•°🌿سرسفرهعقدنشستہبوديم،
عاقدڪہخطبہراخواند،
صداےاذانبلندشد.
حسينبرخاست،
وضوگرفتوبہ #نماز ايستاد،
دوستمڪنارمايستادوگفت:
اينمردبراےتوشوهرنمےشود.
متعجبونگرانپرسيدم:چرا؟
گفت:ڪسےڪہاينقدر
بہ #نماز ومسائلعبادےاشمقيدباشد،
جايشتوےايندنيانيست.
#شہید_حسین_دولتے🕊
🌙🌙🌙
#شبتون شهدایی
🥀🍃🥀🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌤️صبح آمده
برخیز ڪہ خورشید تویے
در عالم ناامیدے امید تویے
در جشن #طلوع صبح در باغ وجود
آن گل ڪہ بہ روے صبح
خندید تویے🍃
#شهید_مدافع_حرم_دادالله_شیبانی🕊️
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🔰سعید یک تافته جدابافته از من و ماها بود. کتابهایی را میخواند که در حد سنوسال ما نبود. به آنچه میشنید و میخواند و یاد میگرفت عمل میکرد. مثلاً اگر میفهمید دروغ بد است واقعاً دیگر دروغ نمیگفت و... یک برنامه خودسازی برای خودش شروع کرده بود. کمکم سکوت در او نمود بیشتری پیدا میکرد، برای خودش خلوت داشت و فکر میکرد. در همه چیز مراقبت میکرد. در خوابیدن، در خوردن، در بازی کردن.
🔰 یک روز قرار شد با دوچرخه سعید به منزل یکی از معلمهایمان در خیابان احدی برویم. سعید هم پشت سر من روی زین نشسته بود و رکاب میزد. تمام طول مسیر، صدای زمزمه سعید را در گوشم میشنیدم که در حال ذکر گفتن بود.از این ذکر مدام داشتم دیوانه میشدم. می¬گفتم سعید دیوانه شده، نکند یک روز من هم دیوانه شوم...
#شهید سعید ابوالاحراری
#شهدای_فارس
#سالروزشهادت🌹
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
*#براساس_زندگینامه_شهید_حبیب_فردی*
*#نویسنده_آرزو_مهبودی*
*#قسمت_سی_و_هفتم*
قرار ملاقات با سردار رنجبر مصادف میشود با سالروز اجلاسیه کنگره سرداران و شهدای استان فارس.به محض پایان مراسم فوراحرکت میکنم به سمت دفتر سردار رنجبر،از هول این که مبادا دیر برسم و بدقول شوم.سر وقت می رسم اما ایشان نیستند و از قضا در مراسم بودند و فکر نمی کردند من به این زودی بروم دفترشان.
بازهم با تماسها و هماهنگیهای با مسئولان تا نتیجه شود که سردار نماز نخوانده و ناهار نخورده بیایند و محل کارشان.
عذرخواهی می کنم از پشت سرشان میروم درون دفتر و روی صندلی می نشینم روی میز کارش و نوشته شده سرتیپ دوم محمد باقر رنجبر.
دفتر یادداشت و خودکارم را بیرون می آورم و برای اینکه بیشتر از این وقت نگیرم فورا می روم سر اصل مطلب: «سردار شما در کردستان با شهید فردی همراه بودید .میخواستم لطف کنید تمام مطالبی که از ایشان به یادتان میاد بفرمایید»
سردار نفس عمیقی می کشد و با نام خدا صحبت را شروع می کند: «آشنایی من با شهید حبیب فردی در مردادماه سال ۵۸ در دوره آموزش سپاه بود, در پادگان شلمچه فعلی,وقتی اعلام شد که برای اعزام به سنندج نیروی داوطلب می خواهند حدود ۱۲ نفر از بچه ها از جمله من و حبیب فردی داوطلب شدیم برای اعزام.
بعد از مدتی گروه تقریبا ۷۰ نفره شدیم از کل استان فارس و رفتیم به شهر سنندج»
می پرسم :«خصوصیات شهید فردی را چطور دیدید؟»
_حبیب فردی ۲ یا ۳ سال جوان تر از من بود.جوانان شیک پوشی بود .به سر و وضع ظاهری اش اهمیت می داد با این حال در تمرینات و آموزش بسیار جدی و پیگیر بود.
