eitaa logo
گلچین شعر
14.1هزار دنبال‌کننده
773 عکس
268 ویدیو
11 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود دست های خویش و دامان توام آمد به یاد @golchine_sher
زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟ بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟ گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟ از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟ ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟ ماه نورانی شب های سیاه عمر من ! ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟ من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام هشتمین دردانه ی زهرا! به دادم می رسی؟ باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟ @golchine_sher
ایکاش رسیده بود مهمانی من گفتم همه درد و رنجت ارزانی من سخت است که باورم شود رفتن تو ای همدم روزهای بارانی من @golchine_sher
صبح است و بخیر بودنش فقط بستگی به این دارد که تو یک لیوان چای بریزی و لبخند بزنی که به همین سادگی با دست خالی عشق را در آغوش بگیریم @golchine_sher
کاش هر صبح به دیدار تو بیدار شدن تو دوا باشی و با عشق تو بیمار شدن با تو بودن همه عمر نفس در نفس‌ات سر به گیسوی تو از عطر تو سرشار شدن مثل برگ گل سرخ و لب خورشید بهار سیر از طعم خوش بوسه دیدار شدن حُسن آن نیست که آن کودک کنعانی داشت حُسن را چشم تو بایست خریدار شدن تو اگر باغچه را نیم نگاهی بکنی گل بابونه ندارد غم بی بار شدن… @golchine_sher
و گفت: روزی عشاق با خداوند است! @golchine_sher
ملامت میکنندم دوستان در عشق و حق دارند تو بیزار از منی، اما مگر من دست بردارم؟ @golchine_sher
چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیه گاهی آغوش مهربانت، از هر جواب خوش‌تر @golchine_sher
ای آرزوی اولین گام ِ رسیدن بر جاده‌های بی‌سرانجام ِ رسیدن کی می‌شود روشن به رویت چشم من، کی؟ وقتِ گل نی بود هنگام ِ رسیدن؟ دل در خیال رفتن و من فکر ماندن او پخته‌ی راه است و من خام ِ رسیدن بر خامی‌ام نام ِ تمامی می‌گذارم بر رخوت درماندگی نام ِ رسیدن هرچه دویدم جاده از من پیش‌تر بود پیچیده در راه است ابهام ِ رسیدن از آن کبوترهای بی‌پروا که رفتند یک مشت پر جا مانده بر بام ِ رسیدن ای کالِ دور از دسترس! ای شعر تازه! می‌چینمت اما به هنگام ِ رسیدن @golchine_sher
بزن باران که وقت راستی معیار خواهی شد الف قدی که از اندوه‌ ما سرشار خواهی شد بزن باران بزن، امشب عصای دست ما هستی عصا هستی، ولی با حق نباشی مار خواهی شد بگو از قهرمانان در فرود خط به خط خویش وگرنه جای لب‌ها، صاحب منقار خواهی شد لباس سبز سربازی به تن کن ای درخت، امشب وگرنه صبح در میدان حسرت دار خواهی شد شب از لالایی اره به دستان، خواب اگر رفتی سحر ماهیتت هیزم که شد، بیدار خواهی شد به رستم گفتم از «خان»بازی‌ات برگرد، با این کار اگر در این میان «سالار» نه، «سردار» خواهی شد و می‌دانستی ای ققنوس! وقت اوج پرواز ا‌ست به خود گفتی که توی شعله معنادار خواهی شد! چه تابوتی است این تابوت! نه، تخت سلیمانی‌ است برای پر زدن، تا نسل‌ها معیار خواهی شد! تو رستم نیستی، سهراب هم... –طوری که می‌گویند– ولی در قالب اسطوره‌ها تکرار خواهی شد! @golchine_sher
هرگز شب را باور نکردم چرا که در فراسوهای دهلیزش به امید دریچه ای دل بسته بودم. @golchine_sher
مرا با چشمانت عاشق نشو، چه بسا از من زیباتری بیابی؛ مرا با قلبت عاشق شو که قلب ها هرگز مشابه هم نیستند... @golchine_sher
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است من ساخته از خاک کویرم که بمیرم خاموش مکن آتش افروخته ام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم @golchine_sher
ابرِ بهار اينهمه بخشندگى نداشت شد آشناىِ چشمِ من و وام از او گرفت @golchine_sher
چقدر حرف برای تو دارم و هر بار در آب و تاب تماشا توان گفتن نیست @golchine_sher
مجبور شدم دروغ بنویسم عشق مجبور به جای دوغ بنویسم عشق از شدت بی کسی دلم باخود گفت در خلوت این شلوغ بنویسم عشق @golchine_sher
و چه زیباست قلبی پیدا کنی که عاشقت باشد بی‌ آنکه چیزی از تو بخواهد مگر حال خوبت را. @golchine_sher
دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید بنمای رخ که خَلقی والِه شَوَند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید از حسرتِ دهانش آمد به تنگ جانم خود کامِ تنگدستان کی زان دهن برآید گویند ذکرِ خیرش در خیلِ عشقبازان هر جا که نامِ حافظ در انجمن برآید @golchine_sher
دیوانه ی از عشق سرودن هستم در حسرت از تو دل ربودن هستم یک لحظه نبودنت هزاران سال است مشتاق همیشه با تو بودن هستم @golchine_sher
من خنده زنم بر دل ، دل خنده زند بر من  اینجاست که میخندد دیوانه به دیوانه  من خنده زنم بر غم ، غم خنده کند بر من  اینجاست که میخندد بیگانه به دیوانه  من خنده کنم بر عقل او خنده کند بر من  اینجاست که میخندد ویرانه به دیوانه  من خنده کنم بر تو ، تو خنده کنی بر من  اینجاست که میخندیم هر دو چو دو دیوانه  من خنده کنم بر او ، او خنده کند بر من  دیگر به چه میخندم دل رفت از این خانه...!!!   @golchine_sher
گفتم نرو ، بمان ، قسم‌ ات مى‌دهم ولى تنها به روى حرف خودش پا فِشُرد و رفت @golchine_sher
حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم‌ آخ‌... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم‌ با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم‌ در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری‌ آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم‌ آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو می‌توانم مایه‌ی ـ گهگاه‌ـ دلگرمی شوم‌ میل‌، میل توست‌، امّا بی تو باور کن که من‌ در هجوم بادهای سخت‌، پرپر می‌شوم @golchine_sher
این روزها چه قدر هوای تو می کنم حتی غروب، گریه برای تو می کنم گاهی کنار پنجره ام می نشینم و چشمی میان کوچه، رهای تو می کنم خیره به کوچه می شوم اما تو نیستی یاد تو، یاد مهر و وفای تو می کنم خود نامه ای برای خودم می نویسم و آن را همیشه پست به جای تو می کنم وقتی که نامه می رسد از سوی من به من می خوانم و دوباره هوای تو می کنم   @golchine_sher
هر چه بیشتر می‌بینمت احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود! مثل خون در رگهای من... @golchine_sher