به نام انسان
نامم انسان است و در زمین زندگی می کنم. کودک که هستم به جز خوردن و خوابیدن و بازی کردن به چیز دیگری نمی اندیشم.کمی که بزرگتر می شوم عشق می ورزم و وابسته تر می شوم. این وابستگی گاه تا اندازه ای درمن رشد میکند که نمی خواهم بمیرم ،بدنبال راز جاودانگی سفرها می کنم اما...
این من زنجیر شده به تعلقات دنیا ،تاب دل کندن ندارم. پیر می شوم و هنوز بدنبال گرفتن حقم از این دنیا هستم حتی به قیمت گرفتن حق دیگری.افسوس که نمی دانم وهنوز باور ندارم که این جسم عاریتی را مثل همه چیز دیگر باید بگذارم و بروم...
✍#شکریپور
@gharare_andishe
جهان بدون ظالم
از آن زمان که امام مهربانمان،آخرین جمعه ی ماه میهمانی خدا را روز قدس نامید تا این زمان که مردمش برای دفاع از حق خود مبارزه کردند و می کنند، تنها صدای کودکانی از سرزمین زیتون به گوش می رسد که زیر چکمه های متجاوزان به دنیای کودکی شان ،پابه پای بزرگتر هاسنگ پرتاب کردند..
در همه حال مبارزه کردند و درآغوش پدران و مادران شان جان دادند. اینان همان سربازان کوچکی هستند که درس شجاعت می دهند به کسانی که در خواب غفلت فرورفته اند و با سنگ های کوچک دردست دربرابر ظالم ایستاده اند که مرگ باعزت درنظرشان از زندگی باذلت شیرین تراست..
#قدس
✍#شکریپور
@gharare_andishe
رسانه مسائل را جهانی میکند. مرزها را برمیدارد و واقعیات را جابجا میکند. گویی مکانها دیگر محدود به مرزهای جغرافیایی خاص نیستند و حتی در هویت تاریخی خود نیز خلاصه نمیشوند. بیت لحم تنها محل تولد حضرت مسیح نیست و بیت المقدس تنها محل معراج پیامبر اسلام نیست؛ هویتی فراتر یافته اند، حکایتی دارند از غمی بزرگ و نشانی شده اند از بازگشت حقیقی به تاریخ پیامبران.
بازگشت به قدس، بازگشت به چنین نسبتی است، نسبت با تاریخ پیامبران و نسبت با دین. نسبتی که در عصر کنونی دچار جراحتی عمیق شده است. زخمی عمیق بر قلب اسلام که التیام آن وحدتی جهانی میطلبد.
از آنجا که امکان جهانی شدن، پیچیدگیهای جامعه مدرن را دربردارد که در آن وارونه کردن واقعیت ها نیز افزون می شود، گشودن مسائل جهانی، عزمهای بسیار بلندتری میطلبد و با فکر و عمل عادي نمیتوان از عهده آن برآمد و جهان کنونی برای مواجهه با وضعی که دچار شده، به تفکر و عملی دیگر نیاز دارد. گویی توطئه جهانی ایجاد اسرائیل، وحدت جهانی قدس را می طلبد.
#قدس
#مسئله_جهانی
✍#صهبا
@gharare_andishe
کار در نسبت با انسان گویا خود زندگی است. به عبارت دیگر کار امری در مقابل اوقات فراغت و سرگرمی نیست که به ضرورتِ امرار معاش و تهیهی لوازم زندهگی انجام میپذیرد.
کار، راهِ انسان بودنِ انسان است. مسیری است که با آن جهانی ساخته میشود و در فراز و نشیب شکلگیری آن کار، انسان همواره عجز خود و ربوبیت خداوند را میبیند و در عین حال با به کار گرفتن تمام ابعاد وجودی انسان، حالت تنآسایی و کرختی را از بین میبرد و هر لحظه انسان خود را میبیند که در صیرورت و رشد است.
