eitaa logo
گلچین شعر
14.7هزار دنبال‌کننده
923 عکس
313 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به یک پلکِ‌ تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ ها را که تسکین‌ می‌دهد چشمت،غمِ‌ جانسوزِ تب‌ها را بخوان با لهجه‌‌ات حسّی‌ عجیب‌ و‌ مشترک دارم فضـا را یک‌ نفس پُر کن به هم نگـذار لب‌ها را  به دست‌آور دلِ من را،چه کارت با دلِ مردم! تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌هـا را  دلیلِ دل‌خوشی‌هایم!چه بُغرنج‌ است دنیایم! چرا باید چـنین باشد...؟نمی‌فهمم سبـب‌‌ها را بیــا ایـن‌بار شعـــرم را به آداب تــو مـی‌گـویم کـه دارم یـاد می‌گیــرم،زبـان با ادب‌‌هــا را....  غروبِ سردِ بعد از تو چه دلگیر است ای عابر برای هر قـــدم یک دم نگاهـی کن عقـب‌‌ها را @golchine_sher
به من ضرر زده هربار دوست، دشمن نه! که جای خنجر او بر دل است، بر تن نه! در این زمانه که هرکس فقط به‌فکر خود است کسی به داد کسی می‌رسد؟ یقیناً نه...! دلی که گم شده پیدا نمی‌شود دیگر چنان که در دل انبار کاه سوزن، نه! شروع عید من از نیمه‌ی زمستان است که داغ مهر به جانم نشسته، بهمن نه! اگرچه عشق به‌هرصورتی خوش‌است، ولی سیاوش است که آتش گرفته، بیژن نه. دل است و زنده به شوق رسیدنی دیگر که شد به فاصله راضی، ولی به مردن نه‌. اگرچه هردو اسیریم، حیف بعد از مرگ پرنده از قفس آزاد می‌شود، من نه...! @golchine_sher
باید بروم، این من و این هم چمدانم ای کاش یکی بود که می‌گفت بمانم در طالعم انگار جز آواره شدن نیست هر روز کسی می‌دهد از دور نشانم من رود جدا مانده از اندیشهٔ دریا عمریست که با بی‌خبری در جریانم آنقدر جدا مانده‌ام از خویشتنِ خویش باید به خودم یک خبر از خود برسانم این لب که فروبسته‌ام از روی رضا نیست کم خرده بگیرید که قفل است زبانم... @golchine_sher
چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست... @golchine_sher
‏بمان که فلسفه ی این شب دراز این است که یک دقیقه تو را بیشتر نگاه کنم.... @golchine_sher
تاج از فرق فلک برداشتن جاودان آن تاج بر سرداشتن در بهشت آرزو ره یافتن هر نفس شهدی به ساغر داشتن روز در انواع نعمت‌ها و ناز شب بتی چون ماه در بر داشتن صبح از بام جهان چون آفتاب روی گیتی را مُنوَّر داشتن شامگه چون ماه رویا آفرین ناز بر افلاک اختر داشتن چون صبا در مزرع سبز فلک بال در بال کبوتر داشتن حشمت و جاه سلیمانی یافتن شوکت و فَرِّ سکندر داشتن تا ابد در اوج قدرت زیستن ملک هستی را مسخر داشتن بر تو ارزانی که ما را خوش‌تر است لذَّت یک لحظه «مادر» داشتن @golchine_sher
از من عبور کن که شبم تارتر شود تا راه پیشرفت تو هموارتر شود حالا که عاشقم نشدی، زودتر برو مگذار دل ببندی و دشوارتر شود وقتی که درد عشق تو آنقدر مُسری است این دل بعید نیست که بیمارتر شود حال و هوای باغچه‌ی من خزانی است دل خوش نکن بهاری و پربارتر شود ویرانه‌های قلب مرا با خودت نبر بگذار با شکستنش آوارتر شود... ‏ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @golchine_sher
به دل فتاده دوباره هوای مشّایه تنفسی بکنم در فضای مشّایه به دل فتاده روم حج ولی به حج حسین دوباره سعی کنم در صفای مشّایه قدم قدم بروم من عمود ها شمرم چگونه شرح کنم ماجرای مشّایه گرفته ام ز رضا جان جواز کرب و بلا شنیده ام ز حرم من ندای مشّایه ندای اهلاً و سهلاً به گوش می آید به گوش دل بشنیدم نوای مشّایه پیاده می روم این راه را چنان جابر که هست آب بقا در بقای مشّایه به خاک پای هزاران هزار زائر تو قسم که هست شفا در سرای مشّایه فقط خداست که داند بهای زائر او فقط خداست که داند بهای مشّایه نبوده سعی میان صفا و هم مروه به نزد حضرت جانان به جای مشّایه قسم به عرش خداوند و قاب قوسینش که هست قرب الهی سزای مشّایه یقین بدان که بود صاحب الزمان آنجا به هر کجا نگری رد پای مشّایه به آب زمزم و کوثر نمی دهم هرگز دو جرعه شربت شیرین و چای مشّایه غذا و مائده های بهشتی و میوه به نزد بنده کم است از غذای مشّایه به میزبان عراقی همیشه غبطه خورم که داده مال و منالش برای مشّایه ز خاک پاک نجف تا به خاک کرب و بلا خدا کند برسم انتهای مشّایه @golchine_sher
دلم می خواهد از این نا کجا آباد برگردم از این دنیا که در دامش دلم افتاد برگردم شبیه گرگ ها عمری دویدم در پیِ صیدی ولی امروز ناچارم که با صیاد برگردم پیاده آمدم اما چه سود از آمدن دارم دلم می خواهد از اینجا به رسم باد برگردم فرو در گرده ام دارم هزاران تیغ از دنیا مخواهید از تن زخمی خود دل شاد برگردم دلم در سینه ام درگیر چندین میلِ زندان است خوش آن روزی که از این تن شوم آزاد ، برگردم @golchine_sher
عمرم که در خیالِ نگاه تو سر شدم عشقم که ذرّه ذرّه به پایت هدر شدم رودی که خواست راهی دریا شود، منم! دردا که درّه درّه فقط دربه‌در شدم می‌خواستم نبینمت امّا به اشتباه آیینه‌ام شکسته شد و بیشتر شدم فریادم از دهان خلایق شنیده شد روزی که با سکوت خودم هم‌نظر شدم گفتی صبور باش و فراموش کن مرا این شد که از وجود خودم بی‌خبر شدم... ‏ @golchine_sher
گفتم حسین؛ قفل دلم ناگهان شکست بغض گلوی مأذنه، وقت اذان شکست در راه عشق آن‌که هوس خورد و خرد شد پیش همه، غرور زلیخا چنان شکست مجنون که بی‌محلّی لیلا کشید، گفت ظرف مرا فقط جلوی دیگران شکست باید که در طریق تو زانوی درس زد پیش کسی‌که پیش شما استخوان شکست قرب خدا، بدون توسّل نمی‌شود بالا نرفت آن‌که زد و نردبان شکست حتّی بساط چای شما، غصّه می‌خورد امروز، خودبه‌خود دو سه تا استکان شکست با خطبه‌ام به شام نشان‌داده‌ام حسین زینب نخورده است در این امتحان شکست امروز در محلّه‌ی برده‌فروش‌ها دیدی چگونه حرمت این خاندان شکست؟ سبز و کبود و زرد شده رنگ دخترت با پای زجر، قامت رنگین‌کمان شکست جوری یزید ضربه‌ی دستش شتاب داشت دندان تو که جای خودش‌! خیزران شکست @golchine_sher