eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.4هزار دنبال‌کننده
228 عکس
138 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلهامونو روانه کنیم بریم ببینیم مدینه چه خبره،،، ” ساعت های آخر عمر امام صادق هست” دوباره یکی از گلهای زهرا رو پرپر می کنن،اما الان اگه مدینه باشی،کنار بقیع خبری نیست،،،” هیچ کسی تو مدینه لباس عزا به تن نکرده،،،” آخه این بچه های فاطمه غربت و از مادر به ارث بردن غروب سرخ نگاهش، به رنگ ماتم بود غریب شهر خودش نه،غریب عالم بود چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت شعرا و روضه خوان ها رو که دعوت می کرد،انقده برا ابی عبدالله گریه میکرد،این بکاء بر سیدالشهدا رو ما از مدرسه ی امام صادق به عنوان جلسات و هیئات به ارث داریم چقدر روضه ی کرببلا به پا میداشت به روی سر در خانه همیشه پرچم بود اگر چه زخم جگر تازه میشد اما باز برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود فرمود گریه ی بر جد غریب ما ابی عبدالله،یه فرح و نشاطی تو دل گریه کن به ارث میزاره،که تا قیامت این شادمانی از دلش بیرون نمیره،،، همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم پر از تلاطم اشک و مصیبت و غم بود شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت خونشو مثل مادرش فاطمه آتش زدن،آتش به درون خانه سرایت کرد،از این حجره به آن حجره،چقدر اهل و عیال حضرت ترسیدن،اومد مثل مادر وسط آتش ایستاد چقدر شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت شکسته قامت و آشفته حال و در هم بود وسط آتش ایستاد فرمود: ان ابن ابراهیم خلیل الله(این یه مصیبت،،،) شتاب مرکــب و پای برهنـه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود اگه یه وقت جوان رشیدالقامتی باشه،دنبال مرکب بدواننش،پابه پای مرکب حرکت میکنه،اما خدا نکنه اینی که پشت مرکب دارن میدوننش یه پیرمرد باشه،مثل امام صادق یا یه بچه ی سه چهار ساله باشه،مثل بچه های ابی عبدالله،،،” شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا میان کوچه زمین خوردنش مسلم بود کبود زخم طناب و اسارت و غربت چقدر در نظرش کـــربلا مجسم بود عجب مصیبت هایی،دونه دونشو یا یاد مدینه می کرد یا یاد کربلا می افتاد خلاصه لحظه ی آخر زمان تدفینش بساط غسل و بساط کفن فراهم بود در آن زمان به خدا هر دلی پریشان شـهیـد بی کفـــن وادی محـــرم بود به زخم پیکر گل بوریا نمی پیچید اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود،،، چندین هزار نفر امروز برا دفنش تو مدینه اومدن” با چه عزت و احترامی دفنش کردن، (درستشم همینه) فرزند پیغمبر احترام داره؛بچه ی فاطمه محترمه؛اینجا چهارهزار نفر برا تشییع جنازه ی عزیز زهرا اومدن،کربلا هم سی هزار نفر اومده بودن،آخ بمیرم،،، ” عوض گل باران این بدن،چه کردن؟!! فقط یه جمله و زیارتو شروع کنم،کاری کردن که حتی خواهرش بدن برادر رو نشناخت،گفت داداش: ته گودال فقط پیکر تو مانده و من همه رفتن،فقط مادر تو مانده و من حسین،،، کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا)👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• ─┅•═══᪥𑁍᪥═══•┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرحوم شیخ عباس قمی نقل می کند: علیه السلام غلامی داشت، وظیفه اش این بود که مرکب امام را نگه می داشت. البته بعضی افراد هم خودشان می آمدند، مثل کسانی که می روند حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام التماس می کنند خادم و خدمتگذار باشند. در آن زمان هم افرادی بودند که از در خانه ی اهل بیت نمی رفتند، با اصرار می ماندند تا خدمتگذاری اهل بیت را بکنند. مرحوم شیخ عباس قمی در منازل الاخرة می فرماید: این غلام ، مرکب امام را نگه می داشت. چندین نفر از خراسانی ها مدینه آمدند؛ آن کسانی که وضع شان خوب بود. یکی از آن ها به این غلام گفت:می آیی یک معامله با هم بکنیم؟ من در خراسان باغ و خانه و امکاناتی دارم، همه را به نام تو می کنم این کار را به من بده تا به جای تو خدمتکار امام صادق بشوم. همه ی آن پول ها و امکاناتی را که جمع کرده ام برای تو باشد. غلام در فکر رفت، این کار ممکن و ساده ای به نظر می رسد اما در مقابل، آن همه پول و امکانات بدست می آورم. گفت: باشد، این کار مال شما و آن پول ها مال من. من فقط خدمت امام بروم اجازه بگیرم و برگردم.غلام خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرضه داشت: اگر کسی بخواهد به من نیکی برساند ایا شما مانع می شوید؟ فرمود: نه، برای چه مانع بشوم؟ شیوه و روش ما احسان است. امام فرمود: کجا می خواهی بروی؟ عرضه داشت: یا بن رسول الله، چنین پیشنهادی کرده اند که این خدمتگزاری را بدهم و در مقابل، ثروتش را به من بدهد. امام فرمود: خودت می دانی، اشکال ندارد. خدمتگزار راه افتاد که برود، آقا صدایش زد، فرمود: یک چیزی به تو بگویم بعد برو. فردای قیامت پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در هاله ای از نور خدا وارد صحرای محشر می شود، در پرتو نور رسول خدا، امیرالمؤمنین کنارش قرار می گیرد، و در پرتو نور امیرالمؤمنین، فرزندانش قرار می گیرند، و در مرتبه سوم و چهارم در پرتو نور ما شیعیان و محبان و علاقه مندان ما قرار می گیرند. و در دنیا هر کس که به ما نزدیک تر است نورانیت بیشتری دارد. حالا برو. خدمتگزار ایستاد. گفت: با این حرفی که شما زدید و با این مطلبی که شما فرمودید کجا بروم؟ اکنون خراسانی ها منتظرند که این غلام برگردد. غلام آمد و گفت: پشیمان شدم. آقایم را رها نمی کنم. من از در خانه ی امام صادق نمی روم. آن شخص خراسانی گفت: این هزار دینار پول پاداش تو. من می دانستم اگر تو بروی و برگردی به این سادگی این جایگاه را به من تحویل نمی دهی، اما خوشا به حالت که تو خدمتگزار امام صادق هستی. افتخار ما این است که یک عمر در ولادت و وفات شان در کنار اهل بیت و در ارتباط با اهل بیت هستیم. امام صادق فرمود: در پرتو نور ما وارد صحرای محشر خواهید شد. چقدر این غلام فهمیده عمل کرد!(1) چه کردی منصور با امام صادق ؟ مفضل بن عمر می گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه و مدینه «حسن بن زید» پیام داد: خانه ی جعفربن محمد، امام صادق را بسوزان. او این دستور را اجرا کرد و خانه ی امام صادق را سوزاند. همین که اتش به راهروی خانه ی امام صادق سرایت کرد، امام صادق بیرون آمد و میان آتش گام بر می داشت و می فرمود: أنا ابن أعراق الثّری، انا ابن ابراهیم خلیل الله؛(2) منم فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریشه در اطراف زمین پراکنده اند. منم فرزند ابراهیم خلیل الله که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد. از همین جا دل هایمان را روانه کینم قبرستان بقیع، برای غربت و مظلومیت ائمه ی بقیع اشک بریزیم مخصوصا برای امام صادق. سلامی خدمت آقا امام صادق عرضه کنیم: السّلام علیم یا اباعبدالله یا جعفربن محمد؛ منصور دستور داد نیمه ی شب به خانه ی امام صادق ریختند. امام صادق را با سر برهنه و بدون رو پوش به حضور امام آوردند. منصور با کمال جسارت و خشونت به آن حضرت گفت: ای جعفر! با این سن و سال آیا شرم نمی کنی که خواهان ریاست هستی و می خواهی بین مسلمانان فتنه و آشوب به پا کنی؟ شمشیرش را از غلاف بیرون کشید، تا گردن امام را بزند. نا گاه رسول خدا را در برابر خود دید، شمشیر را در غلاف گذاشت. برای بار دوم همین کار را کرد و باز رسول خدا را در برابر خود دید. برای بار سوم نیز تکرار شد، باز رسول خدا را در برابر خود دید. سر انجام از قتل امام منصرف گردید.(3) یا رسول الله یک شمشیر برهنه دیدی و طاقت نیاوردی. اما در کربلا زینب بالای تل آمد، دید شمشیر ها بالا می روند، همه در یک محل فرود می آیند. غبار بلند شد. زینب، حسین را نمی بیند. نتوانست تحمل کند دست هایش را بر سر گذاشت، صدا زد: وا محمّداه، وا علیّاه، وا اماماه، وا حسیناه. 