اما اگر کار کردن برای صرف گذران زندهگی باشد و نسبتی با وجود انسان نداشته باشد، در خدمت راحتطلبی و مصرف قرار میگیرد هر چند در ظاهر انسان مشغول به کار است و دارای عنوان شغلی باشد.
از این منظر که کار راه وجودیافتن انسان است؛ شاید بتوان گفت کارگر، بناکننده و ایجادکنندهی عالَمیست که حیات در آن جاری است؛ حیاتی که نفس به نفسِ خداوند قدم برمیداری و او را با تمام وجود حس میکنی و بدون آنکه دل درگرو لوازم رفاه داشتهباشی، حضور خود را در این عالم مییابی...
#کار_کارگر
✍#مصیر
@gharare_andishe
کار و کارگر
واژه ای که احتراز داریم برایمان بار شود. زیرا در دنیایی قدم نهاده ایم که معنی زندگی عوض شده یا بهتر بگویم نمایش زندگی به صحنه آمده است.
در حالی که کار و کارگر تداعی کننده بوسه ی پیامبر اعظم "صلی الله علیه و آله و سلم " بر دستان پینه بسته ی کشاورزی بود که از صبح تا شب در نخلستان، عبودیتش رقم می خورد. تصور کنید خم شدن رسول الله "صلی الله علیه و آله و سلم " را. نبی خاتم چه چیزی را در وجود کارگری رویت می کنند که چنین خم شدنی جلوه گر می شود!
به گفته شهید آوینی، " کاری که عبادت بود، خدمت به خلق برای رضای خدا، وسیله ای که استعدادهای وجود انسان را شکوفا می کرد و بودن انسان با شدت وجودی رقم می خورد؛ به عنوان شری تلقی شد که باید از آن خلاص شد." و همین جا بود که انسانیت به قهقرا رفت و در نیهیلیسم غوطه ور شدیم، ولی زرورقها مانع دیدنِ باتلاق و باعث شد دلخوش تجملات شویم.
بهتر بگویم نبودنمان را با زرورقها در حجاب بیشتر بردن، چون خارج شدن از این غفلت زمانی که همت و عزمی نباشد، از هزار بار مُردن بدتر است.
آری قبلا کار، همان نماز خواندن بود.
#کار_کارگر
✍#هستی
@gharare_andishe
.
شبهای دعای ما شب قدر نیستند
و دعاهای ماهم دعای قدردانی نیستند. ما در این شبها معمولا یادمان میافتد که چه چیز نداریم، و اگر چنین شدیم، بهتر است که دعا را بگذاریم برای شبهای دیگری و بیشتر اوقاتی را بیاد بیاوریم که در آن، نه یاد نداشتههایمان بلکه با یاد دوست، بهرههای اندکمان از زندگی را هم بخشیدهایم تا پای عهد و یار، قدری با وجودتر باشیم...
و دستان بلندمان دستان پر از مهر ستایش ما باشند تا دو دوست راهی کاخ فرعونیان باشیم و دعایمان این باشد که پروردگارا؛
سینه ام را باز کن و کارم را آسان و گره از زبانم باز فرما تا سخن ساده ام را دریابند...
و پس از آن از دنیادار بودن فرعون نترسیم و زبانمان از آیه خواندن نماند تا عهد سستمان رو نشود و مشت محکممان پوچ نباشد.
شب قدر یعنی شب ایلیاتیها
شب ابرهای بهاری که بی سر و صدا میبارند و سبک و چابکند...
علی(علیه السلام) بر منبر فرمود؛
ای کاش بجای شما هزار تن از قبیله بنی فراس داشتم...
هنالک لو دعوت اتاک منهم فوارس مثل ارمیه الحمیم
آن دور نشینان که اگر فراخوانشان دادی سوارکارانی مثل ابر بهاری تازنده میآیند
و اگر کسی هنوز خود را و استعدادهایش را نشناخته و به بارش ننشانده باشد، در این شب باز از قدردانی و ستایش میماند و مشغول میشود به عبادت بردگان نه عبادت احرار...
