eitaa logo
گلچین شعر
13.6هزار دنبال‌کننده
638 عکس
241 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چه بی هنگام... سیدی بی ادعا، در قاب این دوران که رفت! مرد میدان بود در خدمت به محرومان،که رفت انعکاسی از صداقت در هیاهوی زمان مثل بارانی پر از رحمت بر این هامون، که رفت خستگی در چهره اش یک لحظه هم پیدا نبود سید ابراهیم، یک اسطوره در ایران، که رفت صبر او ایوب وار و دردهایش بی شمار عهد او پیوسته خدمت بود با جانان، که رفت آسمانی شد، چه بی هنگام بود این رفتنش مرهمی بر زخم ها شد، زخمی و بی جان، که رفت! @golchine_sher
نشسته ام برای تو ستاره گریه میکنم کمی قرار میشوم دوباره گریه میکنم به خود میآیم و خبر، دوباره پخش میشود از ابتدا برای هر گزاره گریه میکنم خبر اشاره میکند که مثل اینکه پیکرت... بخار شیشه م! به هر اشاره گریه میکنم چقدر پای پیکر تو اشک ریخت آسمان شبیه ابرهای پاره پاره گریه میکنم چقدر آب رفته ای، تمام قد فدا شدی شدم تمام قد فقط نظاره، گریه میکنم دلم گرفته بود، نامه ای نوشتم و نشد برای نامه های نیمه کاره گریه میکنم مرا ببخش، واژه های من برای تو کمند شبیه شاعران به استعاره گریه میکنم کسی خطاب می‌کند: سلام سید شهید! دوباره شوکه میشوم، دوباره گریه میکنم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با بالشی از سبزه، روانداز مِه بر سر خوابیده بعد از سال‌ها، در گوشه‌ای محشر حالا که عمری خسته‌ است و فرصتی دارد کو دیگر از این خلوت سبزخدا بهتر؟! در جانش آتش داشت، شور و شوق خدمت‌ داشت این را شهادت می‌دهد باران به چشم تر امشب سکوت دشت و جنگل رازها دارند ای کاش محرم می‌شدم بر فهم این باور _یک سو اگر مهدی و ابراهیم و مالک‌ هست این‌سو حسین و آل هاشم، جسمشان پرپر_ آن روضه‌ای که هم شب و هم گم‌شدن دارد این جمع را برده‌است امشب محضر مادر! آن لحظه‌ها حتما گوارا بوده بر آنها، از چشم دنیا گرچه بوده دلهره‌آور ای کاش خوابش را ببینم باز هم امشب بیدار گردم با شهادت لحظه‌ی آخر نقاشی‌دیجیتال : استاد روح الامین @golchine_sher
بوی گل می آید ای شوریدگان شاید اینجا لاله ای پرپر شده است باورش سخت است اما گوییا غنچه ای با خاک همبستر شده است می‌رسد از راه مردی که نشان از تبسم های شورانگیز داشت در نشاط باغ دل کوشیده بود نفرتی دیرینه از پاییز داشت باورش سخت است سخت اما دریغ دست قسمت لاله ها را چید و رفت در غم گل های از شاخه جدا اشک خون آلود ما را دید و رفت در هجوم مشکلات روزگار کشور من گرگ بالان دیده است هرگز از محنت نمی افتد ز پا گر چه غم های فراوان دیده است «درود» @golchine_sher
گشتیم و جز عشق از تو آثاری ندیدیم در حرف هایت یک طلبکاری ندیدیم غیر از خیال خدمت بی منت از تو یک لحظه هم پندار و افکاری ندیدیم زخمی ترین سرباز از زخم زبان ها جز رنج بر دوش شما باری ندیدیم دیدیم گفته شمر در دنیای امروز این روزها چون تو علمداری ندیدیم با دست های خالی از دنیا گذشتی جز حرف خدمت از تو اصراری ندیدیم ای از خدا لبریز از دیوار تو نه کوتاه تر گشتیم و دیواری ندیدیم از شرمساری زیر تابوتت رسیدند آن ها که از دستانشان یاری ندیدیم یک عمر گفتی از سحر از صبح فردا از غافلان چشمان بیداری ندیدیم تا گفت لا نَعلَم همه با آه گفتند یا رب بجز خوبی از او آری ندیدیم ای گل که زینت داده بودی باغ ما را بر قامت رنجور تو خاری ندیدیم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خادم الرضا پرچم سادات بالا رفت از اقدام تو مرغ ارزشمند لایق، تکیه زد بر بام تو روز و شب نشناختی در راه خدمت ای شهید! سید خدمت ،شهادت پیشوندِ نام تو شهرها و روستاها رفتی و با شور و مهر هر گره را باز کردی ، شد شبِ آرام تو سیدی ،خدمتگزاری ،تابع رهبر ،شهید! نام رنگین رضا شد ذکر روز و شام تو هرکه در دنیا ز محرومان حمایت کرده است پاک و نیک و ماندگاراست او مثالِ نام تو ! @golchine_sher
نشـدی خـستـه ، تــو از بــارِ رســـالـت، هرگز تو و این دولت و یک لحظه کسالت، هرگز شــده‌ای سیـــر ، تـــو از عــالَــمِ فـــانــــی شـایـد نشـدی سیـــر، تـــو از سفــرهٔ خـــدمـت، هرگز شب و روزت پِـیِ آســـایشِ مـــردم طــی شد نَبُـوَد کس چـو تـو با ایـن همه همّت، هرگز دگر آسـوده بخواب ای شَـهِ من زیــرا، ســــر ننهـــــادی ، دَمـــی بـــر بستــــرِ راحــت، هرگز دل و جـــــانت بــه خــداونـــدِ قــدیـــرت محکم قـــدمـــــی پـس نکشیــــدی ز ولـایـت، هرگز در و دیــــوار بـه کـــــــردار تـــو بـــاشــــد شاهد نکنـــد دیـــــده تــــو را هیــچ مـلـامــت، هرگز غــزلــم نیــز قسـم خـورد به ســـاقــی ، اینک که ندیدم چـو تـو با حـلــم و بصیرت، هرگز نظـــرم بـــود کـه بـا عـــــزّت و شــــاءنـــی امّـــا بـدَهـی بـر وطنــم این همه حــرمـت، هرگز @golchine_sher
حادثه گاه جای حیرت نیست حادثه گاه غیر عزت نیست قاعده گفته هر مجاهد را آخر قصه جز شهادت نیست @golchine_sher
هوا چون تیره شد بغض قلم بی واسطه وا شد زمین باران گرفت و آسمان آغوش دریا شد چه دریایی که با موج خروشان بی صدا مانده چه دریایی که در دامان کوهستان بلندا شد شبیه گرمی خورشید بود و روز بارانی که با چشم نخوابیده برای من معما شد کسی که عاشقانه در پی کار وطن جان داد ببین اعجاز شد ققنوس شد بال و پرش وا شد که او بر طعنه ها و نیش ها خندید ولب را بست که او در آتش نمرودیان اوج تماشا شد برای خستگی های گلوگیرش خودش تنها به زانو تکیه کرد و خود برای خود تسلا شد چه کردی مرد میدان بی ریا خندیدی و رفتی چه کردی تو که حتی رفتنت اینگونه زیبا شد میان برف و بوران خدمتت مقبول شد زیرا شهادت نامه ات از جانب جد تو امضا شد تو در پایین پای حضرت سلطان چه می خواندی که در پایین پای حضرت سلطان تنت جا شد @golchine_sher
غمگین بگیر بر دوش تابوت یار خود را ای عشق می شناسی خدمتگزار خود را باران و ابر بی تاب چشم ستاره بی خواب حالا کجا بیابی صبر و قرار خود را در قتلگاه عشاق از او نشان بجویید در رقص خون ببینید نقش نگار خود را از تیر طعن و کینه هرگز نمی هراسید بر روی دوش خود داشت او چوب دار خود را بین سران سری بود عمار دیگری بود ایمان خالصش داشت وزن و عیار خود را اردیبهشت ما داشت عطر فراق و ماتم با خود به آسمان برد بوی بهار خود را هرگز کسی نفهمد حال تو را مگر که از دست داده باشد دار و ندار خود را اشک روان ما نیست آبی به روی آتش در قلب ما نهاده سنگ مزار خود را @golchine_sher