1- منازل الآخره، ص83، چاپ اول، 1385، انتشارات منشوروحی. 2- کافی، ج1، ص437؛ بحارالانوار، ج47، ص136؛ المناقب، ج4، ص236. 3- منتهی الآمال، ص856-855؛ سوگنامه آل محمد. 📗منبع :روضه های استاد رفیعی،ص 60. http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قطره ای از دریا؛ 📍قرآن پاسخ می دهد: چگونه قضاوت کنیم؟ مسلمانان که در احد هفتاد کشته دادند و شکست خوردند، از پیامبر می‏ پرسیدند: چرا ما شکست خوردیم؟ خداوند خطاب به پیامبرش می‏ فرماید که به آنها بگو: شما دو برابر این تعداد را در سال قبل، در جنگ بدر، به دشمن ضربه وارد کردید. شما از آنها هفتاد کشته و هفتاد اسیر گرفتید، به علاوه شکست امسال به خاطر تفرقه و سستی و اطاعت نکردن خودتان از فرماندهی بوده است. أَ وَ لَمَّا أَصابَتْکُمْ مُصیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ أَنَّی هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ آیا چون مصیبتی (در جنگ اُحد) به شما رسید که دو برابرش را (در جنگ بدر) به آنها (دشمن) وارد ساخته بودید، گفتند: این مصیبت از کجاست؟ (و چرا به ما رسید؟) بگو: آن از سوی خودتان است. قطعاً خداوند بر هر کاری تواناست. ها مسلمانان که در احد هفتاد کشته دادند و شکست خوردند، از پیامبر می‏ پرسیدند: چرا ما شکست خوردیم؟ خداوند خطاب به پیامبرش می ‏فرماید که به آنها بگو: شما دو برابر این تعداد را در سال قبل، در جنگ بدر، به دشمن ضربه وارد کردید. شما از آنها هفتاد کشته و هفتاد اسیر گرفتید، به علاوه شکست امسال به خاطر تفرقه و سستی و اطاعت نکردن خودتان از فرماندهی بوده است. ها ۱- هنگام قضاوت، تلخی ‏ها و شیرینی‏ ها را با هم در نظر بگیرید. تنها شکست اُحد را نبینید، پیروزی بدر را هم یاد کنید. «قد اصبتم مثلَیها» ۲- در جستجوی عوامل شکست، ابتدا به سراغ عوامل درونی و روحی و فکری خود بروید، سپس عوامل دیگر را پیگیری کنید. «قل هو من عند انفسکم» ۳- خداوند بر هر چیزی قادر است، ولی ما باید شرایط لازم و لیاقت بهره‏ برداری را به دست آوریم. «هو من عند انفسکم... ان اللَّه علی کل شی قدیر» ۴- گمان نکنید که تنها مسلمان بودن برای پیروزی کافی است، تا در هر شکستی کلمه‏ «چرا و چطور» را بکار ببرید، بلکه علاوه بر ایمان، رعایت اصول و قوانین نظامی و سنّت‏ های الهی لازم است. «قلتم اَنّی هذا قل هو من عند انفسکم» حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی_تفسیر نور آیه ۱۶۵ سوره مبارکه آل عمران ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کاری نکنیم که روضه ها به تمسخر گرفته شود، روضه بی سند نخوانیم فقط برای اینکه از مستمع اشک بگیریم تلنگرهایی واجب به کلام:استادحاج غلامرضا سازگار ─┅═𑁍᪥𑁍᪥𑁍═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نام خدا 🔰 امام جعفر صادق(ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول که مقارن است با روز ولادت حضرت رسول(ص) و یا غرّه رجب سال ۸۰ هجری، معروف به سال قحطی، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینی[۱]و شهید، ولادت آن‌حضرت در سال ۸۳ هجری اتفاق افتاده است. لکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح تر می داند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع برای ما نقل کرده، روایت نخست، سال ۸۰ هجری، صحیح است[۲]؛ ولی بعض مورّخان و تذکره نویسان ولادت ایشان را در سال هشتاد هجری قمری نوشته‌اند.[۳] پدر بزرگوار حضرت صادق (ع)، امام محمدباقر (ع) فرزند حضرت زین العابدین (ع) امام چهارم شیعیان می باشد. مادر آن حضرت، اُمّ فَروِه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است. امام صادق (ع) درباره مادر خود فرمود: «مادر من، از کسانی است که ایمان آورد و تقوای الهی پیشه ساخت و کار نیک انجام داد، و خدا نیکوکاران را دوست می دارد». امام صادق (ع) در دامن رسالت و مرکز وحی تولد یافت و رشد کرد و بخشی از دوران زندگی خود را تحت توجهات و عنایات جدّ خود، امام زین العابدین (ع) و نیز پدر بزرگوار خویش، امام باقر (ع) سپری کرد..