eitaa logo
قرار اندیشه
256 دنبال‌کننده
464 عکس
188 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @mmasir
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بال بده تا حرم کاظمین... 🕊 @gharare_andishe
. انارهای ترک خورده... انگار که طوفانی وزیده و کشتی ای به پناه رسیده باشد؛ یک انار ترکیده توی دستت و دانه هایش شده باشند شعر! 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 یک‌شنبه ٨ اسفند ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
. عراقی ها هر چیز برایشان مهم باشد، حواله اش میکنند به ایشان؛ بچه شان باشد یا وسیله ای یا هرچیز دیگر ... در همه وضعیت ها که دل در تلاطم است، به حضرت و امانت دادن پناه میبرند! حتی زائر کربلا را هم می‌سپارند به باب الحوائج کاظمین... قلب های ما، دین، ایمان و تمام زندگانی مان "به امانه موسي بن جعفر سلام الله علیه" @gharare_andishe
❓سؤالی دارم: کلمه ای  آشنا نشنیدید به تازگی که نامش تبیین است و سخنش مبیّن و سخنگویش مجاهد؟ که به آن سخن و سخن گو میگویند مجهادِ تبیین و  به آن کار میگویند:"جهاد تبیین"؟ ولی تبيينِ چه؟ تبیینِ کدام ماجرا؟ ماجرای بی خودی ما؟ ماجرای گم گشتگی؟ ماجرای خودی گشمده که نمیداند کیست و  کجاست و از کجا آمده و به کجا می‌رود! اصلا آن خود کیست که گمشده؟ آن خودمانیم؟ یا خودی که خودش است، نه دیگری؟ یا خودی که میان خود دروغین ما لانه کرده، منتظر خلیلیست تا بیاید تیشه به جانش بزند، آزادش کند از زندان بی خودی . آرام تر می‌رویم... میدانی! کسی نیاز به تبیین دارد که نیست و کسی که نیست، چگونه تبیین کند؟؟؟ نمی‌دانم! شاید باید ندای خودش را میان هزار خود دروغ پیدا کند، به استقبالش برود؛ کاش کمی خلوت میکردیم، گوش دل به خود و خدایمان میسپردیم و سری به خودهای تفصیل یافته بر دفتر کتاب های متفکران و شاعران  میزدیم.. @gharare_andishe
مبعث، وقتِ بنای عالَمی‌ست که در آن نسبت‌ها و روابط دیگری در وجود انسان‌ها رقم می‌خورد. شاید بتوان گفت بعثت، برانگیخته شدن و برپایی فضایی است که در آن همه چیز معنایی دیگر می‌یابد. موقعیتی‌است که منظر دیگری مقابل دیدگان آدمیان قرار می‌گیرد و آن‌ها بار دیگر به سرآغاز هستی‌ِ خود باز می‌گردند و در موقعیت انتخاب نحوی دیگر از حیات قرار می‌گیرند. گویا بعث یا برانگیخته‌شدن زمانی رخ می‌دهد، که به نحوی انسان‌ها از جهان خود و مناسبات آن به واقع مایوس شده‌اند و به دنبال سرچشمه‌ای زلال و البته همیشه جوشان می‌گردند، تا بار دیگر انسانیت خود را بیابند. و آن زمان است که خداوند برای آن‌ها پیامبری می‌فرستد و او را مامور روشن کردن نسبت‌های انسانی می‌کند. پیامبری امی که ساده و بی‌پیرایه با اعراب بدویِ عاری از هرگونه وارسته‌گی، مادرانه سخن می‌گوید و آنها را به سرخط وجود رهنما می‌شود. ...و اینک این انسان که در جهان تاریک و عاری از معنا که هرآنچه دیده می‌شود در لابه لای کلمات بی‌روح و مفهوم‌زده مدفون شده، و روح و نشاط زندگی در نسبت غلبه مستتر شده، بیش از پیش نیازمند پیامبری‌ست که دوباره معنا شود و دوباره دیده شود... پیامبری که دوباره مبعوث شود..... @gharare_andishe
💫اقرا بسم ربک الذی خلق... آری باید بتوان به سرآغاز و قصه خلقت رسید تا بعث و بعثت محقق شود، باید عهدی تجدید گردد تا شوری پدید آید و عالمی دیگر بنا شود، باید از مشهورات به غار حرا، خانه امید رهایی، پناه برد تا ربی ظهور کند و خوانشی نو پدید آید، خوانشی که در تعلق به ربی صورت می پذیرد که اکرم است و تمام نیازها و مناسبات انسان را تامین می کند. در این ارتباط است که عالم علمی محقق می شود که مالم یعلم را از انسان می زداید، علمی که با قلم ثبت و ضبط می گردد و پروا و رویت در پی دارد. علمی که نه انسان و استغنی و سلطه گری اش که خدا و ربوبیت و کرامتش را به جهان و جهانیان می نمایاند. و این محقق نمی شود مگر با همت و عبادتی در تمنای قرب، منتظرانه و متفکرانه، عبدا اذا صلی.. @Kooodaki 🦋خود را به عهد کودکی ام بردن آرزوست...
🔹مأمن با حجاب، کار پیداکردن سخت شده است؛ حتی از تدریس در مدرسه ی بین الملل هم که شرطش حجاب نداشتن و البته داشتن آرایش به خاطر جذب بچه ها است، کناره گیری می کنم. پیش از شناخت حقیقت هم، به اسم و رسم شیعه بودم ودر موقعیت کارمند ی بانک، اما حضور و وجود خود را با این موقعیت نمی شناختم و ماندن در پشت باجه ها و پاسخ گو بودن در مقابل نامحرمان آزارم می داد. البته کارمندی، کسب امتیاز و حقوق نسبتاً خوبی را داشت. می گردم به کجا باید بروم ؟ انگار وجود من فریادی برایم دارد. شناخت امام خمینی، برای جیغِ فریادهایم، پاسخی عزیز است. پس می روم .... حسینیه، پناه من می شود؛ به دختران، درس انقلاب اسلامی می دهم. تا به حال به خاطر سخت شدن شرایط، گریه کرده اید؟ می خواهی بمانی خداگونه؛ اما ... چیز زیادی نمی خواهی. گِره ی باز کردن قفل ها آیا در دست انسان هائی است که خود شاید اسیر انسان دیگری هستند و این زنجیره ادامه دارد. من دلم خدا می خواهد؛ پَری از پرهای پروازی را می خواهد که امام خمینی، پای گاه آن را ایجاد کرد. کاش امام بود و من، سرگذشت خود و دخترانی را برایش می سرودم که در گوشه گوشه ی دنیا جائی برای خداگونه بودن را می خواهند. اما گاه تنهائیِ آزاردهنده با پیدا کردن رفیقی که همراه توست؛ تبدیل به جمعیت می شود. به هر حال این شناخت امام خمینی، بامن ِشیعه کاری می کند که نمی توانم بمانم. من باید به ایران بیایم. شاید دوست من، رفیق من، استاد من این جا، جای قدمی را فراتر برای من باز کند ؛ شاید. از پاکستان، قدم به سرزمین روح الله می گذارم. این جا نفس کشیدن، برایم راحت تر شده ؛ هرچند زیر بار رگباری از سرزنش ها باز هم هستم. سرزنش ِبرای چه آمدن؟ گاه باید برای همه شرح حالت را بگوئی؛ زبان تو انگار و شاید توان تو شرح، باید داشته باشد. حوزه، اولین مأمنِ من می شود ولی فقط در حوزه نمی توانم با انبوه آدم ها و مسائل روبه رو شوم؛ باید باز گشایشی را احساس کنم؛ در مجامع دیگری نیز همرازانی را می یابم که از جنس من هستند؛ دلم چنین چادری را می خواهد. خداوند یاریمان کند تا روح های بیداری را که برای ماندن حرم حجاب، خونین تن شدند را از ظلم برهانیم. به امید روزی که حضرتش بیاید و جای جای هستی مأمن یک خانم آزاده باشد و هزار آرزوئی که غنچه های شهادت برای آن بال و پر زدند؛ در محضر اجابت قرار گیرد. برای آن روز باید کوشید. 📁به روایت خانم امیر ✍ @gharare_andishe
. "دست آورد" کلمه ای است که آدم را فریب می دهد. با کلمه " دست آورد" که نمی‌توان حقیقت را گفت. چه بگویی؟ بگویی:"بزرگترین دست آورد ما انسان‌هایی بوده اند به نام بسیجی"؟ •شهید سید مرتضی آوینی• 🔹 روضه آوینی 🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین 🔹 چهارشنبه ١١ اسفند ١٤٠٠ 🔹ساعت ١٣:٣٠ 🔹محفل اندیشه ای بانوان
AUD-20220304-WA0014.
16.04M
🎙 متن خوانی و گفتگو پیرامون کتاب "تنها گریه کن" 🔹نشست هفتم 🔹٨اسفند١٤٠٠ @gharare_andishe
. زنان لطافت تاریخی حکایاتند... 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن" روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 یک‌شنبه ١٥ اسفند ماه ۱۴۰۰ ساعت ١٤:۳۰ لینک ورود آنلاین به جلسه https://dialog.sohasima.ir/ch/soharoom @soha_sima
💎در تاریخِ سوژه‌گی، مادرانِ شهید، فاتحان تاریخ‌اند.... جهان امروز، جهانی است که انسان، زندگی به راه و رسم هر روزی را ترجیح می‌دهد. برای او صلاح و فساد امور اهمیتی ندارد بلکه در هرحال پیروی از جمع موضوعیت دارد. در این عالم، انسان به دنبال جایی‌ست برای غلبه‌ و بسط خواسته‌ها و تحقق اراده‌ی خود؛ چه بسا اساسا جهان را در خدمت خود و تقویت قدرت و خواست خود می‌خواهد. به عبارت دیگر او وجود خود را در این انحصارطلبی و به خدمت واداشتنِ هر آنچه در این جهان است، می‌بیند. او خود را بتی بزرگ می‌پندارد که اگر چیزی به کار پرستش او در نیاید، حس نیستی و عدم می‌کند و هر گاه این احساس تقویت گردد با جنگ‌افروزی و خانمان‌سوزی و خرابی سرزمین‌ها و کشتار انسان‌ها، به زعم خود، جایگاه خویش را طلب می‌کند. در نقطه‌ای دیگر از همین جهان و در همین تاریخ انسان‌ قصه‌ی زندگی خود را جور دیگری نگاشت؛ انسانی که خود را در عالَم می‌دید و به سرخط و سرآغاز بازگشته بود ،او دریافت که برای گشودن راه تاریخ باید از خود و تعلقات خود بگذرد و این‌گونه بود که در زندگی زمینی، عالَم قدس را یافت، در این نسبت آلام و رنج‌ها را راهی برای مواجهه با خود و ساختن آن می‌دید و با آغوشی باز به استقبال ابتلائات می‌رفت، تا خود را در جوار اصحاب کربلا بیابد، انسانی که عزمِ راه دارد و با گذشتن از خود، جهانی را می‌سازد که سراسر عشق و محبت است، او از خود و خواسته‌های بی‌حد و حصرش می‌ترسد تا در برابر مستکبر بیرونی نترسد و در سخت‌ترین خطرها، جوان‌مردانه بایستد.او مدام با ضعف‌های درونی خود مواجه می‌شود و جایی برای پوشش آن نمی‌گذارد تا در دل کوره‌راه‌ها و بحران‌های مهیب جراتِ بودن بیابد و مهیای لحظه و فرصت نابِ تجلی حق گردد. شاید بتوان نمونه‌ای از این وجود را در " مادر شهید" یافت‌. لحظه‌ی جدایی فرزند از مادر و ره‌سپاری فرزند به جبهه برای مادر، فرصت گذر کردن از خود و یافتن حق است.لحظه‌ای که احساسات مادری، در مقابل عظمت عالَم جبهه بی‌معنا می‌شود، لحظه‌ی تعالی روح انسانی‌اوست. لحظه‌ای که مادر از زندگی عادی و روزمره چشم می‌پوشد، لحظه‌ی بازشدن چشمی دیگر برای رویت تقدیر جاری‌ست و در آخر، لحظه مواجهه مادر با پیکر بی‌جان فرزند شهیدش، کربلای مادر است. آن‌جاست که مادر شهید، با ندیدن خود، فتحِ تاریخ را رقم می‌زند و مبشر وجود انسانی‌ست که در هر لحظه طالب رویت و تحقق حق است. مادر شهیدی که باید او را دوباره یافت و در معنای او درنگی کرد تا بتوان او را روایت کرد. @gharare_andishe
🔹ما را تو می شناسی! شده است در خیابان، پارک یا مغازه ای، غریبه ای به نظرت آشنا آید یا کسی بشناسدت؟ و متعجب بگویی چگونه مرا شناخت؟! شده است به ملاقات خودت بروی؟ شده خودت را نشناخته باشی؟ این پهنه نامتناهی آسمان، این سیاره کوچک در میان میلیاردها ستاره و ساکنان آن در میان این همه شهر، گاه چقدر کوچک می‌شود! و گاه هرقدر میگردی، خود را نمیابی! و مگر نه این است که بزرگترین درد ما این است که خود را گم کرده ایم؟ گرچه حتی خودمان نیز خود را نمی‌شناسیم اما گویی شما ما را میشناسی! اصلا شمایی که ما را میشناسی! شما را که به یاد می آوریم، گویی خودمان را ملاقات می کنیم، یاد کربلای تان که می افتیم، دلمان را می‌بینیم؛ گواهش اشکی است که جاری می شود... ما خود را از یاد برده ایم و راه خانه مان را گم کرده ایم! خانه ای آشنا که دل در آن داریم و آن را دیدار کرده ایم و در پی آن روانیم تا به آن برسیم... گویی روزها معلقند تا ما را به خانه مان برسانند.. ... به کربلا "ما به فطرت خویش بازگشته ایم و در آن حسین بن علی علیه السلام را یافته ایم و این چنین است اگر حسین ندیده، حسین حسین می کنیم." سید مرتضی آوینی ✍ @gharare_andishe
