eitaa logo
گلچین شعر
13.8هزار دنبال‌کننده
706 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
خادم جمهور تبسم بر لبان روستایی دور بودی تو چراغ خانه بی بی گل رنجور بودی تو مبادا تشنه و تاریک باشد کلبه ای در کوه به فکر مردم افتاده ی مهجور بودی تو   دلت با رفتنِ استخر یا ویلا نمی شد شاد به لبخندی که می زند کودکی مسرور بودی تو تو هم مثل بقیه می نشستی گوشه ای راحت خودت را درد سر دادی ،مگر مجبور بودی تو؟ میان کوچه ها شد دفتر کارَت،چه شد میزت؟ رییس ما نبودی،خادم جمهور بودی تو شهادت باید آخر قسمتت می شد، دلاور مرد! که عمری با شهیدان خدا محشور بودی تو @golchine_sher
چمدان‌های بسته می‌دانند، عشق راهی است پرخطر؛ اماـ دختری محو جاده‌ها شده است، دختری راهی سفر؛ اماـ مادرش بعد او چه خواهد کرد؟! گیسوانش سفید خواهد شد دروهمسایه طعنه خواهد زد، آه یک روز این خبر... اماـ روستا از نگاهش افتاده است، شهر در امتداد این جاده است جاده در پیش‌ روی او دارد، اتفاقات تازه‌تر اما مانده در مِه اتاق کودکی‌اش، خاطرات شب عروسکی‌اش خاطراتی که غیرحسرت نیست، خاطراتی که پشت سر...اماـ صندلی‌های خالی اتوبوس، جاده‌ها را یکی ‌یکی پیچید خط ممتد جاده می‌لرزید، در سرازیری خطر اما جاده یعنی همیشه دربه‌دری، دوری از مهر خانة پدری همه‌‌شب انتظار و بی‌خبری، کاش می‌شد که تا سحر...اما... □ پدرش در هجوم خاطره‌ها، با خودش حرف می‌زند گاهی مثل یک قاب خالی غمگین، مانده چشمش به سوی در؛ اما... مادرش هر سحر نگاهش را، به ضریح سکینه‌خاتون دوخت گرچه آرام بود و سخت و صبور، سینه‌ای داشت شعله‌ور اما قاصدک‌های خسته بعد از آن همه دلواپس خبر بودند روستا رنگ و بوی ماتم داشت، روستا بود و چشم تر...اماـ چمدان‌های بسته برگشتند، از سفر زار و خسته برگشتند خسته و دل‌شکسته برگشتند، با نگاهی پراز «اگر»، «اما»... @golchine_sher
ماییم و همین آرزوی یار و دگر هیچ قاصد برسان مژده‌ی دیدار و دگر هیچ هر مشکلی از دولت عشقت شده آسان دل مانده، همین عقده‌ی دشوار و دگر هیچ ما از طمع وصل تو در عشق گذشتیم بگذر ز هم آغوشی اغیار و دگر هیچ طرفی که من از عشق بتان بسته‌ام این است در خاک برم حسرت دیدار و دگر هیچ سهل است اگر چرخ نگردد به مرادم محروم نگردد کسی از یار و دگر هیچ مستی ست،که درمان دل سوخته‌ی ماست ساقی برسان ساغر سرشار و دگر هیچ برتاب حزین ، از دو جهان دیده‌ی دل را عشق است در این دایره، در کار و دگر هیچ @golchine_sher
کفر است به لب‌های تو هنگام مناجات یک شهر جدا مانده‌ای از مقصد آیات بهتر که نگاهم به نگاهت نمی‌افتد چشمان تو کبریت و من انبار مهمّات لبخند تو نغز است و چنین نقض نموده‌ست هرحکم که دور از نظرت کرده‌ام اثبات در پیچ و خم راه اگر گم شده بودیم قرآن که گشودیم، رسیدیم به جنّات در کشور آغوشت اگر رهگذری هست هرگز نبَرد کاش ز لبخند تو سوغات صد مرتبه از این همه احساس گذشتی من مانده‌ام و حسرت یک پلک مراعات @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