کمی مکث می کند و گویی با دقت کلمات را انتخاب میکند:«بسیار مصمم ، مومن ،شجاع و جدی بود»
میگویم: از اوضاع امروز های کردستان خبر داشتید؟!
_چیزهایی شنیده بودیم وقتی که رسیدیم سنندج فهمیدیم اوضاع خیلی بدتر از شنیده های ماست.امنیت وجود نداشت و کل شهر به دست نیروهای ضد انقلاب افتاده بود.سپاه برای جلوگیری از سقوط کامل شهر افراد را در مناطق حساس باقیمانده مستقر کرده بود. گروه اعزامی ما هم در ساختمان استانداری مستقر شد. از همان شب اول به طور مداوم مورد حمله قرار میگرفتیم.
می پرسم:« خوب مگه شما برای دفاع تجهیزات نداشتید؟»
سردار خنده تلخی میکند و میگوید:« آن زمان دولت موقت در کشور حاکم بود و اعضای هیئت دولت از سپاه میخواست با ضد انقلاب با نرمی و ملایمت برخورد کند و درگیری مسلحانه نداشته باشند .این بود که ما اجازه نداشتیم که برخورد مسلحانه کنیم و همین موضوع گروهکها را جسورتر کرده بود و خیلی راحت به ما حمله می کردند»
ادامه دارد ......
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#سیره_شهدا
فرمانده محور به خط ما آمده بود، پدرم سمتش رفت و گفت: «آقا مسلم، این بسیجی پوتین نداره!»
خنده بر لب مسلم نشست و گفت: «پوتین بهتر از پوتین من سراغ داری؟»
نشست پوتینش را در آورد و با مهربانی به بسیجی داد. مثل همیشه با خنده رفت.
#شهید محمدحسین(مسلم)شیرافکن
#شهدای_فارس
سمت: مسئول محور لشکر 19 فجر
#سالروزشهادت 🌹
🍃🌷🍃
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #دستورفرمانده....
🔻آنچه می توانید از یاد این شهیدان استفاده کنید،هرچه می توانید راجب اینها بنویسید، بشنوید، ثبت کنید، ضبط کنید، کارهنری انجام بدید...
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫
🌷با شهید حجازی از جبهه به مرخصی آمده بودیم. به گلزار شهدا رفتیم. سر یک قبر شلوغ بود و جمعیتی دور قبر ایستاده بودند. به سمت قبر رفتیم ببینیم، قبر چه کسی هست. نزدیک که شدیم دیدیم قبر باز است. جمعیت را کنار زدیم و پایین را نگاه کردیم دیدیم کسی در قبر خوابیده است، اما پایش گاهی تکان میخورد. آقای حجازی گفت: میشناسیش! گفتم: نه!
گفت: حبیب است، حبیب روزیطلب!
همان کنار قبر ایستادیم و به او نگاه کردیم. یک آرامش خاص و لبخند ملیح و زیبایی روی لبش بود. حدود بیستدقیقهای که ما بالا ایستاده بودیم، در همان حالت بود.
به اتفاق پدرم آیت الله نجابت و حبیب به جایی رفته بودیم. حبیب به سمت شیر آب رفت تا وضو بگیرد.کنار آب نشست و مشغول وضو شد. آقای نجابت با اشاره به حبیب گفتند: ایشان را میبینی! گفتم: بله! گفت: با این بدنش دیگر هیچ کاری ندارد!
فهمیدم وقت عروج و شهادت حبیب نزدیک شده است.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #شهید_دانشگر
🔻آمدم نبودی، وعده ی ما بهشت...😭
از زبان همسر شهید دانشگر
📍#شهدا شرمندهایم...
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
📝#دلنوشته | #روایتِ_دلتنگی
🌟دلت که بگیرد...
دوای دردت #شهیدگمنام است!
کنار سردار بی پلاک...فقط تو باشی
و او... تو باشی و هزار درد
فاش نشده!تو او را نمی شناسی!!
ولی او خوب تو را می شناسد
دردت را می داند...
دلم یک درد و دل
حسابی کنار بارگاهت را میخواهد...
