eitaa logo
قرار اندیشه
253 دنبال‌کننده
477 عکس
203 ویدیو
3 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹گویا راه آینده را می‌توان در روضه جست‌و‌جو کرد. از این جهت‌که روضه روایتی‌ست از موجودیت انسان‌ها که می‌تواند نمی از یمِ وجودشان را به چشم آورد. 🔹کلماتِ روضه، اصیل و صیقل‌خورده‌اند و بنابراین در استعاره‌ای پنهان، حقیقتی را آشکار می‌کنند، چنین روضه‌ای نمی‌تواند مکشوف باشد، چون در صدد فراچنگ‌آوردن غایت یا هدفی نیست. به عبارت بهتر کلمات روضه هنرمندانه کنار هم می‌نشینند تا از وجود کسی که برای آزادی قیام کرد، بگویند و حکایت کنند و اینچنین چراغ راه آینده را روشن کنند. 🔹روضه‌ی کلماتی این چنین؛ به مصائب، حوادث، افراد و شخصیت‌ها و روایتِ تراژیک واقعه‌ای جانگداز، مشغول نمی‌شود، تا در بن‌بست اهدافِ غَرَض‌مندانه، گم شود؛ بلکه می‌خواهد به آینده رنگ امید بزند و اشارتی به وجود تاریخی انسان داشته باشد و در عین نشان دادن تنگناها، ادامه و بسط زندگی باشد و اینگونه عهد و مسئولیت افراد را در راهی پرقصه نمایان کند. 🔹آری! این روضه‌است که می‌تواند امیدِ بنیان نهادن جهانی دیگر را در دل‌ها برویاند و در کارِ برافشاندن عالمی باشد که تدبیر امور انسان فراتر از سوبژکتیویته است و تمنای سیاستی را داشته‌باشد که در آن انسان‌ها با اباحه‌گری به دنبال تصرف یکدیگر نیستند بلکه با نسبتی مادرانه، حیاتی شاعرانه‌ را تمهید می‌کنند. @gharare_andishe
مینشینم گوشه ی خرابات دلم... که بنویسم قلبم، روحم، چشم های آلوده ام اماده ی محرمت نیست...! که بنویسم غم دارم از لحظاتی که تو را حبس کرده باشم در تاریخ و بنشینم به روضه خوانی و اشک و ماتم...! که بنویسم... به وقت اول محرم الحرام 🖊 @gharare_andishe
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖊 رهبر انقلاب: در هیئتها تبیینِ مکتب میشود. اینکه عرض میکنیم «میشود»، یعنی باید بشود. طبیعت هیئت این است: هیئت محلّ تبیین است، محلّ بیان است، محلّ بیان مهم‌ترین مفاهیم معارف اسلامی و معارف علوی است، محلّ پاسخ به سؤالها است.
قرار اندیشه
🖊 رهبر انقلاب: در هیئتها تبیینِ مکتب میشود. اینکه عرض میکنیم «میشود»، یعنی باید بشود. طبیعت هیئت ای
▫️در تبیین هر چیز، آنچه مهم است، توان شنیدن است. گویا تا وقتی مردمان طلب گوش‌فرادادن به سخنی را نداشته باشند، بیان یا تبیین امری بی‌وجه است، مسئله نداشتن مخاطبِ سخن، تبیین و روایت آن را عبث و بیهوده می‌کند؛ چرا که وقتی مردم پرسشی از نحوه‌ی زندگی خود ندارند، تبیین قرار است به چه پرسشی بپردازد؟ ▫️اما شاید بتوان گفت، هیئت مجالی برای نسبت پدیدارشناسانه است. فضایی است که می‌توان در آن به "شرح" و "توصیف وضعیت" پرداخت و قصه را از آغاز تا پایان بار دیگر گفت. ▫️اگر زمان را موجودی زنده بدانیم که ظهور و بروزات متفاوتی دارد پس می‌تواند، امکان‌های ویژه‌ای را هم در برابر ما قرار دهد. هئیت و نسبت آن با حرارت عشق اباعبدالله می‌تواند، صحنه‌ای را بگشاید و رقم بزند که بار دیگر مردم به وجود خود نظر بیندازند و در تمنای امری فراتر از زندگی با مشهورات باشند و اینجاست که تبیین و روشن‌کردنِ چراغ خرد، معنا می‌یابد و کاری متفاوت از تصور متعارف از روشن‌گری و بصیرت‌افزایی‌های کم‌سو و بی‌فرجام رخ‌می‌دهد. تبیین آشکاراندن حقیقتی است که در آن و با آن زندگی‌ شکل می‌گیرد و آن چیزی جز تاریخ نیست؛ امری که احیاء امر دین در گرو آنست. @gharare_andishe