شب هجران تو آشفته کرده خواب دنیا را و رأس ساعت اردیبهشت آورد یلدا را خدا بر سینه‌ی بی طاقت شب، صبر خواهد داد مگر طاقت بیارد روضه های صبح فردا را میان شعله بین عاشق و معشوق فرقی نیست تو حس کردی بلای سوختن را، ما تماشا را خبر این است، ابراهیم در راه گلستان سوخت خبر این است، حس کرد عاقبت آغوش مولا را به صفحه صفحه‌ی سرخ مقاتل بارها دیدم به آتش می‌کشد تقدیر، فرزندان زهرا را برایت ابرها پیراهن مشکی به تن کردند مگر در سایه بنشانند این تن‌های تنها را برای فاتحه خوانی، برای تسلیت، باران کنارت می‌رساند قطره قطره دستِ دریا را پر از بی‌تابی و اشک و غم و اندوه می‌گشتیم میان کوه و جنگل را، میان دشت و صحرا را چه کردی که تمام روضه ها را در تو می‌بینیم عطش را، سوختن را، گم شدن را، ارباً اربا را من از بی‌تابی قلب محبان تو فهمیدم تو با خون خودت بیدار کردی غیرت ما را @ahmadiraninasab
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
📙 کانال اشعار 💠 اشعار _سرود و نوحه 💠 تکی بیتی _ طرح استوری 💠 اطلاع رسانی کارگاه های آموزش شعر 💠 اطلاع رسانی جلسات و اجراها _مصاحبه‌ها 💠 گزارش تصویری عکس و کلیپ اجراها کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
مدت‌هاست به هوایِ صبح بخیر گفتن‌هایت سحر خیز شده‌ام @golchine_sher
یک عمر شکستیم،دریغا نظری نیست با سنگ دلان آینه بودن هنری نیست گیرم که چهل سال ز خورشید سرودی یلدای دلِ شبزدگان را سحری نیست یک پنجره وا نیست به گلگشت تغزل ما را چه مجالی به تماشا که دری نیست تقدیر تو این است پرستوی مهاجر هنگامه ی کوچ است، ولی بال و پری نیست پائیز رسیده است به تقویم که دیریست در باغ کلاغان ز بهاران خبری نیست ... هر چند که تا قاف سخن بال گشودیم از سایه ی سیمرغ هم این جا اثری نیست تقدیر من این بود که در دانه بسوزم این سوخته را جز نرسیدن ثمری نیست @golchine_sher
قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت و گریه کن وسط کافه ها برای خودت تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت ! شبیه نوح اگر هیچکس به دين تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده ای بین عکس های خودت … @golchine_sher
لبریز دردم آمدم دارو بگیرم مُهر اجابت از دَمِ یاهو بگیرم ای کاش از دست تلاطم های دنیا در ساحل امن شما پهلو بگیرم از دور هر شب زائر شش گوشه هستم این بار باید اذنِ رو در رو بگیرم با خیل غم‌ها الفتی دیرینه دارم اما نشد تا با فراقت خو بگیرم دلتنگ ایوان نجف هستم همیشه تا حاجت یک عمر را از او بگیرم بستم دخیلِ قلب خود را بر ضریحش شاید برات از ضامن آهو بگیرم @golchine_sher
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی ردّ پایی تازه از پشت صنوبرها گذشت… چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی! هرکجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی سایه‌ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت غنچه‌ای سردرگریبان شد، گمان کردم تویی کشته‌ای در پای خود دیدی؛ یقین کردی منم سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خبر نداشت کسی از شبِ عذاب گرفته به غیر حنجرِ زخمیِ التهاب گرفته پناه مردم آوارهٔ بدون رفاه است رفح، در این شبِ طوفانیِ سحاب گرفته قدم گذاشته روی پلِ معلقِ تاریخ و تکیه داده به زانوی اضطراب گرفته