eitaa logo
گلواژه‌هاے اهل‌بیت (؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
781 ویدیو
83 فایل
🔰 #تولید_اشعار_آئینی 🔰 #تولید_استیکر_عکس_نوشته_مذهبی 💢 تنها کانال #نشر_اشعار_بروز از #شاعران_شاخص_کشور کانال گلواژه هاے اهل‌بیت (؏) با حضور شاعران کشورے با جدیدترین اشعار آئینی، مداحی و مولودی مدیریت کانال: خادمةالزهرا(س)علیزاده @maddah_1367
مشاهده در ایتا
دانلود
چه زیباست بهار یا مسیحای طبیعت که با دم فیض‌بخش و روح‌پرورش مردگان باغ و بستان و دشت و چمن را احیا می‌کند و خفتگان شاخسار و خاک نشینان دشت و صحرا را از خواب خستگی زدای زمستان بیدار می‌سازد. فصل آرایشگر و موسم بساط گستری که مرغکان غمزده و مصیبت دیده‌ی شاخسارها را به وجد و سُرور و نغمه‌سرایی واداشته، و مُهر خموشی و سکوت را از لب‌شان برمی‌دارد. یار مهربانی که دشمن کینه‌توزی چون زمستان را با همه‌ی باد و بروت و صولت و عتاب و خطابش از در میراند و خود چون دایه‌ای مهربان، نوباوگان شاخ و شکوفه‌های نوزاد را در برمی‌گیرد و با نسیم عطرآگین و روح‌بخشش زندگی و حیاتی دیگر می‌بخشد. درختان خشک و عریان را لباس سبز ورق به تن می‌پوشاند و اطفال شکوفه را با شیر شبنم صبحگاهی سیراب و شاداب می‌سازد. این بهار، نه فقط پیک نوروز و سال نو برای اشجار و نباتات است؛ بلکه پیام‌آور نوسازی و نوآوری و تصفیه‌ی روح و تزکیه‌ی نفس و تهذیب اخلاق و رفتار برای انسان‌هاست؛ و ما را به آغاز زندگانی تازه و نوی رهبری و ترغیب می‌کند. نوروز بهاری به ما می‌آموزد که ای خفتگان غافل و رفتگان راه باطل! به‌هوش باشید و خود را از کهنگی و آلودگی فکر برهانید و رسم و آداب کهن را که گلبرگ روح شما را زرد و پژمان ساخته‌است در هوای آزادگی و مردانگی و صفا ، لطف و نزهت بخشید و افسردگان و دلمردگان را دلجویی کرده و فراموش‌شدگان خویش و بیگانه را دیدار و تیمار کنید. آری! بهار، یا پیک نوسازی و نوآوری، همه چیز و همه کس را نو می‌خواهد و هر روز را نوروز می‌طلبد تا در سایه‌ی نوع‌دوستی، و تفقد و توجه به افراد همنوع خود، یک زندگی بهارآیین معنوی و حقیقی تحصیل کنیم. بهار به ما می‌گوید نه فقط یک سال دیگر از عمر اشجار و نباتاتی که از بهار گذشته تا این بهار سبز خرم بودند و خشک و عریان شدند و به خواب استراحت فرو رفتند و دوباره بیدار شدند گذشت؛ و این عمر یک ساله‌ی آنها برگشت ناپذیر است؛ بلکه عمر گذران ما را هشدار می‌دهد که هرآینه عبرت گیریم که عمر رفته باز نگردد همانگونه که آب رفته به جوی، باز نخواهد گشت. شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَللّٰهْمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّكَ الْفـَــرَج) اندک اندک ، آمده از ره ، بهار تا کند دشت و دمن را گل‌عذار می‌زند شانه به گیسوی چمن با نشاط و خرّمی ، دست بهار ابر رحمت می‌چکد بر بام شهر می‌شود جاری دوباره جویبار غنچه‌ها گل می‌کند بار دگر می‌شود خرّم ، بساط روزگار می‌زداید از دل کوه و کمر... همچنین از سینه‌ها گرد و غبار روح می‌بخشد به اشجار چمن نغمه‌ی بلبل ، به روی شاخسار هست فصل رویش آلاله