دلم یک #گلزارشهدا می خواهد
#شهدایی که عند ربهم یرزقوند...
دلم شهدا را می خواهد ...🤲
#شبتون شهدایی
🔹🍃🔹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌤️صبح يعنے
بہ نفسهاے توپيوندشدن
صبح يعنے
پرازاحساسِ خداوندشدن ✨
🌤️صبح يعنے ڪه
پس ازشامِ سيہ ميآيے 🍃
ای خوشاسربه سرزلف تودلبندشدن✨
#شهید_مدافع_حرم_عبداله_اسکندری🕊️
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌷 بهار سال ۶۱ بود، قبل از عملیات الی بیتالمقدس. با شهید احسان حدائق در پادگان عین خوش نشسته بودیم که خبر دادند یکی از نمایندگان دور اول مجلس برای بازدید به منطقه آمده است. آقای نماینده با همه سلام و احوالپرسی میکرد تا به ما رسید و سلام و احوالی کرد و پرسید: اهل کجایید؟
گفتیم: شیراز!
گفت: شیراز ... شیراز ... شما آقای ابوالاحرار میشناسید!
از سر تعجب نگاهی به احسان کردم و گفتم: بله، کدام ابوالاحرار!
از سر خوشحالی گفت: سعید ... سعید ابوالاحرار!
ـ بله از دوستان ما بود.
ـ الان کجاست، کجا میتوانم پیدایش کنم.
ـ پنج شش ماه هست شهید شده.
انگار آب سردی رویش ریخته شد، جا خورد و مات به ما نگاه کرد و اشک در چشمش پیچید. با بغض گفت: چقدر سعید را میشناختید؟
ـ چند سال است، با هم رفیق بودیم.
با چشمان اشکبار گفت: من نماینده مردم نقده هستم. شما سعید را نمیشناختید. او در شهر ما جایگاه ویژهای داشت و دارد. سعید در نقده در شکسته شدن مسئله قداست گروه فرقان و سایر گروههای ضدانقلاب نقش فعالی داشت ... شما سعید را نشناختید ...
راوی مهندس مسعود اسلامی
#طلبه_شهید سعید ابوالاحرای
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت
🍃🌷🍃
#ڪانال_گلزارشهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_حبیب_فردی*
* #نویسنده_آرزو_مهبودی*
* #قسمت_سی_و_هشتم*
با تعجب می پرسم :«چرا ؟! پس از نظر دولت بنا بود که چی بشه؟!»
_یک گروه از اعضای هیئت دولت به عنوان هیئت حسن نیت به سنندج آمده بودند که اعضا شان را بهتره نام نبرم.آنها اصرار داشتند که هرطوری هست کار را با گروهکهای زنده انقلاب به مساله بکشانند که حتی الامکان از درگیری مسلحانه جلوگیری بشه. به همین علت اعلام آتش بس بین طرفین اعلام کردند اما عملا آتش بس یک طرفه بود»
_یعنی گروهکها به آتشبس دولت ائتلافی نمیکردند؟!
سردار جواب می دهد: «نه چندان اعتنایی نمیکرد اما ما مجبور بودیم که از دستورات به اطاعت کنیم. این باعث سوء استفاده ضد انقلاب از اوضاع شده بود»
_رفت و آمد شما به داخل شهر سخت نبود؟!
_به هیچ عنوان نمی تونستیم به شهر بریم .همون اوایل اعزام یک روز چند تا از بچه ها با لباس شخصی رفتن به میدان اصلی شهر ، اما ظاهراً شناسایی شده بودند و مردم محل تا فهمیده بودند اینها پاسدارند، ریخته بودند سرشان و ما مجبور شدیم به طور مسلح به شهر بریم و اونا رو نجات بدیم.
جوی شهر کاملاً علیه پاسدارها بود و دلیلش هم این بود که ضد انقلاب ها تا می توانستند بر ضد سپاه تبلیغات می کردند و گاهی حتی جنایتهای وحشیانه که از خودشان سر میزد را به سپاه نسبت می دادند.
_پس شما فقط برای حفظ مناطق حساس حضور فیزیکی داشتید!
