بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_حضرت_ابالفضل_العباس_علیهالسلام
چکنم ماهِ حرم این قمرِ ریخته را
تا به آغوش کشم برگ و بر ریخته را
دست بر سر بگذارم نگذارم ...ماندم
چکنم این بدنِ مختصرِ ریخته را
دخترم چشم به راه است جوابش با تو
با چه رویی ببرم بال و پرِ ریخته را
خم شدم پیشِ دو دستت ، کمرم راست نشد
آمدم پیش تو دیدم کمرِ ریخته را
دست دارم به کمر ، یا که به سر یا به جگر
که نشد جمع کنم چشم ترِ ریخته را
مادرم هست ولی اُمبنین شکر که نیست
خوب شد نیست ببیند پسرِ ریخته را
اینهمه تیر به یاد حسن انداخت مرا
یادم انداخت لبِ تو جگر ریخته را
یک به یک میکشم از سینه فقط داد نکش
یک به یک تیغه و تیر و تبر ریخته را
تو تکانی بخوری کار به غارت نکشد
جمع کن جانِ حرم بال و پرِ ریخته را
بعدِ ما از دوطرف کاش سرت جمع کنند
که نبندند به سرِ نیزه سرِ ریخته را
(حسن لطفی ۴۰۲/۰۵/۰۴
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
بسم الله الرحمن الرحیم
#تاسوعا
باز در معرکهها نوبت جولان شده است
شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است
کیست این مرد که هنگامهی تیرش پیداست
تک سواری که فقط ردِ مسیرش پیداست
موج برخاسته و کوه تلاطُم کرده
سر بدزدید که یک شیر تبسم کرده
آمده تا بخرد آبروی میدان را
آمده تا که بگیرد نفَس طوفان را
میل کرده قدمی دور و بر خویش زند
دست بر قبضهی تیغ دوسرِ خویش زند
مَشک بر دوش هوای دل دریا دارد
پسرِ سوم زهرا چه تماشا دارد
تندباد است که میچرخد و جانکاه بوَد
أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّالله بوَد
چشمها مات علی باز به خیبر رفته
این جوان کیست که اینقدر به حیدر رفته
گرهای زد به دو اَبرو و نفس بند آمد
کعبه و خیبر و دریا همه را کَند آورد
رجزش را اگر از عمق جگر میخوانَد
ها علیٌّ بَشَرٌ کَیفَ بشر میخوانَد
لحظهی سختِ نبرد است گل لبخندش
نامِ زهرا و علی نقش به بازو بندش
رقصِ تیغش چه عجیب است هنر میخواهد
دیدنِ حضرت عباس جگر میخواهد
هو هوی تیغهی او وَه چه شتابی دارد
پسِ هر ضربه به جا ردِّ شهابی دارد
بعد هر ضربهی او تازه همه میفهمند
که دو نیمند و یا اینکه به مویی بندند
چند وقتی است که بی پا و سر و دست شدهاند
چند وقتی است دو نیم اند ولی بی خبراند
رَمِ این لشگرِ پاشیده ببینید همه
باز هم تیغ تراشیده ببینید همه
لرزه میافکنَد آن دَم که قدم میکوبد
سرِ زینب به سلامت که علَم میکوبد
پای او ریخته هرکس که سری داشته است
چه خیالیست حرم را عَلَم افراشته است
باز میآید و مشکش پرِ آباست هنوز
وقتِ لالایی آرام رُباب است هنوز
آه از آن روز که میدید که لبها خُشک است
مَشکهای حرمش بینِ دو دریا خُشک است
رفت یک بارِ دگر شاد کند دلها را
تا به خیمه بکشاند یقهی دریا را
دختری گفت فرات از لب او میآید
دلتان قرص بخوابید ، عمو میآید
ولی ای وای نیامد نَفَسِ گلها حیف
چقدر منتظرش بود رُباب ، اما حیف
به کمین چند هزاری دلِ نخلستانند
شیر میآید و از ترس همه پنهانند
دست را بس که کریم است همانجا بخشید
حاجتِ هرچه که تیر است به یکجا بخشید
تیر از چار طرف خورده ولی جان دارد
پدرِ مَشک ببین مَشک به دندان دارد
گرچه هر تیر خودش را به تنِ او جا کرد
باز هم حرمله اینجا گرهاش را وا کرد
تیری انداخت که غم را به دل زهرا دوخت
مَشک را تیر درید و به تنِ سقا دوخت
تیرِ دوم که رها شد دلِ زهرا خون شد
چشم را بوسه زد از پشت سرش بیرون شد
شعر: حسن لطفی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_نهم_محرم_امام_زمان_عجلالله
نه صبحی داری و نه شب عزیزم
دلت آتیشه داری تب عزیزم
شبِ عباسه اما ناله داری
برایِ غصهی زینب عزیزم
نه صبری و نه تسکین مونده باقی
که داغی سخت و سنگین مونده باقی
نگیر از ما تو فیضِ روضهها رو
برایِ نوکرت این مونده باقی
بدون تو تو کارامون ضرر بود
که تو امروز و فردامون ضرر بود
تو را ای کاش برا دنیا میخواستیم
بدونِ تو تو دنیامون ضرر بود
بگو با بارِ این غمها چه کردی
پریشون توی این شبها چه کردی
یکی باید به فکرت باشه اما
بگو با نالهی زهرا چه کردی
الهی که الهی غم نبینی
بگو امشب کدوم خیمه میشینی؟
دلم میگه غبار آلوده آقا
میون هیئتِ اُمالبنینی
از آن سَروِ علی بنیاد صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد صد حیف
دو دستی که عصایِ پیریَش بود
خداوندا زِ تَن اُفتاده صد حیف
شعر:حسن لطفی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
#قصیده
آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط
گل کرد در قنوت شما ربّنا فقط
تابیده بود عشق به دلها و میوزید
عطر زلال نافله از خیمهها فقط
وقتی نسیمِ گُلنَفَسیهای او وزید
پر شد فضای خیمه ز بوی خدا فقط
پرسید: میروید اگر؟ وقت رفتن است!
