eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
707 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
خواستم باردگرتا بنویسم ازعشق گفت استاد که دروصف شهیدان بنویس @golchine_sher
آن قدر فكرم به چشمان تو مشغول است كه می بری از خاطرم هرگونه استدلال را @golchine_sher 
مي روي بعد تو پاي سفرم مي شكند مهره به مهره تمام كمرم مي شكند مرگ مي آيد و در آينه ها مي بينم زندگي مثل پلي پشت سرم مي شكند چار ديوار اتاق از تو و عكست خالي ست يك به يك خاطره ها دور و برم مي شكند من كه مغرورترين شاعر شهرم بودم به زمين مي خورم و بال و پرم مي شكند نقشه ها داشت برايم پدر پيرم ...آه بغض من پاي سكوت پدرم مي شكند هيچ كس مثل تو در سينه ي خود سنگ نداشت بعد از اين هرچه كه من دل ببرم مي شكند مي تراود مهتاب و غم اين خفته ي چند خواب در پنجره ي چشم ترم مي شكند ... @golchine_sher
با خودم مثل دو تا نیمه‌ی جانیم هنوز گاه چشم و گَهی‌ام لال، زبانیم هنوز مثل گلدان لبِ طاقچه بی چون و چرا خفه در خود به تماشای جهانیم هنوز هم چو فوّاره فرود آمده بر خویش ولی رو به بالا که چنان رقص کُنانیم هنوز ظاهر کار بهاریم و دل‌انگیز و ظریف در پس خویش چنان برگ خزانیم هنوز رو به پایان شده آن عمرِ گران‌مایه ولی ما در این غافله‌ی رَه به میانیم هنوز بار خود بسته و در خویش گرفتار شده هم چو تجّار پِیِ سود و زیانیم هنوز کاش ارزان نفروشیم تنِ خویش به خویش نزد حق هر چه که هستیم، گرانیم هنوز @golchine_sher
علی بود آن یداللّهی که خیبر را تکان می‌داد میانِ شب یتیمان را طعام از شیر و نان می‌داد نمی‌فهمیدم از دنیا به غیر از ترس ونامردی کسی آمد که مردی را به دنیا ارمغان می‌داد علی یک واقعیت بود و بر حق ؛ چون نفهمیدم خودش در عالم معنا به گوشم هی اذان می‌داد دوباره "اَشهَدُ اَنَّ عَلیً..." های تکراری چه زیبا راه پایان را همان اول نشان می‌داد زمان ضعف و بیماری فقط ذکر علی گفتم که ذکر نام زیبایش به این دل‌مرده جان می‌داد علی زهراست یا زهرا علی هرگز نفهمیدم کدامش را پیمبر در غدیر خم نشان می‌داد علی هرگز نمی‌گنجد درون شعر من اما علی در دست من بی شک، قلم را ؛خود تکان می‌داد @golchine_sher
بر زخم شهید عشق، مرهم نشدیم ده‌ها سده هم گذشت و آدم نشدیم در وادی مطمئنه، با سر رفتند افسوس که هفتاد و دو تن هم نشدیم دلتنگم و سوی یار، عازم شده‌‌ام در میکده با پیر، ملازم شده‌ام دستم که به جایی نرسد، کاری کن ای عشق! امامزاده لازم شده‌ام دل را به دل کوچه‌ی تاریک زدی بر صفحه‌ی بازگشتنت تیک زدی این رائحه‌‌ی تلخ خداحافظی است پیداست دوباره عطر لالیک زدی مهتاب دلش برکه‌ی قو می‌خواهد پیراهن تا خورده اتو می‌خواهد بر پیکر عشق، رفت و خنجر را زد هی وصله نزن، قلب رفو می‌خواهد والعصر، به ارتباط با تو اما... با این همه خلق، کات، با تو اما... در کشمکش زندگی تکراری خوب است چه اختلاط با تو! اما.... https://t.me/mvghazalmv @golchine_sher
مردم! ببینید از غزل، بخشِ اساسی را این روسیاهِ پای تاسر خامِ عاصی را من نسل در نسل از نژاد رستمم، اما از یاد گاهی می‌برم، روح حماسی را بی‌همدمی را من کجای قلب بگذارم!؟ این قلب پینه‌بسته را، این آس و پاسی‌ را مهتاب حتی با "پِلی بَک" در نگاهت خواند آهنگ‌های بی‌کلامِ سبکِ خاصی را تنها منم از "بَک گراند"ِ چشمِ تو رانده آقا! بزن این ماشه‌ی مرگ و خلاصی را "سُل ، لا، دُ، رِ، می، فا" ی عزراییل…می‌دانم در "فِیس بوک"ِ عمر، "پیج" ِ اختصاصی را دیگر محلّ سگ به ما نگذاشت، حتی دوست از دست دادم در قماری، برگِ آسی را وقتش رسیده تا بیندازی گلم! بیرون از خانه‌ی متروکه‌ات این جالباسی را https://t.me/mvghazalmv @golchine_sher
هم شکارش کرده بودم هم شکارم کرده بود فرض کن صیاد بر صیاد دام آورده بود... @golchine_sher
هزار درد مرا ، عاشقانه درمان باش هزار راه مرا ، ای یگانه پایان باش برای آنکه نگویند ، جسته‌ایم و نبود تو آن‌که جُسته و پیداش کرده‌ام ، آن باش دوباره زنده کن این خسته‌ ی خزان‌زده را حلول کن به تنـم جان ببخش و جانان باش کویر تشنه ‌ی عشقم ، تداوم عطشم دگر بس است ،ز باران مگوی ، باران باش دوباره سبز کن،این شاخه ‌ی خزان زده را دوباره در تن من ، روح نوبهاران باش بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین به باغ خسته‌ی عشقـم ، هزاردستان باش @golchine_sher
ای فراموشی ‌کجایی تا به فریادم رسی؟ باز احوال دل غم‌پرورم آمد به یاد @golchine_sher
کی کُند دست خودش را پیش هر ناکس دراز آنکه ازسویِ خدایش،رزقِ کامل می خورد @golchine_sher
جز آرزوی وصل تو یک‌دم نمی‌کنم یک‌دم ز سینه مهر تو را کم نمی‌کنم ای آن‌ که سربلند مرا آفریده‌ای جز پیش آستان تو سَر، خَم نمی‌کنم گر در ازای عشق، غم عالمم دهی با عالمی معاوضه این غم نمی‌کنم جز راه پاک دوست یقیناً نمی‌روم جز انتخاب عشق مسلم نمی‌کنم چون آتش فراق تو را آزموده‌ام خوف از عذاب سخت جهنم نمی‌کنم... آن شمع خامُشم که به شب‌های بی‌کسی حتی هوای گریه نم‌نم نمی‌کنم داروی درد هجر حبیب است، بس کنید من از طبیب خواهش مرهم نمی‌کنم حیران از این تغافل خویشم که زادِ راه گاهِ سفر شده‌ست و فراهم نمی‌کنم @golchine_sher
کجای روزگار ایستاده ام عطری که مرا به انتهای کوچۀ یقین می رساند و آبشار نگاهی که دعبل عاشق اش می شود به خود می خواند پنجره ای که رنگین کمان را عاشق می کند تکه، تکه، تکه می شوم به وسعت آینه هایی که از پشت پنجره با من حرف می زنند و اشک خودش را به من می رساند کوله باری از آه و التماس و سلام مرتضی پسر همسایه دلم را به ضریح می سپارم آیه، آیه، روشنی آنقدر که روی آسمانم را می‌بینیم حالا بدون چشم هایم احساس تشنگی می کنم @golchine_sher
تا کی به ناز رفتن و گفتن که جان بده! جان می‌دهم، بیا، به تقاضا چه احتیاج؟ @golchine_sher
دلخوش نشسته‌ام که شاید گذر کنی! لعنت به شایدی که مهیا نمی‌شود... @golchine_sher
زینت به سر شانه ی سقاست رقیه در وقت کرم شهره به دریاست رقیه نازل شده یکبار دگر سوره ی کوثر باید بنویسند که زهراست رقیه او بضعه ی ارباب جهان است از این رو در ارثیه اش ام ابیهاست رقیه در پای رخش ماه به زانو زدن افتاد با نور رخش معرکه برپاست رقیه تا عرش خدا هر که رهی خواست بگویید صحن حرمش عرش معلاست رقیه شانش چه رفیع است ،کنیزان حریمش هم مریم و هم حضرت حواست ،رقیه دنبال بهشت ابدی از چه روانید... وقتی که خودش آخر دنیاست رقیه از خاک به افلاک همه محو شکوهش... مه دخت حسین عصمت کبراست رقیه در سجده ی خود بر لب باباش نشان داد با سن کمش شهره به تقواست رقیه او ارثیه برده ست ز صدیقه ی کبری... در بذل و کرم بین که چه غوغاست رقیه در شام که راس پدرش دید چنین گفت برگرد که ناموس تو تنهاست، رقیه . گویید به عشاق حسین بن علی که... نزدیک ترین راه به آقاست، رقیه @golchine_sher
از شاخه‌های خشک، امید شکوفه نیست بیهوده دلبری مکن، از ما گذشته‌ است... @golchine_sher
نگاهت می‌كنم خاموش و خاموشی زبان دارد زبانِ عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد... @golchine_sher
دست عشق از دامن دل دور باد! می‌توان آیا به دل دستور داد؟ می‌توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟ آنکه دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب می‌دانست تیغ تیز را در کف مستی نمی‌بایست داد @golchine_sher
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را... @golchine_sher
در انتظار تو تا كي سحر شماره كنم؟ ورق ورق شب تقويم كهنه پاره كنم؟ نشانه هاي تو بر چوب خط هفته زنم كه جمعه بگذرد و شنبه را شماره كنم براي خواستن خير مطلقي كه تويي به هر كتاب ز هر باب استخاره كنم شب و خيال و سراغ تو،باز مي آيم كه بهت خانه ي در بسته را نظاره كنم تو كي ز راه ميايي كه شهر شبزده را به روشنايي چشمم چراغواره كنم؟ ز ياس هاي تو مشتي بپاشم از سر شوق به روي آب و قدح را پر از ستاره كنم هزار بوسه ي از انتظار لك زده را نثار آن لب خوشخند خوشقواره كنم هنوز هم غزلم شوكراني است الا كه از لب تو شكرخندي استعاره كنم @golchine_sher
کور بودیم و غم‌های پدر را نمی‌دیدیم مادرم اما بریل می‌دانست هر شب دردها را از روی پینه دست‌های پدر مرور می‌کرد @golchine_sher
هر شب دلم بهانه ی تو... هیچ بگذریم امشب دلم دوباره تو را... هیچ شب بخیر @golchine_sher
گاه می پرسند از من عاشقش هستی هنوز؟ بی تفاوت بودنم را گریه می ریزد به هم... @golchine_sher
آنکه آسوده ی خواب است به بازوی رقیب بالش نم زده از گریه چه میداند چیست؟! @golchine_sher