eitaa logo
گلچین شعر
13.7هزار دنبال‌کننده
709 عکس
254 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
تو شاد بودی و من آمدم غمت باشم اجازه هست که یک عمر همدمت باشم؟ من آن غمم، غم شیرین دوست داشتنت که لازم است از امروز محرمت باشم تو تکیه کن به من و فکر هیچ چیز نباش اراده کرده ام آن کوه محکمت باشم به هر کجای دل نازکت اگر داری_ خدا نکرده کمی زخم، مرهمت باشم نخواه خوب و بدت را جدا کنم از هم بخواه عاشق ابروی درهمت باشم قبول کن بنشینم مقابل چشمت و باز منتظر خیر مقدمت باشم هنوز عشق مقدّس ترین کلام خداست تو عاشقانه بخوانم که مريمت باشم @golchine_sher
با حرف‌هایت در آغوشم بگیر که بعضی حروف دست‌های مهربانی دارند @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کسی باید از عشق صحبت کند که خود را مهیّای غربت کند دلم را به دیوانگی می‌برند اگر بر تو ای گل، دلالت کند ملالی ندارم؛ به‌جز دوری‌ات چه باکم که عالم ملامت کند مرا از تو و مرگ، ترسانْد عقل که او را خداوند رحمت کند بدونِ تو ای عشق، کفر است دین یکی واعظان را نصیحت کند @golchine_sher
سرِ گیسوی تو در مشت گره خورده‌ی باد خبر از خانه‌ی ویران‌شده در مه می‌داد من همان نامه‌ی نفرین شده بودم که مرا، بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد .... داس بر ساقه‌ی گندم زدی و بی‌خبری آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد ... هر چه فریاد زدم، کوه جوابم می‌کرد غار در کوه چه باشد؟! دهنی بی فریاد ... داشتم خوابِ شفایی ابدی می‌دیدم که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد .... بغض من گریه شد و راه تماشا را بست از تو جز منظره‌ای تار ندارم در یاد ..... @golchine_sher
در وقت قرار می رسیدی ای کاش با سوت قطار می رسیدی ای کاش بعد از تو در آغوش زمستان ماندم همراه بهار می رسیدی ای کاش @golchine_sher
چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم چیزی به‌غیر تاول دستان مادرم تنها اتاق خلوت رؤیای کودکی… شاهانه بود چادر ارزان مادرم قایم که می‌شدیم کسی کارمان نداشت در چادر گرفته به‌دندان مادرم وقتی که از زمین و زمان خسته می‌شدیم سر می‌گذاشتیم به دامان مادرم اقساط ماهیانه بابای کارگر کم بود در مقابل ایمان مادرم غیر از دعا به حال من و خواهران من چیزی نبود در تب و هذیان مادرم یادش به‌خیر… شانه به موهام می‌کشید قربان گیسوان پریشان مادرم یک سفره پر از برکت پهن کرده‌ام با پول تانخورده قرآن مادرم هرگز قسم به جان عزیزش نخورده‌ام دلتنگ مادرم شده‌ام… جان مادرم کو شانه‌ای که سر بگذارم به‌روی آن حالا که آمده‌ست سر شانه مادرم از روزگار درس فراوان گرفته‌ام اما هنوز طفل دبستان مادرم وقتی که از زمین و زمان خسته می‌شدیم سر می‌گذاشتیم به دامان مادرم @golchine_sher
آه آن روز که دادم به تو آیینه دل از تو این سَنگ دلی ها به گمانم نرسید... @golchine_sher
یکی از همین روزها ما را می بوسد و از خوابِ زندگی                بیدار می کند! @golchine_sher
می‌کند آشفته‌ام، همهمه‌ی خویشتن کاش برون می‌شدم، از همه‌ی خویشتن می‌کشد از هر طرف، چون پر کاهی مرا وسوسه‌ی این و آن، دمدمه‌ی خویشتن پنجه در افکنده‌ام، در دل خونین خویش گرگ‌وش افتاده‌ام، در رمه‌ی خویشتن باده‌ی نابم گهی، زهر هلاهل گهی خود به فغانم از این، ملقمه‌ی خویشتن طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق تا کُندم بی‌خود از، زمزمه‌ی خویشتن مست و خرابم امین، بی‌خبر از بود و هست از که ستانم بگو! مظلمه‌ی خویشتن @golchine_sher
برخیز که آسمان به هوش آمده است آوازه ی گنجشک به گوش آمده است برخیز دو استکان غزل نوش کنیم قوری و سماور به خروش آمده است @golchine_sher
حُمره‌ی مشرقیه را خمره به خمره گشته‌ام نام تو را به خط مِی، روی شفق نوشته‌ام دیو گریخت از دلم، هیچ نمانده مشکلم تا که تو را صدا زدم، آی پری‌فرشته‌ام! خوشه‌ی گوشواره‌ات وسوسه می‌کند مرا شوق گناه را به دل، دانه به دانه کِشته‌ام سرمه‌دوات چشم تو، شوق سیاه‌مشق من واژه به واژه با غزل، اشک تو را سرشته‌ام هر خط سرنوشت من، بسته به سرنوشت تو ای همه سرگذشت من! از همه کس گذشته‌ام کوبه به کوبه، در به در، کوچه به کوچه، سر به سر در زده‌ام، سر زده‌ام، در به در تو گشته‌ام ماضی التزامی‌ام! شاید و باید منی در همه حال با توام، ای همه‌ی گذشته‌ام! @golchine_sher
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک، شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد یک عمر به سودای لبش سوختم و آه روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سرخ رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت مصداق همان وای به حال دگران شد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سراغم را بگیر که دلم برای شنیدنِ صدای تو و شنیدنِ اسمم از زبان تو تنگ شده با من حرف بزن از حالت از روزمرِگی هایت اصلا از خبرهایِ روز بگو اما بگو اما باش... که بدونِ تو، چیزی شبیه زندگی تویِ گلویم گیر می‌کند ...! @golchine_sher
حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم حس خوبیست نفس های تورا لمس کنم آنقدر سیر ببوسم... نکند سیر شوم؟ درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر،شوم باید ابراز کنم نیت رویایم را باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم یک غزل باشم و تا مرز جنونت بکشم پُر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم اولین تار سفید سَرِ من را دیدی حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم @golchine_sher
ای کاش قبل از زنده یاد «زنده باد» می گفتیم! @golchine_sher
یقیناً کفر محض است اندکی تردید در چشمت خدا آبی‌ترین احساس را پاشید در چشمت شراب چشمهایت تاک را از ریشه خشکانده زمین می‌سوزد از بد مستی خورشید در چشمت نگاهت دست نقاش طبیعت را چنان لرزاند که حتی می‌شود رنگ خدا را دید در چشمت خلیج چشمهایت معدن امواج طوفان زاست نفس گیر است شوق صید مروارید در چشمت زمان کی می‌تواند بر سر عقل آورد من را؟! زمین تنگ است و من دیوانه‌ی تبعید در چشمت @golchine_sher
ای آزادی! پرندگان هیچ‌گاه  در قفس لانه نمی‌سازند می‌دانی چرا؟ زیرا که نمی‌خواهند اسارت را برای جوجه‌های خویش به میراث بگذارند... @golchine_sher
هی فکر می‌کنم که چگونه؟ چرا؟ چطور؟ من سال‌هاست گریه نکردم، شما چطور؟ من سال‌هاست عاشق چشمی نبوده‌ام ِ حال نگاه کن من ّ پر ادعا چطور... برگشتم از غرورم و با چشم‌های خیس ساکت نشسته‌ام که ببینم تو را چطور معنا کنم، الهه تلقین به شاعران شیطان که نیستی به گمانم، خدا چطور؟ هی فکر می‌کنم که چه شد عاشقت شدم؟ هی فکر می‌کنم که چرا؟ کی؟ کجا؟ چطور؟ @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
هم صحبت من پس از تو آیینه شود انبار تمام دردها سینه شود تنهایی من پس از تو بغضش ترکید باید که درون من قرنطینه شود @robaiiyat_takbait
صبح آمدنش را به تو پیوند زده خود را به نگاه روشنت بند زده چشمان خودت را نگذاری بر هم خورشید به خاطر تو لبخند زده @golchine_sher
گفتند از نسل بزرگ آسمانی میراث باقی مانده از رنگین کمانی رودی و جاری گشته در رگهای تاریخ جغرافیای عشق را مازندرانی وقتی که می باری نگاهت را به گل ها مثل ستاره ، نازنینی ، مهربانی هر روز از شوق تو سر گرم غزل ها در ژرف نای جان من آتش فشانی با هر نگاه گرم تو خورشید تابان یعنی برایم جلوه ای از کهکشانی فهمیده ای آلوده ی دردم که بی تاب در چشم هایم قهرمان داستانی ای منشاء نور و صداقت ، جان هستی بهتر بگویم خوب من ، صاحب زمانی @golchine_sher
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست که شب همیشه برای به سررسیدن نیست به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد شبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم میان ما دو نفر گفتن و شنیدن نیست نگاه کن به غزالان اهلی چشمم دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست بگیر از لب داغم دو بیت بوسه ی ناب همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست برای من قفس از بازوان خویش بساز که از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست تو آسمان منی، جز پناه آغوشت برای بال و پرم وسعت پریدن نیست @golchine_sher