باکم از کشته شدن نیست، از آن میترسم
که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود
#شاطرعباس_صبوحی
@golchine_sher
به ضعف و قوّتِ بازوی عشق حیرانم
که کوه میکَند و دل نمیتواند کَند!
#تاثیر_تبریزی
@golchine_sher
با نذر سفره های ابوالفضل خانه ها
من فکر می کنم حرمت بیشتر شده است.....
#میثم_رنجبر
#عضو_کانال
@golchine_sher
شـــاعـــر شـــده ام اوج در اوهــام بگیـــرم
هی رقص کنـــی از تنـــت الهــــام بگیـــرم
شـــاعـر شـــده ام صبــر کنــم بــاد بیــایــد
تــا یــک غـــزل از روســـری ات وام بگیـــرم
هــی جام پس از جام پس از جام بیــــاری
هــی جام پس از جام پس از جام بگیــــرم
آشـــوب شـــوی در دلــــم آشـــوب بیفتـــد
.....آرام شــــــوی در دلـــت آرام بگیـــــــرم
سهمم اگـــر افتـــادن از ایـــن بـــام بیفتــم
سهمم اگــر اوج اسـت از ایــن بــام بگیــرم
سنگـی زدم و پنجــــره ات بــاز...ببخشیــد
پیغــــــام فــــــرستــــــادم پیغـــــام بگیـــرم
شاعر شدم اقرارکنم وصف تو سخت است
شاعر شدم از دسـت تو سرسـام بگیـــرم
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
کجاست آن همه دستان ِخیس بارانی
هوای تازه دم و صبح های ِنورانی
چقدر ماه به دامان شب حواله شد و
زمین ندیده به آغوش ِخود مسلمانی
کجاست پنجره هایی که بوی نان میداد
و چای تازه دم و نعمت فراوانی
خروس خوان به تن کوچه جار میزدعشق
صدای نغمه ی آن دوره گرد تهرانی
هنوز هم که هنوز است خاطراتم را
درون بقچه نگه داشتم به آسانی
دلم تنیده ی آن کوچه تنگها شده است
همان که خاطره اش مو به موست پنهانی
به یاد خاطره هامان نوشتم اینها را...
خوشا به حال تو که شعر هم نمیخوانی!
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
هوای دلم
قصدباریدن دارد
کاش برگردی
تا آرام گیرد
هوای گرفته ام
#افسانه_جویباری
#عضو_کانال
#امام_زمان
@golchine_sher
هم خطر دارد و هم منظره می بینم, عشق؛
اتوبوسی ست که در "گردنه ی حیران" است…!!
#جواد_منفرد
@golchine_sher
چشم اگر اين است و ابرو اين و ناز و عشوه اين
الوداع ای صبر و تقوا الوداع ای عقل و دين...
#كمال_خجندی
@golchine_sher
هرکس که رسید آجر از دل برداشت
لبخند زد و به جای آن داغ گذاشت
انگـار برای بـازی مسخـره اش
دیوار بـه کوتاهی ما عشق، نداشت
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
@golchine_sher
دلی شكسته تراز نای نی لبك دارم
يواش، دست نزن، شيشه ام ترك دارم
چقدر وسوسه در چشم انتظار من است
به بی نظيری آيينه نيز شك دارم
رفيق! بار غريبی به دوش من مانده است
كه احتياج به يك دوست ، يك كمك دارم
صدا زدم كه به من در قبال سكه ی زخم
چه می دهيد!؟ يكی گفت من نمك دارم
من و تو هر دو غريبيم وآشنای سكوت
خوشم به اينكه غمی با تو مشترك دارم
#عليرضا_دهرويه
@golchine_sher
بیتابتر از همیشه، باران شدهام
دلتنگتر از کوچه ی آبان شدهام
پاییزم و چون برگ خزان در بادم
برگرد ببین چگونه ویران شدهام
#بتول_محمدی
#عضو_کانال
@golchine_sher
گوشهگیران زود در دلها تصرف میکنند
بیشتر دل میبرد خالی که در کنج لب است
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
از بس که آرزوی عزیزان به خاک رفت
یک لایه از زمین، همه از جنس آرزوست!
#مجید_سپهوند
@golchine_sher
گذاشت توی پاکتی هزار و یک نشانه را
همین قلم، همین دل و ورق ورق فِسانه را
سرش دوباره شور بود دلش دوباره شعر بود
که آب داد دیدهاش نَفس نَفس جوانه را
برای دَم گرفتنش، برای چشمهای خیس
برای گریه گرچه او نداشت کوه شانه را
قلم گرفت و رخصتی زِ شعر محتشم گرفت
کشید پای دفترش شروع عاشقانه را
چه شورش است این که در میان قلب عالم است
دوباره از حسین گفت و دم زد این ترانه را:
"سلام بر تویی که از تو هیچ دل نمیکنم"
مُعطّر از حسین کرد جای جایِ خانه را...
