ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
🏴#متن_روضه_شب_رحلت_حضرت_ام_البنین_علیه_السلام
یا رحمان و یا رحیم
شب رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است...دلها را روانه قبرستان بقیع کنیم،... به یاد مادر شیر پرور،...
حضرت ام البنین از بس که با احساس بود
با یتیمان علی در مادری حساس بود
این مقامش بس که او در بین نسوان جهان
مادر سقای دشت کربلا عباس بود
جز او بقیع زائر خلوت نشین نداشت
در کوچه باغ مرثیه ها ، خوشه چین نداشت
جز چشم او که چشمه ی احساس شد،کسی
یک آسمان ستاره به روی زمین نداشت
با آن که خفته بود به خون، باغ لاله اش
از شکوه کمترین اثری بر جبین نداشت
بعد از به دل نشاندن داغ چهار سرو
دلبستگی به واژه ی ام البنین نداشت
می گفت ای دلاور نستوه ای رشید
خورشید نیز صبر و رضا بیش از این نداشت
عباس من،که لاله ی عباسی منی
ای کاش دل به داغ فراقت یقین نداشت
ای ساقی حرم که عطش تشنه ی تو بود
ساقی به جز تو سلسله ی یاو سین نداشت
عباس من شنیده ام افتاده ای از اسب
تاب تحمل تو مگر صدر زین نداشت
بر دست و بازوی تو علی بوسه داده بود
کس چون تو بازوان غرور آفرین نداشت
✒️شاعر:محمد جواد غفور زاده
▪️بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمومنین به برادرش عقیل که مرد نسب شناس بود فرمود برای من زنی انتخاب کنید که از خاندان بزرگ و شجاع باشد ،عقیل فاطمه بنی کلاب را انتخاب کرد ، وقتی ازدواج صورت گرفت، همین که وارد خانه مولا شد اولین کاری که کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دور خود جمع کرد عرض کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا من نیامده ام جای مادرتان را بگیرم من اومدم کنیزی شما را قبول کنم، آفرین بر این زن با محبت ، اولین فرزندی که از این خانم بدنیا آمد قمربنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام بود وقتی قنداقه اش را در دامن مولا گذاشت ، امیرالمومنین دست های عباسش را بوسه می زد و گریه می کرد، خانم ام النبین نگران شد عرض کرد :آقاجان آیا دست های عباسم عیبی دارد که می بوسی و گریه می کنی، فرمود این دستها نه تنها عیبی ندارد بلکه این دستها بهترین دستهاست که برای یاری برادرش حسین از بدن جدا می کنند، تا این جمله بی بی شنید قنداقه عباس را برداشت دور سر حسین علیه السلام گردانید یعنی حسین جان عباس من بلا گردان تو باشد،
▪️#گریز
گذشت تا همراه برادر به کربلا رفت،... روز عاشورا وقتی تشنگی بچههای برادر را دید، سوار بر اسب شد مشکی بدوش انداخت وارد شریعه فرات شد... چهار هزار نفر تیرانداز ماهر دور تا دور عباس(ع) را محاصره کرده بودند که نگذارند آب به خیمه ها برسد،... عباس مشک را پر از آب کرد از شریعه بیرون آمد ،... ناگهان مردی پشت نخلها کمین کرده بود با شمشیرش دست راست اباالفضل را از بدن جدا کرد...
عباس مشک را به دوش چپ انداخت نامردی دست چپش را هم از بدن جدا کرد.
تیر به چشمانش زدند، عمود آهن به فرقش زدند،تیر به مشکش زدند اینجا بود امید عباس ناامید شد،... صدا زد : ادرک اخا،...حسین جان برادرت را دریاب،...
ابی عبدالله خودش را به بالین برادر رسانید... چه برادری دست ها از بدن جدا شده،... فرقش شکافته شده،... چشمانش تیر زدند،...
