برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
دست های خویش و دامان توام آمد به یاد
#سهیل_محمودی
@golchine_sher
زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟
بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟
گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند
گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟
ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی
پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟
ماه نورانی شب های سیاه عمر من !
ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه ی زهرا! به دادم می رسی؟
باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم
یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟
#رضا_نیکوکار
#امام_رضا
@golchine_sher
ایکاش رسیده بود مهمانی من
گفتم همه درد و رنجت ارزانی من
سخت است که باورم شود رفتن تو
ای همدم روزهای بارانی من
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
صبح است و بخیر بودنش
فقط بستگی به این دارد
که تو یک لیوان چای بریزی
و لبخند بزنی که
به همین سادگی با دست خالی
عشق را در آغوش بگیریم
#امیرمسعود_ضرابی
@golchine_sher
کاش هر صبح به دیدار تو بیدار شدن
تو دوا باشی و با عشق تو بیمار شدن
با تو بودن همه عمر نفس در نفسات
سر به گیسوی تو از عطر تو سرشار شدن
مثل برگ گل سرخ و لب خورشید بهار
سیر از طعم خوش بوسه دیدار شدن
حُسن آن نیست که آن کودک کنعانی داشت
حُسن را چشم تو بایست خریدار شدن
تو اگر باغچه را نیم نگاهی بکنی
گل بابونه ندارد غم بی بار شدن…
#کریم_سهرابی
@golchine_sher
ملامت میکنندم دوستان در عشق و حق دارند
تو بیزار از منی، اما مگر من دست بردارم؟
#فاضل_نظری
@golchine_sher
چون پرسم از پناهی،
پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت،
از هر جواب خوشتر
#حسین_منزوی
@golchine_sher
ای آرزوی اولین گام ِ رسیدن
بر جادههای بیسرانجام ِ رسیدن
کی میشود روشن به رویت چشم من، کی؟
وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟
دل در خیال رفتن و من فکر ماندن
او پختهی راه است و من خام ِ رسیدن
بر خامیام نام ِ تمامی میگذارم
بر رخوت درماندگی نام ِ رسیدن
هرچه دویدم جاده از من پیشتر بود
پیچیده در راه است ابهام ِ رسیدن
از آن کبوترهای بیپروا که رفتند
یک مشت پر جا مانده بر بام ِ رسیدن
ای کالِ دور از دسترس! ای شعر تازه!
میچینمت اما به هنگام ِ رسیدن
#قیصر_امینپور
@golchine_sher
بزن باران که وقت راستی معیار خواهی شد
الف قدی که از اندوه ما سرشار خواهی شد
بزن باران بزن، امشب عصای دست ما هستی
عصا هستی، ولی با حق نباشی مار خواهی شد
بگو از قهرمانان در فرود خط به خط خویش
وگرنه جای لبها، صاحب منقار خواهی شد
لباس سبز سربازی به تن کن ای درخت، امشب
وگرنه صبح در میدان حسرت دار خواهی شد
شب از لالایی اره به دستان، خواب اگر رفتی
سحر ماهیتت هیزم که شد، بیدار خواهی شد
به رستم گفتم از «خان»بازیات برگرد، با این کار
اگر در این میان «سالار» نه، «سردار» خواهی شد
و میدانستی ای ققنوس! وقت اوج پرواز است
به خود گفتی که توی شعله معنادار خواهی شد!
چه تابوتی است این تابوت! نه، تخت سلیمانی است
برای پر زدن، تا نسلها معیار خواهی شد!
تو رستم نیستی، سهراب هم... –طوری که میگویند–
ولی در قالب اسطورهها تکرار خواهی شد!
#علیرضا_دهرویه
#عضو_کانال
#حاج_قاسم_سلیمانی
@golchine_sher
هرگز شب را باور نکردم
چرا که
در فراسوهای دهلیزش
به امید دریچه ای
دل بسته بودم.
#احمد_شاملو
@golchine_sher
مرا با چشمانت عاشق نشو،
چه بسا از من زیباتری بیابی؛
مرا با قلبت عاشق شو
که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند...
#نزار_قبانی
@golchine_sher
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
#فاضل_نظری
@golchine_sher
ابرِ بهار اينهمه بخشندگى نداشت
شد آشناىِ چشمِ من و وام از او گرفت
#سيمين_بهبهانى
@golchine_sher
چقدر حرف برای تو دارم و هر بار
در آب و تاب تماشا توان گفتن نیست
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
مجبور شدم دروغ بنویسم عشق
مجبور به جای دوغ بنویسم عشق
از شدت بی کسی دلم باخود گفت
در خلوت این شلوغ بنویسم عشق
#مریم_بسحاق
#عضوکانال
@golchine_sher
و چه زیباست
قلبی پیدا کنی که عاشقت باشد
بی آنکه چیزی از تو بخواهد
مگر حال خوبت را.
#سهراب_پاکزاد
@golchine_sher
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
از حسرتِ دهانش آمد به تنگ جانم
خود کامِ تنگدستان کی زان دهن برآید
گویند ذکرِ خیرش در خیلِ عشقبازان
هر جا که نامِ حافظ در انجمن برآید
#حافظ
@golchine_sher
دیوانه ی از عشق سرودن هستم
در حسرت از تو دل ربودن هستم
یک لحظه نبودنت هزاران سال است
مشتاق همیشه با تو بودن هستم
#صامره_حبیبی
#عضوکانال
@golchine_sher
من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من
اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه
من خنده زنم بر غم ، غم خنده کند بر من
اینجاست که میخندد بیگانه به دیوانه
من خنده کنم بر عقل او خنده کند بر من
اینجاست که میخندد ویرانه به دیوانه
من خنده کنم بر تو ، تو خنده کنی بر من
اینجاست که میخندیم هر دو چو دو دیوانه
من خنده کنم بر او ، او خنده کند بر من
دیگر به چه میخندم دل رفت از این خانه...!!!
#وحشی_بافقی
@golchine_sher
گفتم نرو ، بمان ، قسم ات مىدهم ولى
تنها به روى حرف خودش پا فِشُرد و رفت
#حسين_زحمتكش
@golchine_sher
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال من خوب است اما با تو بهتر میشوم
آخ... تا میبینمت یک جور دیگر میشوم
با تو حس شعر در من بیشتر گل میکند
یاسم و باران که میبارد معطر میشوم
در لباس آبی از من بیشتر دل میبری
آسمان وقتی که میپوشی کبوتر میشوم
آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو
میتوانم مایهی ـ گهگاهـ دلگرمی شوم
میل، میل توست، امّا بی تو باور کن که من
در هجوم بادهای سخت، پرپر میشوم
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
این روزها چه قدر هوای تو می کنم
حتی غروب، گریه برای تو می کنم
گاهی کنار پنجره ام می نشینم و
چشمی میان کوچه، رهای تو می کنم
خیره به کوچه می شوم اما تو نیستی
یاد تو، یاد مهر و وفای تو می کنم
خود نامه ای برای خودم می نویسم و
آن را همیشه پست به جای تو می کنم
وقتی که نامه می رسد از سوی من به من
می خوانم و دوباره هوای تو می کنم
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
هر چه بیشتر میبینمت
احتیاجم به دیدنت بیشتر میشود!
مثل خون در رگهای من...
#احمد_شاملو
@golchine_sher