قصه، توجه دادن و معنا دادن به چیزهاست. در واقع قصه هر پدیده را از گزاره‌هایی معلق و پراکنده و بی‌معنا بیرون می‌آورد و همچون عالمی منسجم روبروی آدمی می‌نهد. به عبارت دیگر قصه به هر پدیده زبانی می‌دهد تا بتواند خود را بگوید و از حقیقت خود پرده بردارد و بتواند روال پدید آمدنش را بازگو کند و این‌گونه جای خود را نشان دهد. با قصه هر پدیده و رخداد، به جای آنکه در نسبتی تصنعی و انتزاعی با انسان قرار گیرد، عرض احوال خود می‌دارد و راه طی شده و سخن اصلی خود را بی‌پیرایه بر زبان می‌راند و این‌گونه است که قصه‌ها می‌توانند زندگی بیافرینند و از امکان‌هایی که هنوز به فعلیت نرسیده‌اند، پرده بردارند. قصه، لب و گوهر هر چیزی را نمایان می‌کند، از پروا و خواست و طلب اصلی هر چیز و هر کس می‌گوید و آنها را از غبارِ مشهورات و اضافاتِ غیر اصیل آزاد می‌کند و به تعلق اصلی او توجه می‌دهد و زبانی به آن پدیده می‌دهد تا بگوید من کیستم؟ و حقیقتا چه چیز را طلب می‌کنم؟ قصه فضایی را بنیان می‌گذارد تا هر چیز، وجود خود را ببیند و از این جهت گویی قصه خانه‌ی وجود است و مامن و محل بروز بودن هر چیز است، جایی‌ست که اشاره به حقیقتی بزرگ‌تر و شگرف‌تر می‌کند و انسان را از پدیده‌ها به افقی متعالی‌تر رهنمون می‌سازد. از این رو شاید بتوان گفت قصه بستر تمهید ملاقات با خداوند نیز هست. @gharare_andishe
🎥معجزه «دوربین» در آینده سینمای ما ⁉️با عرض سلام خدمت استاد گرامی ، در جستجوی مبحث حق الیقین دوربین هستیم. لطفا راهنمایی بفرمائید. فرم مجلای حقیقت است و صداقت در فرم، زمانی رخ می دهد که با ادب و حضور به حقیقت تقرّب بجوئیم، تا فرم و تکنیک را در تجلی خود حقیقت بیابیم. زیرا میخواهیم با حقیقت و جنبه های پایدار هر چیز به سر ببریم. به همین خاطر حقیقت، از نحوه ی فیلمنامه نویسی و کارگردانی جدا نیست. اگر وجود در فیلمنامه و کارگردانی باشد حتما ظهور دارد. حتما تجلی دارد. تجلی مال وجود است. تجلی یعنی تعین و اگر حضور تاریخی و وجودی در فیلمنامه و کارگردانی نباشد تجلی ندارد. پس در فیلمنامه نویسی و کارگردانی باید تلاش بر این باشد که وجودی حرکت کنیم. وجودی حرکت کردن یعنی عین ربط به حق حرکت کردن. این عین ربط بودن در فیلمنامه و کارگردانی چگونه منعکس می شود؟ زیرا امکانِ دوربین به او اختیار میدهد. اما هر چقدر دوربین به حقیقت نزدیک شود بی اختیارتر می شود. زیرا حقیقت است که مختار است و دوربین در تکوینش از حقیقت حکم میگیرد. دوربین در داستان با خودش یک روح می برد. اگر فقط تماشاگر باشد به نتیجه نمی رسد. باید اهل عمل باشد تا بیابد. این راه تدبر دوربین را می خواهد. دوربین باید اهل ریاضت و تقوی باشد. و تقوی دوربین یعنی آزاد شدن از دنیا و نه گیرافتادن در دام اعتباریات که منجر به گوشه نشینی دوربین و عدم حضور می شود. تقوی یعنی نزدیک ها را نزدیک دیدن و حقیقت نزدیکترین است و وجود به اعتبار حق بودن از همه چیز به همه چیز نزدیک تر است. و دورها را دور دیدن زیرا که مشغول شدن به جزئیات، دوربین را از حقیقت غافل میکند. فیلمنامه نویسیِ دوربینی، ترکیب حقیقی تری را از نیّت انتخاب صحنه ها ارائه می دهد. از آنجایی که رسیدن به حق الیقین اولین شرطش نفی خود است. و در تاریخ حق الیقین انقلاب هر جا طرف خودش را نفی کرد، بیشتر اراده ی الهی را در خودش حس میکند. آیا یگانگی دوربین با شخصیت اصلی میتواند با حذف شخصیت اصلی از تصویر حق الیقین را به تصویر بکشد؟ و دوربین به جای شخصیت ببیند، بشنود، تیر بیاندازد. با این نگاه هویت قاب بندی و حرکت دوربین در هر مرحله از علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین شخصیت اصلی میتواند متمایز ظاهر شود. یگانگی دوربین با شخصیت و یا عناصر مختلف، ارزشی از جنس حضور به آنها می دهد. در نگاهِ دوربین ماهیت نباید غلبه کند. در ساحت رجوع به وجود با وجهی که در قلب هست و برعکس حس، سریع از کثرت به وحدت منتقل میشویم. دوربین بر مبنای ملکوت داستان حرکت میکند و تحت تأثیر ملکوت داستان به انکشاف میرسد. نه بر اساس اتفاق ها و حادثه ها. دوربین میخواهد از طریق شریعتِ فیلمنامه وارد عالم تکوین شود و میخواهد ملکوت را بالفعل کند. دوربین باید با رفتارش وارد یک عالم بشود و عالم یعنی آنچه حضرت حق را با آن ببینیم. با رؤیت تجلی اسمائی در هر صحنه، دوربین تلاش میکند حس وجودی مربوط به آن را تداعی کند. حقیقت نسبت به دوربین در اسمائش تجلی میکند. اسم ها اشاره به هم دارند و حجابی هستند که نورَند و میخواهند ما را به جایی ببرند نه اینکه بیرون نگه دارند. اسماء، نیروها و ملائکه و کارگزاران هستی هستند. در رجوع اسماء به اعتبار جامعیت، عناصر داستانی و شخصیت ها در مظهریت تعریف می شوند. حق می خواهد حضوری را به دوربین بدهد، دوربین باید دریابد و عقب نکشد و اگر با معرفت دوربین حس عبودیت از فرم گرفته شد، آن وجه با انسان کامل شناسایی شود. ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! آنچه چشم‌های گرفتار عقل مدرن دیگر نمی‌توانند ببینند، این دوربین‌ها هستند که توان اشاره به آن‌ها را می‌توانند به عهده بگیرند و بحمدلله این اتفاقی است که با حضور در تاریخ انقلاب اسلامی در حال رخ‌دادن است تا از آن به بعد، سینما خانه به خودآمدنِ انسان‌ها باشد و نه خانه بی‌خودشدن و غفلت انسان‌ها. جنابعالی در نوشته خودتان به خوبی می‌فرمایید دوربین باید کجاها را نشان دهد تا آنچه مدّ نظر قرار می‌گیرد حقیقت باشد در آینه تصویر. و این غیر از آن است که با حجاب‌شدنِ تصاویر، حقیقت گم شود. امروزه با سیطره کمّیت باز باید هنر درست‌دیدن به یاری بشر آید و صحنه‌هایی آفریده شود که انسان در دل تصاویر، چیزهایی را بنگرد که بنده آن را معجزه دوربین در این دوران می‌دانم همان‌طور که پیامبران نگاه‌ها را از ظاهر به باطن بردند و ظاهر را آینه باطن قرار دادند. کاری که شهید آوینی عزیز نیز از آن غافل نبود. توصیه بنده آن است که کاربران محترم متن جنابعالی را چندین مرتبه بخوانند تا به جای فرار از سینما، به سینمایی که در بستر انقلاب اسلامی در حال تولد است فکر کنند و اگر حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمود: «درِ میخانه گشایید به رویم شب و روز» آن میخانه در این زمانه می‌تواند سینما باشد. موفق باشید ❓ 💠
📑تعهدی در مَشربِ فلیمنامه نویسی ⁉️با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر، برای رسیدن به شهود جمعی در فیلمنامه نویسی لطفا راهنمایی بفرمایید. فیلمنامه نویسی گزارشی است که مخاطب در روحانیتش قرار می گیرد. فیلمنامه نویس باید صفات بشری (کثرتی که اصیل نیست) را دفع کند تا حقیقت را تصدیق کند و روح تزکیه بر کل فیلم حاکم باشد زیرا هر کثرتی که به وحدت نرود سایه و دروغ است. ما به جای اینکه صُوَر ذهنی خودمان را به قصه تحمیل کنیم، می خواهیم با فیلمنامه و کارگردانی صُوَری که از ذات صحنه یا رفتار و یا قصه برمی خیزد را مشاهده کنیم . و از آنجایی که وزن از خود حقیقت است، صفتی که ذاتی هر صحنه است، میزانی برای فیلمنامه و کارگردانی محسوب میشود. در سه گام طراحی صحنه؛ انتظار تجلی، رویت تجلی و رجوع به تجلی می تواند، حس وجودی صحنه را روشن تر کند. و خروجی تقوی پیشه ایی را برای ورود به صحنه ی بعد محقق کند؛ خروجی از ظلمت به نور در تقوی پرهیز، تقوی گریز و تقوی ستیز. همچنین شروع و پایان با حقیقت است. هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن. و اگر قرار باشد باطنی تجلی کند، در صورت ظاهر میشود و عبودیت صحنه جایگاه تجلی و یا به عبارتی مجلای حقیقت میشود. اینکه روح حاکم بر صحنه به چه اشاره می کند، چقدر