ها موسم گلگشت و سیر لاله‌زار از خدا خواهم درین سال جدید بهْ شود اوضاع و دل گیرد قرار رو کند شادی دوباره بر وطن رخت بندد رنج و غم از این دیار ارزش پول وطن ، افزون شود رونقی دیگر بگیرد کسب و کار کاش امسال آید آن آرام جان تا سر آید رنج ِ عصر انتظار (ساقیا)! ما را بده آن باده‌ای... که بَرَد از دل غم و از سر خمار سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهار روح‌بخش آمد قرین با فَرّ و فیروزی به‌پا شد جشن جمشیدی به رسم میر نوروزی به قدّ ِ گلسِتان باغ ، از بهر دل افروزی بشد با دستِ درزی طبیعت، پرنیان‌دوزی عروس باغ بس رعنا و زیبا و فریبا شد صفای باغ شادی‌بخش و بِزداینده‌ی غم شد چمن از سبزه و گل‌های رنگارنگ ، خرّم شد بنفشه تا کند تعظیم بر سوری قدش خم شد فضا از سوسن و سنبل، سمن‌بو چون سپرغم شد چمان سرو چمن مانند یار سرو بالا شد به هر شاخ گلی بلبل چنان شوری به پا کرده که سرتاسر فضای باغ را پر ، از نوا کرده هَزار اندر گلستان ، خویش را دستان‌سرا کرده به هر گلبانگ خوش سازی برون از پرده‌ها کرده که گویی نغمه‌هایش رشک آهنگ نکیسا شد چکاوک در کنار سبزه‌ها در نغمه پردازی کند کبک دری در دامن کهسار ، طنازی به طرْف باغ سازد سار با موسیجه دمسازی به شاخ سرو با بلبل کند قمری هم آوازی همیدون باغ و راغ از نغمه‌ی مرغان پرآوا شد کنار جویباران جمعی از هر فرقه و دسته بساط عیش را گسترده، گِردش جمله بنشسته هرآن یک چون ز رنج بهمن و اسفند مَه، رسته به شادی ِ بهاری جملگی ، عهدِ طرب بسته پیاپی جام‌ها خالی و پر ، از می ز مینا شد بوَد در دست هر دلداده‌ای دست دل‌آرامی به آرامی نهند اندر کنار بوستان گامی زنند اندر لب هر جوی، دور از دیگران جامی سپس گیرند گه‌گه از لبان یکدگر کامی کنون دوران به کام نوجوانان دل‌آرا شد مرا هم بود در دور جوانی کار و باری خوش خوشا آن روزگارانی که بودم روزگاری خوش به دستی جام مِی در دست دیگر دست یاری خوش سرود و شعر می‌خواندیم با یار و شعاری خوش کنون آن زندگی در خاطرم مانند رؤیا شد در ایام شبابم نزد خوبان اعتباری بود به هر محفل که ره جستم انیس‌ام طرفه یاری بود به تابستان و پاییز و زمستانم بهاری بود دگر با سال ماه و هفته و روزم نَه کاری بود مگر آنگه که بزم عیش و نوشِ خوش مهیا شد دریغا کاین جهان درد است و رنج و غم سرانجامش کند ناکام آن کس را که روزی کرده خوش کامش اگر باشد چو رستم در مَثل بُگریزد از دامش بریزد گاه ِ پیری شهدِ مرگ تلخ ، در جامش دهد دَردی که درمانش وبال ِ بال عنقا شد نه تنها عمر گل ، کوتاه از جور خزان باشد بشر را نیز پایانی ز مرگِ ناگهان باشد چو مرگ و نیستی تا بوده هست و توامان باشد چه موجودی بوَد کز نیستی اندر امان باشد به غیر از خالق یکتا که ذاتش عالم آرا شد همانا (مسجدی) امر طبیعی را همی دانی که جاویدان نمانَد هیچ کس در عالم فانی چه‌سان خواهی تو تنها جاودان در این جهان مانی قوی گردد ضعیف، آنگه رسد مرگش به آسانی حیات جاودانی ، خاص ذات حیّ دانا شد شادروان میرزا مهدی مسجدی قمی 1332 http://masjediqomi.blogfa.com
