eitaa logo
گلچین شعر
16.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
430 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
به روی دست آوردم دل غم پرور خود را صدف از سینه اش بیرون کشیده گوهر خود را دلم را ساده اندیشانه از پیکر در آوردم چنان اندیشه ای که اشعری انگشتر خود را من آن طفل پریشانم که در بازار تنهایی چنان سرگرم شد ، گم کرده حتی مادر خود را و روز حشر ، مانند مسلمانی که از غفلت به جمع انبیاء نشناخته پیغمبر خود را منم آن واعظی که سالها با نان دین خوردم شبیه موریانه پایه های منبر خود را به جای نافله با شعرهایم توبه میخوانم به اشک خویش میشویم تمام دفتر خود را سرم بر شانه ی مُهر است ، در آغوش سجاده و غسلِ اشکهایم میکنم پا تا سر خود را بر این سجاده ی تب دار از شرم پشیمانی میان سجده چون ققنوس سوزاندم پر خود را به این امید که جان می‌سپارم بین آغوشت کشاندم تا سحر این سجده های آخر خود را 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
هم در دل ِآفتاب مأوا دارد هم با دلِ تنگِ ماه نجوا دارد هر صبح به رسمِ دلبری می آید این شیوه ی دلبری تماشا دارد! @golchine_sher
سکوتت می زند آتش پریشان حالی ما را گمانم رفته از یادت که حل سازی معما را نه چشمی می نوازد بعد از این آهنگ دیدارت نه شوقی می سراید بعد از این آغوش دریا را اگر چه کوچه بن بست و خیابان باز مسدود است تو با روی گشاده پاک کن در من اگرها را دوباره شب شد و فریاد در فریاد می خوانم و می خوانم کنار شعرهایت سوز عظما را اگر من اشتباهی بر سر راه تو پیدایم تو در من ثبت کن با عشق حل این معما را دوباره خواهش و اصرار و بخشش های پی درپی که شاید روشنی بخشی بر این طومار امضا را ز شوق دیدنت پیشاني ام بر خاک می سایم اگر یک شب بیابم در کنار خویش رویا را @golchine_sher
چشمانت چون شب بارانی‌ست کشتی‌هایم در آن‌ها غرق می‌شوند نوشته‌هایم در آن‌ها فراموش می‌شوند آیینه‌ها حافظه‌ای ندارند! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر دامن مِهر خود مرا پَروردی با غصه و دردهای من هم دردی مدیون تو ام تا به ابد ای مادر با شیر خودت مرا حسینی کردی @golchine_sher
آسمان برق زد و ماه به دنیا آمد به زمین نور خدا ام ابیها آمد در فضا عطر گل ونفحه‌ی ریحان پیچید مژده از عرش رسید و گل طاها آمد دامن عشق خدیجه شده گهواره نور شادمان آمنه از عالم بالا آمد بانوی آینه و آب وادب، انسیه از جنان بهر علی همسر و همتا آمد شده نازل به نبی سوره کوثر امشب معنی آیه حق حضرت زهرا آمد @golchine_sher
ای بازیِ زیبای لبت، بسته زبان را زیبایی تو کرده فنا فنّ بیان را  ای آمدنت مبدا تاریخ ِ تغزُل تأخیرِ تو بر هم زده تنظیم زمان را نقل است که در روز ِ ازل مجمع ِ لالان گفتارِ تو را دیده و بستند زبان را عشق تو چه دردی‌ست که در منظر ِ عاشق از تاب و تب انداخته حتی سرطان را کافی‌ست به مسجد بروی تا که مشایخ با شوق ِ تو از نیمه بگویند اذان را روحم به تو صد نامه نوشت و نفرستاد ترسید که دیوانه کنی نامه‌رسان را @golchine_sher
هر خانه ملک دارد و جان ،قربانش ذکر است نظر به چهره ی تابانش هر روز به احتــرام نام مـادر باید بزنیـم بوسـه بر دستـانش @golchine_sher
بوده ام مثل کویری تشنه ، باران بوده است مرهمش زخم مرا همواره درمان بوده است چشمهایش را به دست این و آن کی دوخته آن که چشم احتیاجش سوی یزدان بوده است گل نکرده بر لبش لبخند در این روزگار بسکه او را غصه ی دوران فراوان بوده‌است باغضب با مهر دورم کرده از بیراهه ها گاه مانند نسیم و گاه طوفان بوده‌است کی طمع بر سفره ی رنگین مردم داشته ؟ آنکه از مهر خدا در سفره اش نان بوده است بعد بابا هم پدر بوده است هم مادر مرا بار سختیها به دوش او دو چندان بوده‌است بیشتر روی نیازش بین اولاد رسول جانب درگاه سلطان خراسان بوده‌است در عزای جد مظلومش حسین ابن علی چشم هایش ابری و  لبریز باران بوده‌است سایه افکنده است خورشید وجودش بر سرم مهربانی های مادر از دل وجان بوده‌است @golchine_sher
چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم چیزی به‌غیر تاول دستان مادرم تنها اتاق خلوت رؤیای کودکی... شاهانه بود چادر ارزان مادرم قایم که می‌شدیم کسی کارمان نداشت در چادر گرفته به‌دندان مادرم وقتی که از زمین و زمان خسته می‌شدیم سر می‌گذاشتیم به دامان مادرم اقساط ماهیانه بابای کارگر کم بود در مقابل ایمان مادرم غیر از دعا به حال من و خواهران من چیزی نبود در تب و هذیان مادرم یادش به‌خیر... شانه به موهام می‌کشید قربان گیسوان پریشان مادرم یک سفره پر از برکت پهن کرده‌ام با پول تانخورده قرآن مادرم هرگز قسم به جان عزیزش نخورده‌ام دلتنگ مادرم شده‌ام... جان مادرم کو شانه‌ای که سر بگذارم به‌روی آن حالا که آمده‌ست سر شانه مادرم از روزگار درس فراوان گرفته‌ام اما هنوز طفل دبستان مادرم وقتی که از زمین و زمان خسته می‌شدیم سر می‌گذاشتیم به دامان مادرم @golchine_sher