همین که تیر رسید و به چشم او جا شد
قد برادرش انگار از کمر تا شد
همین که ناله ی ادرک اخا به گوش رسید
به روی خاک دو دست بریده پیدا شد
▪️_اینجا بود عباس (ع) چشم باز کرد....صدا زد حسین جان خون از چشمانم پاک کن تا یک بار دیگر جمالت را ببینم،....
ابی عبدالله فرمود:
« اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی
اینک کمرم شکست،ورشته تدبیر و چاره ی من گسسته شد»
صلی الله علیک یا اباعبدالله....
✍🏻رمضانی پور انتشارات آل نبی
📚منابع:
اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی،از بحار الا نوار،ج45،ص42
_منتهی الامال ص 528 و سوگنامه آل محمد،ص 307
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
🏴#متن_روضه
#شب_رحلت_حضرت_ام_البنین_علیه_السلام
یا رحمان و یا رحیم،،،
شب رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است،،، دلها را روانه قبرستان بقیع کنیم،،،، به یاد مادر شیر پرور،،،،
@golvajhehaye_roozeh
حضرت ام البنین از بس که با احساس بود
با یتیمان علی در مـــــادری حســـــاس بود
این مقامش بس که او در بین نسوان جهان
مــــــادر ســــــقای دشت کربلا عبـــاس بود
جز او بقیع زائـــــر خلوت نشـــــین نداشت
در کوچه باغ مرثیه ها ،خوشه چین نداشت
جز چشم او که چشمه ی احساس شد،کسی
یک آســــــمان ســتاره به روی زمین نداشت
با آن که خفتــــه بود به خـون، باغ لاله اش
از شکـــوه کمـــــترین اثری بر جبین نداشت
بعـد از به دل نشـــــــاندن داغ چهار ســــرو
دلبســتگی به واژه ی ام البنــــین نداشـــــت
می گفـــت ای دلاور نستـــــوه ای رشـــــیـد
خورشید نیز صبر ورضا بیش از این نداشت
عباس مــــن، کـــــــه لاله ی عبــــاسی مـنی
ای کاش دل به داغ فــــــراقت یقین نداشت
ای ساقی حرم که عطـش تشـــــنه ی تو بود
ساقی به جز تو سلسله ی یاو سـین نداشت
عـباس من شنـــــــیده ام افـتاده ای از اسب
تاب تحمل تو مگـــــر صــــــدر زیـن نداشت
بر دست و بازوی تو علی بوســـــه داده بود
کس چـــون تو بازوان غــرور آفرین نداشت
#شعر:محمد جواد غفور زاده
@golvajhehaye_roozeh
بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمومنین به برادرش عقیل که مرد نسب شناس بود فرمود برای من زنی انتخاب کنید که از خاندان بزرگ و شجاع باشد ،عقیل فاطمه بنی کلاب را انتخاب کرد ، وقتی ازدواج صورت گرفت، همین که وارد خانه مولا شد اولین کاری که کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دور خود جمع کرد عرض کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا من نیامده ام جای مادرتان را بگیرم من اومدم کنیزی شما را قبول کنم، آفرین بر این زن با محبت ، اولین فرزندی که از این خانم بدنیا آمد قمربنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام بود وقتی قنداقه اش را در دامن مولا گذاشت ، امیرالمومنین دست های عباسش را بوسه می زد و گریه می کرد، خانم ام النبین نگران شد عرض کرد :آقاجان آیا دست های عباسم عیبی دارد که می بوسی و گریه می کنی، فرمود این دستها نه تنها عیبی ندارد بلکه این دستها بهترین دستهاست که برای یاری برادرش حسین از بدن جدا می کنند، تا این جمله بی بی شنید قنداقه عباس را برداشت دور سر حسین علیه السلام گردانید یعنی حسین جان عباس من بلا گردان تو باشد،
@golvajhehaye_roozeh
#گـــــریز
گذشت تا همراه برادر به کربلا رفت،،،، روز عاشورا وقتی تشنگی بچههای برادر را دید، سوار بر اسب شد مشکی بدوش انداخت وارد شریعه فرات شد،،، چهار هزار نفر تیرانداز ماهر دور تا دور عباس(ع) را محاصره کرده بودند که نگذارند آب به خیمه ها برسد،،،، عباس مشک را پر از آب کرد از شریعه بیرون آمد ،،،، ناگهان مردی پشت نخلها کمین کرده بود با شمشیرش دست راست اباالفضل را از بدن جدا کرد،،،
عباس مشک را به دوش چپ انداخت نامردی دست چپش را هم از بدن جدا کرد.
