eitaa logo
گلچین شعر
16.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
429 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رباعی_تک بیت
کپی فقط با نام شاعر کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
باز هم صبح را بغل کردم غم خود را در آه حل کردم عوض چای تلخ هرروزی کام دل را پر از عسل کردم باز تصویر توست در جانم روشن از نور توست ایوانم از تنور محبتت ای دوست! هر شب و صبح می‌رسد نانم باز یارب مرا صدا کردی با نگاه خود آشنا کردی ازمیان تمام مخلوقات بهر عشقت مرا سوا کردی  قلب من شد بهار با یادت چشم شد چشمه‌سار با یادت تیر صیادها نخورد به من دل من شد شکار با یادت در دلم یک غزال می‌رقصد عقل و وهم و خیال می‌رقصد ماهی سرخ عشق تو دارد در شرابی زلال می‌رقصد من کلاغ و درخت و صحرایم آتش و آسمان و دریایم شعر و احساس و عقل و نور و یقین واژه و حرف و صوت و معنایم باز آغوش توست معبد من خانۀ عشق توست مقصد من کشتگان تو مقتلی دارند کنج آغوش توست مشهد من @golchine_sher
عاشقم کرد و سپس پای قرار خود نماند  رفت و در قلبم نهال بی کسی ها را نشاند مثل یک دیوانه که از جمع طفلان بگذرد  هرکسی بی او مرا میدید چیزی می پراند   لالِ مادر مرده ای هستم که اندوه مرا هیچ کس از عمق چشمان پریشانم نخواند! من رسول مذهب دیوانگان عالمم هیچ کس مانند من از خویشتن ،خود را نراند خاک بر سر مانده ام مانند برنوهای ایل  کاش دستی می رسید و ماشه ام را می چکاند کاش دستِ مهربانِ آدم بی کینه ای  گرد غربت را ز روی شانه هایم می تکاند من نمیدانم چه کم می شد ز الطاف خدا  عشق  اگر در انتهای قصه خود را می رساند   @golchine_sher
تو را تنها برای خود، چه خود خواهانه می خواهم تو را با هرچه غیر از چشمِ خود، بیگانه می خواهم کبوتر می شوم جَلدِ حریم پاک چشمانت و از دست نگاهِ مهربانت، دانه می خواهم دلم می ترسد از غربت، بیا و آشنایم شو من و تو، حوضی و ایوان،هوای خانه می خواهم تصور کن که ما هردو، همان عشاق مشهوریم بگو لیلی ، بگویم جان ؟! کمی افسانه می خواهم بیا آن وقت پیش من کمی نزدیک تر بنشین من از دار و ندار تو فقط یک شانه می خواهم ولش کن عقل و منطق را، جنون هم عالمی دارد تو را هم مثل حالای خودم دیوانه می خواهم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رباعی خواند از تب غنچه های پرپر شده ات از داغ تن به خون شناور شده ات مداح گرفت پول خود را و گذشت من ماندم و نخل های بی سر شده ات ــــــــــــــــــــــــــ دیدیم که ننگ در جهان خشک نشد رگ های تفنگ در جهان خشک نشد یک روز به کربلا و امروز اینجاست! سرچشمه ی جنگ در جهان خشک نشد ــــــــــــــــــــــــ شد پیچ و خم فرات پابست خودت این شعر مرا بزن به پیوست خودت از کتف تو جای دست،  گل روئیده! گل کاشته ای دوباره با دست خودت! ـــــــــــــــــــ هرچند که در مسیر طوفان باشد، باید قدمت گذشته از جان باشد شاید که دوباره- کربلای بعدی- در سینه کش همین خیابان باشد! @golchine_sher
اللهم عجل لولیک الفرج یا_صاحب_الزمان به چشم روشنی شام تار منتظرم به صبح - آن قسم آشکار- منتظرم بیا که عید بیاید به خانه‌ی دل ما حضور سبز تو را ای بهار منتظرم اگرچه دیر شده با گذشت اینهمه سال به حکم مطلق پروردگار منتظرم تورا نخواستم آنگونه‌ای که باید خواست شبیه مردم اهل شعار منتظرم زمانه می‌گذرد نا امید ؛ اما من به رغم خستگی روزگار - منتظرم هنوز آمدنت آرزوی عقربه هاست به دیرپایی این انتظار منتظرم تو را ندارم و از هرکسی ندارترم کجاست آن کرم بی‌شمار ؟ منتظرم میان روضه هوای مدینه پیچیده به خاک چادر آن بی مزار منتظرم @golchine_sher
چه استراحت خوبی است در جوار خودم خودم برای خودم با خودم کنار خودم همین دقیقه که این شعر را تمام کنم از این شلوغِ شما می‌روم به غار خودم به سمت هیچ تنم را اشاعه خواهم داد به گوش او برسانید رهسپار خودم چه لذتی است که یک صبحِ سرد پاییزی کنار پنجره باشم در انتظار خودم گُلی نزد به سرم زندگی اجازه دهید خودم گلی بگذارم سرِ مزار خودم اگر چه این همه سخت است نازنین بپذیر دلم به کار تو باشد سرم به کار خودم @golchine_sher
امام زمان هر طرف می نگرم رد عبورت پیداست در دل عاشق ما پرتو نورت پیداست جمعه ها سینه ما محفل دلتنگی‌هاست بر لب منتظران شوق ظهورت پیداست عالمی منتظر بانگ اناالمهدی توست در زمین دل ما شور نشورت پیداست می رسد نغمه‌ی داوودی تو بر دنیا آیه‌ی صلح، از آهنگ زبورت پیداست وعده داده ست خداوند، فرج نزدیک است در گلستان جهان عطر حضورت پیداست شیعه لبریز غم غربت و مظلومیت است غصه‌های همه از قلب صبورت پیداست هر زمان واژه تراوید قلم از تو نوشت نظر افکن به کلامم که مرورت پیداست @golchine_sher
دوباره دختری امشب به خواب دیده مرا که از زبان غزل های من شنیده مرا  و با هزار دلیل از دلش که پرسیده  به این نتیجه رسیده که برگزیده مرا  تمام خوابش را کرده است نقاشی  کنار خود لب یک باغچه کشیده مرا  مرا گرفته و بوسیده پر پرم کرده ولی نگفته چرا بی اجازه چیده مرا  جواب نامه او چیست؟ اگر آری ست  چه طعم میدهد این میوه رسیده مرا؟  ندیده عاشق او میشوم همین امشب  رها نمی کند این شوق تا سپیده مرا  جواب میدهم آری اگر چه می دانم  خدا برای رسیدن نیافریده مرا @golchine_sher
آرزومندترینم که ببینم رویت پیچ و تابی بخورم موج شوم در مویت بوی ققنوس گرفته نفسم می سوزم تل خاکسترم و دیده به در می دوزم از ازل ازمی چشم تو به خاکم آمیخت تیغ ابروی تورا در دل صد چاکم ریخت چیست این زمزمه ی هو که مرا میسوزد آتشی از دل هو هو که مرا میسوزد پرشد از حسّ تحیّر همه ام میبینی مملوم از تو پر از همهمه ام میبینی لحظه لحظه به ملاقات تو ره می جویم تا دمِ مرگ فقط نام تو را می گویم عطرِ گیسوی تو درخاطرِ من غوغا کرد محشرِ قامت تو خلقِ قیامت ها کرد ماه و خورشید همه پشت سرت دنبالت زمزم وکوثر و آیینه به استقبالت عشق در نبض نگاه تو تپیدن دارد زندگی از لب ایوان تو دیدن دارد پرشد از نرگس چشمان خمارت دنیا غنچه از باغ لب سرخ تو چیدن دارد @golchine_sher
چهل منزل پناه آورده ام از غم به تنهایی سراپا سوختم از ماتَمت هر دم به تنهایی قیامی را که تو آغاز کردی جاودان کردم ندیدم غیر زیبایی و دیدم غم به تنهایی تمام کاروان را دل-تسلی داده ام اما چهل روز است با داغ تو میگریَم به تنهایی غرورم را شکستند و به روی خود نیاوردم ولی پشتم شکست از کربلا کم کم به تنهایی چه زجری دارد اینکه بی برادر؛ بین نامحرم بمانَد یک زنِ غمدیده بی مَحرم... به تنهایی سرت بر نیزه و دستانِ من بسته! چکید اشکم- سرِ بازار رویِ معجرم؛ نم نم به تنهایی شبیه کوه از کوفه به شام ِ بی حیا رفتم- میانِ سلسله، در هلهله محکم... به تنهایی پس از کرب و بلا حال دلم هر روز بدتر شد تمایل داشت بعد از رفتنت قلبم به تنهایی دلم خوش بود در جان دادنم بالا سرم هستی رقم خورد آه... با پیراهنت مرگم به تنهایی!   @golchine_sher