قسم به اشک غریب پدر به پیکر دختر دمی که آتشِ شر از گلش گلاب گرفته من از طراوت وسرسبزی جهان چه بگویم به خانوادهٔ عکس سیاه قاب گرفته تنِ نحیف گروهِ از این به بعد کفن پوش و چشم‌های برای همیشه خواب گرفته بریده باد! نخ روی خصم دار نگشته به زیر سایهٔ تسبیح ها ثواب گرفته تکیده باد! درختی که استوار نماند شکسته باد! تن ریشه در سراب گرفته کسی به داد تو خواهد رسید دختر غزه زمینِ چشمِ قشنگت اگر که آب گرفته غمت مباد! کسی مهربان‌تر از پدرت هست کسی که از نفسش گرمی آفتاب گرفته و دانه دانه غمت را بگو که می‌شِنَود او بگو تو... حنجر زخمی التهاب گرفته @golchine_sher
تنت، جمهوری مطلق لبت، اصل دموکراسی! دروغ مرد شاعر را تو باید خوب بشناسی! جنوب داغ من، با تو شمال خوب تو، با من! دو تا سگ بسته ای، وحشی به چشمانت بگو، لطفا! سیاسی میشوم این بار به استبداد، بدبینم! بدون طرح توجیهی تو را اینطور میبینم! تب دیکتاتوری داری خود پینوشه در شیلی! دلیل اتفاقات شروع جنگ تحمیلی! مخالف بودنم، حتمی ست به نوعی بنده، چپ کوکم! من از این بندر آرام به تهران تو مشکوکم! تو حزب الله لبنانی و چشمان تو بیروت است! تمام پاچه گیری ها به سگ های تو مربوط است! به ثبت رسمی محضر تو قطعا، معتبر هستی! فلسطین تو خواهم شد اگر، اشغالگر هستی! تو مثل فتح خرمشهر تو شوق بوسه ای پنهان! تویی خوشحالی بعد از شکست حصر آبادان! هوای داغ بندرکش تو با من توی لنگرگاه! شروع فتنه ای تازه از آغوش تو؛ بسم الله ... @golchine_sher
بهار می رسد ولی ترانه کم می آورم برای شعر شور شاعرانه کم می آورم بهار میرسد ولی اسیر می شوم چرا نفس میان تنگنای خانه کم می آورم دوباره سبز میشوی میان دستهای من تو سبز می شوی و من جوانه کم می آورم بپبچ دور من بپیچ و از سرم عبور کن برای قطع کردنت بهانه کم می آورم به روی شاخه های تازه ی دلم شکوفه کن پرنده باش اگر چه  آشیانه کم می آورم همیشه دوست دارمت به سینه میفشارمت ولی برای گریه ی تو شانه کم می آورم و قول میدهم اگر دوباره عاشقم شوی برای چشمت عشوه ی زنانه کم می آورم @golchine_sher
بام خدا را ببین و هشت کبوتر هشت گل سرخ و هشت نخل تناور با یکی از هشت گل، بهار می‌آید عطر عبایش در اين هواست شناور رایحه‌ی جنت‌الرضاست گمانم دامنه‌ی کوه را گرفته سراسر فاطمه در بر کشیده‌است پسر را درّه منور شده‌ست و دشت، معطر لاله‌ی خوشبوی از بهار، گذشته ساعت لبخند توست ای گل پرپر ای که سرت را گذاشتند شهیدان در دل آن کوه روی دامن مادر این نفس آخر تو بود که می‌گفت شاه امانم بده در این دَمِ آخر @golchine_sher
تازه گل دادیم اما جملگی پیریم ما بوته های پنبه ای در دست تقدیریم ما از جوانی داغ ها دیدیم و غم ها خورده ایم مثل گوری دسته جمعی چشم و دل سیریم ما هر که دیده کار ما را داخلش درمانده است یک به یک زنجیره های قفل و زنجیریم ما وا کنیم از لب اگر لب گریه ها خواهی شنید بسته لب خوبیم آری زخم شمشیریم ما دست ما در دست یار و پای ما درراه دوست بگذر از ما مردمانی دست و پا گیریم ما @golchine_sher
امید آخر دل های بی قرار حسین مرا هزار امید است و هر هزار حسین @golchine_sher