_متاسفانه با همان حضور فیزیکی هم مشکل داشتند.اعضای هیئت به ما فشار میآوردند ساختمان استانداری را تخلیه کنیم و این بهانه که حضور ما در کار استانداری اختلال به وجود آورده.هر چه ما می گفتیم اینها به محض خروج ما استانداری را تصرف میکنند آقایان قبول نمیکردند.حتی گفتند شما پاسدارها را توی توهم هستید که بهتون حمله می کنند وگرنه ما در حال مذاکره و صلح بین طرفین هستیم و حضور شما توی استانداری فقط تنش رو بیشتر میکنه!
بالاخره استاندارد و تخلیه کردیم بعد از در مکانی به نام باشگاه افسران مستقر شدیم.از اون طرف دو سه روز نگذشته بود که ضد انقلاب استانداری را تصرف کرد و شخص استاندار را هم بیرون کردند.بعد فهمیدیم که هیئت دولت یا واقعا قادر به درک اوضاع نیست و یا مسائل پشت پرده هست و ما خبر نداریم.
به موضوع شهادت حبیب فردی که میرسیم کمی مکث میکند و میگوید: «آنچه از من قرار نبود شهید فردی در این ماموریت باشه نمیدونم چی شد که همراه اونا رفت.وقتی میگم تقدیر هرکس از قبل رقم خورده در سطح وگرنه حبیب نمی بایست پر شود از مقر می رفت بیرون»
_بعدا هم نفهمیدیم چی شد که حبیب تصمیم گرفت اون شب بره ماموریت؟!
_نه فقط دیدم که حبیب یک دفعه اومد و با چند نفر از بچههایی که عازم ماموریت بودند صحبت کرد و بعد گفت من میرم.
از پیش سردار که می آیم سوال ذهنم را به شدت به خود مشغول کرده است .چه میشود که حبیب یکباره تصمیم میگیرد آن شب به آن مأموریت خطرناک برود؟!!
ادامه دارد ......
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #شهید_گمنام
🔻ماجرای دختری که با شنیدن مداحی شهید گمنام در راهیان نور مسیر زندگی اش تغییر کرد...
📍#شهدا ما را دریابید ....
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫
🌷در حیاط خانه آقای نجابت داشتیم کتاب شاه نعمتاللهولی را میخواندیم. یکدفعه یادم به حبیب افتاد که پشت در، در کوچه ایستاده بود. رو به آقای نجابت گفتم: آقا، حبیب پشت در ایستاده است و داخل نمیآید.
آقا تأملی کردند و گفتند: ایشان به مقام آقای قاضی رسیدهاند، اما خودش هم نمیفهمد. ولی اشتباهی که حبیب دارد این است که صد درصد از خودش بدش میآید و دیگر در این نشئه نمیماند. ولی آقای قاضی چند درصد برای خودش نگه داشت که بتواند در این نشئه زندگی کند.
باز تأکیدی فرمودند: حبیب آقا به مقام آقای قاضی رسیده است، خودش نمیداند و دیگر هم نمیتواند در این نشئه بماند.
همینطور هم شد و حبیب چند ماه بعدازاین صحبت آقا از این تن رخت بستند. آقا بعد از شهادت حبیب هم به ما میگفتند: جنازه حبیب آقا نمیپوسد، چون چهل غسل جمعه پشت سر هم را انجام داده است.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
🎥صحبتهای جالب شهید مدافع حرم #عارف_کایدخورده خطاب به مردم ایران
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🔰تقاضای عجیب سردار سلیمانی!
✍️در مراسمی برای شهدا، سردار سلیمانی رو کرد به خانوادهها و گفت: از همه تقاضا دارم دو دقیقه سقف را نگاه کنند. دو دقیقه همه سقف را نگاه کردند و کم کم گردنها خسته شد. همان زمان سردار سلیمانی گفت: خسته شدید؟ برخی از رزمندگان ما بیش از 30 سال است که به دلیل مجروحیت فقط میتوانند سقف را نگاه کنند.
📚راوی: همسر شهید هادی کجباف
#سرداردلها
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
*🏴گرامیداشت شهیده مدافع سلامت مریم رحیمی 🏴*
🔹همراه با قرائت زیارت عاشورا 🔹
💢 #بامداحی برادر *کربلایی مجتبی نادرزاده* 💢
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۰/ از ساعت ۱۶*
⬇️⬇️⬇️⬇️
*مراسم در #فضای_باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔹🔹🔹🔹
پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌱رزق ما نبود،
که جرعه نوش بزم شما گردیم...
