eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
854 عکس
296 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هر كجا راه حسين است قدم برداريد دفتر شعر مهیاست قلم برداريد يا به عباس علمدار توسل كرده يا اباالفضل بگوييد و علم برداريد صد قدم سوی تو آید به خوش آمد گویی تا پیاده قدمی سمت حرم برداريد حاجتی را که طبیبان ز علاجش ماندند دست ،بر درگه،سلطان کرم بردارید توشه ی جاده ی دیدار حریمش اشک است کفر نعمت شود آنگاه که کم بردارید @golchine_sher
تمام ثانیه‌هایم به انتظار گذشت ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت برای داشتن تو گذشتم از دنیا جوانی‌ام همه پای همین قمار گذشت تمام پنجره‌ها بسته‌اند از آن شب شبی که از سرِ من نقشه‌ی فرار گذشت بدون خنده‌ی تو بزم شاعرانه‌ی من به صرف چای و غزل‌خوانی سه‌تار گذشت به حرمت غم من چشم آسمان ابری‌ست هنوز وانشده غنچه‌ها، بهار گذشت ...! @golchine_sher
گیرم که دل سنگ من از عشق دو نیم است پیوند من و قلب تو از عهد قدیم است شمعی که به پای غم ما سوخت شب و روز در لذت پروانه شدن نیز سهیم است در داغ تو یک لحظه هم از پا ننشستیم چون گرد که یک عمر عزادار نسیم است @golchine_sher
باد دارد روی آتش یک بغل پر می برد روی بال سنگ ها زخم کبوتر می برد می نوردد کوهها را صخره صخره بی امان بی مهابا و شتابان، او مگر سر می برد پر شده خورجین او از نقره و الماس و ماه برکه برکه اشک از این گونه ی تر می‌برد می چکد یاقوت نیلی بر ضمیر خاک‌ها جاده روی رحل خون یاسین وکوثر می برد پرشده آغوش تو از تکه های آفتاب روی خورشید عبایت خاک ،اکبر می برد علقمه لبریز شد از دست های بی صدا مرد دارد روی دل داغِ برادر می برد رفع می شد تشنگی از غنچه ها با جرعه ایی آب دارد رو سیاهی را به محشر می برد می چکد گویی علق از پای رگهای حرا کوه خم شد بسکه اندوه پیمبر می‌برد تب به طوفان میزند در آبیِ چشمان تو موج روی گونه هایت درّ و گوهر می برد @golchine_sher
نوکر شده حک روی جبینم، چه کنم حالا من اگر حرم نبینم، چه کنم با این همه رفت و آمده در روضه من لنگ برات اربعینم، چه کنم @golchine_sher
تو ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻋﺸﻖ من! سرنوﺷﺘﻢ ﺑﻮﺩﯼ، ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻧﻔﺴﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽِ ﺑﯽ‌ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ... @golchine_sher
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد! چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟ بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم خوشا که بوسه سرآغازِ گفت‌وگو باشد سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو می‌شنوم که برخلافِ تو آیینه راست‌گو باشد همین کسی که دل از او بریده‌ای می‌خواست کسی شود که برای تو آرزو باشد @golchine_sher
دل خوشم با غزلی تازه همينم كافی ست تو مرا باز رساندی به يقينم كافی ست قانعم، بيشتر از اين چه بخواهم از تو گاه گاهی كه كنارت بنشينم كافی ست گله ای نيست من و فاصله ها همزاديم گاهی از دور تو را خوب ببينم كافی ست آسمانی! تو در آن گستره خورشيدی كن من همين قدر كه گرم است زمينم كافی ست من همين قدر كه با حال و هوايت گهگاه برگی از باغچه ی شعر بچينم كافی ست فكر كردن به تو يعنی غزلی شورانگيز كه همين شوق مرا، خوب ترينم! كافی ست @golchine_sher
شکر خدا به آب و گلم اعتبار داد عشق تورا میان دل من قرار داد غم را نمی خرید کسی قبل تو حسین این ماتم تو بود که غم را عیار داد ما را خدا کبوتر جلد تو آفرید اول اسیر کرد سپس اختیار داد یخ کرده بود او به زمستان شبیه بود عشق تو بر حیات هوای بهار داد در تنگنا قسم به علی اکبرش بده این نکته را به من پدرم یادگار داد @golchine_sher
خواندم دروغ از چشم‌های راستگویت وقتی که برگشتی نیاوردم به رویت یک روز و یک‌شب دست کم‌ در خانه‌ام ماند آه از تو حتی با وفا تر بود بویت در خاطراتت سخت غرقم کرد هر شب یک یادگار ساده قدر تار مویت غم، شهریاری ساخت از مردی دهاتی کاری که حالا کرده با من آرزویت در آن دل دیوانه آن دیوانگی مُرد حتی اگر یک روز برگردد به سویت عیب است عاشق باشی و اشکی نریزی ای چهره‌ی غمگین من! کو آبرویت؟ @golchine_sher
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران گناه کیست که من با توام، تو با دگران اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن به جست‌وجوی تو در چشم خلق خیره شدم غریبه‌اند برایم تمام رهگذران نهان چگونه نگه‌دارمت ز چشم رقیب چقدر راهزن اینجاست بین همسفران عجب ز عشق که هر کس حکایتی دارد از این گدازه ی آتشفشانِ در فَوران خموش باش که با دیگران نمی‌گویند رموز تجربه‌ ی وحی را پیامبران @golchine_sher
تا آب ،خرابه، سایه ای دید ،گریست غم خورد ،چهل سال نخندید ،گریست یک عمر ندای العطش در گوشش از کرب و بلا هرآنکه پرسید، گریست @golchine_sher