راه و رسم عاشقی جان دادن است در راهِ او
جان به قربان کردن و سر دادن اصلِ مذهب است
اشک، عاجز از بیانِ داغِ عاشورای توست
رودِ خون جاری شود از چشم، حقِ مطلب است
راهِ تو راهِ نجات است و مسیرِ بیخطر
افتخاراتِ جهانِ شیعه از این مکتب است
#محمد_حاصلی
#عضوکانال
#یا_حسین
@golchine_sher
میریزد از این غم عرق شرم ز رویم
دیگر چه بگویم که شکستهست سبویم
ِ ای کاش که بر آتش جان خاک بریزند!
با گریه نشد از غم او دست بشویم
حرفی نزد از ماندن و بستم چمدان را
انگار خبر داشت که دلبسته اویم
بگذر تو هم از قصه عشقی که گذشتهست
مگذار که از آنچه گذشتهست بگویم!
بعد از تو مرا هر نفسی آه کشندهست
مرگ است که آغوش گشودهست به سویم
#علی_مقیمی
@golchine_sher
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل! تو هم گشتی رقیب من
خیال خود به شبگردی، به زلفش دیدم و گفتم
رقیب من! چه می خواهی تو از جان حبیب من
نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند
ندانستم که زلفت هم، بلرزد با نهیب من
خوشم من با تب عشقت، طبیب آمد جوابش کن
حبیبم! چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق
همه آفاق هم حیران از این صبر و شکیب من
#شهریار
@golchine_sher
گِردش همه جمعاند ولی جانبهلبی نیست
تحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست
چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است
ابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیست
انداخت مرا دور و کسی نیست بگوید
این جامْ عتیقهست شکستی، حلبی نیست
بیعلت و یکباره دلم خون نشد از دوست
نومید شد از وصل، همین کم سببی نیست
این شورشی از سلطهی او خسته شد اما
یک ذره به دنبال جداییطلبی نیست
سَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشک
گفتند که رفتهست سفر، چند شبی نیست!
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
مرا از این شب پر اضطراب خواهی برد؟
دمی به کوچهی آرام خواب خواهی برد؟
مرا که این شب تاریک و سرد ترسانده است
بدون دلهره تا آفتاب خواهی برد؟
به آسمان دل روشنت مرا یک شب
برای چیدن مشتی شهاب خواهی برد؟
اسیر قحطی رویاست شهر چشمانم
شبی مرا به تماشای خواب خواهی برد؟
میان شعلهی حسرت همیشه میسوزم
مرا از این غم پر پیچ و تاب خواهی برد؟
دلم گرفته از این شعرهای تکراری
مرا به شهر غزلهای ناب خواهی برد؟
#شایسته_ابراهیمی
@golchine_sher
«عصر روز دهم»:
تمام وعده ی پاییزیان وقتی محقق شد
که سرتاپا بهاران پرپر از گلهای زنبق شد...
که سر تا پا گلستان برگ برگ افتاده بر هامون
که سر تا پای دفتر از مِی گلگون مُروَّق شد...
سراسر می شکفت از آن زمین آلاله ها خونین
سراسر دشت پر از نغمه ی سرخ اناالحق شد...
نمی شد شعر گفت آن واپسین را ریخت در مضمون
الف تا ی پر از اندوه اشعار فرزدق* شد...
تمام واژه ها یکریز هق هق می زد از گریه
تمام حنجره لبریز از فریاد حَق حَق شد...
نشد آناله* خیزد آه حتی از لبی تنها
سرود عشق آنجا غنچه زد زیبای مطلق شد...
زمین چرخید خاموشی گرفت افتاد از گردش
تمام کهکشان در آن پَسین* ناگه معلق شد.
#سید_کرامت_عباسی
#عضوکانال
پی نوشت:
*۱-فَرَزْدَق:
از شاعران برجسته و سرشناس آغاز اسلام و سدهٔ یکم هجری است.نامورترین سروده ی او شعری است که در مکه و در هنگام ورود زینالعابدین(ع)به حرم کعبه سرود.
*۲-آناله:
ابراز ناخشنودی-گله و شکایت(در گویش جنوب).
*۳-پسین:
فرجام-بعد از ظهر-اشاره به عصر روز دهم(عاشورا)
@golchine_sher
سوختم از دوری ات با بی قراری ساختم
بی تو عمری با غم چشم انتظاری ساختم
وعده ی امروز و فردایت مرا پابند کرد
تا به آب و دانه ای مثل قناری ساختم
خاطراتت وقت دلتنگی دوباره جان گرفت
خانه ای از عکس های یادگاری ساختم
لحظه ای باران نم نم،لحظه ای رگبار و سیل
با تو و رفتارت ای ابر بهاری ساختم
دوستم داری نداری؟ دوستت دارم ولی
مثل حافظ با غم عشق و نداری ساختم
#سیدعلیرضا_جعفری
@golchine_sher
ای که پاینده شده با نَفَست شرح قیام
چه شد ای نور که شد ورد زبانت "اَلشّام" ؟
مصلحت بود که بیمار شوی در دل جنگ
مصلحت بود بمانی که بماند اسلام...