[۴] مدت زندگانی حضرتش نیز شصت و پنج سال بوده است.[۵] «دوران کودکی و نوجوانی امام صادق علیه السلام» حضرت صادق تا سن ۱۲ سالگی معاصر جد گرامی‌اش حضرت سجاد (ع) بود و مسلماً تربیت اولیه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام (ع) از خرمن دانش جدش خوشه چینی کرده است. پس از رحلت امام چهارم مدت ۱۹ سال نیز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر (ع) زندگی کرد و با این ترتیب ۳۱ سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند، و از مبدأ فیض کسب نور می‌نمودند گذرانید؛ بنابراین صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را دارا می‌باشد، بهره مندی از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی و ذکاوت بسیار، به حد کمال علم و ادب رسید و در عصر خود بزرگ‌ترین قهرمان علم و دانش گردید.[۶] *«ازدواج امام صادق علیه السلام»* عکاشه بن محصن گوید: روزی خدمت امام باقر(ع) عرض کردم: چرا برای اباعبداللّه[۷] همسر نمی گیرید؟ زمانش فرا رسیده است. جلوی امام کیسه ای سربسته و مهر زده قرار داشت. امام فرمود: به زودی برده فروشی از اهالی بربر به اینجا رسیده، در منزل میمون ساکن می شود. با این کیسه پول از او کنیزی خریداری می کنیم مدتی از این جریان گذشت. روزی خدمت امام باقر(ع) رسیدم. امام فرمود: آیا می خواهید در مورد آن برده فروش که ماجرایش را برای شما ذکر کردم، سخن بگویم؟ او اکنون آمده است. بروید و با این کیسۀ پول از او کنیزی بخرید. عکاشه گوید: ما پیش برده فروش رفتیم. برده فروش گفت: هر چه داشتم، فروخته ام مگر دو کنیز که یکی، از دیگری بهتر است. گفتیم: آنان را بیاور تا ببینیم. او آنها را آورد، ما گفتیم: آن کنیز بهتر را به چه قیمتی می فروشی؟ گفت: به هفتاد دینار. گفتیم: به ما خوبی کرده از قیمتش کم کن. گفت: کمتر از هفتاد دینار نمی دهم. گفتیم: در مقابل پولی که در این کیسه است و ما نمی دانیم چقدر می باشد، می خریم. پیرمردی که کنار او بود، گفت: مهر کیسه را بگشایید و پولها را بشمارید. برده فروش گفت: این کار را نکنید! چون اگر یک حبه[۸] هم از هفتاد دینار کمتر باشد، نمی فروشم. پیرمرد گفت: بگشایید و بشمارید. ما کیسه را گشوده و دینارها را شمردیم. با کمال تعجب دیدیم هفتاد دینار است، نه کمتر و نه بیشتر. کنیز را خریده و به محضر امام باقر(ع) مشرف شدیم. امام صادق(ع) هم نزد ایشان ایستاده بود. ماجرا را عرض کردیم، امام شکر الهی را به جا آورد و به آن کنیز فرمود: نامت چیست؟ گفت: حمیده. امام فرمود: «حمیده فی الدنیا محموده فی الاخره»؛ در دنیا پسندیده و در آخرت ستایش شده ای. بگو ببینم دوشیزه ای یا بیوه؟ گفت: دوشیزه … امام باقر(ع) به امام صادق(ع) فرمود: جعفر، او را برای خود بپذیر.[۹] «فرزندان امام صادق علیه السلام» آن حضرت ده فرزند داشت. هفت پسر و سه دختر. برخى فرزندان آن حضرت را یازده تن ذکر کرده‏اند که هفت نفر از آنان پسر و باقى دختر بوده‏اند. نام فرزندان آن حضرت چنین بوده است: اسماعیل اعرج که او را اسماعیل امین نیز خوانده‏اند، عبد الله، ام فروه، وى همان کسى است که با پسر عموى خود که همراه با زید بن على قیام کرده بود ازدواج کرد. شیخ مفید گوید: مادر آنان فاطمه، دختر حسین بن على بن حسین بن على بن ابى طالب بوده است. عبد العزیز بن اخضر جنابذى گوید: مادر آنان فاطمه، دختر حسین اثرم بن حسن بن على بن ابى طالب نام داشته است. فرزندان دیگر آن امام (ع) عبارت بودند از: امام موسى کاظم، محمد دیباج و اسحاق و فاطمه کبرى