تیر به چشمانش زدند، عمود آهن به فرقش زدند،تیر به مشکش زدند اینجا بود امید عباس ناامید شد،،،، صدا زد : ادرک اخا،،،، حسین جان برادرت را دریاب،،،،
ابی عبدالله خودش را به بالین برادر رسانید... چه برادری دست ها از بدن جدا شده،،، فرقش شکافته شده،،،، چشمانش تیر زدند،،،
~همین که تیر رسید و به چشم او جا شد
~قـــــد بـرادرش انگار از کمـــــــــر تا شد
~همین که ناله ی ادرک اخابه گوش رسید
~به روی خاک دو دســـت بریده پیـدا شد
اینجا بود عباس (ع) چشم باز کرد،،،
صدا زد حسین جان خون از چشمانم پاک کن تا یک بار دیگر جمالت را ببینم،،،،
ابی عبدالله فرمود:
« اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی
اینک کمرم شکست،ورشته تدبیر و چاره ی من گسسته شد»
صلی الله علیک یا اباعبدالله،،،
✍#عیسی_رمضانی_پور
▪️#انتشارات_ال_نبی_قم
📚منابع:
اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی،از
_بحار الا نوار،ج45،ص42
_منتهی الامال ص 528 و سوگنامه آل محمد،ص 307
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید.
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
(ادامه روضه بالا)
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد...
«تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى»
تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند...
دوان دوان اومدند به طرف مسجد...
تا رسیدند نگاه کردند دیدند...
ای وای...
محراب مسجد لاله گونه...
فرق بابا رو شکافته اند...
تمام صورت خونیه...
روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد...
🔸حسن از یک طرف می کرد زاری
🔸حسین از سوی دیگر بی قراری
حسنین اومدند کنار بابا...
بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند...
با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه...
#گریز اول
عرضه بداریم یا امیرالمومنین...
طاقت نداشتی دخترت زینب کبری...
شما رو با صورت خونی ببینه...
اما یاعلی... کجا بودید آقا خرابه شام...
وقتی سر بریده حسنیت رو...
برا دختر سه ساله اش آوردند...
ای وای.. ای وای...
بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد: وای بابای خوبم...
(مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ)
بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا...
کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا...
(مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي)
کی منو تو بچگی یتیم کرد...
🔸یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔸یتیمی خاری دوران یتیمی
بابا نبودی ببینی...
از کربلا تا شام...
چقدر تازیانه به من زدند...بابا...
دیگه طاقت ندارم...بابا
ببین تمام بدنم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
بابا دیگه منم با خودت ببر...
یاعلی.. سه ساله حسینت...
انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد...
سر بابا یک طرف افتاد...
عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید...
دختر جان به جانان تسلیم کرده...
🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
(#گریز_دوم)
عرضه بداریم آقا جان...
یاامیرالمومنین...
طاقت نداشتید دخترتون زینب...
شما رو در اون حالت ببینه...
کجا بودی آقا...
وقتی زینبت...
توی شهر کوفه...
سوار بر محمل...
یکدفعه پرده رو کنار زد...
دید سر بریده برادر بالا نیزه...
( یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا)
ای ماه زینب...
(مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا)
برادر میدونستم شهیدت میکنند...
میدونستم اسیر میشم...
ولی باور نمیکردم...
یک روزی...
سرت رو بالای نیزه ببینم...
🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب
🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
#شب_قدر
#صلوات_آخر_مجلس
خدای متعال اسم ما رو جزء عزاداران واقعی امیرالمومنین علیه الصلاة و السلام ثبت و ضبط بفرماید عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید.
https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
🏴#متن_روضه
#شب_رحلت_حضرت_ام_البنین_علیه_السلام
یا رحمان و یا رحیم،،،
شب رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است،،، دلها را روانه قبرستان بقیع کنیم،،،، به یاد مادر شیر پرور،،،،
@golvajhehaye_roozeh
حضرت ام البنین از بس که با احساس بود
با یتیمان علی در مـــــادری حســـــاس بود
این مقامش بس که او در بین نسوان جهان
مــــــادر ســــــقای دشت کربلا عبـــاس بود
جز او بقیع زائـــــر خلوت نشـــــین نداشت
در کوچه باغ مرثیه ها ،خوشه چین نداشت
جز چشم او که چشمه ی احساس شد،کسی
یک آســــــمان ســتاره به روی زمین نداشت
با آن که خفتــــه بود به خـون، باغ لاله اش
از شکـــوه کمـــــترین اثری بر جبین نداشت
بعـد از به دل نشـــــــاندن داغ چهار ســــرو
دلبســتگی به واژه ی ام البنــــین نداشـــــت
می گفـــت ای دلاور نستـــــوه ای رشـــــیـد
خورشید نیز صبر ورضا بیش از این نداشت
عباس مــــن، کـــــــه لاله ی عبــــاسی مـنی
ای کاش دل به داغ فــــــراقت یقین نداشت
ای ساقی حرم که عطـش تشـــــنه ی تو بود
ساقی به جز تو سلسله ی یاو سـین نداشت
عـباس من شنـــــــیده ام افـتاده ای از اسب
تاب تحمل تو مگـــــر صــــــدر زیـن نداشت
بر دست و بازوی تو علی بوســـــه داده بود
کس چـــون تو بازوان غــرور آفرین نداشت
#شعر:محمد جواد غفور زاده
@golvajhehaye_roozeh
بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمومنین به برادرش عقیل که مرد نسب شناس بود فرمود برای من زنی انتخاب کنید که از خاندان بزرگ و شجاع باشد ،عقیل فاطمه بنی کلاب را انتخاب کرد ، وقتی ازدواج صورت گرفت، همین که وارد خانه مولا شد اولین کاری که کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دور خود جمع کرد عرض کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا من نیامده ام جای مادرتان را بگیرم من اومدم کنیزی شما را قبول کنم، آفرین بر این زن با محبت ، اولین فرزندی که از این خانم بدنیا آمد قمربنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام بود وقتی قنداقه اش را در دامن مولا گذاشت ، امیرالمومنین دست های عباسش را بوسه می زد و گریه می کرد، خانم ام النبین نگران شد عرض کرد :آقاجان آیا دست های عباسم عیبی دارد که می بوسی و گریه می کنی، فرمود این دستها نه تنها عیبی ندارد بلکه این دستها بهترین دستهاست که برای یاری برادرش حسین از بدن جدا می کنند، تا این جمله بی بی شنید قنداقه عباس را برداشت دور سر حسین علیه السلام گردانید یعنی حسین جان عباس من بلا گردان تو باشد،
@golvajhehaye_roozeh
#گـــــریز
گذشت تا همراه برادر به کربلا رفت،،،، روز عاشورا وقتی تشنگی بچههای برادر را دید، سوار بر اسب شد مشکی بدوش انداخت وارد شریعه فرات شد،،، چهار هزار نفر تیرانداز ماهر دور تا دور عباس(ع) را محاصره کرده بودند که نگذارند آب به خیمه ها برسد،،،، عباس مشک را پر از آب کرد از شریعه بیرون آمد ،،،، ناگهان مردی پشت نخلها کمین کرده بود با شمشیرش دست راست اباالفضل را از بدن جدا کرد،،،
عباس مشک را به دوش چپ انداخت نامردی دست چپش را هم از بدن جدا کرد.
تیر به چشمانش زدند، عمود آهن به فرقش زدند،تیر به مشکش زدند اینجا بود امید عباس ناامید شد،،،، صدا زد : ادرک اخا،،،، حسین جان برادرت را دریاب،،،،
ابی عبدالله خودش را به بالین برادر رسانید... چه برادری دست ها از بدن جدا شده،،، فرقش شکافته شده،،،، چشمانش تیر زدند،،،
~همین که تیر رسید و به چشم او جا شد
~قـــــد بـرادرش انگار از کمـــــــــر تا شد
~همین که ناله ی ادرک اخابه گوش رسید
~به روی خاک دو دســـت بریده پیـدا شد
اینجا بود عباس (ع) چشم باز کرد،،،
صدا زد حسین جان خون از چشمانم پاک کن تا یک بار دیگر جمالت را ببینم،،،،
ابی عبدالله فرمود:
« اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی
اینک کمرم شکست،ورشته تدبیر و چاره ی من گسسته شد»
صلی الله علیک یا اباعبدالله،،،
✍#عیسی_رمضانی_پور
▪️#انتشارات_ال_نبی_قم
📚منابع:
اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی،از
_بحار الا نوار،ج45،ص42
_منتهی الامال ص 528 و سوگنامه آل محمد،ص 307
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید.
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه دفتری حضرت عباس علیه السلام
#گریز حضرت ام البنین
کاربرد سفره حضرت اباالفضل (ع)
بسم الله الرحمن الرحیم...
یا رحمن و یا رحیم...
🔸بخوان دعای فرج را که یار می آید
🔸به روی دست ملائک بهار می آید
🔸بخوان دعای فرج را که یادگار علی
🔸دوباره با علم و ذوالفقار می آید
هرکجا نشستی.
اول مجلس.
همه با هم.
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
⬅️دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها که درگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای بانوی محترمی که حاجت داشتی برای آقا اباالفضل سفر پهن نمودی انشالا به هرنیتی این کاررا انجام دادی به حق مادرش ام البنین حاجت روا بشیدمی دونم آقا اباالفضل هیچ کس رادست خالی رد نمی کند شفای همه مریضها انشالا همه اموات فیض ببرند الخصوص اموات بانوی محترم حالا دلت اماده شد بریم کربلا
السلام علیک یا ابوالفضل العباس یا قمربنی هاشم
🔸بارگاه با صفای در کربلا دارد ابوالفضل
🔸تاقیامت عاشقان بی ریا دارد ابوالفضل
🔸هر که ازصدق وصفا بنمودرو درخانه او
🔸دیدازراه وفا جو روسخا داردابوالفضل
🔸گر دوای دردخواهی روکن درخانه او
🔸ازبرای در بی درمان شفا دارد ابالفضل
🔸تالب شط فرات آمد ولی لب تشنه برگشت
🔸همت مردانگی بین تا کجا دارد ابوالفضل
🔸قربان مرامت قربان ادبت قربان حرم و بارگاهت یا ابوالفضل
🔸یادم امدآن زمانی که حسین باچشم گریان
🔸دید درخون غوطه ورقدو رسا دارد ابوالفضل
⬅️آقا ابوالفضل درروز عاشورا صدا زد حسین جان برادر
برادر درخون تپیده ات را دریاب
انشالا خدا کنه کسی درمجلس ما نباشه که داغ برادر دیده باشه
صدای ابوالفضل به گوش امام حسین رسید آمد کنار بدن پاره پاره برادر دید برادر دست دربدن ندارد تیر به چشم برادر اصابت کرده فرق ابوالفضل تا به ابرو شکسته امام حسین صدا زد
عباسم برادر آیا وصیتی دارید
صدا زد چرا برادر سه وصیت دارم
⬅️وصیت اول برادرجان خون ازچشمم پاک کن تا یک بار دیگرتو برادرم راببینم حسین جان یک بار دیگر عزیز زهرا راببینم
⬅️وصیت دوم تا زنده هستم مرا به خیمه مبر برادرجان چون به سکینه ات وعده آب دادم
🔸مرا به خیمه مبر تا که حالتی دارم
🔸چراکه ز روی سکینه خجالتی دارم
🔸سکینه اب طلب کرد وپاره شد جگرم
🔸نشد که قطزه ابی برای او ببرم
⬅️اما وصیت سوم برادر حسین جان
سلام من را به خواهرم زینب برسان
بگو زینب جان وقتی رفتی مدینه سلام من را به مادر چشم انتظارم ام البنین برسان انشالا هیچ مادری را چشم انتظار فرزند نکنه
یادشهدا امام شهدا درگذشتگان جمع حاضر کسانی که دربین من تو بودند حالا جایشان خالی ازاین مجلس محفل فیض ببرند اما می خواهی امشب(روز) بریم درخانه ام البنین
بگید خانم جان(امروز( امشب به عشق پسرت این سفره راپهن نمودیم امدیم حاجت دادشتیم توی این مجلس، دیگه اقاجان دست خالی ردمان نکنید اما
کدوم مادر رو میگم.
