eitaa logo
قرار اندیشه
244 دنبال‌کننده
515 عکس
250 ویدیو
6 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
در پندار اکثر ما دوربین جسم بی جانی‌ست که صرفا ابزاری برای تصویربرداری‌ست و یا سخت‌افزاری است که می‌توان تکنیک آن را آموخت و به ضبط و ثبت اتفاقات پرداخت.در این نگاه دوربین است که تصاویر را روایت کرده و انسان را هدایت می‌کند. اما اگر عمیق‌تر نگاه کنیم، دوربین از آن جهت که با انسان نسبت دارد، وجه انسانی دارد، به عبارت دیگر دوربین، فرهنگی‌ست که شیئیت پیدا کرده‌است. در واقع در این نگاه این دوربین نیست که تصاویر را دریافت می‌کند بلکه انسان و جهت وجودی اوست که لنز دوربین را رو به سوی تصاویر تنظیم می‌کند.بنابراین انسان با دوربین به امکانی دست پیدا می‌کند تا عالَمِ درونی خویش را به تصویر بکشد و روایت کند. دریچه‌ی دوربین آوینی گویا لحظه به لحظه نگاه و احوالات درونی او را نمایش می‌دهد و به همین دلیل است‌که دوربین او تصاویری می‌گیرد که لنز دوربین‌های دیگران نمیتوانستند آن‌ لحظه‌ها را ببینند. او با نشان دادن آن پیرمرد روستایی با صفا که با آن‌که فرزندانش شهید شده‌اند، بازهم خود با تمام وجود در طلب و تمنای شهادت است، به جایی اشاره می‌کند و نوعی از بودن را نشان می‌دهد که انسان این‌گونه می‌تواند با مرگ انس بگیرد، مرگ در دل زندگی، در دل لحظه‌های هر روزی. شاید آوینی با گذر کردن از مرز دوربین بودن دوربین، توان به نمایش گذاردن هنری "و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی" را به دست آورد. آنجا که تصویر با کلمه گره می‌خورد و جملاتی بیان می‌شود و در لحظه‌ای بعد دوربین صحنه‌ی رزمنده را ثبت می‌کند که " ما واسطه‌ایم ....همه چیز به دست اوست." و این‌گونه دوربین او روایت‌گر زندگی و حیات انسانی‌ست که بر روی کره خاکی می‌تواند در همه‌جا به ملاقات خدا برود. گویا محال است بدون دلداده‌گی و تعلق شاعرانه به جهان صحنه‌هایی چنین ساده و بی‌پیرایه را به نمایش گذارد، همان‌گونه که دوربین آوینی نیز بدون قهرمان‌سازی‌های هالیوودگونه و سوژه‌گی انسان‌ها، توانست با روایت برهه‌ای از تاریخ، وجود خدا را در دل عزم انسان‌ها نشان دهد و بگوید.انسان‌هایی که اسلحه‌ها را به بازی گرفتند و با هیچ پنداشتن خود، کربلای خود را یافتند. @gharare_andishe
49.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. بهار که می‌شود همه بیاد می‌آوریم که چه تنهائیم و آواره و بی‌سامان. بهار که می‌شود زنده که می‌شویم یادمان می‌آید که چه تنهائیم. تنهائی که میدانی با در آغوش کشیدن هیچ کس مرهم نمی‌یابد. اما تو باز می‌گردی تا با کسی عهدی از جان ببندی. چرا که آدمی با عهد است که زنده است. 🎥 ببینید| تو را دوست دارم 🔹 جنوب- نوروز ۱۴۰۱ 🔸 ویدئوی با کیفیت این روایت را از طریق لینک زیر تماشا کنید. https://aparat.com/v/05vBy @soha_sima