عبودیت دارد و چگونه با فیلمنامه نویسی می شود بندگی کرد اهمیت دارد. و به فیلمنامه نویس در زمان انتخاب عناصر کمک می کند که از نفس اماره عبور کند و با نفس مطمئنه پیش برود. در گام های اولیه ی فیلمنامه نویسی باید روحانیتی از داستان برای جمع ایجاد شود تا جهان کثرت فیلمنامه نویسان در آن به وحدت برسد و آن فراتر از طرح کلی سفر شخصیت است. و نگاه به احوالات حاکم بر داستان است که می تواند حتی اگر حلقه های زنجیر تقدیر در داستان هنوز شکل نگرفته است زیباییِ نگاه شهود آمیزی را به تصویر بکشد. عبودیتی که در ترکیب هر صحنه، توسط شبکه ی عناصر داستانی ایجاد میشود، پیوندی اصیل با ربوبیت عالم داستان دارد. به همین خاطر گزارش فیلمنامه نویس از شهود حقیقت در تطبیق با نسبت حضرت محمد (ص) با حقیقت که اصل است، می تواند در نظر گرفته شود. کشف در فیلمنامه نویسی رجوع به حقیقت است و اگر در خارج واقع نباشد شیطانی است. زیرا وقتی یک سایه سنگین از افکار و افق بر روی داستان می اندازیم احساسات سنگین می شود و نمی تواند با حقیقت بالا برود. وقتی فکر می سازیم و بر اساس دستگاه فکرمی کنیم، توقف و حدود پیش می آید. در فیلمنامه، یک حقیقت وجودی است که ظرفیت های مختلف آن، در عناصر داستان به ظهور میرسد. و فیلمنامه نویسی و "حسِ وجودیِ نوشیدن" از حقیقت به نحوه ی رجوع به حقیقت مرتبط میشود. و تنها با نگاه جامع محمدی میتواند جمعیتی از نویسندگان را وحدت ببخشد. زیرا در برزخیت کبری که صفتی بر صفتی غلبه نکند و در تعادل باشد، چنین جامعیتی وجود دارد. ترجمه ی وجودی تک تک عناصر صحنه، رجوع وجودی فیلمنامه به حقیقت را مشخص می کند و توافق گروه را میسّر می کند. و عقل تکنیکی آهسته آهسته به ظهور می آید و شاعرانگی فرم از وجود برمی خیزد. در فیلمنامه نویسی گروهی نباید متن طرف دیگر را در متن خود ترجمه کرد. بلکه باید وجهی از قضیه که متن می خواهد به آن اشاره کند را یافت. و آن وجه را با وجوه اشاره شده توسط متنی دیگر، در صحنه به جامعیت رسانید. اشاره ی متن که ترکیب صحنه آن را ایجاد میکند، مهم است و ملاک ارزیابی قرار می گیرد. در هر صورت باید در نظر گرفت ذهنِ دیگری، محدوده ی ناشناخته است که از خود چیزی در آن نمی شناسیم. و با کوچکترین بحث و جدل عالم شهود از میان بر می خیزد. همین که فیلمنامه نویس و کارگردان خود دارد، نسبتش با صور خیالیه نسبت محروم شدن از حقیقت است. همین که در نفس خودش و و نسبت با نفس خودش ببیند، فیلمنامه از حقیقتش می افتد. حق و اتصال به حق همه چیز است و نگاهی که در آن فقر ذاتی هر صحنه از فیلمنامه و اتصال به غنی مطلق اصالت داشته باشد، به صحنه ها وجود می بخشد و تجلی رخ می دهد. فیلمنامه نویسی صاف کردن دل است، نباید رجوع به خلق باشد. اصلا رجوع به خلق نداریم. رجوع به خلق باید از رجوع به خالق شروع شود و در دل رجوع به حق، رجوع به خلق نهفته است. جنس نشانه ها در فیلمنامه، آدرس حقیقتی است که به آن رهنمون می شویم و معرفت در این راستا بسیار اهمیت دارد. برای فیلمنامه نویسی از درون به بیرون باید اول به محضر حقیقت داستان برویم، نه اینکه با خودمان در داستان او قدم بزنیم. باید بی خود باشیم، تا آنجا باشیم. آن وقت است که داستان حقیقت درونش را نشان میدهد. در فیلمنامه نویسی و حرکت دوربین نسبتی را می جوییم که خدا در میان آن نسبت حضور داشته باشد و هر آن او را شهود کنیم. به همین دلیل فیلمنامه و کارگردانی با خودش درگیر میشود تا از مرتبه ی مادون به مافوق برود، زیرا اگر بازاری شود دیگر نمی تواند حقیقت را تصدیق
کند. فیلمنامه نویس اگر در فیلمنامه خودش را بخواهد نشان بدهد، غیر پیدا می شود، تا همه ی خودش را نفی نکند رجوعش حقیقی نیست. به اندازه ایی که الله را می شناسد خودش را نفی میکند. او جویی که به دریای حقیقت میرسد، را کشف می کند و خودش را در آن می اندازد. قدرتِ فیلمنامه به احقاق حق است. زیرا در هر صحنه حقی باید رعایت شود و ترکیب بندی بر اساس آن صورت می پذیرد تا به تعادل برسد. و رعایت حقوق در همه ی مناسباتِ صحنه در نظر گرفته میشود. اینجا سیاست به میدان می آید. سیاست یعنی رعایت حقوق (حق خدا، حق خلق و حق نفس). سیاست نحوه ی ارتباطات است. اینکه در فیلمنامه با چه سیاستی صحنه ها چیده میشود، بسیار مهم است. سیاست خودش رجوع الی الله و حرکت حق مدارانه است، موضع گیری به جا، شایسته و مناسب. سیاستِ دوربینِ فیلمنامه نویس، جاذبه و دافعه ایجاد می کند. زیبایی سیاست، زیبایی وجودی است. و عبارت "سیاست ما عین دیانت ماست" جمعیت فیلمنامه نویسان را برای تدبیر به تفکر می برد ✅باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده متن جنابعالی تذکری است برای فیلمنامه نویسانِ امروزینی که بنا دارند خود را  دوباره در فیلمنامه‌های‌شان پیدا کنند و بسط دهند. آری! ما به فلیم‌نامه‌هایی نیاز داریم که می‌فرمایید. فلیم‌نامه‌هایی که ناگفتنی‌ها را در قالب فلیمنامه به زبان آورد و ابعاد متعالی انسان بدون واژه‌های به ظاهر اخلاقی مدّ نظر آورده شود، ابعادی که وجه فطرت توحیدگرایِ انسان را با او در میان می‌گذارد. در فلیمنامه، صحنه، صحنه جاری‌بودن روحی است در تن بی‌جانِ بازیگران تا تن‌هایِ بی‌جانِ مخاطبان را جانِ دوباره بخشند. این‌جا است که بازیگران می‌توانند متوجه نقش عظیم انسانی خود باشند و در نقش خود رسالتی را احساس کنند که انبیای الهی در خود احساس کردند. دائماً باید در هر صحنه‌ای از فیلم به رسالت خود نظر داشته باشند و کار فلیم‌نامه‌نویس در این فضا، کارِ خلقِ انسانیتی است که گم شده است.  بنده در کار خوب شما تحت عنوان «صدایی از اعماق اقیانوس» چنین رسالتی را احساس کردم به طوری که نوعی آدرس‌دادن به حقیقت بود. چه خوب می‌فرمایید که سیاست یعنی رعایت حقوق «خدا» و «خلق» و «نفس»، و این وظیفه فلیمنامه‌نویس است که با اشاره به این حقوق در قالب تصاویر، متوجه زیبایی چنین سیاستی شود که عین دیانت است. امید است رفقایی که بنا دارند از «دوربین» و «تصویر» در این تاریخ بهره‌های انسانی و ایمانی بگیرند، از متن جنابعالی غفلت ننمایند. موفق باشید 🌐http://lobolmizan.ir/quest/32432 🔻کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan 💠
آدمی در زندگی اش که زندگی با دیگران است دو وجود دارد؛ وجود مفرد و ممتاز که در عین تنهایی با دیگران است و دراین با دیگران بودن تنهاست. "اخلاق در زندگی کنونی و شرایط اخلاقی پیشرفت و اعتلای علوم‌ انسانی/ص۱۲۴" به چه زیبایی بیان واقعیت از حقیقت پرده بر می افکند؛ در تنهایی چه تقدسی نهفته است که در بطن با دیگران بودن هم تنهایی موج می زند و چه زیبا تنهاییت را با دیگران سهیم می شوی. آری این تنهایی به گونه ای که تو را با تنهاترین سردار، نزدیک می کند و این سنخیت بوی الفت می دهد و انس است که رخ می نمایاند. به راستی این چه جرعه ای از شراب طهور است که برای نوشیدنش محرمیت لازم است. خدایا چقدر کلمات در عین آشنا بودن نا آشنایند و در عین نزدیکی، دور. انگار اولین بار است که مرا به خود فرا می خواند و طلب دیدن می کند بهتر بگویم گوشی می خواهد که به هر چیزی دل نداده باشد. تو را به تنهاییت قسم در این جلوگاه حقیقت جرعه ای از محرمیت روزیمان کن. ✍ @gharare_andishe
سنت، فهم آن زمان از حقیقتی هست که بر تو جاری شده یا به عبارتی امکانی که بر تو محقق شده، درک و فهم آن امکان از یافتی که برای تو محقق می شود، اجازه ظهور وحضور آن امکان را به تو می دهد و (تاریخ جز یافتن نسبت ها نیست و زمان امکان هایی هست که برای یافتن این نسبت ها برای تو جاری می شود. تاریخ همان زمان حضور امکان های توست، یافتن آن زمان همان آینده ای هست که برای بودن تو می آید) و شریعه ی برای ورود به آن امکان جاری می شود. سنت همان یافت امکان هایی است که لحظه به لحظه برای تو ظهور می کند تا تو به حقیقت آغاز آغاز خود نزدیک شوی ، خودآگاهی که در اکنون