eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
جام شراب و سیر گلستان چه فایده خاطر به هیچ بی‌تو تسلّی نمی‌شود! @golchine_sher
تعریف تو از عقل همان بود که باید عقلی که نمی خواست سر عقل بیاید یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی آهی که از آیینه غباری بزداید از گریه بر خویشتن و خنده دشمن جانکاه تر، آهی ست که از دوست برآید کوری که زمین خورد و منش دست گرفتم در فکر چراغیست که از من برباید با آن که مرا از دل خود راند، بگویید ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید @golchine_sher
عشق دنیای مرا سوزاند اما پیشکش داد از این دارم که دینم سوخت، دنیا پیشکش ! ای که می‌گویی طبیب قلب‌های عاشقی  کاش دردم را نیفزایی، مداوا پیشکش  دشمنانت در پی صلحند اما چشم تو دوستان را هم فدا کرده‌ست، آنها پیشکش بس که زیبایی اگر یوسف تو را می‌دید نیز چنگ بر پیراهنت می‌زد، زلیخا پیشکش ماهی تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت برکه‌ای کوچک به من می‌داد، دریا پیشکش  @golchine_sher
نظر از تو برنگیرم، همه عمر تا بمیرم که تو در دلم نشستی و سر مقام داری @golchine_sher
‌خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم منزلی امن‌ تر از گوشه‌ ی تنهایی نیست... @golchine_sher
عشق، اقیانوس آرامی که می‌گفتی نبود قایقم را در مسیر آبشار انداختی ... @golchine_sher
اهل زهد و اهل تقوا را ببین گمراه کرد... چشم تو ، بیچاره من که اهل تقوا نیستم! @golchine_sher
آه دکتر! سرِ من درد بزرگی شده است بره ی لعنتی ام عاشق گرگی شده است سرد شد از تن من... دل به خیابان زد و رفت گرگِ من بره نچنگیدهِ به باران زد و رفت آه دکتر! لبِ او «صبر و ثباتم» می داد دوش «وقت سحر از غصه نجاتم» می داد!! آه دکتر! نفست گم شده باشد سخت است نفست همدم مردم شده باشد ، سخت است دکتر این بار برایم نَمِ باران بنویس دو سه شب پرسه زدن توی خیابان بنویس @golchine_sher
جاری شدی شبیه عسل بر زبان من پیچیده است بوی خوشت در جهان من محبوب من! به ذکر تو مشغول مانده‌اند چشم و دل و سر و لب و دست و دهان من زیبایی‌ات ادامه‌ی زیبایی خداست افتاده روی ماه تو در آسمان من لب‌های تو دو حبه‌ی انگور آب‌دار کی می‌شود شراب شوی بر لبان من؟ شاید لبت ادامه‌ی نهری بهشتی است سر رفته سرخی لبت از استکان من تفسیر باغ سیب جهان گونه‌های توست کی گونه را حواله دهی بر دهان من؟ باید تو را نشاند و نشست و نگاه کرد بنشین دمی مقابل من، مهربان من! وا کن به ناز خمره‌ی شیر و شراب را چیزی بگو که مست شود روح و جان من دستان من به دست تو وابسته مانده‌اند تن می‌دهد به بازی تو بازوان من @golchine_sher
دل رمیده ی ما را به چشم خود مسپار سیاهِ مست چه داند نگاهبانی چیست ! @golchine_sher
دلش به ناله میازار و ختم کُن حافظ ک‍ه رستگاری جاوید در کم آزاریست... @golchine_sher
از ورق‌گردانیِ وضعِ جهان غافل مباش صبح‌و‌شامِ‌این‌‌گلستان‌انقلابِ‌رنگ‌هاست @golchine_sher
صدا آری صدا جان جهان را زیرو رو می کرد پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می کرد نفس های خودش بود آن صدای با طمأنینه صدایی که شب معراج با او گفتگو می کرد نمی دانم چرا اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می کرد خدا آن شب سخن می گفت با صوت یداللهی خدا پیش محمد(ص) دست خود را داشت رو می کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می کرد نفهمیدیم مولا را... نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشک هایش شست و شو می کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می کرد @golchine_sher
بگذار سر به سينه‌ی من تا بگويمت اندوه چيست، عشق كدامست، غم كجاست... @golchine_sher
جز پریشان کردنِ احوالِ مردم روز و شب چیست مقصودِ تو از مویِ پریشان داشتن؟ @golchine_sher
ای عشق، ای عزیز ترین میهمان عمـر! دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ... @golchine_sher
گفتم شب مهتاب بیا ... نازکنان گفت : آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد !!! @golchine_sher
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود ای پاره ی دلم! که بریزم به پای تو... @golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بروی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! @golchine_sher
عاقلان را با هم این دیوانه دشمن کرده است از همان روزی که فکر با تو بودن کرده است گول این زنجیرهای دور تختش را مخور مرزهای سرزمینش را معین کرده است شک نکن وقتی کنار پنجره می ایستد با خودش یک عمر تمرین پریدن کرده است سرنخ دنیای خود را عاقلان گم کرده اند سرنخی که بارها دیوانه سوزن کرده است مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است از همین رو پیرهن بر عکس بر تن کرده است خانه ای که سوخت هرگز کار یک دیوانه نیست یک نفر اینجا به یادت شمع روشن کرده است @golchine_sher
هر که بر کوچه ی دلبر گذرش افتاده اشک از گوشه ی چشمان ترش افتاده آن درختیم نظر خورده که هر فصل بهار غرق گل بوده ولی بیشترش افتاده باغبان اهل صفا بود،پُرش کردی تو تا که امروز به یاد تبرش افتاده هرکه وارد شده در بازی بی منطق عشق یا فنا رفته و یا شور و شرش افتاده شوکران ریخت به کام من مجنون کوچت آمدی تا که ببینی اثرش افتاده!؟ بزم میلاد زمستان شده من پاییزی که پی یورش چشمت سپرش افتاده مات و مبهوتم و با بغض گلاویز گلو همه گفتند که یاد پدرش افتاده... @golchine_sher
شـــاعـــر شـــده­ ام اوج در اوهــام بگیـــرم هی رقص کنـــی از تنـــت الهــــام بگیـــرم شـــاعـر شـــده ­ام صبــر کنــم بــاد بیــایــد تــا یــک غـــزل از روســـری ­ات وام بگیـــرم هــی جام پس از جام پس از جام بیــــاری هــی جام پس از جام پس از جام بگیــــرم آشـــوب شـــوی در دلــــم آشـــوب بیفتـــد .....آرام شــــــوی در دلـــت آرام بگیـــــــرم سهمم اگـــر افتـــادن از ایـــن بـــام بیفتــم سهمم اگــر اوج اسـت از ایــن بــام بگیــرم سنگـی زدم و پنجــــره ­ات بــاز...ببخشیــد پیغــــــام فــــــرستــــــادم پیغـــــام بگیـــرم شاعر شدم اقرارکنم وصف تو سخت است شاعر شدم از دسـت تو سرسـام بگیـــرم @golchine_sher
با ماه بگو مگوی پنهانی داشت با پنجره های کوچه مهمانی داشت هر صبح صدای خنده اش می آمد خورشید بساطٍ نور درمانی داشت @golchine_sher
دل از اعماق دریای صدف‌های تهی بردار همین‌جا در کویر خویش مروارید پیدا کن @golchine_sher
چون بم دل من غرق تکان شد بی تو آواره ی کوی این و آن شد بی تو رفتی و دوباره عید آمد اما هر سال بهار من خزان شد بی تو @golchine_sher