پس به لقمه ای معرفت
مهمانمان کنید ،
شاید که تشنگی حرص
ما را به سراب پندار نکشاند...
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
چند باری پیش آمد که ما با توجه به وضعیت بارداری از ایشان خواهش کردیم که اگر نیاز به استراحت دارد از مرخصی استفاده کند. دخترم مشتاق خدمت به مردم به ویژه بیماران و خانوادههای آنها بود.
حتی در شبهای ماه رمضان و شب های قدر بیمارستان را ترک نکرد و بر بالین همین بیماران ماند و قرآن تلاوت کرد.
هر زمان که از مرخصی صحبت می شد ایشان خیلی صریح میگفتند الان اصلا وقت این صحبتها و درخواست ها نیست.
بیماران به ما احتیاج دارند. چشم امید خانوادههای شان به ماست. یا مدام میگفتند همین طوری در بیمارستان نیرو کم است و کادر درمان در چند شیفت کار می کنند و خسته میشوند. من در این شرایط چطور میتوانم مرخصی بگیرم در حالی که سالم هستم و مشکلی ندارم.
هر وقت گره کوری به کارش میافتاد از شهدا استمداد میطلبید. سر آخر قسمت خودش و فرزند 6 ماهه در زهدانش هم پیوستن به قافله رو سپید شهدا شد(راوی پدرشهید)
#شهیدمدافع_سلامت
#شهید مریم رحیمی
#شهدای_فارس
#ایام_شهادت 🌹
🍃🌷🍃🌷
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_حبیب_فردی*
* #نویسنده_آرزو_مهبودی*
* #قسمت_سی_و_هشتم*
با تعجب می پرسم :«چرا ؟! پس از نظر دولت بنا بود که چی بشه؟!»
_یک گروه از اعضای هیئت دولت به عنوان هیئت حسن نیت به سنندج آمده بودند که اعضا شان را بهتره نام نبرم.آنها اصرار داشتند که هرطوری هست کار را با گروهکهای زنده انقلاب به مساله بکشانند که حتی الامکان از درگیری مسلحانه جلوگیری بشه. به همین علت اعلام آتش بس بین طرفین اعلام کردند اما عملا آتش بس یک طرفه بود»
_یعنی گروهکها به آتشبس دولت ائتلافی نمیکردند؟!
سردار جواب می دهد: «نه چندان اعتنایی نمیکرد اما ما مجبور بودیم که از دستورات به اطاعت کنیم. این باعث سوء استفاده ضد انقلاب از اوضاع شده بود»
_رفت و آمد شما به داخل شهر سخت نبود؟!
_به هیچ عنوان نمی تونستیم به شهر بریم .همون اوایل اعزام یک روز چند تا از بچه ها با لباس شخصی رفتن به میدان اصلی شهر ، اما ظاهراً شناسایی شده بودند و مردم محل تا فهمیده بودند اینها پاسدارند، ریخته بودند سرشان و ما مجبور شدیم به طور مسلح به شهر بریم و اونا رو نجات بدیم.
جوی شهر کاملاً علیه پاسدارها بود و دلیلش هم این بود که ضد انقلاب ها تا می توانستند بر ضد سپاه تبلیغات می کردند و گاهی حتی جنایتهای وحشیانه که از خودشان سر میزد را به سپاه نسبت می دادند.
_پس شما فقط برای حفظ مناطق حساس حضور فیزیکی داشتید!
_متاسفانه با همان حضور فیزیکی هم مشکل داشتند.اعضای هیئت به ما فشار میآوردند ساختمان استانداری را تخلیه کنیم و این بهانه که حضور ما در کار استانداری اختلال به وجود آورده.هر چه ما می گفتیم اینها به محض خروج ما استانداری را تصرف میکنند آقایان قبول نمیکردند.حتی گفتند شما پاسدارها را توی توهم هستید که بهتون حمله می کنند وگرنه ما در حال مذاکره و صلح بین طرفین هستیم و حضور شما توی استانداری فقط تنش رو بیشتر میکنه!
