد آور است ...
انگار نمیخواهم هیچ حرف و هیچ عقل و منطقی را قبول کنم و میخواهم تمام نمازهایم را اصلا بدهم و اصلا کافر کافر شوم.
آخر مرا به این دستورالعملها و دو دو تا چهار تاهای دینی چکار؟ من انگار کور کورم؛ انگار هیچ نمیشنوم، خودم هم در تعجب ماندهام و خودم هم نمیخواهم خودم را گردن بگیرم و احوالات و رفتارهایم را.
داشتم میگفتم، هیچ نمیبینم و نمیشنوم و در این سفیدی یا شاید سیاهی و شاید خاکستری رنگ مطلق، فقط یک ندای زنده در درونم هست که میگوید بیا
آخ که ای کاش میتوانستم آرامش کنم و دوباره به زندگی آرام همیشگیام برگردم... نه نه کاش هیچوقت آرام نشود...
#خون_ایران
#حاج_قاسم
✍#ناشناس
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید...
🎞 بخشی از مستند عیدوک
ساعت دو نصف شب بود که فکر کنم رسیدیم کرمان....
🌀 امروز که سیاست بیشتر از تدبیر و اصلاح امور، به غلبه و قدرتنمایی میاندیشد، حاج قاسم با شرور و قاتل شهید معمار چگونه سخن میگوید؟
▪️میدانم که با کوهی از تشویش آمدی اینجا...
▫️خیلی مشکله آدم اعتماد کنه به دشمن خودش...
▪️بهت تبریک میگم که نترسیدی و به کرمان آمدی...
#خون_ایران
#حاج_قاسم
@gharare_andishe
🔘 پیام رهبر انقلاب اسلامی به نشست افق تحول رسانه ملی
بسمهتعالی
جناب آقای جبلی
شما و این حضرات نقش بیبدیل رسانه و تبلیغ را در پیکارهای کنونی جهان-که بیش از همیشه است- میدانید.
امروز پیروزی یک طرف را توانایی او در گرفتن و رساندنِ پیام و روایت او از واقعیت، رقم میزند؛ بسیار پیش و بیش از آنکه ابزارهای نظامی وارد میدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در این عرصهی مهم باید دقت و تلاش و ابتکار خود را مضاعف کنیم. این پیام من به این همایش است.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۳/۱۰/۱۰
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🖌 این پیام رهبری به وضوح بر اهمیت روایت دلالت دارد و نقش رسانه و نگاه نقطهزن او به صحنه، در باز کردن چشمها رو به سوی واقعیت را پررنگ میکند.
این روزها ما دلدادگیهای مردم نسبت به سردار و رشادتها و دلاوریهای حاج قاسم و مستندهای گوناگون را در صفحهی تلویزیون و صفحات مجازی شاهدیم. حتی پدیدهی نسبتاً نویی به نام بلاگرهای مذهبی نیز، از حاج قاسم میگویند و عواطف و احساسات خود بروز میدهند.
اما آقا در پیام خود از روایت میگویند و از رساندن پیام...
گویا روایت و به تبع آن رساندن پیام، غیر از این کارهاییست که به کرات در انواع رسانههای ما انجام میشود.
آنچه که حقیقتاً میتواند حاج قاسمها را خون ایران معرفی کند و به چشم بیاورد، قصه است. انگار اگر در دل قصه و اتفاقات معنیدار، گذشته و حال یک فرد موثر و پایکار را بگوییم، به روایت دستیافتهایم و میتوانیم حقیقتاً از او بگوییم. از حاج قاسم نه به مثابهی یک فرد که باید به او ادای دین کرد یا او را التیام کمکاریهای خود بدانیم،بلکه به عنوان بخشی از قصه و تاریخ ایران و نشانهای از وضعیتی که میتوانیم داشتهباشیم به گونهای که با او امکان نفسکشیدن و سخن از آینده مهیا میشود.
شاید این پیام آقا، بیشتر از پیش از اهمیت معنا و سخن در چنین روزهای ملتهبی را گواهی میدهد. گویا نحوی از روایت وجود دارد که میتواند فارغ از تفسیرهای روشنفکرانه از مقاومت و یأس ناشی از آن، یا برداشتهایی محدود به دغدغههای مثل قیمت دلار و...، تصویری از حاج قاسم به دست بدهد که مقاومت را ضرورت موجودیت ما و آینده معرفی میکند.
#خون_ایران
#حاج_قاسم
#قصه_مقاومت
@gharare_andishe
🏴🏴گفتوگو با محوریت موضوع
«در جستوجوی سخن حاج قاسم»
به وصفِ هیچکسی
جز تو دَم نخواهم زد
خوشا کسی که
اگر شاعر است، شاعرِ توست!
📅پنج شنبه ۱۳ دیماه ۱۴۰۳
🕰ساعت ۱۵
🌐بستر گفتوگو:
https://gharar.ir/r/0d0cee57
@gharare_andishe
قرار اندیشه
داریم به آن روز نزدیک میشویم: ‹اللهم لانلعم منه الا خیرا.› دلم میخواهد بروم کرمان. اینجا که باشیم،
.
وسطهای روز، این روز برفی از خواب میپریم. چه شده؟ این بغض دیگر چیست؟ ما که یک و بیست را هم رد کردهایم. با هرکسی که حرف میزنی، میگوید موافق است اما دقیقا نمیفهمد منظور ما چیست. میگوییم یک طوری است. گویا فقط جایمان عوض نشده. ما رفتهایم جای دیگری. اینجا جای دیگری است، زمانِ دیگر. ما دیگر خودمان نیستم. یکی از دوستانم میگوید مال کمخوابی است؛ آخر نطقهایی که در باب معجزه بودن و حس خوب و عشق و گریه و اینها میکردم، خوب طرفدار داشت. این یکی اما کسی را به خود جذب نمیکند. همه از آداب زیارت میگویند و من پشت سر خانهای که نامش منصوب به مادر است و خانهی پدریِ قاسمِ سلیمانی، مینشینم. کتابهایم را درمیآورم. کمی از آنها میخواهم. نامهایش دیگر مهم نیستند. یک چیزی باید برای ادامه دادن کمک کند به قولی: دادی و فریادی. بقیه اما میگویند این عادی است و احوالات آسمانی است. اما مگر نه که از دیشب و حتی قبلترش از آسمان دارد به زمین میبارد. من حالیم نمیشود! میدانم قصهی نانوشتهای است: کسی این رمان را نمیخواند، سفرنامه هم نمیشود اما...
میرسیم به گلستان شهدا. این اول بیچارگی است. کتاب.ها را سفت در دست میچسبم و به بندهای کولهپشتیام دخیل میبندم. باز با خودم فکر میکنم: باید همین حالا از اینجا فرار کرد یا تا ابد درش ماند؟
#خون_ایران
#حاج_قاسم
#کرمان
@gharare_andishe
May 11