در سوگ خدمتگزار در خدمتِ به خلق، سر از پا نمی‌شناخت با داغ رفتنش، دل جاماندگان گداخت او غرق بود در غم مردم ، شبانه روز استخر او نداشت و ویلا نمی‌شناخت زخم زبان شنید ولی ساخت آن غیور با بی‌عدالتی ولی آن مرد حق، نساخت مانده است نقش پای غزالش به دشت و کوه آری به جز برای وطن هیچ جا نتاخت آهنگ خدمتش همه جا را فرا گرفت با گوشه ی نگاه ، دل تار را نواخت او گوی سبقت از همگان بُرد ناگهان جان را به عشق مردم این آب و خاک باخت @golchine_sher
کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان کاش بیدار شوم، اول اخبار تو باشی سرزده، سر زده باشی به دو تا شهر و دهستان رفته باشی سفر خارجه و زود بیایی بروی باز به محروم‌ترین نقطۀ ایران با عبای گِلی و عینک و عمامۀ خاکی پای درد دل مردم بنشینی کف میدان! -زاهدان- تا به کسی خسته نباشید بگویی یا کلنگی بزنی مدرسه‌ای را به مریوان... :: کاش بیدار شوم، زائر مشهد شده باشم شب میلاد رضا باشد و خوش باشم و خندان کاش بیدار شوم، زیرنویس خبر امشب فقط از باد بگوید، فقط از بارش باران @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از گلچین شعر
کانال رباعی و تک بیت ما👆👆👆
هدایت شده از رباعی_تک بیت
نوری و همیشه در تداوُم هستی تو خادم آسمان هشتم هستی بر دوش تو دیروز، غم مردم بود امروز تو روی دوش مردم هستی @robaiiyat_takbait
زانو نزدی سرو رشیدم در پیش مقامات سیاسی در راه وطن ز جان گذشتی هستی تو شهید دیپلماسی در وزارت خارجه آری عشقت به وطن چه منجلی شد با تلاش تو عزت ایران دیدیم که بین المللی شد گوشت به دهان رهبری بود دادی به وطن تو عزت ای مرد دیدیم برای کشور خود کردی چقدر تو خدمت ای مرد برجام نشد بهانه ات که خاک و وطنت را بفروشی میخواستی از جام شهادت یک عمر می ناب بنوشی بازی سیاسی همه جا بود اما تو به فتنه تن ندادی در روز ولادت رضا جان بر شانه ی عرش سر نهادی @golchine_sher
آسمان باور کن آن شب عاشقی مستانه سوخت آن سبو بشکست وخونی سرخ در پیمانه سوخت باغ را پرورد و با آرامشی بی ادعا ساکت و آرام کنج خلوت گلخانه سوخت خادم ملت شد و دلتنگ آقایش رضا در شب میلاد آن دلدار جان، رندانه سوخت باد و طوفان، سیل غم انداخت در جان حرم دیر فهمیدیم یعنی عالمی فرزانه سوخت روضه‌‌ی داغ سه ساله بر لبش هر روز و شب شعله‌ور می گشت و آخر از غم دردانه سوخت آتش آمد بار دیگر یاوری از ما گرفت باز هم شمع و گل و اینبار هم پروانه سوخت @golchine_sher