. حدود ۱۳ سال است که رهبر انقلاب مسئله اقتصاد و تولید را دغدغه اول کشور میدانند. حال آنکه حرکت عناصر فکری و فرهنگی ما در دانشگاه و حوزه و بخش‌های فرهنگی مردمی و دولتی اصلا ارتباطی با این جهت گیری ندارند. دلیل این را میتوان در جدا انگاشتن عرصه‌های مختلف زندگی اجتماعی از هم دانست. اینکه تصور درستی از اثرگذاری این حوزه‌ها بر روی یکدیگر نداریم. مثلا با تصور افزایش تولید، کار فرهنگی میکنیم حال آنکه اگر به ابعادی که رهبر انقلاب برای مسئله روشن می‌کنند فکر کنیم، افزایش تولید خود کار فرهنگی است. در اینجا کار فرهنگی به توصیه کردن و نصیحت کردن و در نهایت به دعوت مدام دیگران به کاری تقلیل پیدا میکند. هر روز روی می‌آوریم به تشویق و تنبیه یا تحذیر در حالی که رهبر انقلاب میگویند: "فرهنگ مثل هواست" بی رنگ و بی بو ولی دربرگیرنده. هوا تمام فضای اطراف ما را دربرگرفته و در عین ناپیدایی پیداست و اثر بخش. اینکه بدنه فکری و فرهنگی کشور ذهنشان این عرصه‌ها را از هم جدا می‌داند ریشه‌ی آن در نداشتن علوم انسانی است. تاثیر علوم انسانی و خلاء نبود آن جایی مشخص می‌شود که با واژه‌ای به نام دانش بنیان در نسبت با تولید یا اقتصاد چگونه برخورد کنیم و تعریف ارائه کنیم. اینجا معلوم می‌شود که بر روی این مسائل فکر نکرده‌ایم و امروز دستمان پر نیست. به همین دلیل حضرت آقا در دیدار با خبرگان می‌گویند قدرت ملی امری مرکب از "علم و فناوری" و "تفکر و اندیشه ورزی و آزاد فکری" است. یعنی راه حل فرهنگ و اقتصاد و هنر و صنعت را رهبر انقلاب در مسئله تولید و به تعبیری ساختن میدانند. امروز اگر ما فلسفه نداریم دلیلش چیست؟ چون امروز را درنیافته‌ایم و اصلا نمیدانیم از فلسفه چه‌ کار می‌آید. منظورم این نیست که موضوع فلسفه را تولید بگذاریم یا موضوع ادبیات و جامعه شناسی را اقتصاد و تولید دانش بنیان بگذاریم و با روش و منطق این علوم سرفصل‌هایی تعریف کنیم که موضوع را به انتزاع بکشاند و فاصله نظر و عمل و زیاد کند. کاری که در محافل انقلابی ما رایج است که تا رهبری افقی را نشان می‌دهند سریع آن را تبدیل به کلید‌‌ واژه‌ای می‌کنیم و سرازیر در فیلم و داستان و مقاله و..... و از آن محصول میگیریم و خروجی و آمار می‌دهیم که مثلا فلان قدر رمان در حوزه جمعیت نوشته‌ایم و خیالمان آسوده می‌شود که خدا را شکر، داریم برای افزایش جمعیت کار میکنیم که البته در این وضعیت نه ادبیات ما رشد میکند و نه مسائل ما حل می‌شود. همه این تلاش‌ها مغتنم است ولی درباره ثمر بخشی و اثر آن نمی‌توان اظهار نظر دقیقی کرد. ما هنوز راه تبدیل مشکلات به مسائل را نیاموخته‌ایم. از همین رو مدام درباره مشکلات سخن میگوییم و وقت عمل که میرسد جسارت اقدام نداریم. این نداشتن جسارت عمل برای حل مشکل از نبود تفکر در ما نشات میگیرد. تفکر عزم اقدام و حرکت و عمل را در ما به وجود میاورد. تفکر است که ما را به وقت عمل می‌رساند و آینده را برای ما میاورد و به ما کمک می‌کند تا صورت بندی دقیقی از مسائل‌مان به دست آوریم. اینکه آن مسئله چیست و ما در چه موقع و مقامی از آن ایستاده‌ایم و چه امکانی پیش رو داریم. @soha_sima