کسی که از وجود خودش ناراضی است چگونه از ولی نعمتش راضی باشد او حتما یقه ولی نعمت را خواهد گرفت که چرا کم دادی
آدمی مختار است می تواند بوجود خود وسعت دهد
میتواند مثل خدا باشد: و خدا هم فقط برای خود عزت و کبریایی را برگزید ولی ماها بیشتر متکبریم و از باقی اوصاف خدا خالی...
نه بخشندهایم و نه بخشایشگر
در مقابل تنگدستان متکبریم و در مقابل اغنیا فروتن. از اشتباهات خود به آسانی میگذریم و گناه را بر سر دیگری میاندازیم.
در دنیای متکبران همه مقصراند جز خودشان.
گناه خود را سهل و نادید میگیریم و گناه دیگری را بزرگ و غیر قابل بخشودنی...
از دشمن میترسیم و بر سر دوست داد می زنیم
خوب است در این باقی مانده شبها از خود بپرسیم که راستی ما شیعه و مومن به چه کسی هستیم و شبهای قدرِ تجارت زدهمان با معاملاتمان در بازار در شبهای دیگر چه تفاوتی دارد...
و نشانی اینها همه اینکه ماها سخت از مرگ میترسیم.
اللهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ
《خداوندا، آرام نگرفتن در سراى فريب، بازگشت به سراى جاويد، و آمادگى براى مرگ را قبل از آمدن آن نصيبم فرما.》
#شب_های_قدر_کربلای_پنج
@soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹به خاطر همهی نقاشیهایی که کشته شدند....
🔹مرثیهای برای کودکان فلسطینی
#مستند_پیش_از_بهشت
#قدس
@gharare_andishe
.
🔹روایت زندگی
🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم"
🔹یکشنبه ١١ اردیبهشت ١٤٠١
🕰ساعت١١
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
@gharare_andishe
.
برای دوست و برادر عزیزم نادر،
که با چشمان دریاییاش،
دیده است چگونه خورشید از مغرب سر میزند
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
▪️چشمان دریایی
▪️در رثای نادر طالب زاده
▫️با حضور #استاد_طاهرزاده
📅 یکشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱
ساعت ۱۶:۰۰
📌 کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان
@soha_sima
زندگی نادر طالبزادهها آیینهی تمامنمایی از آینده است. تمام آنچه میتوان و باید بود تا جهانی که در تمنای آنیم تحقق یابد.
همانان که در سِلک دوست و رفیقِ شفیق انقلاب باقی ماندند و با خرد و مدارا در زمان غلبهی مشهورات، از دریچهی رسانه راه گشودند و در ماندنِ خود شدت یافتند و هر بار در صورتی زبانِ این وقت شدند و غبارِ چشمها و فهمها را کنار زدند.
...آری سکنی گزیدن در ملجا و پناه حقیقت، چنین وجود و عزمی به انسانها هدیه میکند، عزمی استوار و راسخ...
ای کاش ما نیز قصهی خود را در قد و قامت این چنین مردان بیابیم و استشمام بوی وجودشان ما را به حقیقت رهنمون شود، تا شاید نوری بتابد و مستمسکی دستهای ضعیف ما را یاری کند و از این زمانهی غریب گذر دهد.
"مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا"
@gharare_andishe
خداوند به چه زیبایی حکیم بودنش را آخرین جمعه ماه مبارک برایمان هویدا کرد؛
وقتی زندگی و سلوکت خاص و نادر باشد، در چنین روزی هم ملکوتی می شوی.
آری شهادت حاج نادر آغاز راه است
که با بقیه راه ها متفاوت است زیرا چون چشمه ی جوشانی است که طالبان حقیقت را به خود فرا می خواند.
