تا عطرِ سپیده در فضا میپیچد
در شهر صدای آشنا میپیچد
هر صبح میان شادیِ گنجشکان
خورشید به باغِ دلِ ما میپیچد
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
عشق در کتابها نیست!
عاشقان بزرگ
خواندن بلد نبودند...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
در خیالاتِ مبهمم بودم
یک نفر داشت چای دم میکرد
عاشقِ چای بود مثلِ خودم
چای ما را شبیه هم میکرد
قند ها با تواضع بسیار
به لبانش سلام می کردند
سبز یا سرخ هر چه او می گفت
استکان ها قیام می کردند
چای در دست سمتِ من آمد
غرق آرامشی تماشایی
بودنش توی خانه انگاری
تیر میزد به قلبِ تنهایی
استکان را به دست من داد و
یاس ها را درون آب گذاشت
گفت اول تو بشنوی یا من؟
خوب شد حقِ انتخاب گذاشت
گفتم اول من از تو می شنوم
بنشین پیشِ من ترانه بخوان
لطف کن از خودت بگو زیبا
لطف کن شعر عاشقانه بخوان
شعر جاری شد از لبانِ ترش
سعدی از عجز داشت دق میکرد
مولوی در سماع می رقصید
حافظِ مست هق و هق میکرد
واژه ها بال در می آوردند
تا دهانش به حرف وا می شد
سر هر دفعه گفتنِ شینش
روحِ من از تنم جدا می شد
چشم می شد نگاه میکردم
واژه می شد سکوت میکردم
مثلِ حوا هوایی ام میکرد
مثلِ آدم سقوط میکردم
هدفش از تمامِ شعر فقط
به همین جا کشاندنِ من بود
ناگهان در سکوت غرق شدیم
نوبتِ شعر خواندنِ من بود
کاش می شد که حرف هایم را
رو به روی تو مو به مو بزنم
تا که آزرده خاطرت نکنم
باز باید به شعر رو بزنم...
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
ای قهرمانِ قصه یِ "قالو بلی ،،،" حسین "ع"
از کربلا زدی به دو عالم صلا حسین "ع"
پرچم سیاهِ ماتمِ تو دیده می شود
اعمالِ ما به لطفِ تو سنجیده می شود
ای بر مدارِ مکتبِ تو اهلِ کائنات
مصباحِ پُر فروغِ هُدی،کِشتیِ نجات
مائیم مفتخر به هوایِ غمت حسین "ع"
دیوانگانِ هندسه یِ پرچمت حسین "ع"
شرمنده ایم،کرببلا ما نبوده ایم
حالا به سمتِ صحن و سرا پَر گشوده ایم
ای سفره دارِ سفره یِ اِطعام در بهشت
غوغایِ عالمی شده آرام در بهشت
آری بهشت گوشه ای از سَرسرایِ توست
این اشکها که سیل شد آقا برایِ توست
ای داده هر چه بود برایِ رضایِ دوست
خونِ خدا تویی و شدی خونبهایِ دوست
ای پیکرت فتاده به صحرا چو برگِ گل
پَرپَر شده در عالمِ بالا چو برگِ گل
ای هست و بودِ حیدر "ع" و زهرا "س" سرت کجاست؟
شش ماهه یِ نشسته به خون اصغرت "س" کجاست؟
تا خواهرت پیام رسانِ قیامِ توست
تنها قیامِ عالمِ امکان به نامِ توست
"باز این چه شورش است ..." بخوان،محتشم بخوان
دلها حسینیه شده از درد و غم ... بخوان
#مصطفی_مطهری_راد
#عضوکانال
@golchine_sher
حالم از دوری تو ،در حال حاضر خوب نیست!
خوبم اما ظاهرا این حفظِ ظاهر خوب نیست...
برکه بودم،رود بودی ... ما ندانستیم که
ارتباط یک غریبه با مسافر،خوب نیست!
دکترت بی پرده گفت از یار غمگین دور باش،
زندگی دیگر برایت پیشِ شاعر خوب نیست...
زخم هایم یک به یک درمان شدند افسوس که
حالِ زخمی که نشسته توی خاطر خوب نیست!
فاش میگویم که چشمت را پرستیدم ... ولی
اعتراف یک مسلمان پیش کافر ، خوب نیست
بعد تو این کوچه دیگر،کوچه ی سابق نشد...
حال و روز ساکنینش این اواخر خوب نیست!
#مینا_بیگ_زاده
#عضوکانال
@golchine_sher
هم موسم بخشش است روز عرفه
هم لحظه ی رویش است روز عرفه
بیچاره کسی که جای خالق از خلق
محتاج گشایش است روز عرفه
#محمد_جواد_منوچهری
#عضوکانال
#روز_عرفه
@golchine_sher
من گم شده ام؛ خسته ز پا افتادم
در دستِ تو ای عشق چرا افتادم؟
از شوقِ تو ای ماه ترین رویایم
از بس که شدم سر به هوا افتادم
#سید_علی_خوش_قامت
#عضوکانال
@golchine_sher
انتخابات
طوفان میان قلب مواج تو برپاست
هر قطره یِ شور آفرینت مثل دریاست
رد می شویم از خشم نیل و موج هایش
وقتی عصای قدرت تو دست موساست
ای هم وطن با استواری گام بردار
رای من و تو انقلاب دوم ماست
با دشمنان هر روز در جنگیم و این بار
خط مقدم پای هر صندوق آراست
ما مرد میداندار پیکار و جهادیم
این سرزمین عمری ست مهد آرمان هاست
باید به استقبال خورشید جهان رفت
وقتی تمام ترس شب از صبح فرداست
#فرزانه_قربانی
#عضوکانال
@golchine_sher
حسنی محمد زاده بانوی کاشانی. 01 حسنی محمد زاده بانوی کاشانی. - Gahvareh .mp3
زمان:
حجم:
6.32M
تو از فرهاد مجنون تر تو ازشیرین زلیخا تر
ببر بالا عیار عشق را بالا و بالاتر......
#حسنا_محمد_زاده
#خوانش_اعظم_کلیابی #بانوی_کاشانی
#عضوکانال
@golchine_sher
سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردم
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار میکردم
همان "آغاز" باید بر حذر میبودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار میکردم
ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خوابها دیدار میکردم
«به روی نامههایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو میپرسیدی و با چشم خون انکار میکردم
در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود
به پای مرگ میافتادم و اصرار میکردم
خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر
غزل در گوش من میخواند و من تکرار میکردم
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم
مرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم
بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند
باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم
با زبان لال خود حس میکنم این روزها
هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم
هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این
این که دارم مثل مفقود الاثرها می شوم
عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای
می کُشم خود را و سر فصل خبرها می شوم!
#نجمه_زارع
@golchine_sher