خود درمیابی. با این نگاه هرمنوتیکی به معنی مواجهه انسان ها با (اعتباریات ) که با یسئله من فی السموات و الأرض، سوال مخلوق برای یافتن امکان ها شروع می شود تا یومٍ کل هو فی شأن (ظهور حقیقت یا سنت) در مواجهه با آن ها بیابد. یافتن این امکان ها در حال، حضور بودنی هست که می تواند همان آینده ای را محقق کند که بودن خودت را در آن یافت می‌کنی و هیچ بودنی، بودنی تر از آمدن غیب به صحنه نیست که با نبودن خودیت یا منیت طلب ظهور می کند. نگاه هرمنوتیکی همان معنابخشی به نسبت ها می تواند باشد. ✍ @gharare_andishe
. "کلمه وقتی دچار شیئیت می شود، به انجماد می رسد و ساکن و راکد بر جای می ماند. هنگامی که این بیماری شیئیت همه گیر می شود، بیش از همه، کلماتی که بر معانی مجرد دلالت دارند آسیب می بینند، نه کلماتی همچون میز و تخته. چنین است که زبان گرفتار بحران می شود و چه کسی است که بتواند بحران زبان را در این روزگار انکار کند؟" •شهید سید مرتضی آوینی• 🔹 روضه آوینی 🔹 نمایش مستند روایت فتح و گفتگو پیرامون مسئله جهاد تبیین 🔹 چهارشنبه ١٨ اسفند ١٤٠٠ 🔹ساعت ١٣:٣٠ 🔹محفل اندیشه ای بانوان
. شعر، امروز برای ما حکم تفنن را پیدا کرده است و از این جهت جایگاه آن را در زندگی هر روزه و هر لحظه گم کرده‌ایم. شعر عالمی دارد و فهم شعر در راهی ممکن است که عالم شاعری میخواهد و زبان شاعرانه. ولی در نظر ما کسی که با شعر مانوس است انسانی اهل احساسات است و از واقعیات زندگی دور. حال آنکه اهل‌بیت(ع) فرموده‌اند؛ ...و اِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة... و بی جهت نیست که بنیان گذار سیاست دینی در تاریخ ما خود نیز شوریدگی و جنون شعر دارد و به قول شهید آوینی "چنین کسی چون به شعر پردازد، شعر است که شرف و آبرو می‌یابد." استاد طاهرزاده نیز در کتاب "آنگاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود" میگویند؛ (شما در فعالیت های فرهنگی خود، به چه چیزهایی می‌خواهید برسید؟ مثلا شما می‌خواهید قرآن را خوب بفهمید، و افراد تحت نظر خود را نماز خوان بار بیاورید، یا در عرفان نظری بتوانید فصوص الحکم محی الدین بن عربی را بفهمید و یا اسفار ملاصدرا رحمه الله عليه» را خوب بخوانید؟ فرض بگیرید همه اینها را به دست آوردید، از خودتان نمی‌پرسید که چی؟ افرادی بودند که همه این کارها را کردند ولی بعد متوجه شدند باید با دقت و دغدغه دیگری کار را شروع می کردند. اشعار آخر عمر امام خمینی(ره) خیلی به ما کمک می‌کند تا از تجربه این مرد بزرگ در مسیر کار فرهنگی استفاده کنیم. ایشان می فرمایند: دوستان مِیزده و مست و زِهوش افتاده بی نصیب آن که در این جمع چومن عاقل بود عاشق از شوق به دریای فنا غوطه ور است بی خبر آن که به ظلمتکده ساحل بود) و این نشانگر این واقعیت است که اغلب کار‌هایی که خود را مشغول به آن کرده‌ایم بر خلاف ظاهر فریبنده آن ماندن در ظلمتکده ساحل عافیت است و نه غوطه‌ور شدن در دریای فنا. زمانی است که چیزی از پیمانه شوریدگی دل لبریز نمی‌شود و بجوشش در نمی‌آید که هیچ، آنچه گرفتارش می‌شویم روزمرگی‌ است و گذران عمر؛ مثل همه و دلمان خوش است که سرگرم واقعیات دنیا هستیم و شما بخوانید مشهورات زمانه... تفکر شاعرانه آنجایی که نتیجه گرفتن و ثمر دادن، از پی نشانه‌ها رفتن است و مقصد، مسیر. @skybook @gharare_andishe
▫️رهبر انقلاب، قدرت ملی را امری مرکب و مجموعه‌ای به هم پیوسته خواندند و در بیان ارکان آن افزودند: «علم و فناوری» و «تفکر و اندیشه ورزی و آزاد فکری» جزو ارکان قوت ملی است و اگر آزاد فکری و پیشرفت فکری نباشد، علم و فناوری، راهگشا نیست. 🗓بيانات ١٩اسفند١٤٠٠ @gharare_andishe
. 🔰ربّ أدخلني مدخل صدقٍ 🔰و اخرجني مخرج صدق 🔹متن خوانی گزیده‌ای از کتاب "تنها گریه کن"، روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان 📆 یک‌شنبه ٢٢ اسفند ماه ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۰