سال‌نو و بهار نو همراه با بهار دلها مبارک باد سفره هاتان شود الهی پر سفره هفت سین و افطاری کاش باران رحمتی از عشق بشود روی سقف تان جاری سفره هفت سینتان سرمست از سلام و سلامتی ها باد سرفرازی و سربلندی و سیب سبزه و سکه زینت افزا باد راستی یادتان بماند که سهمی از سفره مال او باشد یک دعای فرج فقط کافی است کاش امسال سال او باشد زینت کریمی نیا http://eitaa.com/sheydayezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
یَا مُقَـلِّبَ الْقـُــلُوبِ وَالْأَبْصَــارِ یَا مُـــدَبِّـــرَ اللَّیْـــلِ وَ النَّهَــــارِ یَا مُحَــوِّلَ‏ الْحَــوْلِ‏ وَالْأَحْـوَال حَـوِّلْ حَالَنَـا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ مژده ایدوست که از راه، بهار آمده است فصل سرمستی و پایان خمار آمده است چشم دل ؛ باز نما کز قلم صنع خدای... بین که بر بوم زمین نقش و نگار آمده است بر تن شاخ درختان شده پیراهنِ سبز موسم سیرِ گل و گشت و گذار آمده است دامن دشت ، بساط چمن آراسته است قُمری از شوق ، به آواز هَزار آمده است غنچه از پرده برون آمده با عشوه و ناز تا ز بلبل ببَرد صبر و قرار آمده است ژاله بر لاله زند بوسه ی مستانه ز مهر تا بشوید ز رُخش داغِ عِذار آمده است وقت تحویل و تحوّل، شده بر اهل زمین مَرکبِ سِیر ، به دلخواهِ سوار آمده است سال‌ها در فرجِ یار ، دعا می‌خوانیم غافلانیم که بر دیده، غبار آمده است ای خوش آنکو که به تحویل، تحوّل جوید شاید آن‌گاه ببیند که نگار آمده است (ساقیا) عشرتِ امروز ، به فردا مگذار جام توفیق عطا کن که بهار آمده است سید محمدرضا شمس (ساقی) 1383 http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
. سال ماضی با تمام معضلاتش رخت بست گرچه پشت خلق، زیر بار مِحنت‌ها شکست ای خدا در سال نو ، تغییر دِهْ ، احوال‌ خلق تـا مبـادا ـ آبــروداری ، دهد عـــزت ز دست . سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
(اَللّٰهـْـمّ عَجـّـِـل لِوَلٖیّـكَ الْفـَــرَج) عیـــد آمد و ما بــدون تو غــــم داریم در سـیـنه‌ی انتظــــار ، مـــاتـــم داریم گـل کـرده اگرچـه دشـت و بسـتان اما ای رونــق بـوسـتان! تـو را کـــم داریم سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
❃﷽❃ _____________________ وقتی که محبــوبِ دلِ مــردی امین باشی وقتی که تنهــا یار ختــم المرسلیــن باشی با مال و جانت ، حـامی قرآن و دین باشی بیــن زنـان ، تنهـــا تو اُمُّ المومنیـــن باشی والا مقـــامی می شـــوی که خالق سبحان شخصــاً سلامت می دهـد بانوی با ایمـان! ای دست تو جود و سخاوت داده دریا را ای مهـــر تو بخشــیده نور ، آفاق دنیـا را از عشـق تو ، حق پر نموده قلب طاها را فــرش قدمهــــای تو کرده آســـمان ها را تو آمدی دنیــای احمـــد با تو زیبــا شد قلب محمـــد مَحـــرم بانوی بطـحا شد از نور ایمـــان ، قلب پاک تو منـــور شد با ذکـر هر أَشهَـد ، گل جانت معطــر شد تاج مسلمـــانی برایت فخـــر دیگــر شد دامــان تو شایســـتهٔ زهـرای اطهـــر شد شد جایگاهت در زمین و آسمان ، معلوم مــــادر بزرگ بی بدیــل  یازده