بالاخره استاندارد و تخلیه کردیم بعد از در مکانی به نام باشگاه افسران مستقر شدیم.از اون طرف دو سه روز نگذشته بود که ضد انقلاب استانداری را تصرف کرد و شخص استاندار را هم بیرون کردند.بعد فهمیدیم که هیئت دولت یا واقعا قادر به درک اوضاع نیست و یا مسائل پشت پرده هست و ما خبر نداریم.
به موضوع شهادت حبیب فردی که میرسیم کمی مکث میکند و میگوید: «آنچه از من قرار نبود شهید فردی در این ماموریت باشه نمیدونم چی شد که همراه اونا رفت.وقتی میگم تقدیر هرکس از قبل رقم خورده در سطح وگرنه حبیب نمی بایست پر شود از مقر می رفت بیرون»
_بعدا هم نفهمیدیم چی شد که حبیب تصمیم گرفت اون شب بره ماموریت؟!
_نه فقط دیدم که حبیب یک دفعه اومد و با چند نفر از بچههایی که عازم ماموریت بودند صحبت کرد و بعد گفت من میرم.
از پیش سردار که می آیم سوال ذهنم را به شدت به خود مشغول کرده است .چه میشود که حبیب یکباره تصمیم میگیرد آن شب به آن مأموریت خطرناک برود؟!!
ادامه دارد ......
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
•دلت که گرفت💔
•با رفیقی درد و دل کن
⇜که #آسمانی باشد
•این زمینیـ🌎ها
•در کارِ #خود مانده اند
#رفیق_شهیدم 🌷
#گاهےنگاهے😔
🌹🍃🌹🍃
ﻫﺮﻛﺲ ﺩﻟﺶ ﺑﺮاﻱ ﺭﻓﻴﻖ ﺷﻬﻴﺪﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
... تا دقایقی دیگر .....
ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬدا انجام بدهید
⬇️⬇️⬇️
پخش مستقیم با اینترنت رایگان:
http://heyatonline.ir/heyat/120
💫یادی از طلبه شهید حبیب روزی طلب 💫
🌷حبیب کاملاً مجذوب در خداوند بود. یک انسان ملکوتی بود. تعلقاتش به آن دنیا خیلی بیشتر از این دنیا بود. نهتنها من بلکه بسیاری از جوانان آن زمان تحت تأثیر این نور الهی قرارگرفته بودند و خودبهخود روحیات ما از ایشان منشأ گرفت. درواقع حبیب مصداق این آیه شده بود که خدا میفرماید: قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، بهزودی [خدای] رحمان برای آنان [در دلها] محبتی قرار خواهد داد.( سوره مریم آیه 96)
یک روز به ما جمعی از طلاب گفت: میخواهیم باهم کتاب "منیة المرید فی آداب المفید و المستفید " نوشته شهید ثانی را بخوانیم و در آن تفکر و بحث کنیم. ما بخشی را میخواندیم. بعد هر کس نظر خودش را میداد. حبیب خودش میشد شنونده و کمتر صحبت میکرد و بیشتر انگیزنده ما بود. آن چیزی که برای حبیب مهم بود، این نبود که آنچه برداشت ایشان از این کتاب است را یاد بگیریم، برایش مهم بود که ما فکر کردن و تفکر را یاد بگیریم. این روش باعث شد که عبارتهای آن کتاب را باجان بفهمیم و عمل کنیم و برای همیشه در ذهن ما بماند.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
شہیدحُسینخࢪازے :
↶گاهےیكنگاھِحــرام👀
شھادتࢪوبراےڪسیڪهلیاقت،شہادت
روداره،سالهابہعقبمیندازھ !!🥀
چھبࢪسہبهڪسےڪههنوزلایقشہادت
بودنرونشونندادہباشھ 🙃
#شهیدانھ/#شهیدحسینخرازی
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری|#شب_زیارتی
🔻مادرم بگو...
از شلوغیه شب جمعه های حرم بگو...
.......
📍شب هاى جمعہ محترمانہ بہ خود بگو ؛
غافل! چہ كردهاىے كہ حرم نيست جاى تو
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
#شب_جمعه🌙هوای حرم دارم ....
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb