مثل نسیم آهسته اسمم را صدا می کرد
مردی که با من کوه غم را جابجا می کرد
مردی که از بخت بلندم جان پناهش را
چون آسمانی بر سرم هرشب بنا می کرد
یک برکه می خندید و تر می شد نفس هایش
-قویی که در مرداب چشمانم شنا می کرد-
می آمد و پهنای جانم می درخشید از
گرمای یاقوت لبش، لب را که وا می کرد
سر می نهادم بر ستیغ شانه اش با شرم
یک دامنه آغوش را تا دست و پا می کرد
هی با نگاهش توی چشمانم فرو می رفت
هی با صدایش در گلویم کودتا می کرد
سر می برید از آرزوهایم به آسانی
گاهی که دلتنگیش دست از پا خطا می کرد
چون جان شیرین بود جاری در نفسهایم
اما به مرگی هولناکم مبتلا می کرد
او مرد رویاهای دیرین و محالم بود
عاشق اگر می شد خدا داند چها می کرد!
#مرضیه_کرمانیان
#عضوکانال
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨
Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبح آمده صورت تو را ناز کند
در حاشیهی چشم تو پرواز کند
خورشید بهانهای شده تا دنیا
با دیدن تو روز خود آغاز کند
#محمدحسن_محمدی
@golchine_sher
بـاز بــاران مـــیزنـــد بـــر پنجــــــره، یعنـی سلام
بـاز از بــازی،غــــــــزل، از کـــــودکـــــی دارد پیـام
بـاز پـاییــــزست و زلفت مـیشـــود زنجیــــرِ دل
بـاز افتـادم چـو گنجشکی در آغـوشت به دام
بـاز همــدم مـیشــــوم بـا خـاطــــراتت زیــر ابــر
تا ببـارد عشـق، بـر جــانــم،دلــم،چشمم مدام
چتــــر را مـیبنــدم آری، تـا بشـــویــم سینـه را
بشنــــوم آهنـگِ قلبت را دمــــــادم، بــــیکـلـام
همچوآهو میدوی دردشت و من با چشمِ تَر
میزنم هو هو ز عشقت تا شود عمرم تمام
ســرگـذارم بـر لَحَـد، بعـد از پریشـان گـوییام
حـــرمتــی بینــم اگــر قـدری، کنـم از جـا قیـام
بــاز مـیخــــوانــد تــرانـه، بــاز مــیرقصــد نگـار
بــاز بــاران مــیزنــد بــر پنجـــره، یعنـی سلام
#محمدرضا_فتحی
#عضوکانال
@golchine_sher
دلم گرفته بیا بیبهانه گریه کنیم
به یاد خاطرهای عاشقانه گریه کنیم
میان جمع بخندیم از سر اجبار
به حال غربت خود مخفیانه گریه کنیم
زبان مشترک عاشقان اگر اشک است
به جای شعر، به جای ترانه، گریه کنیم
نه دست من به سر زلف او رسید نه تو
بیا رقیب! بیا شانهشانه گریه کنیم
نشستهام به عزای خودم همان بهتر
که بر مزار بدون نشانه گریه کنیم
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
می خواستم غولی باشم
مگر فردا را
بر شانه های من
به تماشا بنشینید
حال
تنهایی من غولی ست
نشسته بر شانه هایم...
#غلامعلی_رضوی
@golchine_sher
ايستاده غزلی دلنگران در چشمت
تویی و ترجمهی شعر جهان در چشمت
میکشاند قلم فرشچیان را مویت
میخرامند دو آهوی جوان در چشمت
اصفهانیست در آن خندهی میناکاری
زندهرودیست پر از شعر روان در چشمت
خاطرت هست که هر شب غزلی جريان داشت
به دلانگیزی تصنیف بنان در چشمت؟
آه از غربت آن کوچه، از آن ساعت سرد
آه از آن غم که فرو ریخت زمان در چشمت
من و آیینه و تنهایی و باران بوديم
تو و تصویر غريب چمدان در چشمت
حال تنهایی من را تو اگر میخواهی
شب بارانزدهام را بتکان در چشمت
#مهدی_صحرایی
#عضوکانال
@golchine_sher
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
هرگز نمی بخشم... دل نامهربانم را
این روح سرکش در ضمیرِ عمق جانم را
هرگز نمی بخشم که از من درد میپاشد!
هر روز میبینم به چشم خود خزانم را
خود خواستم دور از تو باشم بعد تو عمریست
گم کردهام در خود چرا نام و نشانم را؟!
هر لحظه راهی میکنم در گوشهی ظلمت
یک تکه از خورشید و ماهِ آسمانم را
هرگز نمی بخشم خودم را چون که خودخواهی!
عمریست از من میبرد تاب و توانم را
من بیشتر از این دلم در آتش است امروز
بر باد دادم بعد تو عمر گرانم را...
سهم من از این عشق باید سوختن باشد!
پس میدهم بعد از تو اینجا امتحانم را
با گفتن هر شعر... داغ تازه میروید
داغی که میگیرد غزلهای جوانم را
هرگز نمی بخشم خودم را چون که دور از تو
در آتش آهی نشاندم آشیانم را...
دیگر چه فرقی میکند این زندگی وقتی
بعد از تو میبینم به دوش غم جهانم را
#الهه_نودهی
#عضوکانال
@golchine_sher
«در انتظار آمدنت»
مثل درخت و سنگ
در رهگذار باد
در انتظار آمدنت
ایستادهایم
فردا به شهر نور میآیی
از راه روستا
از راه آفتاب
با دشمنان چو موج خروشان
با ما،
به مهربانی یک جویبار نرم
رفتار میکنی
#سلمان_هراتی
#شعر_انتظار
@golchine_sher