#شهادت_امام_سجاد
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
امام_حسین_ع_شهادت
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
یوسفترین شهید خدا پیرهن نداشت
او رفت تا که زنده کند رسم عشق را
از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت
آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود
آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت
خورشیدِ شعلهور شده بر روی نیزهها
کنج تنور رفتن و افروختن نداشت
هر کس شنید غربت او را سؤال کرد
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت؟!
#یوسف_رحیمی
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش
#خیام
@robaiiyat_takbait
صبحم را با تو..
عاشقانه آغاز میکنم ..
بگذار صبحم ،
یادگار مِهر تو باشد
#مهتا_منتظر
#عضوکانال
@golchine_sher
بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر
مرا ز خویش بگیر و مرا ز خویش ببر
مرا به حیطه ی محض حریق دعوت کن
به لحظه لحظهی پیش از شروع خاکستر
به آستانهی برخورد ناگهان دو چشم
به لحظههای پس از صاعقه، پس از تندر
به شبنشینی شبنم،به جشنوارهی اشک
به میهمانی پر شور چشم و گونهی تر
به نبض آبی تبدار در شبی بیتاب
به چشم روشن و بیدار خسته از بستر
من از تو بالی بالا بلند میخواهم
من از تو تنها بالی بلند و بالا پر
من از تو یال سمندی، سهند مانندی
بلند یالی از آشفتگی پریشانتر
دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد
مرا ببر به زمین و زمانهای دگر
#قیصر_امینپور
@golchine_sher
آقا ، غمِ غیبتت غم انگیز شده
پیمانه ی صبرِ جُمعه لبریز شده
بی تو ز بهار خبری نیست عزیز
هر فصل برایمان چو پاییز شده
________________________________
ای صاحبِ روزگار ، کِی می آیی ؟
ای برکتِ چشمه سار، کِی می آیی
یاران ، وطن و ستارهها مُنتظرند
ای خوبتر از بهار ، کِی می آیی ؟
#حسن_یزدان_پناهی_فسا
#عضوکانال
@golchine_sher
آن قدرها هم که می گفتند حالم بد نشد
اشکهایم مثل بارانی که می بارد نشد
گفته بودی لحظه ها بی تو پر از دلشوره است
بی تو بودن باعث ایجاد جزر و مد نشد
هر نسیم از سوی گندمزار موهایت وزید
تندبادی که چنین بی وقفه می تازد نشد
باختن های مکرر را پذیرفتم ولی
قلب من ، بازیگر عشقی که می بازد نشد
باورم از جنس دریا بود و فرداها ، ولی
آرزوهایی که از تو شعر می سازد نشد
گفته ای انگور چشمان تو مستی آور است
پس چرا فتوای چشمت هر چه فرماید نشد ؟
قبله ی صد کاروان شد سومنات چشم تو
پس چرا هندوی قلبم راهی معبد نشد؟
باورم شد چاره ی من دیدن روی تو بود
پس چرا آنچه دل تنگ تومیخواهد نشد؟
پشت هر سیلاب اشکم حسرت ” یاس خیال ”
تکیه کردم بر غرورم گرچه هرگز سد نشد
گفته بودم آنچه میخواهد دل تنگت بگو
آنچه می بایست گفتی ، آنچه می باید نشد
#محمد_جوکار
@golchine_sher
یا_حسین_ع
عشق روشن کرده در دل چلچراغی تازه را
تا بخوانم شعر با سبک و سیاقی تازه را
سوز آتشواژه ها بر خیمهی کاغذ نشست
شعلهاش برپا نموده احتراقی تازه را
بیتالاحزان شد غزل تا خواستم تبیین کنم
جرعهجرعه تشنگیها و فراقی تازه را
از فرات عشق تا پرواز در ظهر عطش
یاد داده غیرت و درس وفاقی تازه را
یا تلاوت کردن قرآن ناطق روی نی
ثبت کرده آیهی اعجاز و داغی تازه را
نغمه ی سبز رجزخوانی هفتاد و دو مرد
با زبان عشق گفته اشتیاقی تازه را
کربلا در کربلا می ماند با مکر یزید
خطبهی زینب رقم زد اتفاقی را
کربلای معرفت ، فریاد مظلومیت است
باز کرده روبروی ما رواقی تازه را
آفتاب نهضت سرخ حسینابنعلی "ع"
میکند رسوا به هر میدان نفاقی تازه را
#مجتبی_باقی
#عضوکانال
@golchine_sher
تا به دست باد میریزند گیسوها به هم
میخورند از لرزش بسیار، زانوها به هم
نیست در دنیا پلی از این شگفت انگیزتر
میرسد با یک نخ باریک، ابروها به هم
چشمها دریا و ابروها دو تا قوی سیاه
اخم کن نزدیکتر باشند این قوها به هم
با خیالش در بغل دارد تو را دیوانهای
هر کجا دیدی گره خوردهست بازوها به هم
میرسد روزی که ما همسنگ یکدیگر شویم
میخورد یک روز قانون ترازوها به هم
عاشقیم اما چرا از هم خجالت میکشیم؟
کاش اصلا دل نمیبستند کمروها به هم!
#محمد_حسین_ملکیان
@golchine_sher
هر چه می گردد ظهورت ای مسیحا دیرتر
می شود این جمعه ها از هجر تو دلگیرتر
همنوا با بغض های بیکران جمکران
می شود این عاشقِ چشمانتظارت پیرتر
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#عضوکانال
تعجیل در فرج نورانیش صلوات ...
@golchine_sher
قسم به شب که شنیده است های های مرا
کسی نداشت در این شهر غم هوای مرا
میان گریه ی من روزگار می خندد
نشسته است به شادی چرا عزای مرا!؟
همیشه دست دلم در حنای تقدیر است
گره زده است به اندوه ماجرای مرا
درست لحظه ی آخر دَمِ سپیده ی صبح
گرفته یک نفر از ره رسیده جای مرا
چقدر در تب کوچم ولی نمی شنود
برای فیض شهادت خدا دعای مرا
دخیل بسته نگاهم در آرزوی وصال
حسین(ع) می دهد آخر شبی شفای مرا...
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#السلامعلیکیااباعبداللهالحسینعلیهالسلام
@golchine_sher
غزه (پروانه های سوخته)
چشم می بندم نبینم سینه های سوخته
اشک می ریزد پرِ پروانه های سوخته
یک غزل در من چرا شوق شکفتن می کند
در میان این همه آیینه های سوخته
بند بند شعر من غمخانه ی قدس شریف
نقش این گفته همان دیوانه های سوخته
در میان کوچه ها خون مکرر جاری ست
مادرانی مانده با دردانه های سوخته
روی اشک کودکان عکس رخ مادر شکفت
وای از این بی مادری با لانه های سوخته
یک کفن آماده کن صدها بدن در انتظار
دست و پا افتاده در این خانه های سوخته
روز و شب فریاد خون میجوشد از دیوارها
گمشده طفلی در این ویرانه های سوخته
ای دریغ از ابر باران زا و مشتی آب شرب
تشنه مانده غزه با کاشانه های سوخته
یا علی را قرص محکم تر بگو خیبر شکن
تا بسوزانی تمام کینه های سوخته
#محمد_توکلی
#عضوکانال
@golchine_sher
حیرتم را بیشتر کن تا بپرسم کیستم؟
آنکه در آیینه می بیند مرا من نیستم
سایه ای رقصنده بر دیوار پشت آتشم
جز گمانِ هست، چیزی نیست هست و نیستم
خاطرات رفته را چون خواب می بینم ولی
کاش در جایی به جز کابوس خود می زیستم
در مقامات تحیر جای استدلال نیست
عقل می خواهد که من هرگز نفهمم چیستم
آسیابی در مسیر رود عمرم! صبر کن
روزی از تکرار این بیهودگی می ایستم
#فاضل_نظری
@golchine_sher
کربلا غم نیست یکسر شادی است
کربلا سرتاسرش آزادی است
ما رأیت الا جمیلا گفته ایم
گشته حیران هر که در این وادی است
یا علی اصغر شده لالایی ام
کربلا احساس مادرزادی است
العطش گفتیم و می در جام شد
اشک تنها ساقی این بادیه است
چیده ایم انگور از تاک نجف
این شراب خانه ی اجدادی است
اربعینی طی شده بر خمره ها
این خرابی آخرش آبادی است
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
بین این هلهله تنها شده باشی،سخت است
یار و همراهِ غزل ها شده باشی سخت است
هر چه با رود دَوی، باز به دریا نرسی
مایه ی خنده ی دریا شده باشی سخت است
همه از هر طرفی بر تو کنایه بزنند
از غم و درد،سراپا شده باشی سخت است
همه با دست،تو را تیرِ اشارهِ بزنند!
هدفِ قابِ تماشا شده باشی سخت است!
یوسفی نیست که دستم بدهم بر دستش
همچو پیریِّ زلیخا شده باشی سخت است
درد من مرهمی از جنسِ رفاقت میخواست
سال ها غرق تمنا شده باشی سخت است!..
ای خدا این گرهِ کور مرا بازش کن
اینچنین غرق معما شده باشی سخت است
#محمد_ثاقبی
#عضوکانال
@golchine_sher