، که از کنیزى به نام حمیده بربریه، زاده شده بودند. عبد العزیز بن اخضر جنابذى گوید: وى به همسرى محمد بن ابراهیم بن محمد بن على بن عبد الله بن عباس درآمد و در خانه او نیز وفات یافت. دیگر از فرزندان آن حضرت عبارت بودند از: عباس، على عریضى، اسماء و فاطمه صغرى، که هر یک از کنیزى متولد شده بودند. کسانى که فرزندان امام (ع) را ده تن دانسته‏اند از ذکر نام فاطمه کبرى خوددارى کرده‏اند و آنان که اولاد وى را یازده نفر کرده‏اند فاطمه کبرى را جزو فرزندان امام صادق (ع) قلمداد کرده‏اند. از عبارت ابن شهر آشوب در کتاب مناقب چنین برمى‏آید که ام فروه همان اسماء بوده است. چنان که مى‏گوید: «اسماء ام فروه، کسى است که پسر عمویش که در رکاب زید بن على قیام کرده، او را به زنى گرفت». صحت این نظر بعید نیست. چرا که ام فروه، کنیه به حساب مى‏آید نه اسم. با این ترتیب اگر فاطمه کبرى را جزو فرزندان امام ذکر کنیم و ام فروه و اسماء را یک تن بدانیم، اولاد آن امام همان ده تن خواهد بود.[۱۰] «امامت امام صادق علیه السلام» پس از درگذشت پدر بزرگوارش ۳۴ سال دوره امامت ایشان بود که در این مدت «مکتب جعفری» را پایه ریزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگاهداشتن شریعت محمدی (ص) گردید.در مورد امامت امام صادق (ع) گفتار های زیادی از سوی علمای شیعه نقل و به رشته تحریر درآمده است که به پاره ای از آن ها اشاره خواهد شد. ابى نضره گفت هنگام درگذشت امام باقر (ع) که شد فرزند خود حضرت صادق را خواست تا به او وصیت کند؛ برادرش زید بن علی عرض کرد آقا اگر روش امام حسن و امام حسین را به کار می بردى گمان نمی کنم کار بدى انجام داده بودى (منظورش این بود که مقام امامت را به برادر خود زید واگذار می کرد). فرمود: برادر! امانت پروردگار را نمی توان به راه و رسم این و آن رفتار نمود، پیمانى است که خدا گرفته و دستورى است که پیشوایان قبل داده‏اند از جانب خداى بزرگ.[۱۱] محمّد بن مسلم گفت خدمت حضرت باقر (ع) بودم که پسرش جعفر (ع) وارد شد بر سرى گیسوانى داشت و در دست چوبى با آن چوب بازى می‌کرد حضرت باقر او را در آغوش گرفته فرمود پدر و مادرم فدایت بازى نکن بمن رو کرده فرمود محمّد این پیشواى تو است بعد از من از او پیروى کن و از علم و دانش او استفاده نما به خدا سوگند این همان صادقى است که پیامبر مژده او را داده که پیروانش در دنیا و آخرت پیروزند و دشمنانش بزبان پیامبران لعنت شده‏اند. حضرت جعفر (ع) از شنیدن این سخنان لبخندى زده صورتش قرمز شد امام باقر (ع) بمن توجه نموده فرمود از او سؤال کن عرض کردم یا ابن رسول اللَّه خنده از کجا است؟ فرمود: محمّد! عقل از دل است و اندوه از کبد و نفس از ریه و خنده از طحال است از جاى حرکت کردم و پیشانیش را بوسیدم.[۱۲]،[۱۳] « سیره اخلاقی و عبادی امام صادق علیه السلام» جلوه های صدق اهل بیت علیهم السلام در صادق این خاندان به صورت ویژه بروز یافته است. این جلوه ها را در رفتار آن حضرت بهترمی توان درک کرد. آنچه بیش تر رواج یافته، ذکر «قال الصادق »ها است که به حق زیر ساخت فکری، فقهی و کلامی شیعه را تشکیل داده است اما در کنار توجه به گفته های آن حضرت، فصل دیگری را هم باید گشود؛ فصلی برای تامل وتوجه در رفتارهای آن امام (ع) وبهره گیری عملی از این رفتارها. آنچه دراین نوشتار می آید، بخشی ازکردارهای امام صادق (ع) را منعکس می سازد. ۱ – هشام بن سالم می گوید: امام صادق (ع) هنگامی که تاریکی شب فرا می رسید، انبانی از نان و گوشت و پول را بر می داشت و بردوش می نهاد و به سوی نیازمندان شهر مدینه می شتافت و آن ها را میانشان تقسیم می کرد.آن ها او را نمی شناختند. زمانی که امام صادق (ع) رحلت کرد و آن انفاق های شبانه ادامه پیدا نکرد، نیازمندان فهمیدند که چه کسی هرشب به آن ها غذا و پول می داد[۱۴]. معلی بن خنیس می گوید: امام صادق (ع) با انبانی از نان بیرون آمد و من همراه او بودم. به اقامتگاه بنی ساعده رسیدیم. در آن جاگروهی خوابیده بودند. آن حضرت یک یا دونان بر بالین هرکدام نهاد. به آخرین فرد که رسید، برگشتیم. پرسیدم: من به فدایت! آیا این ها حق را می شناسند (یعنی شیعه هستند)؟ امام (ع) فرمود: اگر حق را می شناختند، نمک را نیز با آن ها به صورت مساوی تقسیم می کردم.[۱۵] در روایتی آمده است: « کَانَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع یُطْعِمُ حَتَّى لَا یَبْقَى لِعِیَالِهِ شَیْ‏ءٌ »[۱۶] امام صادق (ع) به فقیران اطعام می کرد تا آن جا که برای خانواده اش چیزی باقی نمی ماند. ۲ – امام صادق (ع) – در ایام قحطی – دستورمی داد برای تهیه آرد، گندم را با جو مخلوطکنند و می فرمود: من می توانم برای خانواده ام آرد گندم خالص تهیه کنم ولی دوست دارم درزندگی اندازه و حساب و کتاب را خوب رعایت کنم.[۱۷] ۳ – دعا هنگام پیش آمد ناگوار «کان الصادق علیه السلام: إِذَا حَزَّ بِهِ أَمْرٌ جَمَعَ النِّسَاءَ وَ الصِّبْیَانَ ثُمَّ دَعَا
وَ أَمَّنُوا »[۱۸] امام صادق (ع) هرگاه به پیش آمد ناگواری برمی خورد، زنان و اطفال را جمع می کرد ودعا می کرد و آن ها آمین می گفتند. ۴ – عزاداری برای امام حسین (ع) طفلی شیرخوار را در مجلس عزاداری امام حسین (ع) نزد امام صادق (ع) آوردند.امام صادق (ع) طفل را بغل کرد و گریه اش شدت یافت.[۱۹] امام صادق (ع) به ابوهارون شاعر فرمود:شعری درباره حسین (ع) بخوان. او شعری درباره آن حضرت خواند. امام فرمود: آن گونه که در جمع خود می خوانی، بخوان. ابوهارون قصیده ای را با سوز خاصی خواند. امام باصدای بلند گریست. صدای زنان نیز از پس پرده برخاست.[۲۰] ۵ – حضور قلب در نماز ابوایوب می گوید: «کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا قَامَا إِلَى الصَّلَاهِ تَغَیَّرَتْ أَلْوَانُهُمَا حُمْرَهً وَ مَرَّهً صُفْرَهً کَأَنَّمَا یُنَاجِیَانِ شَیْئاً یَرَیَانِهِ »[۲۱] امام باقر و امام صادق علیهما السلام آن گاه که به نمازمی ایستادند، رنگ چهره آنان تغییر می کرد؛ گاه سرخ می شد و گاه زرد. گویا با کسی که او رامی بینند، سخن می گویند. امام صادق (ع) در نماز، قرآن تلاوت کرد وبیهوش شد. بعد از به هوش آمدن، از امام سؤال شد: چرا بی هوش شدی؟ امام فرمود:معنای آیات مرا بی هوش کرد. من آیات راتکرار کردم و در حالتی قرار گرفتم که گویاآیات را از کسی که آن را نازل کرده است،می شنیدم.[۲۲] امام صادق (ع) هنگامی که برای نماز خارج می شد، می گفت: «ِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ السَّائِلِینَ بِکَ وَ بِحَقِّ مَخْرَجِی هَذَا فَإِنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا رِیَاءً وَ لَا سُمْعَهً وَ لَکِنْ خَرَجَتُ ابْتِغَاءَ رِضْوَانِکَ وَ اجْتِنَابَ سَخَطِکَ فَعَافِنِی بِعَافِیَتِکَ مِنَ النَّارِ »[۲۳] «شهادت امام صادق علیه السلام» مشهور است که امام صادق (ع) در سال ۱۴۶ هجری قمری به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. در اصول کافی، ارشاد شیخ مفید، کشف الغمه و برخی کتابهای دیگر، از رحلت امام صادق (ع) به لفظ «مضی » «مات» و «قبض » تعبیر شده است. ظاهر این لفظ‌ها نشان می دهد امام به مرگ طبیعی جهان را بدرود گفته است، اما در فصول المهمه و مصباح کفعمی (به نقل مجلسی در بحار) نیز در کتاب‌های دیگری آمده است: امام را زهر خوراندند.[۲۴] ابن شهر آشوب در مناقب نوشته است ابو جعفر منصور او را زهر خورانید[۲۵] و بایست چنین باشد، زیرا با کینه ای که منصور از او داشت و بیمی که از روی آوردن مردم بدو در دل وی راه یافته بود، آسوده نمی نشست. آنان که با تاریخ زندگی این مرد آشنایند، می دانند او به کسانی که برای رساندنش به مسند خلافت هر کوشش را به کار بردند، رحم نکرد و از جمله آنان ابومسلم بود که برپایی دولت عباسیان مرهون رنج‌هایی است که او در این باره بر خود نهاد. گناه ابو مسلم چنان که از اسناد تاریخی بر می آید، این است که هنگام خلافت سفاح، به منصور چنان که باید حرمت نمی نهاد، پس طبیعی است کسی را که از او می ترسد و از علاقه و احترام مردم بدو آگاه است آسوده نگذارد و تحمل نکند. ولی چنان که خواهیم دید، به ظاهر از رحلت آن امام بزرگوار دریغ می خورد. کلینی به اسناد خود از ابو ایوب روایت کند: نیم شبی منصور مرا خواست. چون بر او در آمدم، بر کرسی نشسته بود و شمعی پیش روی داشت و نامه ای می خواند و می گریست. بر او سلام کردم. نامه را به سوی من انداخت و گفت: از محمد بن سلیمان است. از مرگ جعفر بن محمد خبر می دهد و سه بار «انا لله و انا الیه راجعون » را بر زبان آورد و گفت: کجا مانند جعفر یافت می شود؟ سپس گفت: بنویس! در بالای نامه نوشتم اگر شخص معینی را وصی قرار داده گردن او را بزن. چون پاسخ نامه رسید، معلوم شد پنج تن را وصی خود کرده است: منصور، محمد بن سلیمان، عبدالله، موسی و حمیده. و در روایت دیگری به جای محمد بن سلیمان، محمد بن جعفر است و به جای حمیده، مولایی از موالی ابو عبد الله و اضافه دارد: منصور گفت اینان را نمی توان کشت.[۲۶] ابن فضال روایت کند: نزد ام حمیده رفتم تا او را به رحلت امام تعزیت دهم. گریست و من از گریه او به گریه در آمدم. پس گفت: اگر ابو عبد الله را هنگام مرگ می دیدی چیزی شگفت مشاهدت می کردی. چشم خود را گشود و گفت: هر کس را با من خویشاوندی دارد گرد آورید. همه را گرد آوردیم. بدان‌ها نگریست و گفت: شفاعت ما به کسی نمی رسد که نماز را سبک بدارد.[۲۷] : [۱] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۴۷۲٫ [۲] امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۵۹٫ [۳] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۵۵٫ [۴] اسد حیدر، یوسفی اشکوری، حسن، امام صادق و مذاهب چهارگانه، ص ۵۵٫ [۵] مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ارشاد، ج ۲، ص ۱۷۴، [۶] قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج ۲، ص ۱۳۴۴ به بعد. [۷] کنیه شریف امام صادق(ع). [۸] یعنی ۶۰۱ دینار. [۹] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۴۷۶ و ۴۷۷؛ مامقانی
، عبدالله بن حسن، تنقیح المقال، ج۳، قسم ۲، ص۷۶؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج۲، ص۳۳۶٫ [۱۰] امین عاملى، سید محسن، سیره معصومان ، ج ۶، ص ۴۹٫ [۱۱] صدوق، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۰٫ [۱۲] خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص ۳۲۱٫ [۱۳] مجلسی، محمد باقر، زندگانى امام جعفر صادق(ع)، ترجمه خسروی، موسی، ص ۹-۱۱٫ [۱۴]محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج ۵، ص ۳۳۲٫ [۱۵]حرعاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج ۹، ص ۴۰۸٫ [۱۶]مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۳۳٫ [۱۷]محدث نوری، مستدرک، ج۲، ص ۱۶۲٫ [۱۸]بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۳۹۴٫ [۱۹]مجله کوثر، شماره ۲۶، ص ۲۶٫ [۲۰]وسایل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵۹۳٫ [۲۱]میزان الحکمه، ج ۵، ص۳۸۵٫ [۲۲]بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۲۴۸ [۲۳]همان، ص ۱۹٫ [۲۴] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۲-۱٫ [۲۵] ابن شهر آشوب، المناقب، ج ۴، ص ۲۸۰٫ [۲۶] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۳۱۰٫ [۲۷] صدوق، محمد بن علی بن بابویه، ثواب الاعمال، ص ۲۰۵؛ بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۲٫ http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسم الله الرحمن الرحیم 🌅 _ روز بیعت خالصانه با صاحب العصر و الزمان حضرت حجت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف سَلامٌ عَلَى آلِ یس السَّلامُ عَلَیکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَابَ اللَّهِ وَ دَیَّانَ دِینِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِیلَ إِرَادَتِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ السَّلامُ عَلَیکَ فِی آنَاءِ لَیْلِکَ وَ أَطْرَافِ نَهَارِکَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مِیثَاقَ اللَّهِ الَّذِی أَخَذَهُ وَ وَکَّدَهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِی ضَمِنَهُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ وَعْدا غَیْرَ مَکذُوب السَّلامُ عَلَیکَ حِینَ تَقُومُ السَّلامُ عَلَیکَ حِینَ تَقْعُدُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُهَلِّلُ وَ تُکَبِّرُ السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ، السَّلامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصْبِحُ وَ تُمْسِی السَّلامُ عَلَیْکَ فِی اللَّیْلِ إِذَا یَغْشَى وَ النَّهَارِ إِذَا تَجَلَّى السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْمَأْمُونُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ السَّلامُ عَلَیْکَ بِجَوَامِعِ السَّلام أُشهِدُکَ یَا مَولایَ أَنِّی أَشهَدُ أَن لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ لا حَبِیبَ إِلا هُوَ وَ أَهْلُهُ وَ أُشْهِدُکَ یَا مَوْلایَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَ الْحُسَیْنَ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ حُجَّتُهُ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى حُجَّتُهُ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ حُجَّتُهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ حُجَّةُ اللَّه أَنتُم الأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ أَنَّ رَجْعَتَکُمْ حَقٌّ لا رَیْبَ فِیهَا یَوْمَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ أَنَّ نَاکِراً وَ نَکِیراً حَقٌّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ الصِّرَاطَ حَقٌّ وَ الْمِرْصَادَ حَقٌّ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ الْحَشْرَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ الْوَعْدَ وَ الْوَعِیدَ بِهِمَا حَقٌّ یَا مَولایَ شَقِیَ مَنْ خَالَفَکُمْ وَ سَعِدَ مَنْ أَطَاعَکُمْ فَاشْهَدْ عَلَى مَا أَشْهَدْتُکَ عَلَیْهِ وَ أَنَا وَلِیٌّ لَکَ بَرِی ءٌ مِنْ عَدُوِّکَ فَالْحَقُّ مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ وَ الْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ وَ الْمُنْکَرُ مَا نَهَیْتُمْ عَنْهُ فَنَفْسِی مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِکُمْ یَا مَوْلایَ أَوَّلِکُمْ وَ آخِرِکُمْ وَ نُصْرَتِی مُعَدَّةٌ لَکُمْ وَ مَوَدَّتِی خَالِصَةٌ لَکُمْ آمِینَ آمِین 📥 دریافت فایل صوتی زیارتنامه : https://www.erfan.ir/files/sound/mafatih/1514_2.mp3 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6007904909112901954.mp3
8.81M
🔖منبر کامل صوتی🔖 علیه السلام 💠زندگانی امام صادق علیه السلام مرحوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باب الحرم _ محمدطاهری.mp3
25.58M
‍▪️پای برهنه و بی عبا،،، پای برهنه و بی عبا تو کوچه ها می برنم توجهی نمی کنن به حال پر پر زدنم با هر نفس که می کشم داره می لرزه بدنم افتادم روی خاک و هستم من غرق ناله پشت مرکب هنوزم این واسه من سواله چه کرده تازیونه با دختر سه ساله ای وای از این غریبی،،، یه دختره یتیمُ هی غریبونه نمیزنن اگه بهونه بگیره بی بهونه نمیزنن مرکب که راه نرفت بهش تازیونه نمیزنن سخته دختر تو غربت بی بابا میشه تحقیر سخته همراهی با این دختره زمینگیر سخته پهلو شکسته باشی در بند زنجیر ای وای از این غریبی،،، کشته شدی ولی تنت، تو صحراها رها نبود سرت به روی نیزه‌ها از پیکرت جدا نبود گریز روضه‌های تو به غیر کربلا نبود مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند مگر که پاره پیرهن به پیکرش روا نبود هیچ کس دیگه تو دنیا اینطور غارت نمیشه ذبحی با خنجر کُند اینطور راحت نمیشه هیچ مظلومی با این وضع هتک حرمت نمیشه ای بی کفن حسین جان صد پاره تن حسین جان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