شاید توبه و بازگشت با آینده نسبت وثیقی دارد. گویی وقتی آینده مقابل انسان روشن می شود، او به خود و به آینده بازمی‌گردد و آیا بازگشت به گذشته است یا به آینده؟ ما همواره بازگشت را در نسبت با گذشته می‌شناسیم و آن را نوعی ارتجاع و یا گاهی بازگشت به اصالت خود می‌شناسیم، ولی شاید بازگشت در نسبت با آینده است که معنا دارد. انسان به گذشته باز نمی‌گردد، گویی بازگشت هنگامی است که آینده را می‌یابد و افقی مقابل خویش نظاره می‌کند. آینده ای که در جایی آن را گم کرده و چیزهایی او را از آن آینده منصرف کرده و آن را مقابل خود نمی‌یابد. اگر چشم به امکان خود بتواند بگشاید، می تواند به آینده خود بازگردد. مقتل عاشورا گویی تجلی کامل توبه است؛ تجلی گاهی فراتر از زمان که علاوه بر اصحاب کربلا، در هر زمانی در توجه به آن راه گشوده می‌گردد. حر و زهیر در آینه زلال کربلا خود را می‌یابند و در این نسبت است که حر به راستی حر می‌شود آنچنان که جان خود را آزاد می‌کند و بال می‌گشاید در رکاب امام و خود را در آینده کربلا می‌یابد. و مگر می‌شود تو را دید و به خود باز نگشت؟ کدام راه نزریکتر از دیدن تو برای بازگشت به خود و توبه به انسانیت؟ و کربلای تو راهی گشوده تا ابدیت است و گویی چنین است که آنان که در جستجوی آینده اند، کربلا را می‌یابند و خود را به کربلا می‌رسانند... @gharare_andishe
قرار اندیشه
حب الحسین يجمعنا... 🏴🏴🏴 @gharare_andishe
🔹دست‌ها گویی آزادی نحوه ای از بودن است که آدمی بی هیچ قدرت سیاسی و نظامی ظاهری خود را میانه میدان می‌آورد و افقی از عمل مقابل او پدیدار می‌شود که خود را میابد. آنجا که از بسیاری از راه هایی که به ظاهر آزادی را مقابل او می‌گذارد، رها شده و می‌تواند خود و وجود خود را در صحنه عمل بیابد. گویی آدمی در مواجهه با حقیقت، خود را در وسعتی میابد که می‌تواند تصورات و مفاهیم پیش ساخته خود را متلاشی کند و از آن بیرون جهد. شوریدگی را تجربه کند اما نه آن شوریدگی که او را به ضد خود تبدیل کند بلکه در میدان دید وسیع او تنها آسمان پرستاره خودش نیست بلکه وسعت آسمان بیکرانه در نظرش پدیدار می شود و تاب می‌آورد بار امانتی بیرون از توان زمین و آسمان را؛ اینجا جایی است که وجود آدمیان به کار می‌آید نه سلاح و اسب و شمشیر آنان؛ و شاید از این روست که دستها بهم می‌رسد و در هم گره می‌خورد چراکه همگی با خودشان آمده اند نه با سلاحشان... اینجا از دست هاست که کار می آید، دست کودکی در سخت ترین لحظات تاریخ، دست سرداری در میانه کارزار و دست بانویی بی سلاح است که به کار دفاع از حقیقت می‌آیند و گویی مولد نیروی حقیقی همین‌جاست و این همان نیروی حقیقی حقیقت است. @gharare_andishe