نوشت عشق و خواند عشق، نوشت کربلا، حسین
گذاشت توی پاکتش هزار و یک نشانه را...
#مهتا_صانعی
#عضو_کانال
#حسین_عزیز_زهرا
@golchine_sher
بر لب جوی نشستم گذرت را دیدم
من به کوتاهی ِ تو عمر گران ، خندیدم
#فاطمه_دستجردی
#عضو_کانال
@golchine_sher
اهل کاشانم..
روزگارم بد نیست ؛
تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی..
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت
دوستانی ، بهتر از آب روان
و خدایی که در این نزدیکی است...
لای این شب بوها
پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب،
روی قانون گیاه ...
#سهراب_سپهری
@golchine_sher
یادش بخیر! پشت مرا ناگهان شکست
آن دوستی که خواست بمیرد برای من
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند
#فاضل_نظری
@golchine_sher
دنیا برای حال دل تنگ ما بس است
ما را زعمرنوح همین یک صبا بس است
عالم بطورحتم ویقین محضر خداست
درمحضرخدای دوعالم خطا بس است
دل جایگاه منقبتِ لطف خلق نیست
وقتی خدا وعطرت وقرآن ما بس است
فصل بهار زندگیت را خزان مکن
جانا اطاعت ازدل پرادّعا بس است
ازهرکسی به سنگ زبان دل شکسته ای
دیگر مگو سخن، سخن ناروا ، بس است
دائم فریب خوردی ازاین نفس کج مرام
دلدادگی به نفسِ نَفَس آشنا بس است
برمرکب هوا توچه با تاخت می روی
فصل سواری ازفرس باد پا بس است
تا غنچه ای شکفته شود ،می رسد خزان
وقتی نمانده تا به خزانت جفا بس است
#علی_اصغر_شکفته
#عضو_کانال
@golchine_sher
ما دشمن واقعی و فرضی داریم
در باغ ، علوفه های هرزی داریم
دیروز تفنگ و خاکریز و جبهه
امروز به شهر ، [[جنگ ارزی]] داریم
#حسین_جعفری
#عضو_کانال
@golchine_sher
اینجا کلمات مات عشق من و توست
توصیفگر صفات عشق من و توست
این گل که ورق میخورد از دست نسیم
دفترچۀ خاطرات عشق من و توست
#محمدرضا_ترکی
@golchine_sher
از خانه بیرون می زنم اما كجا امشب
شاید تو می خواهی مرا در كوچه ها امشب
پشت ستون سایه ها روی درخت شب
می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب
می دانم اری نیستی اما نمی دانم
بیهوده می گردم بدنبالت چرا امشب ؟
هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف
ایكاش می دیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشكن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام كوچه ها را یك نفس هم نیست
شاید كه بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمی آرم تو كه می دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنون من
آخر چگونه سركنم بی ماجرا امشب
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم مسلمان می شد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بی زره آمده در معرکه یک بار دگر
تا خود صبح خطر دور و برش میرقصید
تیغ عریان شده بالای سرش میرقصید
مرد آن است که تا لحظه آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیه ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
جگر شیر نداری سفر عشق مکن
عنکبوت آیهای از معجزه بر سر در دوخت
تاری از رشته ایمان تو محکمتر دوخت
از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر؟!
از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟!
یازده قرن به دل سوختهام میدانی
مُهر وحدت به لبم دوختهام میدانی
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید
من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لبزده خون میخورم و خاموشم
طاقتآوردن این درد نهان آسان نیست
شِقْشقیّه است و سخن گفتن از آن آسان نیست
#سیدحمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
عرض سلام و ادب و احترام خدمت اعضای محترم کانال گلچین شعر!
سپاس از همراهی شما دوستان عزیز! امیدواریم توانسته باشیم با اشعارمان، لحظات نابی را برای شما رقم بزنیم!
به استحضار می رساند، گلچین شعر در نظر دارد با معرفی شاعران گرامی عضو کانال، طرحی نو ارائه دهد و به تبلیغ این عزیزان و آثار هنری شان بپردازد؛ از این رو، خواهشمندیم دوستان شاعری که تمایل دارند، عکس مناسب از خود، نام آثار چاپی و بیوگرافی خود، اعم از سن، تحصیلات، محل تولد و زندگی و هم چنین، موفقیت هایی که تا به امروز در حوزه ی شعر حاصل شده، در چند سطر به ما ارائه دهند.
حداکثر تا دهم همین ماه تحویل دهید
متشکریم از حضور گرم شما در کانال گلچین شعر💐💐💐💐
@golchine_sher