eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
830 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
📖 آموزش شعر ترم پاییز و زمستان ۱۴۰۳ کارگاه هوای شعر "سطح پیشرفته" ▪️جهان بینی و اندیشه ▪️زیست شاعرانه و سلوک شعری ▪️شعرخوانی و نقد شعر ▪️تمرین بداهه تصویر و کلمات ▪️ساز و کار مضمون یابی و تصویرپردازی ▪️سیر تحلیلی در اشعار قدما و شاعران معاصر ▪️طرح مباحث آموزشی و کاربردی بر مبنای اشعار هنرجویان و شاعران ▪️سرایش و تألیف کتاب مدرس: احمد ایرانی نسب چهارشنبه ها ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷ ساری، میدان امام خمینی(ره)، بلوار دانشجو، حوزه هنری استان مازندران حضور برای علاقمندان به ادبیات آزاد است @ahmadiraninasab
نشسته هاله ی غم بر دلِ جهان بی تو وَ سخت می گذرد چرخه ی زمان بی تو فروغِ شعله ی خورشید، ناتوان باشد برای روشنیِ آسمانِ جان بی تو در انتظارِ تو ای آفتابِ عالمتاب گرفته خرمنی از غم در آسمان بی تو هزار کنگره ی شعر هر طرف برپاست ولی برای غمِ نام و آب و نان بی تو گذر به باغِ پُر از لاله کردم و دیدم که سرو، قامتِ او گشته چون کمان بی تو صراطِ غیرِ تو هستیم در عمل، لیکن مدام نام تو چرخد سرِ زبان بی تو بیا که غزّه در آتش ز مکرِ صهیون سوخت بیا که سوخت همه، مغزِ استخوان بی تو بیا که بی تو "محمّد" در این فراقِ عظیم چو بلبل است که نالَد ز جان، عیان بی تو @golchine_sher
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است من قول می‌دهم که بیایم به خواب تو زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است دل‌نـازکـی و دل‌نـگـرانـم چـه می‌شـود من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است ماشین گذشته از تو و هی دور می‌شود با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است حالا تو در اتاق خودت گریه می‌کنی من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است @golchine_sher
زن، زندگی، شهادت... سروی بلندقامت و در هیبت زنم دشمن تبر گرفته به قصد بریدنم من دختر قبیلۀ «سردار مریمم» خون نیست، غیرت است که جاری‌ست در تنم پرواز کرده‌اند و به معراج رفته‌اند صدها هزار قُمری عاشق ز دامنم شالی پر از شکوفه و گل بر سر من است باغی پر از محمدی و یاس و سوسنم با چادر حیا و عفافم میان شهر خاری درست در وسط چشم دشمنم ایرانی‌ام که لایق گردن‌فرازی‌ام با پرچمی که حلقه شده دور گردنم من «زینب کُمایی‌ام» آن دختر غیور چون کوه استوارم و چون چشمه روشنم «ناهید فاتحی‌ام» و با دست بسته هم در گیر و دار معرکه گُردی تهمتنم مثل نسیبه کوه غمم... دشمنم ولی هرگز ندیده شِکوِه و فریاد و شیونم ای دشمن فلک‌زده! یک روز با تبر گور تو را به دست «فرنگیس» می‌کَنَم زن، زندگی، شهادت... یک روز می‌رسم من هم به خیل پاک شهیدان میهنم @golchine_sher
