باران اشک و حضرت خورشید، در عطش
دریای خون و روضه ی جانسوزتر، عطش
فریاد تشنه کامی و امیدِ نا امید
شطّ وعمود وفرقِ دوتای قمر ،عطش
شش ماهه ،آب،حرمله،خون گریه کن غزل
تیر رها سه شعبه ،پدر یا پسر !؟،عطش
خورشید سرنگون وحرامی ، خدا کند
برخیزد از زمین شه خونین جگر، عطش
با نیزه، سنگ ،تیروکمان هرچه می رسید
همواره میزدند به بغض از پدر ،عطش
اصلا چرا زمین وزمان واژگون نشد
خنجر، قفا،قساوت جنس بشر، عطش
بر روی نیزه رفت سرش، روبروی ظلم
سر خم نکرد حضرت خورشیدِ در عطش
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#عطش
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
@golchine_sher
خوش آمدی برادر من قرص آفتاب
بر جان خسته این لاله ها بتاب
قرآن بخوان صدای تو آرامش دلم
آنگاه روی این نی بی انتها بخواب
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
@golchine_sher
امام_حسین علیه السلام
روز_عاشورا
این عطر خوش از رایحه ی پیرهن توست
این شیشه ی بشکسته گمانم که تن توست
سجاده ی افتاده به محراب کمان ها
باور کنم ای عرش معلا بدن توست؟
در گوش نسیم سحر و باد مخالف
تنها خبر کشته و بی سر شدن توست
تکثیر شدی در همه ی دشت چنان که
امروز تمام تن صحرا وطن توست
تقطیع شدی سوره ی والشمس محمد
افتاده ای و باد به فکر کفن توست
#علی_الواریان
#عضوکانال
@golchine_sher
نذر قمر بنی هاشم
ماه قبیله جلوه ی تابان گرفته بود
یک کهکشان ستاره به دامان گرفته بود
بر دوش مشک خالی و در چشم خیل اشک
زینب برای بدرقه قرآن گرفته بود
در کاسه های خالی طفلان عطش وزید
در چشم های بدرقه باران گرفته بود
حالا فرات مانده و سقا و مشک او
موج نگاه علقمه سامان گرفته بود
مشکش پرآب کرد، به صحرا شتاب کرد
دریا به دوش داشت، عمو جان گرفته بود
در راه خیمه گاه امانش نمی دهند
بی دست بود و مشک به دندان گرفته بود
تیری به مشک خورد عمو از کمر شکست
با یک عمود واقعه پایان گرفته بود
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
افتاده غزل در دل تاب وتب خانه
من هستم وتنهایی وشعر شب خانه
آویخته از پنجره مرثیه دمادم
دیوار شده نوحه گر مکتب خانه
صد قطعه رباعی ست در آشوب سماور
کتری شده زنجیر زن موکب خانه
انگار شده علقمه دستان پر آبم
نوشیده عطش هرنفس از مشرب خانه
جوشیده دم محتشم انگار دوباره
گل کرده غزل در غزلش برلب خانه
با شال سیاه و قلمم روضه فراهم
با نوحه در آمیخته هر مطلب خانه
سقا و علم مقتل و یک پیکر بی سر
تفسیر کند حادثه را زینب خانه
#فریده_خسروی_لرگانی
#عضوکانال
@golchine_sher
یادی کنیم از پدر آیتالله بهجت؛ مرحوم کربلایی محمود بهجت فومنی ؛ شاعر شعر معروف و قدیمی :
"امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع"
رحمت خدا بر ایشان و فرزند صالح او ...
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
مثل تو هیچکسی موی پریشان نشده است
جگرش سوخته از داغ عزیزان نشده ست
هرکه را رفت سری مأمن و مأوایی ماند
مثل تو هیچکسی بی سروسامان نشده ست
کعبه درپرده ی خون است و تو سرمست طواف
زائر کوی خدا هیچکس اینسان نشده ست
غرق یاقوت شده دامنت ای دشتِ غریب
گوهری دریمِ خون این همه غلتان نشده ست
این کلیمی که شده چله نشینِ سرنی
مثل موسای تو نه ؛موسی عمران نشده ست
چشم تو چشم خدا ؛سینه ی تو منزل عشق
خانه ایی مثل دلت محکم از ایمان نشده ست
آدم از معرکه ی نیزه به معراج رسید
بشریت بجز از حلم تو انسان نشده ست
لشکری از صف نامردترین ها دیدند
مثل تو مرد؛کسی عازم میدان نشده ست
سلام بر زینب
#اکرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
وسعتِ فاجعه را زیر نظر داشت حسین ع
از دلِ مردمِ نامرد ، خبر داشت حسین ع
گفت : باید بروم کرب و بلا منتظر است
همرهِ قافله منظومه قمر داشت حسین ع
جان به قربانِ امیری که به هنگامِ نبرد
خط شکن شیرِ دلاور ، سه پسر داست حسین ع
کی به تاراجِ خزان رفت علی اصغرِ او؟
باغی از غنچه ی بشکفته ثمر داشت حسین ع
از شبِ کوفه ی دلگیر و ز پیمان شکنان
عزمِ دل کندن و آهنگِ سفر داشت حسین ع
بس که زد تیر، عدو بر بدنِ خسرو دین!
