eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
723 عکس
256 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
من درختى خشك و بى بارم كه پايش آب نيست آسمانم گرچه در شبهاى من مهتاب نيست دوستت دارم ولى از ترس پنهان مى كنم تازگيها عاشقى در بين مردم باب نيست كاش يك شب باز مهمانم شوى، باور كنم اين كه مى بينم تويى ليلاى زيبا، خواب نيست مثل فرهادم ولى من تيشه بر دل مى زنم خوب مى دانم كه او اندازه ام بى تاب نيست عاقبت يك روز من هم دل به دريا مى زنم در مرامِ پاكبازان ترسِ از سيلاب نيست @golchine_sher
سیاهی بود و ایمان در دل ظلمت عصا می زد جهالت راهبر می شد خودش را نور جا می زد نمی بارید غیر از غم،نمی رویید غیر از یأس گل ریحانه در گور حماقت دست و پا می زد زمین تا مرز عصیان رفته بود از جرم آدم ها زمان در خواب بود و فتنه ناقوس عزا می زد خدا از سنگ بود و داشت شیطان در دل دنیا به شادی دست در خلق هزاران ماجرا می زد برای ختم این کابوس جانفرسای مرد افکن زمین دست توسل رو به درگاه خدا می زد خدا آورد ابراهیم را در هیبتی دیگر نسیم نور و رحمت را برای امتی دیگر زمین خوردند بتها با قدومش تا جهان فهمید زمین افتادن بتهاست دست قدرتی دیگر زبان پادشاهان لال شد کسری ترک برداشت به سردی رفت آتشگاه و رو شد آیتی دیگر خدا در عرش با خود داشت احمد را ولی بخشید به دنیا بهترینش را که باشد رحمتی دیگر بساط ظلم را برچید و شیطان غرق ماتم شد محمد آمد و آورد با خود دولتی دیگر رسول دین رحمت شد جهان غرق سعادت شد به ما بخشید با قرآن و عترت شوکتی دیگر زمین جای قشنگی شد برای زندگی وقتی که او با آل خود بخشید بر آن قیمتی دیگر @golchine_sher
پشتت به من است من که عاشق هستم از قهقهه هات غرق هق هق هستم تو چشم نداشتی ببینی من را من آینه ی شکسته ی دق هستم @golchine_sher
در عرش بپاشند اگر بوی تنت را ترسم بربایند ملائک بدنت را با قیمت حوران بهشتی بفروشند در عرش خداوند غبار کفنت را میخانه بپیچند به سرتاسر هستی، یکدم بگشایند کمی از دهنت را بر چشم سیاه تو اگر راه بیابند ترکش ننمایند،- بهشت عدنت را- در حلقه و سرحلقه شدی تا که دمادم افزوده کنی دامنه ی انجمنت را از روز ازل بر دل این سینه نوشتند: -بر گنبد دوار- صدای سخنت را حالا علی و فاطمه یادت که می افتند یکریز ببوسند شبیهت- حسنت- را @meysamranjbar_channel
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
برادر جان، ببین در خون و آتش مام میهن را تفاوتهای بغض دوستان و بغض دشمن را جهان بازیچه‌ی لبخند و تزویر است، باور کن که گاهی پنبه راحت می‌بُرد حلقوم آهن را بپرس از دختران مرده، تاریخ جهالت را تپش‌ها در سکوت گورها، هنگام مردن را بپرس "آزادی زن در نگاه غرب" یعنی چه؟ نخواهی یافت در انبارهای کاه، سوزن را مپندارند ایران برکه‌ی آب گل آلودی ست! که اقیانوس آرام است طوفان‌های دشمن را مگو بید است، بلکه سَروی از جنس شهیدان است درختی که به زانو در می‌آرد هر تبرزن را جگرسوز است اما سخت‌تر از کوه خواهد کرد غم سهراب اگر از پا نیندازد تهمتن را برای عزت ایران و این خاک غرورانگیز بیا تا واژه های "ما" بگیرد جای هر "من" را برای عزت "جمهوری اسلامی ایران" سزاوار است فروردین کنی هر سال بهمن را 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
نگویم آشنا با دل چه ها کرد که باور می کند داغ چنین درد به هر کَس اعتمادی کرده ام او دَمار از روزگار من در آورد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
نور خورشید زچشمان تو دیدن دارد چای هل دار ز دست تو چشیدن دارد گفتن صبح بخیری که همه میگویند از لب حادثه خیز تو شنیدن دارد @golchine_sher
خسته ام از راه فــراری که نیست دلخورم از شور و قراری که نیست مـــوج بــــلا آمد و غـــرقش شدم بی خبر از فکــــر کناری که نیست خــــــــانه گنجشک دلــــــم ریخته از نوک زیبـــــای چناری که نیست سوزش سرمـای زمستان بد است سخت تر از باد بهـــاری که نیست مــــــانده به در محو دوچشم ترم در هــــوس دیدن یاری که نیست @golchine_sher
خوبِ من، موعدِ آن قول و قرارت نرسید طعنه زد باد، بهار آمد و یارت نرسید بر دلم مانده هیاهوی شکوفا شدنت چه کنم؟ دیر شد و فصل انارت نرسید نشد از زمزمه ی رود به دریا برسم دلِ آواره ترینم به دیارت نرسید آفتابِ لبِ بام آمده را چلچله گفت: عطر شوق از نفس باد بهارت نرسید قرن ها می گذرد ای به فدایت جانم خبری از سفر دامنه دارت نرسید سخت باشد که بگویند همه مردم شهر شهریارت، گلِ خورشید تبارت نرسید.. @golchine_sher
عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد زهری که رسد همچو شکر باید خورد هر چند تو را بر جگر آبی نبُوَد دریا دریا خون جگر باید خورد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
آموزش شعر ترم پاییز و زمستان کارگاه هوای شعر آموزش و نقد شعر بداهه سرایی شعرخوانی میزبان و مدرس: احمد ایرانی نسب چهارشنبه ها ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۷:۳۰ ساری، میدان امام خمینی(ره)، بلوار داشجو، سالن کنفرانس حوزه هنری استان مازندران حضور برای علاقمندان به ادبیات آزاد است به محل برگزاری کارگاه توجه کنید کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
دارم هیاهو می شوم نام تو را هردم جامانده روی سینه ی من رد پای غم هر کس نصیبی می برد از زندگی اما حال مرا دنیای بی تو می زند بر هم دردی که من از دوری تو می کشم امروز چیزی ندارد کمتر از آوارگی در بم عمری میان قحط سالی های احساست جاری شده از چشم هایم چشمه ی زمزم من می روم با خاطری آشفته از اینجا گم می شوم در چاله های زندگی کم کم من می روم با خاطری آشفته می بینی جا مانده از من رد پای آدمی مبهم @golchine_sher
مثل لالایی‌ست در گوشِ خلایق، شیونم عاقبت خود را میانِ شهر، آتش می‌زنم ساده بودم، فکر می‌کردم حراست کرده‌ام با خطوطِ دفترم از مرزهایِ میهنم از تمامِ دل‌خوشی‌هایِ جهان دل کنده‌ام روز و شب چشم‌انتظارِ لحظه‌ی جان کندنم باز در آیینه تصویرم کمی ناآشناست از صدایِ خویش می‌پرسم که این آیا منم؟! از تبِ عشق است یا داغِ برادر کاین چنین مثلِ مرغی در تنورافتاده می‌سوزد تنم؟ ردِپایِ بوسه‌ی یار است یا خونِ رفیق لکه‌ی سرخی که جا مانده‌ست بر پیراهنم بار، سنگین است و من کم‌طاقت و دنیا حسود خم شدن را عار می‌دانم، دعا کن بشکنم! @golchine_sher
ای غم! رفیق دم به دم روزگار من! حق با تو بود نیست کسی بیقرار من چیزی نمانده است به جز آه در بساط یعنی که غصه‌‌ها شده دار و ندار من مانند بادبادکی‌ام دست سرنوشت! بر باد رفته‌است نخ اختیار من جز اینکه با تلاطم هجر آشنا شدم لطفی نداشت عاشقی بی‌گدار من در من هزار عاشق دیوانه مرده است اما نبوده هیچ‌کسی سوگوار من دیگر لبم به خنده شکوفا نمی‌شود انگار رخت بسته بهار از دیار من چشمم به در که مرگ کی از راه می‌رسد؟ شاید به سر رسید شبی انتظار من... @golchine_sher
امروز خدا را در شهر دیدم مردی که تمام فالهای کودکی را خریده بود! @golchine_sher
مرا دیوانه می خوانند عاقل های اطرافم به جرم اینکه روز و شب برایت شعر میبافم @golchine_sher
ای کاش که از تفرقه پروا می کرد تا راهش را درست پیدا می کرد برگی که جدا ز اصل خود شد باید افتادن خویش را تماشا می کرد @golchine_sher
از صدای گذر آب چنان فهمیدم.. تند تر از آب روان عمر گران میگذرد زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست آرزویم این است: آنقدر سیر بخند تا که ندانی غم چیست... @golchine_sher
سرشار شد از عطر خدا تقویمت دلهای تمام عاشقان تسلیمت ای مژده ی لبخند بهار آور عشق یک دسته گل محمدی تقدیمت @golchine_sher
عجب از عشق که من را به کجاها برده است دل رســــوا شــده ام را به تماشــا برده است او همان است که یک روز سر یاری داشت او همان است که عمریست دل از ما برده است این سرابست در این دشت که من میبینم؟؟؟ یا که نه... عشق مرا تا لب دریا برده ست؟؟؟ من که مجنـــونم و بی عشق پریشـــان حالم دیر وقتیست دلـــم را غـــم لیــلا برده است در نسیمی دل من را به ســر زلفش بست نکنــــد قلب مــــرا باد به یغمــــا برده است هوش و تاب و دلم از دست برفته است ببین عشق از زندگی ام این دو سه یکجا برده است در تپش ماند دلم، کوچه، غزل، چشمانش چه کنم ؟دست خودم نیست ... دلم را برده است @golchine_sher
بانکداری چنین نمی‌ماند اینچنین ضد دین نمی‌ماند با خیانت عجین نمی‌ماند "حرف آقا زمین نمی‌ماند" شعبه‌ها شعبه‌های املاکی هی غلط در غلط ز بی‌باکی پول مردم به راه ناپاکی ملت این‌سان متین نمی‌ماند سودها طعنه می‌زند به ربا با ربا می‌رود به جنگ خدا و خدایی که در کمین... اما تا ابد در کمین نمی‌ماند هرکه وامی گرفته حیران است دائم از ضامنش گریزان است ضامن از کرده‌اش پشیمان است یاری اندر زمین نمی‌ماند بانکداری تو یا که دلالی؟ مرهمی یا که زهر قتّالی؟ بانک با این همه دغلکاری نزد مردم، امین نمی‌ماند صبر مردم به سر رسیده ازین ظلم و پُر کرده این شعار وزین در و دیوار، از یسار و یمین "حرف آقا زمین نمی‌ماند" @golchine_sher
کسی مرا نپسندید و باز می‌چرخم که این حکایتِ تلخِ چراغِ آژیر است... چه قدر خاطره‌ی ناتمام دارم من! که اسم تک تکشان حکمت است و تقدیر است @golchine_sher