بدون اینکه کسی را زخود برنجانی تو با تمام جهان دست در گریبانی تو سرو خانه ی مایی جناب رخت آویز! که گفته روح نداری؟ که گفته بیجانی؟ به شاخه شاخه ی تو برگ های رنگین است به ویژه موسم سرما و فصل بارانی قبای لیلی و دستار من در آغوشت تو محرمی به همه، مرد و زن نمی دانی همیشه چرک نویس سروده های مرا جلوتر از همه، از جیب من تو می خوانی کلاه رفته سرت بارها و با این حال تو هیچگاه مرا از خودت نمی رانی ندیده هیچکسی یک دقیقه بنشینی خمی به ابرو و چینی به چهره بنشانی دمی نشد که تو دست از وظیفه برداری نشد که کار کسی را کمی بپیچانی تعجب است چرا کتف تو نمی افتد چقدر ساکت و سخت و صبور می مانی؟ هر آنچه را که گرفتی به قرض، پس دادی از این لحاظ، تو سر تا قدم مسلمانی هنوز هیچ لباسی نکرده پشت به تو اگر غلط نکنم قبله گاه ایشانی تمام زحمت من- ای رفیق- گردن توست چقدر عاطفه داری! چقدر انسانی! @golchine_sher
جای مرا پر کرد اینک او در آغوشت امشب محرم می شود من هم سیه پوشت باور نمی کردم مرا از یاد خواهی برد یعنی زمانی می رسد من هم فراموشت...؟ لعنت به آن زن تا تو را بوسید من مُردم ناگاه دیدم یک جنازه بر سر دوشت هرگز نمی خواهم بدانی تا ابد یک زن هرصبح تا شب گریه کرده لای تن پوشت دارد هوای این غزل دم می کشد کم کم هی بغض می نوشم از این فنجان دم نوشت امشب کمی دلشوره دارم ‌بی گمان او هم باید بخواند آیت الکرسی دم گوشت @golchine_sher
شهادت_یحیی_سِنوار جهان به کار خودش مشغول پر از جنون پریشانی میان همهمه سرگردان شبیه مجلس مهمانی مسیر مردم آزاده جدا ز جاده نمی‌افتد صراط روشن پروازت ندارد آیه‌ی حیرانی ترور نشانه‌ی ناکامی در آستانه‌ی نابودی‌ست هزار تکّه شد آیینه چنان شهید سلیمانی تو شانه‌های جهانی را به خون خویش تکان دادی تو خواب دشمن زیتون را به هم زدی به فراوانی سکوت اهل ریا پیدا خروش قلب زمین بالا تو بی‌خیالِ هیاهوها میان معرکه می‌مانی شکوهمند و نهیب‌آسا به سمت فاجعه می‌تازی امید هرچه فلسطینی بدون طعم پشیمانی شهید حادثه‌ها یحیی! شهید غربت خون سِنوار! تویی حماسه‌ی بی‌پایان تویی که خالق طوفانی @golchine_sher
«بسم رب الشهداء والصدیقین» چگونه شعر بگویم هجوم آهم را؟ چگونه شرح دهم اشک شامگاهم را؟ خیال کن که فلسطین منم، بگو حالا چگونه دفن کنم طفل بی گناهم را؟ خیال کن که بلندای خاک لبنانم چگونه کشته ببینم یل سپاهم را؟ مبارک است شهادت، ولی کفن کردم به مویه های غریبانه قرص ماهم را از آسمان چه بگویم که نقشِ خون زده است حریر سرخ شفق صورت پگاهم را خدا کند که شبیه فداییان حسین جدا کنم ز یزید زمانه راهم را @golchine_sher
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری‌ست... @golchine_sher
تعبیر خواب‌های پریشانی‌ام، بیا دلتنگ بوسه‌ات شده پیشانی‌ام، بیا وقتی کنار بستر شعرم تو نیستی تنهاترین ترانه‌ی بارانی‌ام، بیا در پیچ‌و‌تاب ذهن گره‌خورده‌ام فقط مشغول فن خاطره‌درمانی‌ام، بیا حال‌و‌هوای دفترم از بغض پر شده در جست‌و‌جوی خنده‌ی پنهانی‌ام، بیا حرف از ترنج، دست، زلیخای دیگری از جان برید این دل قربانی‌ام، بیا تنها دلیل رقص قلم‌های بی رمق یک سطر مانده تا ته ویرانی‌ام، بیا @golchine_sher
من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟ بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه می‌کنی؟ شب را به خواب‌دیدن تو روز می‌کنم با روزهای تلخ ندیدن چه می‌کنی؟ این شهر بی تو چند خیابان و خانه است تو بین سنگ و آجر و آهن چه می‌کنی؟ گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی؟ من شعله شعله دیده‌ام ای آتش درون با خوشه خوشه خوشه‌ی خرمن چه می‌کنی! پرسیده‌ای که با تو چه کردم هزار بار یک بار هم بپرس تو با من چه می‌کنی؟! @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بارانِ گل و ترانه هستی خورشید زیبایی جاودانه هستی خورشید چشمان سحر غرق تماشای تواند تو چشم و چراغ خانه هستی خورشید @golchine_sher
