eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
جان جهان، فدای دو چشمان فاطمه عالم نشسته گوشه‌ی دامان فاطمه احمد، علی، حسین و حسن، عترت کرم هستند پای سفره احسان فاطمه دست محبتش برای نوازش همیشگی‌ست ما را نوشته بی سرو سامان فاطمه باید سفر کنی و ببینی که عشق چیست امضای کربلاست به فرمان فاطمه بعدش سری بزن به نجف زائر علی لذت ببر میان شبستان فاطمه چشمان سر ببند و به دل دیده باز کن عالم دخیل موی پریشان فاطمه از هرچه بگذری سخن دوست خوش‌ترست قلب خداست جای محبان فاطمه @golchine_sher
دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد و سالهاست برای خودش غمی دارد تو در کنار خودت نیستی نمی دانی که در کنار تو بودن چه عالمی دارد نه وصل دیده ام این روزها نه هجرانت بدا به عشق که دنیای مبهمی دارد بهشت می طلبم از کسی که جانکاه است کسی که در دل سردش جهنمی دارد گذر کن از من و بار دگر به چشمانم بگو ببار اگر باز هم "نمی" دارد دلم خوش است در این کار وزار هر "بیتی " برای خویش "مقام معظمی" دارد برام مرگ رقم می زنی به لبخندت که خنده ی تو چه حق مسلمی دارد.. @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
از خانه‌ی عاشقان خبر آوردند با شوق وصال، چشمِ تر آوردند در راه مزار حاج قاسم بودند ناگاه سر از بهشت در آوردند @golchine_sher
از مردمان بی‌سلاح کوچه و بازار از هر کسی که دوستت دارد، هراسان‌اند @golchine_sher
هرچند کرمان لاله باران شد دشمن بداند عشق ،پا برجاست این اوًل آزادی قدس است! قاسم خودش طوفان الاقصیٰ ست ! @golchine_sher
طوفان شد و باز خاکمان درهم شد دی ماه عزا و غصه و ماتم شد ما زنده به نام حیدر کراریم هرچند ز باغ، لاله‌هامان کم شد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| | 🏷آنان که ز سردار خبر آوردند سوغات شهادت از سفر آوردند رفتند زیارت که سپس برگردند؛ رفتند؛ سر از بهشت درآوردند @meysamranjbar_channel
مرا در کافه‌ای جا گذاشتی مثلِ سیگارِ نیم‌سوخته مثلا رفته‌ای که برگردی شب از نیمه گذشته اما از تو خبری نشده است... @golchine_sher
مثل کوهی که سر از آب نیاورد برون دیر برخواستی از خواب خوش ای بخت نگون! عقل من گرچه به جز چون‌وچرا هیچ نداشت بعد انکار تو دیگر نه چرا داشت، نه چون چون اناری سر راه تو به خاک افتادیم تا بغلتیم در آغوش تو ای رود! به خون دل بی‌حوصله صدبار فروریخته بود زیر این سقف نمی‌زد اگر آن آه ستون پاسخی در خور پیچیدگی موی تو نیست می‌کشد کار من از فکر تو آخر به جنون @golchine_sher
ای کاش که عاشقی پریشان بودم یا خاک کف پای شهیدان بودم حالا که قرار عاشقان کرمان است ای کاش که من زائر کرمان بودم @golchine_sher
آستان مقدس امامزاده جعفربن الرضا علیه السلام برگزار می کند: فراخوان سومین دوره جایزه ادبی مادرانه با نام حضرت شهربانو مادر بزرگوار امام سجاد علیه السلام شاعران عزیز می توانند اشعار خود را در یکی از قالبهای شعری با موضوعات : 🔴 تاثیر تبار و خاندان نیک در بوجود آمدن فرزندان پاک 🔴 تاثیر پاکدامنی و نجابت در پرورش نسلهای آینده 🔴نقش معرفتی مادران بصیر در پرورش نسلی امام شناس و حقیقت باور 🔴حضرت شهربانو از ایران تا خانه عصمت و طهارت 🔴حضرت شهربانو از بهشت ایران تا همسری سید جوانان اهل بهشت به شماره ۰۹۱۳۴۰۳۵۷۱۰ در واتساپ،ایتا و تلگرام یا نشانی: https://jafaribnalreza.com/madaraneh/ ارسال نمایید. ⏱️مهلت ارسال آثار : تا روز جمعه مورخ 13 بهمن ماه 1402 🗓مراسم اختتامیه : همزمان با ایام شعبان المعظم و مقارن با روز ولادت حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام خواهد بود. @golchine_sher