معصــــوم در اوج سختیها شــدی همـــراه پیغمبر آگــاه بــودی بر مقــــام و جـــاه پیغمبر دیدی ســـعادت را فقــط در راه پیغمبر اعجــــاز دیـــدی در کتـــاب الله پیغمبر پر شد وجودت از شراب ناب عرفانی بردی مقـام اولیــــن را در مسلـــمانی در رنجـــها تو یاد دادی استـــقامت را در همســری همراه بودن را حمـایت را درس  وفــاداری، حیا ، روح نجابت را معنا نمودی واژه های عشق و عفت را با این مقامات انتخاب مصطـفا هستی فخـــر زنان و مادر خَیر النـــسا هستی دست اجل افسوس! زود آمد سراغ تو رنگ خـزان پاشیده شد بر عمـر باغ تو خاموش شد در سال غم، نور چراغ تو زخمـــی دگر زد بر پیمــبر سوز داغ تو شد سال عام الحزن ، سال سخت پیغمبر می سوخت از داغ عمو و هجــرت همسر می دید پیغمبر که یار و یاورش می رفت همسنـگری مثل خدیجه از بَـرَش می رفت با رفتنــش آه از نهـاد دختـــرش می رفت همــراه مادر جان او از پیکــرش می رفت چشمان مادر همچـــنان دنبال زهـــــرا بود چون باخبـر از غربت و احوال زهــــرا بود در لحظه های آخرش ، در فکر دختر بود در فکـــر نامردان  و فکــر آتش و در بود می دید زهرا را که مثــلِ یاسِ پر پر بود یا آن طنــابی را که بر دستان حیدر بود می رفت اما زیر لب می گفت یا زهـــرا می خواند همــراه پیمــبر ، روضهٔ در را ___________________ ✍رقیه سعیدی(ڪیمیا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شمس (ساقی)
 بهــــار ـ آمــده بــرخیــــز و دل ، بهــــاری کن ز مــــردمـــان تهـیــــدسـت ، غمگـســـاری کن خــــزان گــرفتـــه اگـــر بـــاغ مهـــربـــانی را نهـــــال عــــاطفــــه بنشـــان و آبـیــــاری کن عبوس و غمزده چون جغدِ شوم ، خیره مشو سـرور و هلهـــله چــون بلبـــل و قنــــاری کن جهــــان فنـــا و نمـــانَـــد اثـــر پـس از رفتـن بقـــــا اگر طلبــی؟... کـــار مـــانـــدگـــاری کن بـگـیـــــر دســت نـیـــــاز ِ نـیـــــازمنــــدان را به قــدر همـّـت خـود ، چــــاره‌ی نــــداری کن غــرور و خـودسری و جهـــل کن بـرون از سر چو شـاخــه‌ی ثمــر ، افتـــاده خــاکســاری کن ز فــرقــه‌‌هــای ریـــاکـــار و حیــله‌گــر بگـریـز به ‌حـــال خـویش وگــرنـه نشــین و زاری کن مبـــاد ، آنکــه شــوی غــــره در ســرای فنــــا نگــاهِ عبــــرت و تــــدبیـــر ، بـر مــــزاری کن ببـین کسان بــزرگــی که خفتـــه‌اند به خــاک به‌ خویش ، آی و سپس فکـــر رستگـــاری کن مقــاومـت مــده از دسـت در مصــالــح خلـق مـــــدد بگـیــــر ز یــــزدان و پـــایــــداری کن اگـر که چشم تهــاجــم به خــاک مُلـک افتــاد به‌ خـون خـویـش ازین مُلـک، پــاســداری کن بـــرای عبــرت آینـــدگــان ، بـه خــاک وطــن هرآنکـه چشـم طمـــع داشـت را فــــراری کن بدم به صـور عــدالـت به‌ دفـع ظــلم‌ و سـتم بـه نفـــع مـَـردم محـنت‌کشــیده ، کـــاری کن بـه واژگـــان نفسـی دِه ، بـه اعـتــــلای بشــر به‌ جسمِ شعر ، نفس بخش و شهـــریـاری کن دریــن زمــانــه که انـــدوه ، می‌کنـــد بیـــداد ز خیـــل غمــــزدگـــان نیــــز ، غمگســاری