مثلِ سیمرغ توان گفت که پَر داست حسین ع
نی ، فغان کرد ز سوز دل خود وقتی دید
بر سرِ نیزه در آن وادیه سر داشت حسین ع
جامه ی زخم به تن در وسطِ آتش و خون
عاشقانه به خداوند نظر داشت حسین ع
در شبِ تیره در آن واقعه ی جانفرسا
روی لب ذکرِ دعا تا به سحر داشت ، حسین ع
تشنه لب یک تنه در معرکه ی کرب و بلا
سمتِ معشوق فقط قصد سفر داشت حسین ع
چون که بر پیکر عباس علمدار رسید
همچو ( شایق) ز جگر دیده ی تر داشت حسین ع
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
شب یلدای زینب را سحر نیست
کسی از حال زینب با خبر نیست
پرستار غریب کربلا را ؛
پرستاری به غیر از چشمِ تر نیست
#شام_غریبان
#یا_زینب_کبری
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم
بیش از اینها از دعای خود توقع داشتم
بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد میشد مطمئناً کاج اگر میکاشتم
آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چند گامی سوی تو بیسر قدم برداشتم
ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمیپنداشتم
آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینهام
داشت میآمد بسوزاند تو را، نگذاشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
بیا، مرو ز کنارم، بیا که میمیرم
نکن مرا به غریبی رها که میمیرم
توان کشمکشم نیست بی تو با ایام
برونم آور از این ماجرا که میمیرم
نه قول همسفری تا همیشهام دادی؟
قرار خویش منه زیر پا که میمیرم
به خاک پای تو سر مینهم، دریغ مکن
ز چشمهای من این توتیا که میمیرم
مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من
به سوی برکهی آخر شنا که میمیرم
اگر هنوز من آواز آخرین توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا که میمیرم
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا که میمیرم
ز چشمهایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشمها که میمیرم
#حسین_منزوی
@golchine_sher
بریده عمه جان دیگر اَمانم
غريبي می زند بد تازیانم
نزن ای طعنه ی شام غریبان
نمک بر زخم هایِ خون چکانم
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#الهی_بالرقیه_عجل_لولیک_الفرج
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
#عضوکانال
@golchine_sher
هر كجا راه حسين است قدم برداريد
دفتر شعر مهیاست قلم برداريد
يا به عباس علمدار توسل كرده
يا اباالفضل بگوييد و علم برداريد
صد قدم سوی تو آید به خوش آمد گویی
تا پیاده قدمی سمت حرم برداريد
حاجتی را که طبیبان ز علاجش ماندند
دست ،بر درگه،سلطان کرم بردارید
توشه ی جاده ی دیدار حریمش اشک است
کفر نعمت شود آنگاه که کم بردارید
#روحالله_راوینیا
#عضوکانال
#امامحسینع
@golchine_sher
تمام ثانیههایم به انتظار گذشت
ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت
برای داشتن تو گذشتم از دنیا
جوانیام همه پای همین قمار گذشت
تمام پنجرهها بستهاند از آن شب
شبی که از سرِ من نقشهی فرار گذشت
بدون خندهی تو بزم شاعرانهی من
به صرف چای و غزلخوانی سهتار گذشت
به حرمت غم من چشم آسمان ابریست
هنوز وانشده غنچهها، بهار گذشت ...!
#نفيسهسادات_موسوی
#عضوکانال
@golchine_sher
گیرم که دل سنگ من از عشق دو نیم است
پیوند من و قلب تو از عهد قدیم است
شمعی که به پای غم ما سوخت شب و روز
در لذت پروانه شدن نیز سهیم است
در داغ تو یک لحظه هم از پا ننشستیم
چون گرد که یک عمر عزادار نسیم است
#محمد_حسن_جمشیدی
@golchine_sher
باد دارد روی آتش یک بغل پر می برد
روی بال سنگ ها زخم کبوتر می برد
می نوردد کوهها را صخره صخره بی امان
بی مهابا و شتابان، او مگر سر می برد
پر شده خورجین او از نقره و الماس و ماه
برکه برکه اشک از این گونه ی تر میبرد
می چکد یاقوت نیلی بر ضمیر خاکها
جاده روی رحل خون یاسین وکوثر
می برد
پرشده آغوش تو از تکه های آفتاب
روی خورشید عبایت خاک ،اکبر
می برد
علقمه لبریز شد از دست های بی صدا
مرد دارد روی دل داغِ برادر می برد
رفع می شد تشنگی از غنچه ها با جرعه ایی
آب دارد رو سیاهی را به محشر می برد
می چکد گویی علق از پای رگهای حرا
کوه خم شد بسکه اندوه پیمبر میبرد
تب به طوفان میزند در آبیِ چشمان تو
موج روی گونه هایت درّ و گوهر می برد
#اکرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
نوکر شده حک روی جبینم، چه کنم
حالا من اگر حرم نبینم، چه کنم
با این همه رفت و آمده در روضه
من لنگ برات اربعینم، چه کنم
#عبدالرحمن_رستمیان_جهرمی
#عضوکانال
@golchine_sher
تو ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻋﺸﻖ من!