کوتاه بود پاسختان: ها! کجا؟ فقط
«کامل عیار سنگ محک خوردهایم ما
آغوشمان گشوده به روی بلا فقط
پولادِ آبدیدۀ ما را توان گداخت
در التهاب حسرت یا لیتنا فقط»
بیرنگ میشدید در آن آزمون سرخ
منهایتان گرفت از او رنگ ما فقط
باور نداشتید اگر عشق را، چرا
برداشتند پرده ز چشم شما فقط؟
روزی که آه شیونیان شور خاک داشت
زد خیمه گلخروش شما در فضا فقط
یک کاروان دلید ولی روی نیزههاست
سرهایتان در این سفر از هم جدا فقط
منظومۀ بلند شهادت سرودنیست
با حنجر بریده سر نیزهها فقط
زنجیرۀ قیام تو را امتداد داد
زینب به حلقه حلقۀ دام بلا فقط
بر روی نی چو دید گلافشانی تو گفت:
میخواهد این بهار شکوه تو را فقط
از حر مجال شرم گرفتهست خندهات
یعنی که از تو شِکوِه ندارم، بیا فقط
روزی که عشق و عاطفه تاراج میشدند
سهم تو بود پارهای از بوریا فقط
افزونتری ز حوصلۀ ما، هزار حیف
از تو اگر که داغ بماند به جا فقط
قادر به وصف شأنِ اَبَرمردیِ تو نیست:
غیرت فقط، گذشت فقط، ابتلا فقط
بر قامت شکوه شما قد نمیدهد
عزت فقط، حماسه فقط، مرحبا فقط
گم میشود خروش بلند رهاییات
در لابهلای همهمه و هوی و ها فقط
دردا که دشمنان تو را شاد کرده است
چون و چرای خیل مسلماننما فقط
تا کعبه را مباد که «بیت الصَّنم» کنند
باید به این «هُبَلزدگان» گفت: «لا» فقط
ای از زمان همیشه فراتر که مانده است
از تو به یاد، خاطرۀ کربلا فقط
هر شعر در رثای تو گفتیم نارساست
ای خطبۀ حماسی سُرخت رسا فقط
گیرم که ماجرای شما را رقم زدند
زور اَلَست با قلم ابتلا، فقط
ما را به عمق فاجعه هرگر نمیبرند
دردا و وامصیبت و واویلتا فقط
تو مرگ را به سُخره گرفتی کجا رواست
تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط؟
خون بود و داغ بود و عطش بود و شعله بود
امّا نبود این همۀ ماجرا فقط
افتاده از نفس جرس، ای همنفس بیا
یک شیون است فاصله تا نینوا فقط
او ماند و خونحماسۀ او ماند و عشق ماند
از ما چرا به جای بماند صدا فقط؟!
نازم به این قیام، که تکمیل میشود
با انقلاب «قائم آل عبا» فقط
شعر: دکتر محمد علی مجاهدی(پروانه)
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
#حضرت_ابوالفضل_العباس_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
السلام علیک یا ابوالفضل العباس ع
پای در آب نهاد اسوه ی ایثار و وقار
آب پیچید به پایش که زمن دست مدارابوالفضل العباس ع
ای که هستی به جهان مظهر تسلیم و وفا
با تو تفسیر شود معنی صبر و ایثار
هُرم لب های تو آتش زده بر سینه ی رود
در نگاه تو نهفته است هزاران اسرار
تشنگی بر تو روا نیست که با جنگ و گریز
زخم برداشته ای از همه سو در پیکار
آب در حسرت لعلت به خروش آمده است
تا مگر بوسه زند بر لب خشکت یک بار
ادب و شرم و حیا بنده ی درگاه تواند
آسمان سجده کند پیش تو ای کوه وقار
وارث حیدری و تیغ علی در دستت
دشمن از برق نگاه تو کند قصد فرار
زیر دستان بلند تو ز پا افتادم
تا کنی رفع عطش جرعه ای از من بردار
ماه خم شد کفی از آب گرفت و گفتا
هیچ ساقی نخورد باده ی خود بی دلدار
بگذر از خواهش خود شرم کن از روی حسین
نخورم آب ، مکن بیشتر از این اصرار
کام خورشید زمن خشک تر و سوزان است
تشنگی از دل اطفال حرم برده قرار
ناله ی طفل رباب است که پیچیده به دشت
غم بی آبی او در دلم افکنده شرار
منم آن میر و علمدار که از روز الست
بوده عهدم که کنم جان به ره دوست نثار
یا که این مشک رسانم به حرم حانه ی عشق
یا که بی دست کنم سجده بخاک ره یار
از غم ساقی بی دست زپاافتاده
همه دشتِ " شقایق" شده پژمرده وزار
شعر:استاد حمید رضازاده " شقایق"
کرمان ۱۴۰۱/۵/۱۵
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#زمزمه_نوحه_واحد
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
زبان حال اقا امام حسین(ع)با حضرت اباالفضل (ع)
داداش خـــوبم عباس چرا ز پا فتادی
چـــرا امید زینـب سر روی خاک نهادی
دستات جداشدازتن مشکت فتاده پاره
داداش پاشــو آب ببـر برای شیرخواره
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((واویلتا واویلا_ولویلتا واویلا))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
تو پیـش آبــی اما لب تشـــنه ای برادر
ای با وفا می دونم بودی به فکر اصغر
ای مـیر لشگـــــر من ای یار بی قــرینه
باشد در انتظارت در خــیمه گه سکینه
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((واویلتا واویلا_ولویلتا واویلا))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شد زائر دو دستت پهلو شکسـته مادر
گفتـی در آخــرین دم ادرک اخــا برادر
تا اینکه در یَم خـــون برادرم نشستی
خدا میدونه از غم پشت مرا شکستی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
((واویلتا واویلا_ولویلتا واویلا))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شعر:طاهرکاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
PTT-20220806-WA0359.opus
66.5K
به نام خدا
#نوحه
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#به_سبک:
(( ســقـای کـودکان مـن_ای روح و ریحـــــانم
ای راحــت جانم ))
(( بعـد از تو ای روح ادب_زنـــده نمی مــــانم
ای راحــت جانم ))
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
شــد زائـــر تو فاطــمه بر لب مـــرا این زمزمه
ای مــاه تابانــم_ای راحــت جانم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دستت شده از تن جدا_فرقت زِکین گشته دوتا
درپیش چشمانم_ای راحت جانم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
پشتـم ز داغــت شد دو_تا من شنــیدم یا اخــا
آمد به لب جانم_ای راحـت جانم
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
برگـو چگـونه من روم_بی تو بـرادر در حـــــرم
زار و پریشــانـم_ای راحـت جانم
شعر_سبک:استاد طاهر کاشانی
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═༅ ❃༅࿇༅❃ ༅═┅─
PTT-20220806-WA0427.opus
140K
#نوحه_زمزمه
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
دل مـــن در پیــچ و تابه
از غـــم و غصـــه کـــبابه
همـــه غمها عظـیـمــه اما
غــــم مـــن طـفـل ربابــه
وعـــده دادم آب مــیارم
بر ســـر عهــد و قـــرارم
اما مـــن شـرمـنده هستم
که گـــره خـورده به کارم
غرق درخون چشم مستم
شـد جدا از تن دو دستم
شـــد امــــیدم نا امـیـد و
در یمی از خــون نشستم
مشــک آبــم پـاره پـاره
بسـتـه رویــم راه چـــاره
یا اخــــا بنـگــــر فتـــاده
نَفَـــسِ مــن در شــماره
شعر وسبک:طاهر کاشانی
۱۴۰۱/۵/۱۵
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─═࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇═─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#شب_نهم_محرم
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#گلواژه_های_اهل_بیت_ع
به هـــر جــا سـر زدم ، اما ندیــدم روی زیبایت
خوشاآنکس که یک لحظه،نصیبش شدتماشایت
به هر در میزنم شاید،تو بگشـــایی به رویم، دَر
همــه جانها فـــدای آن ، رُخِ پنهـــان ِ پیــدایت
بیا ای یوسف زهـرا ، قــدم بر چشـــم ما بگذار
به چشمم سُــرمه ای باشد ، غبار آن قدمهــایت
حدیث عاشقی باشد ، نشسـتن در غم هجــران
ولی در وصل تو عاشق،شود مجنون وشیدایت
چنین عشقی شده معنا ،فقط در روز عاشــورا
چه عشقی آفرید آن روز، عـمویِ ماه سیـمایت
اباالفضلی که دریا شـد ،خجل از روی زیبایش
ایا باب الحـــوائـــج ، ما دخــیلِ نام زیبــایت
شعر:رقیه سعیدی(کیمیا)
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─