همون مادری که میگن می اومد تو قبرستان بقیع 4صورت قبر با انگشتاش میکشید مینشست کنار قبرا ناله میکرد گریه میکرد
(میگن طوری ام البنین گریه میکرد دوست و دشمن برای ام البنین گریه میکردند...چی میگفت ام البنین.
(مادر دیدی جوون از دست داده باشه
چطور گریه میکنه)
انشالا توی مجلس ما کسی نباشه داغ جوان دیده باشه
هی مشت به سینه میکوبه میگه مادر آتش گرفتم سوختم مادر.😭....
ای مادر ...ای مادر ..ای مادر
⏪میگفت مادر ابالفضلم مادر ..
مادر نبودم کربلا مادر..😭.
اما برام خبر آوردن با تیر به چشم نازنینت زدن مادر...
مادر نبودم کربلا اما برام خبر آوردن با عمود آهن به فرق نازنینت زدن مادر..😭.
(ناله میکرد گریه میکرد)
یه وقت دیدن صدای ناله ام البنین عوض شد
(فرود)
گفت مادر ابالفضلم مادر.
مادر من برا تو گریه نمیکنم مادر .
(اوج)
مادر من برا اون حسینی گریه میکنم که مادر نداره..
(دشتی حالت سینه زنی)
🔸مسلمانان حسین مادر ندارد
🔸غریب است و کسی بر سر ندارد
🔸ز جور ساربان بی مروت
🔸دگر انگشت و انگشتر ندارد
حسین آرام جانم حسین روح روانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#احمد بهزادی
#التماس دعا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه اما حسن(ع)
#گریز امام حسین (ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ
🔶جانم فدای آن بنایی که نداری
🔶قربان آن گلدستههایی که نداری
🔶هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
🔶دلتنگی گنبد طلایی که نداری
🔶بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
🔶با یاد بابالمجتبایی که نداری
🔶قالیچهی ارثیهی مادر بزرگم
🔶نذر تو و صحن و سرایی که نداری
🔶من هر شب جمعه سلامی میدهم به
🔶ششگوشهی کرببلایی که نداری
🔶ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
🔶در مجلس دارالبکایی که نداری
🔶دردی که داری در خودت میریزی آقا
🔶حق میدهم درد آشنایی که نداری
⬅️آه گرفتارها آه مریض دارها حاجت مندان جوون دارها امشب دلها را روانه کنید مدینه منوره کنار تربت بی سایبان امام مجتبی انشاالله به پاره های جگر امام حسن(ع) درهرگوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روابشید شفای همه مریضها انشاالله همه اموات فیض ببرند
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
🔸دلی پر زتب و پرازغم
🔸نه طبیب ونه دعوایی
🔸چه کند غریب و بی کس
🔸که ندارد آشنایی
حتی در خونه اش هم غریب بود امام حسن دعا کرد آشناش بیاد میدونی اشنا امام حسن که بود خواهرش زینب بود وقتی که زینب دید حال برادر مقلب شده این جا خواهر نگران شد رفت تمام برادران را صدا زدعباسم
حسین جان بیاید برادر
چه شده خواهر نگرانی زینب فرمود حال برادرمان حسن منقلب شده این جا براداران امدند اما همین که امام حسین دید حال برادر خوب نیست امام حسین نشست کنار برادر آن قدر گریه کرد که امام حسن فرمود حسین جان عزیز مادر
مکن گریه ز مرگم ای برادر
مریز از دیدگان اشکت چه گوهر
گفت عزیز مادر مرا باشد پرستاران بسیار امروز کنار بستر من عده ای زیادی نشسته اند برادران و خواهران همه هستند پرستار من امام حسن
اخ مرا باشدپرستاران بسیار
اما حسین جان پرستار یک زینب آن هم گرفتار
پرستار تو روز عاشورا یک زینب وان هم گرفتار
اخ امان از دل زینب که خون شد دل زینب😭
زینبی که یک روزی در مدینه پاره های جگر برادر حسن را می بیند اما یک روزی هم در شهر شام همین زینب ببیند نازنین سر بریده حسین
یا حسین یا حسین یا حسین
درآن مجلس بزم یزیدزینب یک صحنه ای را انشاالله هیچ خواهری به مثل زینب غم نبیند
مگر چه دید زینب دران مجلس بزم یزید زینب دید ملعون به یک دست جام شراب گرفته به یک دست هم چوب خیزران ای داره با چوب برلب ودندان برادر می زنه
🔸یزیدا چوب مزن آخ برلب برادرجان
🔸سر بریده چه کرده است باتو خواهان پرپرمن
🔸سرش بریده ای بادو صد خواری
🔸هنوز دست از سر او بر نمی داری
(یا بقیه الله امام زمان )
🔸سری که درمقابل تو است نور عین من است
🔸خدا نکرده امام تو حسین من است
⏪گفت نانجیب این لب و دندان را با چوب می زنی اما لب و دندان رایک روزی پیمبر خدا بوسید این لب ودهان رابابام علی مادرم زهرا بوسید
🔸مزن ظالم حسین مادر ندارد
🔸آخ مزن ظالم که خواهر دل ندارد
(گریز)
یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند اما جمله اخرمن وگریز به روضه امام حسین (ع) التماس دعا
اما یا ابا عبدالله قربان آن بدنی برم که سه شبانه روز برروی ریگ های داغ کربلا انداخته بود کسی نبود غسلش بده کسی نبود کفنش کنه کسی نبود دفنش کنه یا اباعبدالله قربان آن بدنی برم که زیر آفتاب گرم کربلا سوخت
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
احمد بهزادی
التماس دعا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه آخر ماه صفر
#روضه دفتری شهادت امام رضا(ع)
#گریز امام حسین علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
یارحمن یارحیم
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم. السلام علی الحسین، وعلی علی بن الحسین، و علی اولاد الحسین، و علی اصحاب الحسین
🔶دو ماه زندگی ام خرج روضه های تو بود
🔶سلامِ روز و شبم سمت کربلای تو بود
🔶دلیل سجده ی ما تربت تو بوده فقط
🔶دلیل گریه ی ما مجلس عزای تو بود
🔶نگاه کن به دلی که تپیده با غم تو
🔶دلی که در همه حالات مبتلای تو بود
🔶شبی برای گدایان خود دعا کردی
🔶خدا هر آنچه به ما داد از دعای تو بود
🔶نوشته اند که جبریل هم دلش می خواست
🔶به جای این همه منصب فقط گدای تو بود
🔶تویی که نور خداوند در تو جلوه نمود
🔶تویی همان که خداوند خونبهای تو بود
🔶چگونه سمت خداوند پر زدی که زمین
🔶سه روز بعد تو دنبال رد پای تو بود
🔶میان گودیِ گودال سجده می کردی
🔶زمین کرب و بلا محو ربنای تو بود
⬅️اجرومزده شما برادران و خواهران با بی بی دو عالم فاطمه زهرا (س) انشاالله در هر گوشهای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید عزاداران ماه محرم و صفر هم به پایان رسید دوماه عزاداری هم تمام شد معلوم نیست تا سال آینده زنده باشیم یا نه که در چنین مراسماتی شرکت کنیم یانه خیلی ها بودند در سالهای گذشته دراین ایام شرکت داشتند ولی جایشان خالیست انشاالله روحشان فیض ببرد اما دعا کنید آقا اباعبدالله در لحظات آخر عمر که دستمان ازهمه جا کوتاست به فریادمان برسه
ایام مصیبت پیغمبر خدا.
و ایام شهادت آقای غریب.
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ۲۸ صفر بود تمام شد وامشب هم آخر صفروشهادت امام رضاست دیگه سفره محرم وصفرهم جمع شد حالاآخرصفر و روضه امام رضا(ع) برایتان بخونم همهی اموات فیض ببرند اما عزیزانی که
دلتنگ حرم امام رضا(ع) شدی صداش زدی یا امام رضا
آی کسی که هر وقت گرفتار شدی صداش زدی یا امام رضا
آی کسی که هر وقت گره به زندگیت افتاد صداش زدی یا امام رضا ع.
جوون داری ـ مشکل داری ـ در خونه امام رضا بیا...امشب شب شهادته.. آقا امام رضا رو به جان جوادش قسم بده انشاالله حاجت روا بشید خیلی ها حالا آمدند مشهد شب شهادت حرم امام رضا باشد خیلی هم آرزو دارند چنین شبی حرم مطهر امام رضا (ع) باشند
امام رضا(ع)
فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون.
ساعتی بعد برمیگردم
اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم
دیگه با من حرف نزن.
بدان کارم تمامه.
یا صاحب الزمان..
اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن.
عبا روی سر کشیدن.
حالشون منقلبه.
هی روی زمین میشینه.
هی بلند میشه.
وارد حجره شد.
صدا زد اباصلت.
درها رو ببند.
میخام تنها باشم.
یه گوشه ای داخل حجره.
این فرش ها رو کنار زد.
روی زمین نشست.
مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه وناله میزنه...
خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده...
یه گوشه ای ایستاده...
اباصلت میگه اومدم نزدیکتر...
عرضه داشتم...
من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید...
فرمود اباصلت...
اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده...
از در های بسته هم عبور میده...
میگه دیدم تا این آقازاده وارد حجره امام رضا شد...
حضرت خوشحال شدند...
از جاشون بلند شدند ...
هی صدا میزدند...
پسرم خوش آمدی بابا...
جوانم جواد... خوش آمدی بابا...
فهمیدم میوهی دل امام رضا...
آقام جوادالائمه است...
سر بابا رو در آغوش گرفت...
دارن با هم نجوا میکنن ...
عجب لحظات سختیه...
امام رضا داره وصیت میکنه...
اما طولی نکشید...
یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند...
صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد...
اما خود امام رضا فرمودند...
همه روضه ها به کربلا ختم میشه...
عرضه بداریم آقا جان...
یا امام رضا...
شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند...
اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید...
وقتی چشمان مبارک رو باز کردید...
سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود...
اما دلها بسوزه برا اون آقایی که.
داخل گودال قتلگاه...
با لب تشنه.
سر از تنش جدا کردند.
امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا.
بمیرم... داخل خیمه...
از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود.
لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا...
اما...
یک جایی دیگه اومد.
کجا..
اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند.
اومد صدا زد..
بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم.
🔸بنی اسد بیایید
🔸کفن با خود بیارید
🔸مگر خبر ندارید
🔸حسین کفن ندارد
با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت...
حالا میخواد با پدر وداع کنه...
لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند