eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
828 عکس
284 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خون خدا از ارتفاع خون تو رفتیم تا خدا آری خداست با تو و هستی تو با خدا افتاد شور حادثه در بند بند تو برخاست هر رگ تو چو فواره تا خدا ! خون خدا ندیده کسی ، جای حیرت است می خواست راز خویش شود بر ملا خدا ! گودال شد دهان زمین ، باز مانده است تاصبح روز حشر بگوید : خدا ! خدا ! تن را نشانده است به گودال و سر به نی اینگونه برده است تو را از دو جا خدا ! تا لب شود تمام تنت وقت دیدنش مامور کرد سمت تو هر تیغ را خدا ! آغوش را گشودی وگفتی من آمدم دیگر نفس نمانده برایم بیا ! خدا ! *** روی زمین نبود مکانی بلندتر ما را کشاند سمت خود از کربلا خدا ما را چه جای ترس که از ابتدا شدی تو کشتی نجات و خدا نیز ناخدا ! @golchine_sher
میشود اهل محرم شده و پیر نشد تن مجروح تو را دید و زمینگیر نشد حلقه ی سلسله ها چله نشین غم تو میشود همسفرت بود و به زنجیر نشد نامه ها سنگ شدند و همه آیینه شکن می شود آینه در آینه تکثیر نشد نیزه در نیزه به خون نامه نوشتند تو را در کتاب غم تو کیست که تحریر نشد قاری حنجره ی خشک تو ای سوره ی نجم سجده در سجده مگر خنجر و شمشیر نشد از ازل تا به ابد جلوه ی مصباح هدی جزبه نی شرقی آیات تو تقریر نشد ذوالجلالی و الاکرام؛؛عزیزی همه جا جز عدوی تو در این معرکه تحقیر نشد محفل انس به پا گشته و در مکتب عشق غیر قرآن تو در مدرسه تفسیر نشد آنقدر پر شده از حُسن تو حجم ملکوت که به هیچ آینه توصیف تو تصویر نشد دامها هرچه فکندند !!غزال غزلم آهوی چشم تو افتاده به نخجیر نشد میزنی رحل اقامت به سلیمانیِ عشق هدهد روح تو در خاک ؛ زمین گیرنشد صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین @golchine_sher
از سوی‌ زائران‌ تو‌ ای آشنا‌ سلام‌ از‌ تو‌ علیک گفتن‌ و از سمت‌ ما سلام‌ آن‌ کربلا نرفته‌ چه‌ دیده است‌ در جهان‌ خوش‌ آنکه‌ گفت‌:در حرم باصفا‌‌ سلام‌ هر جا‌ که‌ مجلسی‌ ایست‌ به‌ یادت‌‌ به‌ پا‌ حسین آنجاست‌ نغمه‌ های غریب‌ "تو را سلام" کردی‌ مس‌ِ وجود‌ِ جهان‌ را طلای‌ ناب ای‌ کیمیا‌گرِ‌ دلِ‌ از خود رها سلام‌ با‌ قلب های عاشق و شش‌ گوشه‌ می‌دهند از‌ دور؛ عاشقان‌ طرف کربلا سلام جامانده‌ ها همیشه تو را یاد می‌کنند بعد از نمازِ عشق و زیارات‌ِ با سلام‌ ما مردمان غم زده بر دل نهاده ایم‌ آغاز‌ و آخر همه ی روضه ها سلام @golchine_sher
قصه ی سر أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا ﺁﻳﺎ ﮔﻤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻱ ﻛﻪ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻛﻬﻒ ﻭ ﺭﻗﻴﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ؟ [ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻬﻦ ﺩﺷﺖ ﻫﺴﺘﻲ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻛﻬﻒ ﺍﺳﺖ . ]( کهف ٩) در دیاری که منم ،سر ،بَرِپیکر عجب است دادن سر نه عجب ،داشتنِ سر عجب است ما که از روزِ ازل ،خانه خرابیم چه باک خانه‌ای باهمه یِ این در و پیکر عجب است کشته یِ ما به کفِ بادصبا نیست عجب مردنِ ما به دلِ خانه و بستر عجب است برسرِ نیزه چنین خواند به هر جای،حسین غیرِماکی به جهان،قصه یِ دیگرعجب است کاروانی و سرِحضرتِ خورشید،به پیش گرکه زینب نَدَود درپیِ این سرعجب است بر سَرِ خارِ مغیلان، قدمم نیست عجب دلِ من گر نرود در پیِ دلبرعجب است... @golchine_sher
حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا زبان_حال_حضرت_زینب_س این‌ همه‌ راه‌ دویدم‌ ز پی‌ دلدارم به‌ امیدی‌ که‌ در این‌ دشت‌ برادر دارم کاش‌ می‌شد به‌کنار‌ بدنت‌ جان‌ بدهم فکر‌ همراهی‌ با شمر‌ دهد آزارم خیز و نگذار که‌ ما را به‌ اسیری‌ ببرند منکه‌ از راهی‌ بازار شدن‌ بیزارم اسب‌ها! پای‌خود از سینهٔ‌ او بردارید من هم‌ از این‌ تن‌ بی‌سرشده‌ سهمی‌ دارم یک‌ عبا داشتی‌ و خرج‌ علی‌اکبر شد با چه‌ از روی‌ زمین‌، جسم‌ تو را بردارم به‌ وداع‌ من و تو خیره‌ بُود چشم‌ رباب‌ خواندم‌ از طرز‌ نگاهش‌ که‌ منم‌ دل‌ دارم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیا چقدر بی تو کِسِل می‌شود حسین هرکس نمانده با تو خِجِل می‌شود حسین شیرین شده‌ست زندگی ما، به ذکر تو این چای تلخ حاوی هِل می‌شود حسین اثبات می‌کنیم که عشق تو دین ماست در هر کجا مباحث علمی شود حسین هرکس که مانده با تو سرافراز می‌شود هرکس نمانده پای تو وِل می‌شود حسین آه! این چه‌حکمتی‌ست که سنگ سیاه سخت با گریه در عزای تو «دل» می‌شود حسین از زیر پا به روی سر خلق می‌رود خاکی که در عزای تو گِل می‌شود حسین @golchine_sher
باران اشک و حضرت خورشید، در عطش دریای خون و روضه ی جانسوزتر، عطش فریاد تشنه کامی و امیدِ نا امید شطّ وعمود وفرقِ دوتای قمر ،عطش شش ماهه ،آب،حرمله،خون گریه کن غزل تیر رها سه شعبه ،پدر یا پسر !؟،عطش خورشید سرنگون وحرامی ، خدا کند برخیزد از زمین شه خونین جگر، عطش با نیزه، سنگ ،تیروکمان هرچه می رسید همواره میزدند به بغض از پدر ،عطش اصلا چرا زمین وزمان واژگون نشد خنجر، قفا،قساوت جنس بشر، عطش بر روی نیزه رفت سرش، روبروی ظلم سر خم نکرد حضرت خورشیدِ در عطش @golchine_sher
خوش آمدی برادر من قرص آفتاب بر جان خسته این لاله ها بتاب قرآن بخوان صدای تو آرامش دلم آنگاه روی این نی بی انتها بخواب @golchine_sher
امام_حسین علیه السلام روز_عاشورا این عطر خوش از رایحه ی پیرهن توست این شیشه ی بشکسته گمانم که تن توست سجاده ی افتاده به محراب کمان ها باور کنم ای عرش معلا بدن توست؟ در گوش نسیم سحر و باد مخالف تنها خبر کشته و بی سر شدن توست تکثیر شدی در همه ی دشت چنان که امروز تمام تن صحرا وطن توست تقطیع شدی سوره ی والشمس محمد افتاده ای و باد به فکر کفن توست @golchine_sher
نذر قمر بنی هاشم ماه قبیله جلوه ی تابان گرفته بود یک کهکشان ستاره به دامان گرفته بود بر دوش مشک خالی و در چشم خیل اشک زینب برای بدرقه قرآن گرفته بود در کاسه های خالی طفلان عطش وزید در چشم های بدرقه باران گرفته بود حالا فرات مانده و سقا و مشک او موج نگاه علقمه سامان گرفته بود مشکش پرآب کرد، به صحرا شتاب کرد دریا به دوش داشت، عمو جان گرفته بود در راه خیمه گاه امانش نمی دهند بی دست بود و مشک به دندان گرفته بود تیری به مشک خورد عمو از کمر شکست با یک عمود واقعه پایان گرفته بود @golchine_sher
افتاده غزل در دل تاب وتب خانه من هستم وتنهایی وشعر شب خانه آویخته از پنجره مرثیه دمادم دیوار شده نوحه گر مکتب خانه صد قطعه رباعی ست در آشوب سماور کتری شده زنجیر زن موکب خانه انگار شده علقمه دستان پر آبم نوشیده عطش هرنفس از مشرب خانه جوشیده دم محتشم انگار دوباره گل کرده غزل در غزلش برلب خانه با شال سیاه و قلمم روضه فراهم با نوحه در آمیخته هر مطلب خانه سقا و علم مقتل و یک پیکر بی سر تفسیر کند حادثه را زینب خانه ‌ @golchine_sher