امام_رضا علیه السلام از همان بدو تولد تو شدی سلطانم دست من نیست اگر خیره به این ایوانم دورم از پنجره فولاد به قول حافظ من چه کردم که چنین مستحق هجرانم بده بستانِ قشنگی ست تو لبخند بزن در قبالش به خدا می گذرم از جانم هر چه باشم به حریم تو پناه آوردم لطف زهراست اگر در حرمت مهمانم می سپارم دل خود را به کبوترهایت حس خوبی ست که در صحن تو سرگردانم گوشه ی صحن گوهرشاد نشستم با بغض روضه ی تشنگیِ جدِ تو را می خوانم @golchine_sher
بگذار که آتش بزنم حاشیه‌ام را تا پر کنم از عطر وجودت ریه‌ام را کارم شده تلقین بکنم غصه ندارم افسردگی مطلق هر ثانیه‌ام را زیباتر از آنی که به تشبیه بگنجی نظم تن تو ریخت به هم قافیه‌ام را من مرد عمودی زمین بودم و امروز از مرحمت عشق ببین زاویه‌ام را در هندسه‌ی گیج جهان آنچه مهم است اسم تو سند خورده دل عاریه‌ام را توجیه من این است دلم مال خودم نیست با قاعده‌ی عشق بخوان فرضیه‌ام را @golchine_sher
اشک ها خشک نمیشود مگر بخاطر سنگدلی، و دل ها سخت نمیشوند مگر بخاطر گناهان زیاد !" @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به خاک پای حضرت سلطان (ع) فابک_للحسین(ع) چنان که می برد عطش،ز طفل تشنه تاب را ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را نمی رسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او به کعبه پیش عطر تو،نمی زند گلاب را دو پادشاه و یک زمین؟به این نگاه حق بده که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را غنیمتیست بودنت برای سرزمینمان نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را بهشت در ورودی حریم تو نشسته است بیا و لحظه ای ببر ز چشم ها حجاب را چه خواهم از نگاه تو،کنار بارگاه تو تویی که قبل هر سوال داده ای جواب را هزار غصه هست و من به امر"فابک للحسین" برای گریه های خود بهانه کردم"آب"را نوشتم آب سوختم،شبیه قلب مادری که دیده است هر قدم برابرش سراب را نوشتم آب آه آب،امید میشود عذاب که ذره ذره آب کرده قامت رباب را به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را و تیرهای حرمله چرا هدر نمیرود؟ بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را دو گام سمت لشگر و دو گام سمت خیمه ها تحیُّر اینچنین به او رسانده اضطراب را رباب بود و سلسله،حرامیان و هلهله و شعر لال میشود،که مجلس شراب را..... بساط روضه جمع شد،شفا گرفت کودکی و مادری که آمده است وا کند طناب را.... @golchine_sher
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار بادیوار نجوا می کنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب @golchine_sher
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده است بره‌ی لعنتی‌ام عاشق گرگی شده است سرد شد از تن من دل به خیابان زد و رفت گرگِ من بره نچنگیده به باران زد و رفت... آه دکتر! لب او «صبر و ثباتم» می‌داد بوش «وقت سحر از غصه نجاتم» می‌داد آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت است نفست همدم مردم شده باشد، سخت است آه دکتر! سرِ من درد بزرگی دارد بره‌ام میل به بوسیدن گرگی دارد دکتر این بار برایم نمِ باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس @golchine_sher