صبح است تو را فقط چه کم دارم عشق
بی دیدن تو هزار غم دارم عشق
در قوریِ احساس دلم صبحانه
بیتِ غزلی چه تازه دم دارم عشق
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
عمرم که در خیالِ نگاه تو سر شدم
عشقم که ذرّه ذرّه به پایت هدر شدم
رودی که خواست راهی دریا شود، منم!
دردا که درّه درّه فقط دربهدر شدم
میخواستم نبینمت امّا به اشتباه
آیینهام شکسته شد و بیشتر شدم
فریادم از دهان خلایق شنیده شد
روزی که با سکوت خودم همنظر شدم
گفتی صبور باش و فراموش کن مرا
این شد که از وجود خودم بیخبر شدم...
#احمد_شیروانی
@golchine_sher
روس ها از سمت چشمت می رسند و ...ساده نیست!
برج و باروهای شهرم باز هم آماده نیست
می برد با خویش هرچیزی به دستش می رسد
عشق هرگز اتّفاقی پیش پا افتاده نیست
گریه ام را جای نمره ثبت کن در دفترت
هیچ راهی جز قبول ِ آخرین تک ماده نیست!
آن طرف چشمت به فکر " ترکمنچایی"جدید!
این طرف محصول من جز سهم " آقازاده " نیست.
بی ثمر در کوچه ها دنبال آزادی نگرد
شرط می بندم به غیر از ما کسی آزاده نیست
بندری هم مرز طوفانیم و بی شک کار ِ ما
کار ِ آن صخره که روی ساحلی لم داده، نیست!
هیچ وقتی بهتر از حالا که همپای منی
وقت ِ دل بستن به رویای بلندِ جاده نیست!
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
به یک پلکِ تو میبخشم تمام روز و شب ها را
که تسکین میدهد چشمت،غمِ جانسوزِ تبها را
بخوان با لهجهات حسّی عجیب و مشترک دارم
فضـا را یک نفس پُر کن به هم نگـذار لبها را
به دستآور دلِ من را،چه کارت با دلِ مردم!
تو واجب را به جا آور رها کن مستحبهـا را
دلیلِ دلخوشیهایم!چه بُغرنج است دنیایم!
چرا باید چـنین باشد...؟نمیفهمم سبـبها را
بیــا ایـنبار شعـــرم را به آداب تــو مـیگـویم
کـه دارم یـاد میگیــرم،زبـان با ادبهــا را....
غروبِ سردِ بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قـــدم یک دم نگاهـی کن عقـبها را
#نجمه_زارع
@golchine_sher
به من ضرر زده هربار دوست، دشمن نه!
که جای خنجر او بر دل است، بر تن نه!
در این زمانه که هرکس فقط بهفکر خود است
کسی به داد کسی میرسد؟ یقیناً نه...!
دلی که گم شده پیدا نمیشود دیگر
چنان که در دل انبار کاه سوزن، نه!
شروع عید من از نیمهی زمستان است
که داغ مهر به جانم نشسته، بهمن نه!
اگرچه عشق بههرصورتی خوشاست، ولی
سیاوش است که آتش گرفته، بیژن نه.
دل است و زنده به شوق رسیدنی دیگر
که شد به فاصله راضی، ولی به مردن نه.
اگرچه هردو اسیریم، حیف بعد از مرگ
پرنده از قفس آزاد میشود، من نه...!
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
#کتاب_نقطهضعف
#نامزد_جایزه_قیصر_امینپور
@golchine_sher
باید بروم، این من و این هم چمدانم
ای کاش یکی بود که میگفت بمانم
در طالعم انگار جز آواره شدن نیست
هر روز کسی میدهد از دور نشانم
من رود جدا مانده از اندیشهٔ دریا
عمریست که با بیخبری در جریانم
آنقدر جدا ماندهام از خویشتنِ خویش
باید به خودم یک خبر از خود برسانم
این لب که فروبستهام از روی رضا نیست
کم خرده بگیرید که قفل است زبانم...
#سونیا_نوری
@golchine_sher
چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان
همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست...
#حافظ
@golchine_sher
بمان که فلسفه ی این شب دراز این است
که یک دقیقه تو را بیشتر نگاه کنم....
#سعید_بیابانکی
@golchine_sher
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمتها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را مُنوَّر داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فَرِّ سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذَّت یک لحظه «مادر» داشتن
#فریدون_مشیری
#مادر
@golchine_sher
از من عبور کن که شبم تارتر شود
تا راه پیشرفت تو هموارتر شود
حالا که عاشقم نشدی، زودتر برو
مگذار دل ببندی و دشوارتر شود
وقتی که درد عشق تو آنقدر مُسری است
این دل بعید نیست که بیمارتر شود
حال و هوای باغچهی من خزانی است
دل خوش نکن بهاری و پربارتر شود
ویرانههای قلب مرا با خودت نبر
بگذار با شکستنش آوارتر شود...
#وحید_فرحناکی
@golchine_sher
به دل فتاده دوباره هوای مشّایه
تنفسی بکنم در فضای مشّایه
به دل فتاده روم حج ولی به حج حسین
دوباره سعی کنم در صفای مشّایه
قدم قدم بروم من عمود ها شمرم
چگونه شرح کنم ماجرای مشّایه
گرفته ام ز رضا جان جواز کرب و بلا
شنیده ام ز حرم من ندای مشّایه
ندای اهلاً و سهلاً به گوش می آید
به گوش دل بشنیدم نوای مشّایه
پیاده می روم این راه را چنان جابر
که هست آب بقا در بقای مشّایه
به خاک پای هزاران هزار زائر تو
قسم که هست شفا در سرای مشّایه
فقط خداست که داند بهای زائر او
فقط خداست که داند بهای مشّایه
نبوده سعی میان صفا و هم مروه
به نزد حضرت جانان به جای مشّایه
قسم به عرش خداوند و قاب قوسینش
که هست قرب الهی سزای مشّایه
یقین بدان که بود صاحب الزمان آنجا
به هر کجا نگری رد پای مشّایه
به آب زمزم و کوثر نمی دهم هرگز
دو جرعه شربت شیرین و چای مشّایه
غذا و مائده های بهشتی و میوه
به نزد بنده کم است از غذای مشّایه
به میزبان عراقی همیشه غبطه خورم
که داده مال و منالش برای مشّایه
ز خاک پاک نجف تا به خاک کرب و بلا
خدا کند برسم انتهای مشّایه
#علیرضا_تیموری
#عضوکانال
@golchine_sher