4.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای صبح فروردینِ من اي تکیه گاه آخرین ای کهنه سرباز زمین جانِ جهان، ایران زمین . . . اي در رگانم خون وطن اي پرچمت ما را کفن... 🇭🇺🇭🇺🇭🇺 @gharare_andishe
💠گذرواژه: سیاست چیست؟ سیاست شاید همان توانِ زیستن انسان در جهان است؛ انسانی که زمینی است و از جنس خاک و دل در آسمان دارد و توان صعود به آن را دارد. انسان، راهی است در این میانه، او خودِ راه است، گویی همان سیاست است. از آنجا که سیاست با زمانه پیوند دارد، سوال اینجاست که این انسان چه وقت مجال می یابد که سیاسی باشد؟ یعنی در دل این عادات و روزمرگی های زندگی زمینی، مجال انسانیت بیابد و توان سیاسی بودن! گویی روز جمهوری اسلامی بروز یکی از این مجالهاست؛ مجال برای انسانی که خود را می یابد و بر تصوری که از خود ساخته، فائق می آید، در خود می‌بیند که می تواند... روح دارد و حیات و حرارت... می‌تواند خود تصمیم بر رفتن و عزم بر ساختن بگیرد و راه آینده خود را بگشاید. @gharare_andishe
شاید بتوان گفت جمهوری اسلامی تنها امکان استقلال ایران در این تاریخ است که به فعلیت نسبی رسیده‌است. فارغ از میزان فعلیت آن و میزان همت ما در ادامه‌ی تمهید فضای تجلی شئونات مختلف حقیقتی به نام انقلاب اسلامی، شاید باید به سخنی که مردم را به میدان عمل وارد کرد، توجه کرد. چه شد که مردم _ با همه‌ی موانع بزرگ که کار را ناممکن نشان می‌داد_ جسارت به خرج دادند و عزمِ ساختنِ راه کردند. مردمی که به جای کارخانه‌های مونتاژ در صنعت، به جای تقلید در فرهنگ، به جای انزوا در دین و مذهب و به جای حقارت در سیاست و در یک کلام به جای ادامه‌ی راه توسعه‌ی متصرفانه‌، آینده را در آینه‌ی سخن مردی دیدند که آنها را متوجه توان و سرمایه‌های خودشان کرد؛ مردی که سخنش، همانند چراغی، نور بر راهِ مانده در غبار جهل و نادانی انداخت، تا با خودآگاهی تاریخی ذیل عقل این تاریخ در ملجا حضور مادرانه‌ی ولی فقیه، ایرانی اسلامی را در امکان جمهوری اسلامی بیابد. چه بسا که ایران امروز پس از گذشت چهل سال از مسیر طی‌شده‌اش باید باز هم خود را در همان سرآغاز تعریف کند و بازیابد تا به جای ادامه راه سرمایه و مصرف و طی مسیرهای تکراری و انتزاعی، مسائل خود را دریابد و با همان عزم آغازین قدم در راه تولید و کارآفرینی و ساختن جهان خود بگذارد. @gharare_andishe
3.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙سلام بر تو ای ماه خوب خدا... . . . سلام بر تو که اصل سلام، دیدن توست سلام بر سحرستان اول رمضان... @gharare_andishe