برداشتن گام های جدی در مسیری طولانی را طالبیم.
#سلوک_نادر
✍#هستی
@gharare_andishe
شاید بتوان گفت امروز معلمی عنوان شغلی و امتیازی اجتماعی محسوب میشود و تعلیم و تربیت به تدریس تقلیل پیدا کردهاست.
به عبارتی مقام معلمی به ابتذال شغل تقلیل پیدا کرده و چه بسا نازلتر از آن، معلم ابزاری در خدمت اِعمال روش شده و دانشجو یا دانشآموز محلی برای لحاظ این اراده.
و حال آنکه اگر معلمی را مقام انبیاءست، پس معلم در مقام دلسوزی و شفقت نسبت افراد است. اوست که باید درد ایجاد کند و راه پرورش را هموار کند و از انسانها دستگیری کند.
مقام معلمی، مقام توجه است. مخاطب خود را متوجه وجود خودش میکند تا عزم ساختن و پرداختن جهانش را بیابد و روح او را برای بنای عالَمی دیگر و بودنی دیگرگونه پرورش میدهد. عالَمی که در آن فضای روحافزای انسانیت و بزرگمنشی برپا میشود.
...و معلم امروز عاجز از همهی اینها، نسل آینده را در زندان استعدادیابی محبوس میکند و آنها را برای آیندهای تا حد مسیر شغلی و تامین معیشتی خوب آماده میکند و چه بسا آیندهای پر از ترس را برای او رقم میزند و تربیت او را در واژهی تحولخواهی و روشها و متدهای مختلف، تعریف میکند.
شاید جوانانی که روزی پای در میدان دفاع مقدس نهادند؛ معلمانی همچون مطهریها و بهشتیها و در راس آنان امام داشتند که روح آنها را فراخ و سینهی آنان را ستبر کردند تا با گذر از خود، طنین بودنی دیگر را به صدا درآورند.
✍#مصیر
@gharare_andishe
.
🔹روایت زندگی
🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم"
🔹یکشنبه ١٨ اردیبهشت ١٤٠١
🕰ساعت١١
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
@gharare_andishe
قرار اندیشه
. 🔹روایت زندگی 🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم" 🔹یکشنبه ١٨ اردیبهشت ١٤٠١ 🕰ساعت١١ #نام
.
"دستش را محکم گرفتم، گفتم باید به من بگویی راهکار این قضیه چیه؟ #قضیه_شهادت!
این را به من بگو، چرا من شهید نمیشم؟
یک نگاهی به من کرد و گفت:...
راهکارش..."
.
.
.
#قضیه_شهادت، حکایت زبانی رازگونه است، حیات بخش است، جان میدهد و جان میبرد!
حکایت راه رفتنی در روشنایی روز و وجود است که جاری است و ادامه دار، در آن نور امید میبینی و حیاتی که آغاز شده، از همین اکنون در فرداها حاضر است.
راه رفتنی است که راه رو خود راه بر میشود و جریان پیوسته حیات را در کرانه وجود ادامه میدهد...
#گلستان_یازدهم
#اشک
@gharare_andishe
شاید آنروز که اولین جنبش فمینستها شکل گرفت و زنان را نسبت به وضعیتشان معترض کرد، چیزی فراتر از یک حرکت اجتماعی و اعتراض به حقوق نابرابر میتوانست شکل بگیرد.
گویا گوشها و قلبها متوجه امری اصیل شده بودند و ندایی را شنیدند که خبر از گمشدگی روح زنانهی عالَم میداد؛ اما در میدان عمل چیز دیگری رخ داد و زبانها چیزی بیش از حقوق برابر با مردان را طلب نکرده و به همان اکتفا کردند. به عبارت دیگر زن امکان خود را در جایگاه اجتماعی و تسهیلاتی میبیند که او را همتراز مردان کرده و در واقع حس بودن خود را اینچنین تامین میکند و چه بسا که رنج گمشدهگی خود را مضاعف کرد و همچنان جهان را در انتظار رایحهی ریحانهی وجودش گذاشت.
غافل از آنکه اگر زن امروز خواهان عبور از بحرانهای امروزینش است، راهی جز رجوع به نحوهی وجودش و توجه به تذکرات بنیادین ندارد. اینکه به وضع خویش توجه کند و خود را از پیلهی مشهورات برهاند تا چشمش باز شود و جایگاه اصیلش را بیابد. جایگاهی که فراتر از دوگانهی مردانه و زنانه و نزاعهای القاء شدهاست و چه بسا شانیست عالَمساز.
اینگونه زن نیز میتواند در کنار شاعر و متفکر از عالَمی دیگر سخن بگوید و در هر صورتی که ظاهر میشود تمنای وجودی دیگر را در دیگران زنده کند و با وجه زنانهی خود بر زمانهی استیلای تکنیک، غلبه کند.
#زن_فمینیست
#زن_متفکر
✍#مصیر
@gharare_andishe
رزقمان پای سفره پر برکت مادری که دو دسته گل خود را تقدیم انقلاب کرده بود، چه زیبا رقم خورد. لبخندی که از چهره محو نمیشد و در عین صلابت، بیان شیوایی از مادر شدن و مادری کردن داشتند.
بیش از پسران خود از پسر برادر می گفت؛ احمد، که همیشه از خدا میخواست پسران او را بگیرد اما این تک پسر را از برادر نگیرد.
زبانی شاعرانه گشوده بود و رضایتی که از این مادری انقلاب داشت، او را پر از امید به آینده آن کرده بود.
"گفتی که تو را عذاب خواهم فرمود
حیرانم از اینکه در چه جا خواهد بود
آنجا که تویی، عذاب نبود آنجا
آنجا که تو نیستی، کجا خواهد بود؟"
✍#هستی
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"اگر از تو درباره فلسطین پرسیدند..
به آنها بگو:
در آنجا شهیدی است که شهیدی او را حمل میکند
و شهیدی از وی عکس میگیرد
و شهیدی او را بدرقه میکند
و شهیدی بر وی نماز می خواند."
*محمود درویش*
#شهید_خبرنگار
@gharare_andishe
شهادت شیرین ابوعاقله رخدادی شاعرانه بود که از عمق هستی جوشید و خود را به ما نمایاند.
آنجا که کلمات اصیلند و از دریچه دوربین مخابره شده و راوی مظلومیت انسان میشوند، شهادت را رقم میزنند. او که خود را به ندای شعر هستی سپرده بود تا بتواند از فلسطین و بیکسیاش بگوید، مرگی با شکوه را از آن خود کرد. مرگی که حیات از آن میجوشد و قلبها را به تپش وامیدارد و آهنگِ سرآغاز هستی را مینوازد.این است که ماجرای شهادت او پرحرارت است، بر قلب انسانها هجوم میآورد و آنها را تسخیر میکند...
آری! جای تعجب نیست که این چنین شاعرانه زیستن در جهان غلبه و تصرف برتافته نشود.
شعری بخوان شارات شعری بخوان
شعری بی تشویش وزن
شعری با روشنی استعاره
زمزمه یی روشنفکرانه
گوش ها راهیان آهنگند
طنین حرکتی است که حرف من
در ذهن خواننده می آغازد
🤲اللهم ارزقنا شهاده فی سبیلک
#کلمه_کلام
#شهیده_روایت
#شعر_زندگی
✍#مصیر
@gharare_andishe
.
🔹روایت زندگی
🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم"
🔹یکشنبه ٢٥ اردیبهشت ١٤٠١
🕰ساعت١١
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
@gharare_andishe
InShot_20220514_230624702_14052022.mp3
908.9K
┈••✾•🌺•✾••┈
فرق است بین راهِ دل و راهِ بی دلی....
🎙بشنوید: #روایت_زندگی
#گلستان_یازدهم
#قضیه_شهادت
@gharare_andishe
باید شهید باشی تا شهید شوی
شهادت یعنی به شهود رسیدن و زمانی به صورت «غلطیدن در خون خود» محقق می شود که بتوان در آن شهود و شهادت مستقر شد و از حال به مقام رسید، باید شاهدانه زندگی کرد تا شهید شد؛ زندگی شیرین عاقله به تصویر کشیدن این واقعیت بود. او که حق را مشاهده کرد و برای نمایان ساختنش به جهاد تبیین پرداخت و در این مسیر چنان مستقر شد که شهادتش خود تبیینی عظیم شد.
گویی کودکی احوال و ادراک شهود است که همه انسان ها آن را چشیده اند و بسط یافتن در این ادراک و نحوه حضور است که شهادت را رقم می زند...
@Kooodaki
@gharare_andishe
"من گنج مخفی بودم، دوست داشتم نمایان شوم، انسان را خلق کردم."
خدایا چه زیبا خودت را به نظاره نشسته ای!
عجیب نسبتی است نسبت بین خود و خدا و دیگران؛ در همه چیز جریان دارد و لحظه ای نیست که از سه گانه ی نسبت جدا باشیم
"هویت الهی، بالذات عین فقر بودن خودمان، بالذات مظهر اسماء الهی بودن مخلوقات"
هر پازلی ارزش دیدن و تفکر ندارد، اما پازلی که قطعاتش را خودت می چینی، هر لحظه نگاه کردنش و فرو رفتن در اعماق چنین دریایی، غواصانی را به ظهور می رساند که در هر تاملشان مرواریدی ناب را در می یابند و بقیه در درخشش چنین گوهر نابی مبهوت می شوند.
زمانی که انسانیت به صحنه بیاید، جنسیت، زمان و مکان تولد، شغل و همه چیز رنگ می بازد؛ زیرا ذیل انسان کامل رنگ الهی را پذیرفته، از این روست که جاودانه می شود
و چه شیرینی در درگاه الهی تقرب یافتی. ما را تشنه شهادت کردی...
✍#هستی
@gharare_andishe
.
... خبری که کم کم صهیونیست را از #رؤیای_شیرین خود بیدار میکند و خود را با فردایی مواجه میبیند که دیگر از آنِ او نیست...
🔹خبر شیرین...
🔹گفتگو با محوریت شهادت شیرین ابوعاقله، خبرنگار #قدس
📅پنج شنبه ٢٩ اردیبهشت
🕰ساعت ١٤
🔰سها، طبقه٢
@gharare_andishe
🔅با اثر هنری، عالمی گشایش مییابد، عالمی ایجاد میگردد، عالمی که در آن، حقیقت، سکونت میگزیند.
🔹جلسه متن خوانی کتاب "سرآغاز کار هنری" هایدگر
🔹شنبه ٣١ ارديبهشت ١٤٠١
🔹ساعت ١٤:٣٠
@gharare_andishe
.
🔹روایت زندگی
🔹متن خوانی گزیده ای از کتاب "گلستان یازدهم"
🔸نشست پایانی
🔹یکشنبه ١ خرداد ١٤٠١
🕰ساعت: ١١:٣٠
#نامی_آشناتر_از_نام_زهرا_سراغ_نداشتیم
@gharare_andishe
گویا سنت الهی برآنست تا نگذارد انسان در خوابِ بیخبری فرو رود و با خیالِ خام خود در کار غلبهی هر چه بیشتر ارادهی خویش برآید.
با همهی نشانههایی که خداوند برای انسان فروفرستاده و خود را در زمینههایی، ظاهر کرده بازهم انسان، مسمای اسمش میشود و دچار نسیان میگردد.
...و درست آن وقت که انسان باز دچار از یاد رفتهگی شد و راه خود را در پیش گرفت، نشانهای فرو میآید و داستان ظهور وجود آغاز میشود.
باشد که روزی بیاید و انسان همواره زبان به شعر وجود بگشاید و زمزمهوار گوید: "بر همان عهد که بودیم، برآنیم هنوز"
#نقطهی_سرآغاز
#شهید_صیاد_خدایی
@gharare_andishe
در زندگی شاهدِ چه هستیم؟ چه میبینیم؟ چه چیز را میبینیم؟
گویی آنچه را می بینیم، شاهد بر آن میشویم و به راستی چه سخت است دیدن! برای ما که اسیر ندیدن های خود شده ایم، دیدار چگونه میسر است؟ گویی دیدن یادمان رفته است...
بعضی در این میانه چه هنرمندند! گویی قصه حیات را فهمیده اند، بلدند زندگی را، زنده اند، بلدند گُل را بو کنند، بلدند دل به خنده های یک کودک بدهند، بلدند زندگی کنند و ادای حیات در نیاورند و گویی بوی مادر می دهند؛ مادر که انگار همه ی زندگی و حیات را از او طلب می کنی؛ توان ایستادن را و توان زندگی را..
مادر است که می تواند ببیند. او که دیده چشم را باز میکند. با او میتوانی مرور کنی همه ی قصه را...
آن هنگام که شهیدی مشاهده میکند و بر وجه الله نظر میکند، ما را که یارای آن دیدن نیست؛ و باز این مادر است که با او میتوان قصه را دید و اوست که ما را به تماشای روضة میبرد...
#دیدار
@gharare_andishe
در روزگاری که افراد به کناری ایستادهاند و رتق و فتق امور را بر دوش دیگری میبینند و مدام از راههای بیرونی مدد میجویند و چشم انتظار دستی هستند تا مسائل و مشکلات را سامان بخشد و خود، بدون آنکه بدانند چرخهی چالشها و بحرانها را بازتولید و تقویت میکنند و هر کس به طریقی به دنبال راههای طیشدهی دیگران و رونوشت از آنهاست، شاید نظر به رخداد "فتح خرمشهر" کمی دلها و قلبها را آگاه بنماید.
گویا هستی، بهواسطهی زبانِ فتح خرمشهر با انسانها سخن گفته و نشان داده اگر وجودشان در میدان عمل قرار گیرد و همت طی کردن راه را داشته باشند، همین کافیاست تا عبور از نشیبِ راه میسر گردد.
پیراسته کردن پدیدهی " فتح خرمشهر" از اطلاعات و تاریخنگاریهای مشهور و روایتهای بنبستزا، میتواند ارادهی جوانانی که آنروز در مقابل هجمهی ناتوانی و ترس و یاس بروز کرد، را قابل مشاهده کند، تا در نهایت بتوان وجود جوانان آن روز را مدنظر آورد تا در تمنا و طلبی قرار گیریم که دست بر زانوان همت خود نهیم و از واهمهی تکیهی بر دیگری رهایی یابیم و به جای یافتن مقصر و ایراد سخن و خطابه و پند و موعظه، از سر درد و دلسوزی جان خود را درگیر مساله کنیم تا همت ساختن متبلور و شکوفا شود؛ در این وقت نَفَس باد صبا، خبر از عالَمِ دِگر میدهد و سرآغاز حیات میشود، و اگر این فرصت مغتنم شمرده نشود، با بیخردی از دست میرود که : گل عزیز است غنیمت شمریدش فرصت . . .که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد.
#راه_حیات
#فتح
#گشودن
✍#مصیر
@gharare_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاتحان دیروزِ خرمشهر که در میدان جنگ و گلوله خون دادند، امروز در خیابانهای تهران مظلومانه جان دادند...
این است قصهی امتداد شهادت، وقتی به گونهای حرکت کنی که خود را به کربلا برسانی....
@gharare_andishe