کن کــه امتحـــان الهـــی‌اسـت در چنــین ایــــام به کـــار نیـک ز خـــود رفــــع شرمســاری کن اگرچه خشک شده این زمــانـه چشمه‌ی مِهــر بیــا به چشمه‌ی خورشـید ، مِهـــر جـــاری کن چون امتـــیاز بشـر در وفــــا و احسـان است به مِهــر و رأفـت خـود ، کسـب اعتـــباری کن چو خسـته‌دل شدی و نـاامیـد ، چـون ایـوب خــــدای را بـــه نظــــر آر و بــــردبـــاری کن زدا غبــــار غــــم از دل بـه همــت (سـاقـی) ز جــــام دولـت مـی ، چـــاره‌ی خمــــاری کن نشد اگر کـه بشـویـی غبــــاری از دل خویش بــــرو بــه صومعـــه و تـــرک مِی‌گســاری کن اگرچــه قــافیــه ایطـا شـده‌است و تکـــراری به رغــــم پــرده دران نیـــز ، پــــرده‌داری کن سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/shamssaghi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ) (چهارم اختر عصمت) بهـــار فیـض شـد و گـــل دمیـــد در گلــشن رسید موسم ساقی و جــام و طــرف چمـن شکــوفــه‌هـای مَســرّت شکفتــه‌اند به شـاخ چو کــودکــان که بیــاغشـته‌اند لـب به لبــن گرفته بــاج ز بــاغ بهشـت ، گلـشن و دشـت بهشـت ، تــاج بـه سـر ، بلبــل از کــلاه سمـن شکفـت تــازه گـلی رَشـک نـرگس و نسـریـن کـه بـُــرد رونـــق بـــــازار سـوری و سـوسـن صفـــای گلـــرخ او ، گلشـنی بــه بـــــار آورد که پیش جـلوه‌ی او گلشن است چون گلخن بـریـز ساقی مسـتان! به سـاغــرم مِـی نــاب به عشق شـاهـد این بـــزم و شـادکـامی مـن صــبا بگـو تو به گــل بعــد ازین مبــاهـی تو بـُــوَد ز نـــزهــت آن گلـعــــذار سـیمیـن تــن بگـو بـه بلبـــل شــیدا ، رسـید مـــرغ امیـــد که مــرغکــان چمــن نــزد وی شـونـد الکــن بگو به مطــرب، لحــن حجـــاز خوش بنـواز کـه شد نــوای عِــراق و بیــاتِ تــرک ، کهــن رســید مــوکــب آن شــاهِ ابطحــی منـصـب بــه خـاکِ پــاکِ حجــــاز از تفضــل ذوالمــن بـه روز نیمـــه‌ی مــاه صــیام شــد مــولــود سُــرور قـلـب امیـــر عـــرب ، امــــام حسـن صـیام ، مـــاه خـــدا شـد بـه یُمـن مقــدم او که کرده چهــرِ خـدامظهــرش جهــان روشن چهــارم اختـــر عصمـت ، دوم امــام هـــدیٰ به چرخ دانش و دین شد چو مِهــر نورافکن ز فـیـض مـــولــد مسعــودِ آن امـــامِ مبــیـن شده‌ست صحن جهان حسرت بهشت عــدن جهــان ز مَقـــدم او مُشک بیـز شد کز رشک میــان نـافـه بخشکیـــد مُشکِ دشـت ختــن چو ابــر رحمـت حـق از قـدوم وی بگریست بـه خنــده لب بگشودند ، غنچــه‌هـای چمــن سحــاب‌وار چو آن شـه گریست وقت ورود چو دشتِ گل همه خنـدان شدند خلقِ زَمـَـن صفــای عـــارض او از عطـــای حــق افــزود بـه رنـگ و بــوی گــل و فــرّ ِ نــزهـت گلشـن پدید گشت چو آن گــوهــر ثمیــن ز صــدف فتـــاد دُرّ و گهـــر ، از رواج و قــــدر و ثمــن زهی گهر که صدف ، فاطمــه شفیعه‌ی خلق ابـوالحسـن، یـم و جدش محیط علم و فنن بـه حسـن خلــق ، بُـــود ثـــانی پــــدر ، امــا به حلم و جود چو جدّش رسولِ نیک سخن هــزار شکــر کـه آن نخــل بـوســتان شــرف به مُلک