سرنوﺷﺘﻢ ﺑﻮﺩﯼ،
ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﻧﻔﺴﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽِ ﺑﯽﺍﻋﺘﺒﺎﺭ...
#عباس_معروفی
@golchine_sher
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!
چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟
بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفتوگو باشد
سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو میشنوم
که برخلافِ تو آیینه راستگو باشد
همین کسی که دل از او بریدهای میخواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد
#علی_مقیمی
@golchine_sher
دل خوشم با غزلی تازه همينم كافی ست
تو مرا باز رساندی به يقينم كافی ست
قانعم، بيشتر از اين چه بخواهم از تو
گاه گاهی كه كنارت بنشينم كافی ست
گله ای نيست من و فاصله ها همزاديم
گاهی از دور تو را خوب ببينم كافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشيدی كن
من همين قدر كه گرم است زمينم كافی ست
من همين قدر كه با حال و هوايت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچينم كافی ست
فكر كردن به تو يعنی غزلی شورانگيز
كه همين شوق مرا، خوب ترينم! كافی ست
#محمد_علی_بهمنی
@golchine_sher
شکر خدا به آب و گلم اعتبار داد
عشق تورا میان دل من قرار داد
غم را نمی خرید کسی قبل تو حسین
این ماتم تو بود که غم را عیار داد
ما را خدا کبوتر جلد تو آفرید
اول اسیر کرد سپس اختیار داد
یخ کرده بود او به زمستان شبیه بود
عشق تو بر حیات هوای بهار داد
در تنگنا قسم به علی اکبرش بده
این نکته را به من پدرم یادگار داد
#محمدحسین_امیری
#عضوکانال
@golchine_sher
خواندم دروغ از چشمهای راستگویت
وقتی که برگشتی نیاوردم به رویت
یک روز و یکشب دست کم در خانهام ماند
آه از تو حتی با وفا تر بود بویت
در خاطراتت سخت غرقم کرد هر شب
یک یادگار ساده قدر تار مویت
غم، شهریاری ساخت از مردی دهاتی
کاری که حالا کرده با من آرزویت
در آن دل دیوانه آن دیوانگی مُرد
حتی اگر یک روز برگردد به سویت
عیب است عاشق باشی و اشکی نریزی
ای چهرهی غمگین من! کو آبرویت؟
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام، تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جستوجوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبهاند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگهدارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب ز عشق که هر کس حکایتی دارد
از این گدازه ی آتشفشانِ در فَوران
خموش باش که با دیگران نمیگویند
رموز تجربه ی وحی را پیامبران
#فاضل_نظری
@golchine_sher
تا آب ،خرابه، سایه ای دید ،گریست
غم خورد ،چهل سال نخندید ،گریست
یک عمر ندای العطش در گوشش
از کرب و بلا هرآنکه پرسید، گریست
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یا_علی_ابن_الحسین_زین_العابدین_علیه_السلام
@golchine_sher
هديهام از تولد، گريه بود
خنديدن را تو به من آموختی
سنگ بودهام، تو كوهم كردی
برف بودهام، تو آبم كردی
آب میشدم، تو خانهی دريا را نشانم دادی
میدانستم گريه چيست،
خنديدن را تو به من هديه كردی...
#شمس_لنگرودی
@golchine_sher
هرکه جز من بود از دیدارمان مأیوس بود
همتم را رود اگر میداشت اقیانوس بود
رد شدی از بین ما دیوانگان و مدتیست
بحثمان این است: آهو بود یا طاووس بود؟
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توست
خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود
عطر گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد
پادشاهی را که در زندان خود محبوس بود
هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق...
خاطرات بیشماری پشت این افسوس بود
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
حضرت_زینب_س_مصائب
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرفهای مرثیهخوانان دروغ بود!
ای کاش این روایت پُرغم، سند نداشت
بر نیزهها نشاندن قرآن دروغ بود
ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز
مانند گرگِ قصهی کنعان دروغ بود!
حیف از شکوفهها و دریغ از بهار... کاش
برجانِ باغ، داغِ زمستان دروغ بود...
#محمدمهدی_سیار
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080