یادی کنیم از پدر آیت‌الله بهجت؛ مرحوم کربلایی محمود بهجت فومنی ؛ شاعر شعر معروف و قدیمی : "امشبی‌ را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع" رحمت خدا بر ایشان و فرزند صالح او ... @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
مثل تو هیچکسی موی پریشان نشده است جگرش سوخته از داغ عزیزان نشده ست هرکه را رفت سری مأمن و مأوایی ماند مثل تو هیچکسی بی سروسامان نشده ست کعبه درپرده ی خون است و تو سرمست طواف زائر کوی خدا هیچکس اینسان نشده ست غرق یاقوت شده دامنت ای دشتِ غریب گوهری دریمِ خون این همه غلتان نشده ست این کلیمی که شده چله نشینِ سرنی مثل موسای تو نه ؛موسی عمران نشده ست چشم تو چشم خدا ؛سینه ی تو منزل عشق خانه‌ ایی مثل دلت محکم از ایمان نشده ست آدم از معرکه ی نیزه به معراج رسید بشریت بجز از حلم تو انسان نشده ست لشکری از صف نامردترین ها دیدند مثل تو مرد؛کسی عازم میدان نشده ست سلام بر زینب @golchine_sher
وسعتِ فاجعه را زیر نظر داشت حسین ع از دلِ مردمِ نامرد ، خبر داشت حسین ع گفت : باید بروم کرب و بلا منتظر است همرهِ قافله منظومه قمر داشت حسین ع جان به قربانِ امیری که به هنگامِ نبرد خط شکن شیرِ دلاور ، سه پسر داست حسین ع کی به تاراجِ خزان رفت علی اصغرِ او؟ باغی از غنچه ی بشکفته ثمر داشت حسین ع از شبِ کوفه ی دلگیر و ز پیمان شکنان عزمِ دل کندن و آهنگِ سفر داشت حسین ع بس که زد تیر، عدو بر بدنِ خسرو دین! مثلِ سیمرغ توان گفت که پَر داست حسین ع نی ، فغان کرد ز سوز دل خود وقتی دید بر سرِ نیزه در آن وادیه سر داشت حسین ع جامه ی زخم به تن در وسطِ آتش و خون عاشقانه به خداوند نظر داشت حسین ع در شبِ تیره در آن واقعه ی جانفرسا روی لب ذکرِ دعا تا به سحر داشت ، حسین ع تشنه لب یک تنه در معرکه ی کرب و بلا سمتِ معشوق فقط قصد سفر داشت حسین ع چون که بر پیکر عباس علمدار رسید همچو ( شایق) ز جگر دیده ی تر داشت حسین ع @golchine_sher
شب یلدای زینب را سحر نیست کسی از حال زینب با خبر نیست پرستار غریب کربلا را ؛ پرستاری به غیر از چشمِ تر نیست @golchine_sher
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم بیش از این‌ها از دعای خود توقع داشتم بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد زرد می‌شد مطمئناً کاج اگر می‌کاشتم آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد چند گامی سوی تو بی‌سر قدم برداشتم ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده کاش از آن اول تو را کوچک نمی‌پنداشتم آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه‌ام داشت می‌آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم @golchine_sher
بیا، مرو ز کنارم، بیا که می‌میرم نکن مرا به غریبی رها که می‌میرم توان کشمکشم نیست بی تو با ایام برونم آور از این ماجرا که می‌میرم نه قول همسفری تا همیشه‌ام دادی؟ قرار خویش منه زیر پا که می‌میرم به خاک پای تو سر می‌نهم، دریغ مکن ز چشم‌های من این توتیا که می‌میرم مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من به سوی برکه‌ی آخر شنا که می‌میرم اگر هنوز من آواز آخرین توام بخوان مرا و مخوان جز مرا که می‌میرم برای من که چنینم تو جان متصلی مرا ز خود مکن ای جان جدا که می‌میرم ز چشم‌هایت اگر ناگزیر دل بکنم به مهربانی آن چشم‌ها که می‌میرم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریده عمه جان دیگر اَمانم غريبي می زند بد تازیانم نزن ای طعنه ی شام غریبان نمک بر زخم هایِ خون‌ چکانم @golchine_sher