🔹بسم الله الرحمن الرحیم اندیشه ای مرا با خود می‌بَرد و به انتظار می نشانَد و طالب شوقی میشوم برای «شدن»... سرفه امانم را بریده، البته نترسید، نه کرونا ست، نه شیمیایی... شاید هم هر دو است، در اوج سرفه که صدایش آزار و اذیت است برای دیگران، فکری مرا مزه مزه می کند: آیا می‌شود قصه ی غصه ی ما هم قصه ی غصه ی تو شود؟ آیا می‌شود خون من هم چون خون تو حیات شود و حیات دهد؟ آیا می‌شود نَفَس من هم چون نفس تو نوایی قدسی و نشاط بخش شود؟ آیا می‌شود وجودم قلم شود و چون قلم وجود تو برویَد و برویاند، بسوزد و بسوزاند؟ به تو و خلوتت با قلم فکر میکنم و توجه به تو و حضورت در میدان رزم با دوربین و قلم مرا می نوشد، غوطه ور می‌شوم در تو، در صدایت، در قلمت و در نگاهت، چه مستانه، قصه ی ملت امام حسین علیه السلام را به تصویر کشیدی! ندای «ن و القلم و ما یسطرون» جانم را آرام می‌کند در نسیم محبت محمدی ص و مرا به نهر نینوا می‌کشاند و میشوم همه اشک در نگاه به خون حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و به خون همه یارانش در سیر تاریخ که تو از دسته خاصی از یارانش بودی که قلم را به دوات خون خویش که متصل به خون اوست، زدی و نوشتی که قلمت شد مُبَیِن گمشده ترین حقیقت تاریخ... حیرانم در تو و اشک، غمم را به رشک می‌کشاند... بر لب جوی عمری می‌نشینم که زمستان های بهار شده دیده و بهارهایی در بهار و درختان خواب بیدار شده و چشمه های خشکیده ی روان شده و برعکس نیز هم و همچنان در لذت و حیرت است از ربی که تو را از کامران به مرتضی رسانده... و باز بر سر عمر خویش منتظرم، منتظر او امروز وقتی شد تا مرور کنم، روایت تو از فتح ملتی که به نور حسین زهرا سلام الله علیها، مولای خویش را یافته است و چشم در چشم ولی خویش، ملت نیز از می وجودی که حق بر او نوشانده، نوشیده است... شاید بگویی شاهدش کو؟ تو چه میدانی ملت هم نوشیده است یا نه؟ می‌گویم بیا به نظاره بنشین روایت «سه ورق از مقاومت» را... قصه ی ملتی که شیطان را خسته کرده تا جایی که چه شبها و چه روزها که دشمن عرصه را بر خود تنگ دیده و دیگر در نهایت قساوت با بمب شیمیایی به میدان آمده، ولی او که در اوج رؤیت و مشاهده و محبت به ولی خویش، خودی نمی‌بیند، فریاد سر می‌دهد: جنگ، جنگ تا پیروزی.. تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست... این همه حضور و شور، این حضور در اوج حملات هوایی دشمن، قصه چیست؟ چرا او باز هم با یک پا میدان را رها نکرده؟ چرا او با سه شهید دادن باز ایستاده است و محکم شعار می دهد؟ راز اینکه مادر شهیدی که زیر بمباران شیمیایی دشمن ایستاده و می‌گوید راهت ادامه دارد، چیست؟ سید الشهدای اهل قلم راز این قدرت را در استقامت ملت می‌داند، ملتی که می داند، تاریخ پادشاهان و مظلومان را می شناسد و آمده با لبیکی از عمق جان تاریخ حقیقی را بنویسد. او با نوای نینوایی خویش می گوید: «تاریخ حقیقی را ما با خون بر لوح دلمان نوشتیم.» این ملت عاشق امام حسین علیه السلام تا پای جان پای بازگرداندن نهضت انبیا ایستاده است... و مستانه هم ایستاده است و استقامت یعنی قلب عاشق، عقل، چشم و گو‌ش و.... ملت را نیز عاشق می‌کند... ببین. و منتظران از روایت فتح دیروز روایت فتح امروز را می‌جویند... می‌شود ای دوستِ منتظرِ آن یار، لختی امروز را در همین روایت ببینی، آیا می‌شود بمب شیمیایی امروز را در جنگ نرم ببینی که ریه های ما و پوست ما را نشانه رفته؟ امروز در این رزمگاه تمام باورهای ملی و وجودی ملتم و دختر و پسر نوجوان و جوان ملتم، شیمیایی شده است، عزیزان ما سرفه های خشک و جانکاهی می‌کنند، شاید دختر من تا مرض جان دادن درد می‌کشد، شاید پسر تو تا مرض جنون فریاد می‌زند و سرفه می‌کند تا آن سموم از ریه هایش خارج شود، آیا می‌شود ایستاد و چون ملت آن روز فریاد مقاومت سرداد؟ آیا میتوانی التیامی بر درد او باشی؟ آیا میتوانی شربت روانی برای درمان ریه اش باشی؟ آیا می‌شود تمام وجودت مهر باشد و مادرانه بسوزی و در این شب آخرالزمانی که رسیدی به فقر خویش، عاجزانه همه دعا شوی و اشک‌؛ و دست از سر مستی غرور و دانایی ها و برنامه ریزی های فرهنگی برداری؟ @gharare_andishe
"این برادر عزیز را در یکی از مدارس علمیه ی مشهد مقدس زیارت کردیم. شاید برای آنها که هنوز نمی خواهند حقیقت را باور کنند، بین فقه و اصول و جبهه های جنگ تناسبی نباشد، اما برای ما که علما و فقها را ورثه انبیا می دانیم، حقیقت مسلم این است که فتح ما در جبهه های نبرد، در همین کلاسهای فقه و اصول است که پایه ریزی می گردد.. پیمان علم، پیمانی کربلایی است و آن که این پیمان را با خدا بست، در مدرسه درس فقه می خواند و در جبهه عشق و قربتا الي الله بر سر این هردو درس با وضو وارد میشود و این هر دو را جبهه مبارزه با کفر و شرک می داند و می داند که این راه، راه شهادت است.. " مستند" تاریخ سازان چه کسانی هستند" .شهید سید مرتضی آوینی. @gharare_andishe
✦؛﷽✦ 💠آن پیکِ نامور که رسید از دیار دوست 💠آورد حِرزِ جان ز خط مشکبار دوست . . . . . 🔹محفل انس با قرآن 🔹روخوانی جزء پنجم قرآن کریم 📆 پنج شنبه ٥ رمضان ١٤٤٣ 🕰ساعت ١٤ 🔰محفل اندیشه‌ای بانوان @gharare_andishe
🔹قصه ی مردی که در قلب‌هایمان خانه دارد. اسطوره نیست. در همین حوالی ما زندگی می‌‌کرد و در همین مناسبات معمول نفس می‌کشید. در قصه‌ی زندگی‌اش احوال متفاوت داشت و مسیر بودن خود را بی‌پیرایه دنبال می‌کرد. در بینابین حال و هوای هنرهای تجسمی و معماری و موسیقی آهنگ وجود خود را در عالم انقلاب اسلامی یافت.آهنگی که بعدها شاید نت‌های موسیقی و نوای محزون مستند روایت فتح شد و آتشی را در دل‌ها زنده نگاه می‌داشت. دریچه‌ی دوربینش قدم‌های بسیجی‌ها را دنبال می‌کرد و زبانش راوی عشق و وجد و حرارتِ در مرز تاریخ بودن آنها شده‌بود؛ کسی چه می‌داند شاید باز هم نوای هستی را در طی طریق آنها می‌شنید.... و حال امروز مائیم و یک یاد و خاطره از آوینی... یاد و خاطره‌ای که اگر به سرچشمه‌ی خود بازگردد، ما را نیز به نحوی از بودن دعوت می‌کند. بودنی که همه‌اش اراده و عزم است. بودنی که برای ماندن و تحملِ مرارتِ ساختنِ راه، اراده‌ی پولادین می‌خواهد و نوای شاعرانه‌ی آوینی نوید امکان چنین زندگی و حیاتی را به ما می‌دهد و غبار چشم‌های ما را می‌زداید. با آوینی می‌توان بار سنگین تاریخ را بدون سلب مسئولیت از خود به دوش کشید و سخن از آینده گفت. گویا آوینی امکانِ آینده‌ی ماست. @gharare_andishe