غم از در می رود بیرون و از دیوار می آید عجب ناخوانده مهمانی که پر تکرار می آید شبیه صاعقه یکباره آتش می زند جان را شبیه زلزله با یک جهان آوار می آید «سفارتخانه» ،یا «در دیدن سان »یا« فرود سخت» «شبی بغداد»و روزی تا خود« گلزار» می آید به هرشکلی به هر نامی دمار از ما در آورده است فقط می تازد و همواره بی افسار می آید نمی کوبد چرا غم خانه ی قوم مخالف را!؟ چرا از هر بلا بوی خیانتکار می آید!؟ زمین خورده است شیری باز از آن سوی پرچین ها صدای قهقهه از محفل کفتار می آید... خدا پشت و پناهت سید ابراهیم ایران را تحمل کردن داغ تو بس دشوار می آید چه کردی با دل ملت که حتی زیر تابوتت مخالف سینه زن با ذکر استغفار می آید شهادت آرزویت بود و مهر استجابت خورد شهید خادم ملت به تو بسیار می آید امید دیدنت را تا قیامت نه ...یقین دارم که می گویند رجعت کرده با سردار می آید به پایان می رسد غم های ما یکروز،شکی نیست سپیده از دل غوغای شام تار می آید @golchine_sher
روی دست دوستان، سمت خراسان می‌روی آخرین بار است که پابوس سلطان می‌روی حوله‌ی احرامی از جنس کفن داری به تن موسم حج آمده، حج فقیران می‌روی @golchine_sher
در مسیر اوج بال و پر نمی‌آید به ما جز کفن پیراهنی دیگر نمی‌آید به ما اوج ما، معراج ما، در خاک‌وخون غلتیدن است پس در این پرواز دیگر سر نمی‌آید به ما ما به‌تنهایی خود عمری‌ست عادت کرده‌ایم جمع ما جمع است، پس لشکر نمی‌آید به ما گرچه در میدان مین نفس رفتن مشکل است گیر کردن پشت این معبر نمی‌آید به ما در میان معرکه تا صحبت از جان‌بازی است پس یقینا دستک و دفتر نمی‌آید به ما چون در این عرصه فقط گمنام بودن شهرت است ننگ سالم ماندن پیکر نمی‌آید به ما سر به سر در پای عهد خویشتن سر می‌دهیم نه!، نماندن پای این کشور نمی‌آید به ما. @golchine_sher
کشانده‌ای دل یک شهر را به همراهت سفر بخیر و سلامت! خدا به همراهت عبای ساده‌ی تو سایه‌سار مردم بود برو که سایه‌ی آل عبا به همراهت چه کرده‌ای مگر ای مرد با دل این قوم؟ که هست این‌همه دست دعا به همراهت به روی شانه‌ی تو بار درد امت بود بگو که میبری‌اش تا کجا به همراهت؟! کبوتر حرمی! رو به آسمان رفتی دعای حضرت موسی الرضا به همراهت دلم گرفته از این روزگار رنج‌آلود ببر به شهر شهیدان مرا به همراهت @golchine_sher
برسانید به آغوشِ حرم، بال و پرم را با نسیم سحری، مژده ی صبح ظفرم را بنوازید به نوری که از آن پنجره پیداست شبِ میلادِ معینَ الضُّعَفا، برگ و برَم را بسپارید به خاکِ قدمِ يوسُفِ زهرا وقت دیدار، صمیمانه، دلِ نغمه گرم را بگذارید که جاری شوم از ابر خراسان بگشایید سحر، عقده ی چشمان ترم را برسانید هر آنچه، که از این عشق به جا ماند عرضه دارید به سلطان، غزلِ شعله ورم را می کشم پَر به هوای تو در این روضه ی رضوان می سپارم به خدا لاله ی خونین جگرم را @golchine_sher
چه دقیق گفت یار؛ خستگی نمی‌شناخت! آن رئیس خاکسار، خستگی نمی‌شناخت ظهر شرق، عصر غرب، شب جنوب و صبحدم ... چون نسیم رهسپار، خستگی نمی شناخت هم به عشق مبتلا ، هم ز خواب و خور رها مطمئن و بی‌قرار، خستگی نمی‌شناخت! شعر زندگی او، یک کلام ساده بود کار کار کار کار، خستگی نمی شاخت برخلاف مدعی؛ که پر از إفاده بود پرتلاش و بی‌شعار، خستگی نمی‌شناخت در حمایت از ولی زخم خورد و دم نزد یار فاطمی تبار، خستگی نمیشناخت ناسپاسی خودی، طعنه‌های دشمنان آن شکوه استوار، خستگی نمیشناخت او بدون ادعا زیست و شهید شد در غبار مه دچار خستگی نمی‌شناخت @golchine_sher