هر كجا راه حسين است قدم برداريد دفتر شعر مهیاست قلم برداريد يا به عباس علمدار توسل كرده يا اباالفضل بگوييد و علم برداريد صد قدم سوی تو آید به خوش آمد گویی تا پیاده قدمی سمت حرم برداريد حاجتی را که طبیبان ز علاجش ماندند دست ،بر درگه،سلطان کرم بردارید توشه ی جاده ی دیدار حریمش اشک است کفر نعمت شود آنگاه که کم بردارید @golchine_sher
تمام ثانیه‌هایم به انتظار گذشت ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت برای داشتن تو گذشتم از دنیا جوانی‌ام همه پای همین قمار گذشت تمام پنجره‌ها بسته‌اند از آن شب شبی که از سرِ من نقشه‌ی فرار گذشت بدون خنده‌ی تو بزم شاعرانه‌ی من به صرف چای و غزل‌خوانی سه‌تار گذشت به حرمت غم من چشم آسمان ابری‌ست هنوز وانشده غنچه‌ها، بهار گذشت ...! @golchine_sher
گیرم که دل سنگ من از عشق دو نیم است پیوند من و قلب تو از عهد قدیم است شمعی که به پای غم ما سوخت شب و روز در لذت پروانه شدن نیز سهیم است در داغ تو یک لحظه هم از پا ننشستیم چون گرد که یک عمر عزادار نسیم است @golchine_sher
باد دارد روی آتش یک بغل پر می برد روی بال سنگ ها زخم کبوتر می برد می نوردد کوهها را صخره صخره بی امان بی مهابا و شتابان، او مگر سر می برد پر شده خورجین او از نقره و الماس و ماه برکه برکه اشک از این گونه ی تر می‌برد می چکد یاقوت نیلی بر ضمیر خاک‌ها جاده روی رحل خون یاسین وکوثر می برد پرشده آغوش تو از تکه های آفتاب روی خورشید عبایت خاک ،اکبر می برد علقمه لبریز شد از دست های بی صدا مرد دارد روی دل داغِ برادر می برد رفع می شد تشنگی از غنچه ها با جرعه ایی آب دارد رو سیاهی را به محشر می برد می چکد گویی علق از پای رگهای حرا کوه خم شد بسکه اندوه پیمبر می‌برد تب به طوفان میزند در آبیِ چشمان تو موج روی گونه هایت درّ و گوهر می برد @golchine_sher
نوکر شده حک روی جبینم، چه کنم حالا من اگر حرم نبینم، چه کنم با این همه رفت و آمده در روضه من لنگ برات اربعینم، چه کنم @golchine_sher
تو ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻋﺸﻖ من! سرنوﺷﺘﻢ ﺑﻮﺩﯼ، ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻧﻔﺴﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽِ ﺑﯽ‌ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ... @golchine_sher
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد! چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟ بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم خوشا که بوسه سرآغازِ گفت‌وگو باشد سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو می‌شنوم که برخلافِ تو آیینه راست‌گو باشد همین کسی که دل از او بریده‌ای می‌خواست کسی شود که برای تو آرزو باشد @golchine_sher
دل خوشم با غزلی تازه همينم كافی ست تو مرا باز رساندی به يقينم كافی ست قانعم، بيشتر از اين چه بخواهم از تو گاه گاهی كه كنارت بنشينم كافی ست گله ای نيست من و فاصله ها همزاديم گاهی از دور تو را خوب ببينم كافی ست آسمانی! تو در آن گستره خورشيدی كن من همين قدر كه گرم است زمينم كافی ست من همين قدر كه با حال و هوايت گهگاه برگی از باغچه ی شعر بچينم كافی ست فكر كردن به تو يعنی غزلی شورانگيز كه همين شوق مرا، خوب ترينم! كافی ست @golchine_sher