eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگری ست جای گلایه نیست، که این رسم دلبری ست... هر کس گذشت از نظرت در دلت نشست تنها گناه آینه ها زودباوری ست مِهرت به خلق بیشتر از جور بر من است سهم برابر همگان، نابرابری ست... دشنام یا دعای تو در حق من یکی ست ای آفتاب، هر چه کنی ذره پروری ست ساحل، جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط سکوت سزای سبکسری ست... @golchine_sher
تو عروسی که به سفره بله می اندازد به زمین وبه زمان زلزله می اندازد باد در شانه ی لخت توچه جرات دارد لرزه بر پیکر این سلسله می اندازد از دم تیغ دو ابروت رهایی یابم پیچ موهات مرا در تله می اندازد من اگر گام به صحرای تنت بگذارم، همه پاهای مرا آبله می اندازد عطر کافور تو در شهر اگر پخش شود بین زن های عرب هروله می اندازد از تو زائیده شدم پرت شدم مانند کودکی را که زن حامله می اندازد حس دلشورگی راهزنانی وحشی است چشم هایت؛ خوره بر قافله می اندازد شک نکن! که تو یقین همه پاسخ هایی شیخ، تردید در این مساله می اندازد شاعردیده ی درباری تو من هستم حاتم چشم تو دائم صله می اندازد لحظه ی خیره شدن عینک خودرابردار! شیشه ی عینک تو فاصله می اندازد. @golchine_sher
دلم گرفته از زمین، دوباره گریه می‌کنم ز دست هر دقیقه و شماره گریه می‌کنم هزار بار گفته‌ام که بی تو هیچ نیستم برای با تو بودنم هماره گریه می‌کنم ز مرده‌ها بریده‌ام، بخوان مرا به زندگی به شوقِ دیدنِ همان اشاره گریه می‌کنم ببین فرات روح‌ من! وجودِ خشک و بی برم به حال ماهیانِ بر کناره گریه می‌کنم اگرچه خامُشم ولی هنوز عاشق توام به راه کهکشانی‌ات ستاره گریه می‌کنم به سنگ گر برانی‌ام، به درد گر بخوانی‌ام هزار سال منتظر، هزاره گریه می‌کنم اگر به جان، وگر جنون، رضای توست می‌دهم وگرنه می‌روم به هر مناره گریه میکنم به بغضِ مانده در غزل، اگر عنایتی کنی به حشر بر نگاه تو نظاره، گریه می‌کنم @golchine_sher
زنده بادا یاد یاران در بهار انقلاب غرق شادی گشته ایران در بهار انقلاب دست اهریمن شده کوتاه از خاک وطن سرزده خورشید تابان در بهار انقلاب بر جبین پرچم ایران به اعجاز امام نام الله🇮🇷شد نمایان در بهار انقلاب انقلاب بهمن ما انفجار نور بود کاخ ظلمت گشته ویران در بهار انقلاب بلبل سرگشته می خواند سرود وصل را شد بهاران در زمستان در بهار انقلاب عمری از نهضت گذشت و همچنان ما مانده ایم بر سر آن عهد و پیمان در بهار انقلاب باز خواهد دید دشمن اقتدار حیدری در دل هر کوی و میدان در بهار انقلاب وعده دیدار ما 22 بهمن بُود همره خیل شهیدان در بهار انقلاب (سمن) @golchine_sher
می شود پرده‌ی چشمم پر کاهی؛ گاهی دیده ام هر دو جهان را به نگاهی؛ گاهی وادی عشق بسی دور و درازست؛ ولی طی شود جاده‌ی صد ساله به آهی؛ گاهی در طلب کوش و مده دامن امید زدست دولتی هست که یابی سر راهی؛ گاهی @golchine_sher
دوست دارم نزنی شانه و هی گیر کند لای موهای پریشان تو انگشتانم ... @golchine_sher
نه به چاهی نه به دام هوسی افتاده دلم انگار فقط ياد كسی افتاده @golchine_sher
هستم از روز و شب بی انتها دلگیر بی تو خسته، از دل بی دست و پا دلگیر گردبادی بی هدف در کوچه سر در گم کوچه از من،من از این دیر آشنا دلگیر مثل خاک تشنه ایمانم تَرَک خورده  می شوم گاهی هم از دست خدا دلگیر اوج دلتنگیست عصر جمعه طوری که می شوند از آه من آئینه ها دلگیر رو مگردان از من دلخسته وقتی که نیستم از روزهای بی شما دلگیر این من و این جان ناقابل بگیر از من تا نباشی از من یک لا قبا دلگیر @golchine_sher
گوشه‌ی ابرو که با چشمت تبانی می‌کند این دلِ خاموش را آتش‌فشانی می‌کند گاه می‌خواهد قلم در شعر تصویرت کند عفو کن او را اگر گاهی جوانی می‌کند روی زردی دارم اما کس نمی‌داند درست آنچه با من عطرِ شالی ارغوانی می‌کند عاشق چشمت شدم، فرقی ندارد بعد از این مهربانی می‌کند، نامهربانی می‌کند ماه من! شعرم زمینی بود اما آخرش عشق تو، یک روز ما را آسمانی می‌کند ‏ @golchine_sher
دل داشتیم؛ دادیم! جان بود، عرض کردیم! چیزی که یار خواهد صبر است و ما نداریم...   @golchine_sher
مباش فکر رسیدن که در طریقت عشق جز انتظار کشیدن در انتظار تو نیست @golchine_sher
صوفی نشود صافی، تا در نکشد جامی بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی @golchine_sher
بس حلقه زدم بر در و حرفی نشنیدم من هیچکسم؟ یا که در این خانه کسی نیست؟ @golchine_sher
نقش هجران را کشیدن کارهرنقاش نیست چشم مردان خدا هرگزپی پاداش نیست دل شکسته می خرد خالق به سنگ بندگی   نزد اوفرقی میان والی وفرّاش نیست جای خود را درجهان باید بداند هرکسی جامۀ عرفان مناسب با تن اوباش نیست   آسمانیکه درآن سیمرغ جولان می دهد جای پرواز کلاغ وکرکس وخفاش نیست جستجو دردین ودردنیا ودرخود لازم است سرکشی درکاراین وآن بجز کنکاش نیست چون تورا،افسُرد مجنونی،مکن با اوجَدَ ل حکم،شیداییست آنجا،چاره اش پرخاش نیست ای شکفته بیشتر درکارخود اندیشه کن روز رستاخیزهرگز فرصت ای کاش نیست @golchine_sher
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته در آید @golchine_sher
این اشکها خطوط راه می شوند یکی یکی و مرا می رسانند به لحظه ای که تو سرانجام از دریا پا به ساحل می گذاری ،در غروب این اشکها.... @golchine_sher
سقوط از چشم هایت مُردنی جانکاه خواهد شد نفس وقتی غم آلود است شکل آه خواهد شد به پایت سوختم تا قد کشیدی ،من زمین خوردم همیشه عمر شمع از سوختن کوتاه خواهد شد تو از من دور اما سالها در قلب من بودی نصیب برکه، تنها نقش روی ماه خواهد شد شبیه انعکاس نور خرده شیشه می مانی که عابر با نگاهت مدتی گمراه خواهد شد سرت گرم است بی من، با شلوغی های اطرافت همیشه باغ بی حاصل تفرجگاه خواهد شد لزوم فتح قلبت آیه ی انا فتحنا نیست که هرکس می رسد از راه نادر شاه خواهد شد @golchine_sher
بی‌تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند سال‌ها، هجری و شمسی، همه بی‌خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشم‌های نگران آینۀ تردیدند نشد از سایۀ خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهی‌وار باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند تو بیایی، همۀ ثانیه‌ها، ساعت‌ها از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند @golchine_sher
ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت بر سینه می‌فشارمت، اما ندارمت ای آسمان من که سراسر ستاره‌ای تا صبح می‌شمارمت، اما ندارمت در عالم خیال خودم چون چراغ اشک بر دیده می‌گذارمت، اما ندارمت می‌خواهم ای درخت بهشتی، درختِ جان در باغ دل بکارمت، اما ندارمت می‌خواهم ای شکفه‌ترین مثل چترِ گل بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت @golchine_sher
ای دل برای آن كه نگيری چه می كنی؟ با روزگار دوری وديری چه می كنی؟ بی اختيار بغض كه می گيردت بگو در خود شكست را نپذيری چه می كنی؟ با اين اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ تو جای من...جزاين كه بميری چه می كنی؟ ای عشق...ای قديم ترين زخم روزگار درگوشه ی دلم سر پيری چه می كنی؟ دست تورا دوباره بگيرم چه می شود؟ دست مرا دوباره بگيری چه می كنی...!؟ @golchine_sher
مست مستم زعطر گیسویَت سرخوش از دیدن گُل رویَت رخصتی تا نماز بُگْزارم رکعتی زير طاق اَبرویَت @golchine_sher
با لب سُرخَت مرا یاد خدا انداختی روزگارت خوش که از میخانه,مسجد ساختی روی ماه خویش را در برکه میدیدی ولی سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی ما برای باتو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود می توانستی نتازی بر من,اما تاختی ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست عشق را شاید,ولی هرگز مرا نشناختی @golchine_sher
درد تو هر که یافت دوا آرزو نکرد... @golchine_sher
مرا فُتاده چو بینی غمین مشو طالب! که من ز روزِ ازل سبزه‌ی لگدکوبم @golchine_sher
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید بنویسید که اندوه بشر بسیار است ساقه‌های مژه‌ام از وزش آه نسوخت شکر در جنگل ما هیزم تر بسیار است سفره‌دار توام ای عشق بفرما بنشین نان جو زخم و نمک خون جگر بسیار است هر کجا می‌نگرم مجلس سهراب‌کشی است آه از این خاک بر آن نعش پسر بسیار است پشت لبخند من آیا و چرایی نرسید پشت دلتنگی‌ام اما و اگر بسیار است اشک آبادی چشم است بر آن شاکر باش هرکجا جوی روانی است کپر بسیار است سال‌ها رفت و نشد موی تو را شانه کنم چه کنم دوروبرت شانه به سر بسیار است @golchine_sher