دوباره یاد تو کرده دو چشم بارانی هجوم‌ مُمتَد دلشوره های طوفانی پزشک نسخه نوشته فقط همین دارو نوشته دیدن تو چاره پریشانی به عهد بسته وفا کن سر قرار بیا که خُلف وعده گناه است در مسلمانی چه سرخ می شوی از شرم‌ موقع دیدار تو با حَیاتری از سیب سرخ لبنانی تمام ثانیه ها را شمرده ام بی تو چه دیر می گذرد لحظه های پایانی @golchine_sher
من خسته‌ام ، تو خسته‌ای آيا شبيه من ؟! يک شاعرِ شکسته‌ی تنها ، شبيه من ؟! حتی خودم شنيده‌ام از اين کلاغ‌ها در شهر يک نفر شده پيدا شبيه من امروز دل مبند به خودم ، که می‌شود اين‌گونه روزگار تو فردا شبيه من ای هم‌قفس ! بخوان که روز تو روشن است خواهی گذشت روزی از اينجا شبيه من آبی‌ترين مسافر ! من می‌شناسمت دل می‌زنی هميشه به دريا شبيه من من زنده‌ام ، به شايعه‌ها اعتماد نکن ! در شهر کشته‌اند کسی را شبيه من @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشروح خبرهاست کماکان جانکاه با هر غم کهنه شد غمی نو همراه این قصه سرانجام خوشی خواهد داشت پایان سیاهـی است ان شاالله @golchine_sher
بوی بهشت می‌شِنوم از صدای تو نازکتر از گل است، گلِ گونه‌های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو ای صورت تو آیه و آیینۀ خدا حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر آورده‌ام که فرش کنم زیر پای تو چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود ای پارۀ دلم که بریزم به پای تو امروز تکیه‌گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگی‌ام شانه‌های تو در خاک هم دلم به هوای تو می‌تپد چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو @golchine_sher
شهید_سید_هاشم_صفی_الدین عبای خاکی تو زیر آوار مرا با گریه یاد مادر انداخت سعادتمند بودی و شهادت تو را با دشمنان دین در انداخت دلت بیروت خونین بود و باید به قلب حادثه پر می کشیدی میان معرکه مثل شهیدان به جمع دوستانت می رسیدی حماسه آفرین بودی و دیدیم میان مشتهای تو خطر را به لرزه در میامد هر که می دید به روی شانه های تو تبر را سحر انگیزه ی چشم ترت بود اذان تکثیر می شد از صدایت چه در سر داشتی در زیر آوار که خلوت کرده بودی با خدایت قسم بر نام والا و شریفت تو را در آسمان ها برگزیدند برای امتداد راه پاکت شهادت را به شوقت آفریدند @golchine_sher
اندرونِ چاهِ هجران، داغِ بیژن می کشم تیرهای هجر را با آه از تن می کشم تیزیِ زخم زبان، در این سرای رنگ رنگ هم ز یاران و هم از نیرنگِ دشمن می کشم قطره ای ناچیزم و امّیدِ وصلِ بحر را از تلاطم های امواجِ بلا من می کشم صبر و خاموشی دوای سختیِ دلدادگی ست دفتر دل را شبیه سرو و سوسن می کشم زیر شمشیر قضا صیدی به دام افتاده ام با رضامندی به زیر تیغ گردن می کشم آتشِ برق نگاهت تا که می افتد به جان آه جانسوز از نهاد خود چو خرمن می کشم با حکیمان، همنشینی مرهمِ افسردگیست در برِ نادان، ولی جورِ تهَمتن می کشم "پهلوی چرب غنا ارزانی دون همّتان" من ز اندوه دلِ سرگشته روغن می کشم می پزد اندر خیال خود "محمد" شورِ وصل بلبلی هستم که نازِ گل ز گلشن می کشم @golchine_sher
داغی که بوسه‌ی تو به لب‌های ما نهاد یادش ‌بخیر و خاطره‌اش جاودانه باد بر من ببخش، گاه چنان دوست دارمت کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد دردا چنان که عمر و دریغا چنین که مرگ از من گرفت مهلت و مهلت به من نداد! ما را فریب دادی و جای گلایه نیست ما زود باوریم و تو دلال اعتماد صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهد سرمایه‌ام کم است و بدهکاری‌ام زیاد @golchine_sher
تیغ نگاه اگر تيغ نگاه من كند تاثير در چشمت فراوان گوهر زيبا شود تكثير در چشمت نگاهت ميكنم پر ميزند مرغ دلم سويت دل ديوانه من ميشود زنجير در چشمت به فرياد آوري صد غنچه خاموش در شعرم غزلهاي پريشان ميشود تفسير در چشمت مرا با تو به دريا مي برد اسب سپيد من هزاران خواب شيرين ميشود تعبير در چشمت تو تقدير مني ، تعبير يك رؤياي شيريني و می بیند دلم زیباترین تقدير در چشمت @golchine_sher
من سردم است، حرف به خرجم نمی رود دلگیرم از تَوالی این روزهای بد ما قرن هاست راه به جایی نبرده ایم اینجا که پیش قافله ها راه نابلد چشمانمان به راه رسیدن سفید شد آن کس که سال هاست … چرا پس نمی رسد ؟ آن کس که سال هاست چرا … آه زندگی ! دیگر نزن به بخت منِ خسته جان لگد یک روز من پرنده شدن را گریستم دانستم این قفس زده دیگر نمی پرد یک روز من پرنده و حالا منم همین مردی که روبروی تو سیگار می کشد @golchine_sher
از باده‌ی وصل، کامشان شیرین است از خنده‌ی شان بهشت، عطر‌آگین است "سنوار" نشسته در بَرِ  "نصرالله" در دستِ "هنیّه" دستِ "صفی‌الدّین" است @golchine_sher
"دلتنگی" نه قلبم می شود همراه با من تا مناجاتی نه احساسی که لبریزم کند از عشق ساعاتی چه بی احساس و تنها مانده ام باید مسیحایی بخواند بر دل مردابیم از عشق آیاتی زمین افسرده شد از حال من ای آسمان، آیا نمی آید شبی تا وا شود راه خراباتی نه دستی تا کند تقسیم مهر و مهربانی را نه رؤیایی که بینم لحظه ای رنگ مساواتی بخوان کمتر به گوشم از بهشت ای مدعی زیرا تو خود منشوری از افسردگی های مکافاتی مگر اینکه بیاید حضرت موعود و فصلی که در آن اردیبهشت از فیض او دارد کراماتی @golchine_sher
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده است بره‌ی لعنتی‌ام عاشق گرگی شده است سرد شد از تن من دل به خیابان زد و رفت گرگِ من بره نچنگیده به باران زد و رفت... آه دکتر! لب او «صبر و ثباتم» می‌داد بوش «وقت سحر از غصه نجاتم» می‌داد آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت است نفست همدم مردم شده باشد، سخت است آه دکتر! سرِ من درد بزرگی دارد بره‌ام میل به بوسیدن گرگی دارد... دکتر این بار برایم نمِ باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس @golchine_sher
روزها با فکر او دیوانه‌ام، شب بیشتر! هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر.. باد می‌گوید که او آشفته‌گیسو دیدنی‌ست شانه می‌گوید که با موی مرتب، بیشتر! تا مرا بوسید، گفتم: آه ترکم کن، برو... عمق هذیان می‌شود با سوزش تب، بیشتر! حرف‌هایش از نوازش‌های او شیرین‌تر است... از هر انگشتش هنر می‌ریزد از لب، بیشتر! یک اتاق و لقمه‌ای نان و کمی آغوش او... من چه می‌خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا