eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
854 عکس
296 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
بوده ام مثل کویری تشنه ، باران بوده است مرهمش زخم مرا همواره درمان بوده است چشمهایش را به دست این و آن کی دوخته آن که چشم احتیاجش سوی یزدان بوده است گل نکرده بر لبش لبخند در این روزگار بسکه او را غصه ی دوران فراوان بوده‌است باغضب با مهر دورم کرده از بیراهه ها گاه مانند نسیم و گاه طوفان بوده‌است کی طمع بر سفره ی رنگین مردم داشته ؟ آنکه از مهر خدا در سفره اش نان بوده است بعد بابا هم پدر بوده است هم مادر مرا بار سختیها به دوش او دو چندان بوده‌است بیشتر روی نیازش بین اولاد رسول جانب درگاه سلطان خراسان بوده‌است در عزای جد مظلومش حسین ابن علی چشم هایش ابری و  لبریز باران بوده‌است سایه افکنده است خورشید وجودش بر سرم مهربانی های مادر از دل وجان بوده‌است @golchine_sher
چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم چیزی به‌غیر تاول دستان مادرم تنها اتاق خلوت رؤیای کودکی... شاهانه بود چادر ارزان مادرم قایم که می‌شدیم کسی کارمان نداشت در چادر گرفته به‌دندان مادرم وقتی که از زمین و زمان خسته می‌شدیم سر می‌گذاشتیم به دامان مادرم اقساط ماهیانه بابای کارگر کم بود در مقابل ایمان مادرم غیر از دعا به حال من و خواهران من چیزی نبود در تب و هذیان مادرم یادش به‌خیر... شانه به موهام می‌کشید قربان گیسوان پریشان مادرم یک سفره پر از برکت پهن کرده‌ام با پول تانخورده قرآن مادرم هرگز قسم به جان عزیزش نخورده‌ام دلتنگ مادرم شده‌ام... جان مادرم کو شانه‌ای که سر بگذارم به‌روی آن حالا که آمده‌ست سر شانه مادرم از روزگار درس فراوان گرفته‌ام اما هنوز طفل دبستان مادرم وقتی که از زمین و زمان خسته می‌شدیم سر می‌گذاشتیم به دامان مادرم @golchine_sher
از سفره همیشه لقمه کم بر می داشت از سینه ی ما چقدر غم بر می داشت از خاک عجب رایحه ای بر می خاست تا حضرت مادرم قدم بر می داشت @golchine_sher
خداوند عشق آفرید و عشق مادر... @golchine_sher
از سوی خدا آیه ی مُحکم آمد زهرا گلی از گلشن خاتم آمد لَولاک لَما را که خدایش فرمود یعنی هدف خلقت عالم آمد 🌸🌸🌸🌸🌸 از عالم بالا خبری آوردند از عرش ِ مُعَلی گوهری آوردند یعنی که برای احمد و همسر او از سیب بهشتی ثمری آوردند 🌸🌸🌸🌸🌸 ای عصمت حق ، خوش آمدی در دنیا امید همه ، شافع ما یا زهرا با لطف خدا سایه ای انداخته شد از سایه ی چادر تو بر عرش خدا @golchine_sher
پاکی ولی این جمله ام در خاطرت باشد: جز من نباید هیچ چشمی زائرت باشد! در چاپ های بعدی لبخند خود، بگذار تنها نگاه مهربانم ناشرت باشد باید که سر -هر بار- بسپارد به سنگ من هرکس در این کوچه بخواهد عابرت باشد! از صفر دارد داستانت می شود آغاز این فصل کافی نیست فصل آخِرت باشد! @golchine_sher
مثل آدم...ولی از جنس فرشته است نَنِه که خدا بین دو ابروش نوشته است ننه این چه حسی ست که بر آب و گلش ریخته اند چه بگویم که چنین پاک سرشت است ننه قالی کهنه ی گلبوته ای اش تصویری ست... که قدم هاش به گلهای بهشت است ننه خانه در عطر نفس هاش پر از خاطره ها خانه را...خاطره را...خشت به خشت است ننه روح جاری به رگ و ریشه ی گندم زاران عطر آمیخته...با نان برشته است ننه روز و شب...روح و تنم را به دعا می بافد نکند پنبه شود آنچه که رشته است ننه...! @golchine_sher
در بودن او بود و نبود من و توست او آینه ای ز تار و پود من و توست مادر که نشانه ای ز لبخند خداست از یُمن وجود او وجود من و توست @golchine_sher
ای که دعایت روزی ِ روزانه ی من چشم تو گرمیّ و صفای خانه ی من هستی به تاریکی ِ من شمعی فروزان ای روشنایی بخش ظلمت‌خانه‌ی من من با دعای ِ تو به بالا پرگشودم آباد شد با مهر تو ویرانه ی من تو کوه صبریّ و صبوری یاد دادی لبخند تو نور ِ دل و کاشانه ی من مادر بیا تا سربه آغوشت گذارم انگشت ِ نازو مهربانت شانه ی من @golchine_sher
از عشق تو سرتاسر من لبریز است هرگونه تو را وصف کنم ناچیز است مانند بهاری که نفس می بخشی قلبی که برایت نزند پاییز است @golchine_sher
ای لبت داروی خماریِ من مرهم زخمهای کاریِ من باز با بوسه بی قرارم کن ماه شبهای بی قراریِ من در صبوری تو کوه احساسی شانه ی اشک آبشاریِ من عهد عالم گسست و بسته ی توست قلب از عاشقی فراری ِ من کودکی ، شاعری و مجنونی نگذرد فصل نی سواری ِ من @golchine_sher
بنشین برایت از نداری‌ها بگویم از روزگار، از بدبیاری‌ها بگویم از قلکی که حسرتش شرمنده‌ام کرد از جمع و تفریق هزاری‌ها بگویم از خاطرات روز مادر، تلخ و شیرین از خنده‌ها، از شرمساری‌ها بگویم حالا که حال دردسر داری، کمی هم می‌خواهم از چشم‌انتظاری‌ها بگویم شاعر شدم، اما غزل‌هایم پر از بغض شاعر شدم تا از قناری‌ها بگویم از خاطرات مادرم پرسیدم، او گفت: بنشین برایت از نداری‌ها بگویم @golchine_sher