. ▪️بنیان سیاست بر عشق و دوستی است... سیاست عرصه تصمیم است و تصمیم بیشتر از آنکه با محاسبه سروکار داشته باشد با عزم و همت و رو کردن به آینده نسبت دارد. این عزم و همت است که معنای انسان‌ها را آشکار می‌کند و این عزم و همت هاست که انسان‌ها را جاودانه می‌سازد. کوفه شهری است انقلابی اما با حیله‌های معاویه عزم و همت خود را از دست داده است و لذا عبیدالله با تطمیع و تهدید به سرعت شهر را بدست می‌گیرد. وقتی به کوفه نگاه می‌کنی بیعت کنندگان با امام حسین‌(ع) در یک قدمی پیروزی بوده‌اند، اما این یک قدم برداشته نشد و کوفه کوفه شد. وقتی از سیاست می‌گوییم ذهنمان بیشتر به سمت روش‌ها و فنون پیچیده می‌رود و خیال می‌کنیم باید از دوز و کلک‌های سیاسی بدانیم وکمتر به عزم و همت هایمان نگاه می‌کنیم. کوفه آینه خوبی است که فریب خوردن‌هایمان را ریشه در سست همتی و بدعهدی‌مان پیدا کنیم. آنکس که عزم و همت والا دارد راحتی و آسایش را بلا می‌داند و فریب نمی‌خورد. عزم و همت بیشتر از آنکه خواستن چیزی باشد، نخواستن است و در پی دوست بودن... شاید تفاوت هانی بن‌عروه با دیگر کوفیان درک دوستی است. آنجا که حتی در اکرام و مهمان نوازیِ مسلم بن عقیل بدنبال چیزی نیست که اگر او را تهدید یا تطمیع کنند مسلم را تحویل عبیدالله دهد. و یا آنجا که مسلم تنها در کوچه‌های کوفه راه می‌رود تنها به حسین‌(ع) می‌اندیشد و بس... آری اگر هانی بن عروه کربلایی شد راز آن را باید در این عزم و همت جستجو کرد. عزم و همتی که با دوستی و عشق بنا می‌شود. جهان اسلام دوستی و عشق را فراموش کرد و با این فراموشی بنیان این جهان سست شد و سیاست از میان رفت. بنیان سیاست بر عشق و دوستی است و مگر اجر رسالت که شرط ادامه اسلام بود، چیزی جز مودت است. کربلا بنیاد عشق و محبت است. آنجاست که انسان، آزاد از همه خواستن‌ها می‌شود و قلبش مالامال از عشق به حسین(ع) و صاحب عزم و همتی می شود که حیله‌ها و فریب ها دستگیره‌ای در وجود او پیدا نمی کنند. @soha_sima
جان اگر جان است قربان حسین بن علی . . . هرکجای خاک من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است ایران حسین بن علی @gharare_andishe
. فرزدق به امام حسین(ع) در وصف اهل کوفه می‌گوید قلوبهم معک و سیوفهم علیک... شاید از یک نظر این وصف وصف همه امتها در نسبت با رسولان الهی است. آری انسانها در نسبت با رسولان الهی قلبهایشان در انکار حق نبوده، بلکه دستها در افق قلب‌ها حرکت نداشته است. آیا این نحوه از حضور همان بی تاریخی یا جدایی نظر از عمل نیست؟ گویا انسان نمی‌داند برای آنکه با رسولان الهی زندگی کند باید خود را وارد تاریخ آنان کند. کوفه نشان داد که اگر در قلب خود در تصدیق امام باشی اما نتوانی جای خود را در تاریخ و عهد با او پیدا کنی در مقابل امام دست به شمشیر خواهی شد. بی‌تاریخی دردی ناپیداست که در قصه کربلا برای انسان آشکار خواهد شد و با اشک بر سیدالشهدا گویا انسان خود را در عهد رسولان الهی می یابد و با شعف یگانگی نظر و عمل در جهانی که آسمان و زمین یگانه‌اند خود را می‌یابد. در این عالم انسان در میانه دنیا و آخرت سرگردان نیست که گاهی اهل آخرت باشد و گاهی اهل دنیا... درود خدا بر شیخ مفید و عالمان بزرگی که با روایت قصه کربلا راه حضور در تاریخ را برایمان گشودند. @soha_sima