ترس از تبر نداریم افراشته سر ما بیم خزان ندارد باغ صنوبر ما شعر غریب مارا در آسمان شنیدند بال کبوتران است اوراق دفتر ما آزرد بال مارا تیغ قفس به هرحال پرواز رایگان نیست در باور پر ما درد است درد آری درد است مرهم ما زخم است زخم آری زخم است زیور ما آیینگی است! اینک از حیرت که واشد؟ سوی کدام خورشید چشم منور ما از پا اگر که افتاد بر روی دست ها رفت در خون کمال دارد ای خصم پیکر ما کشتی شکستگان؟ نه! ما جاودانگانیم بحر بقاست آن جا کافتاده لنگر ما کشتید و زنده تر شد سیل عزیمت عشق از کربلا گرفته‌ست سرچشمه باور ما @golchine_sher
پیداست ماه و ابر شب تار نازک است امشب حجاب چهره‌ی دلدار نازک است سرمست می‌نوازی با زلف او خوشی آهسته‌تر نسیم! که این تار نازک است چون چشم بسته‌ام به جهان، دیده‌ام تو را! فهمیده‌ام که پرده‌ی اسرار نازک است می‌ترسم از هجوم غمت بشکند؛ دریغ! در سینه‌ام دلی‌ست که بسیار نازک است چیزی نمانده است که طوفان به پا شود بغضِ مرا ببین که چه مقدار نازک است! @golchine_sher
از اخم خدا آمده یا خنده شیطان؟ ترسی که درآمیخته با خلقت انسان در فطرت آدم هوس تجربه کردن سیبی‌ست که یک طفل گرفتهست به دندان از عطر تو سرمستم و از طعم تو دل‌خون ای کفر شکوفا شده در بوته ایمان ای سبزترین دانه این دام قدیمی ای شرم تو دل برده از این تازه‌مسلمان سنگینی یک لحظه نگاه تو چه کرده‌ست با سست‌ترین پایه این خانه ویران ای کاش تو را تنگ در آغوش بگیرم! چون پیچک پیچیده به اندام درختان @golchine_sher
از راز شهادت که خبر آوردند آمیخته با خون جگر آوردند آنها که مرید حاج قاسم بودند تا شهر بهشت بال درآوردند @golchine_sher
فرای هرسخن،از شعر،از اشعار بالاتر ندارد عالم امکان همین مقدار بالاتر برای آنکه مرگ بی شهادت را نمیخواهد کجا اجری نهفته از دل پیکار بالاتر ؟ گمان کردند با مرگت تمامی و ندانستند که رسواییشان میگردد از انکار بالاتر برای قوم شهرآشوب تصویرت فقط کافیست نگاه نافذت گردیده از هشدار بالاتر تو عهدی بسته ای با خالقت،راهی جدا داری فرای آسمان، از مرز ، از دیوار بالا تر بکشتند و هراسانند،حتی سالگردت را قیام ما شود از عزم صد مختار بالاتر شمارش کرده اند آنها،شمار زائرانت را که هی هر بار و هی هر بار بالاتر بگو گرخون ما رنگین کند کل خیابان را شود همبستگی و وحدت اقشار بالاتر برای درک عاشورا دگر حرفی نمی‌ماند سر سردار پایین و تن سردار بالا تر @golchine_sher
ای تا ابــد داغ تـو بردل های بیدار رفتی ولی یاد تو جاوید است سردار مارا دعا کن تا که سرگردان نمانیم درفتنه ها و این دوراهی های بسیار @golchine_sher
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد از آه دردناکم سازم خبر دلت را روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد آواز تیشه امشب از بیستون نیامد گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد شادم که از رقیبان دامن‌کشان گذشتی گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد پر شور از «حزین» است امروز کوه و صحرا مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد @golchine_sher
بنشین به تماشا تب دیوانگی ام را تا پاره کنم پیله ی پروانگی ام را تر دامن از آن دست سماعی کنم آغاز کز آن بِدَرم جامه ی فرزانگی ام را تا کعبه ی دل را ز پلیدی بزدایم در خود شکنم پیکر افسانگی ام را در دست تو ای عشق چنان سبحه بگردم تا سیر کنم چرخه ی بی خانگی ام را تا چند گریزانی از این سوخته ، برگرد بنشین به تماشا تب دیوانگی ام را @golchine_sher
غـم با وطنم چه ماجرا هـا دارد یک لحظه نشد که راحتش بگذارد هرجا که زبان لال شد از شدت غم از گوشـه ی چشـم واژه ها می بارد @golchine_sher
ما را برای رونق بازار می‌خواهی ای باغبان! تا چند گُل را خوار می‌خواهی اسفند و فروردین ما فرقی نخواهد داشت تقویم را بیهوده در تکرار می‌خواهی پاداش حرف حق زدن جز سربلندی نیست حق با من است اما مرا بر دار می‌خواهی ای دل چرا دست از سر من برنمی‌داری تا کی مرا از زندگی بیزار می‌خواهی؟ ای عشق! ای سنگ صبور روزهای من! امشب خودت هم محرم اسرار می‌خواهی @golchine_sher