دیـن خــدا شـد ز مِهــر سـایـه فکــن سرود (شمس قمی) ایـن چکــامــه‌ی شــیوا به یمـن مــولــد سلطــان دیــن ، امـام حسن شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ برون شد از حد و اندازه، عصیانی که من دارم مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم منم آن اهل عصیانی که ننگ اهل عصیانم که حتی ننگش آید از من، عنوانی که من دارم نه با خالق سَر و سِرّی، نه با مخلوق احسانی نمی ارزد به کُفری، سُست ایمانی که من دارم ز غفلت راه را گم کرده ام در چاه افتادم گرفته خاک از بس جلد قرآنی‌ که من دارم چنان این سینه مالامال از آمال و غفلت شد که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم همانگونه که از دود است رسوا آتش پنهان کند رسوایم آخر عیب پنهانی که من دارم به شانه نظم دادم گیرم این زلف پریشان را چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟! چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم دو قطره اشک بر من داد اندک آبرویی باز به فریادم رسید این چشم گریانی که من دارم دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم پناه آورده ام امشب به سوی ضامن آهو بغل وا کرده بر من باز سلطانی که من دارم : @sheikh_ali_moghaddam 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
بسیار زیبا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ ای مه سیـمیـن لقا یا حســن مجتــبی ای قمـــر دلــربا یا حســــن مجتـــــــــبی فاطمـه را گوهـــری از همـگان برتـــری نور دل مرتضـــی یا حـــسن مــجـتبـــی روی تو خورشید من گوهر توحید من ای به جـهان مقتــدا یا حسـن مجتبی چهره ی توبی بدیل صبح جهان را دلیل عطر رُخــت جانفــزا یا حسـن مجــــــتبی معنی قرآن تویی جلوه ی ایمان تویی همنفــس هل اتــی یا حسـن مجتبی آمـده در گلشـنت در حــــرم روشــــنــت مـرغ دلم شــد رها یا حســن مجــتبی ای مه روشنـــگرم ای همــــه ی باورم با دل من آشـــنـا یا حــســــــن مجـــتبـی وارث احــــمد تویی نور محــمد تویی آینه ی کـــبـــریا یا حســـن مجــــــــتبــی ای ز ازل در دلـم لطــف تو شد شاملم ای دل دلدارها یا حســـــن مجتــــــبی ای زتواحیاجهان ارض وسماگل فشان چشــمه ی آب بقـا یا حســـن مجتبــی ای پســر فاطمه ، چشـــم فقیران همه بسته به جــود شمـــا یا حسن مجتبی حکم بده سردهم سر به حریمت نهم بهـــر تو جـــانـم فدا یا حسـن مجتبی ای مــه گل آفــــرین تا دم آخـــر یقین از تو نگـــردم جـــدا یاحســـن مجتبی عطــر و گلابم بده تشــنه ام آبم بده ای گل باغ ولا یا حـــسن مجتـــبی ای کرمت بی حساب سوی توباالتهاب آمده ام چـــون گـــدا یا حسن مجتبی مهر تو دارم به برعشق تو دارم به سر شــوق تو در دل شها یا حسن مجتبی در ســر من فکــر تو در دل من ذکر تو بر لب من ایـن نوا یا حســـن مجتــبی جانب «یاسر» نگر ای ز تو روشن قمر ای همه لطـف و عطا یا حسن مجتبی شعر:استاد حاج محمود تاری «یاسر» 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «السلام علیک یا حسن بن علی» نیمه ی مـــاهِ خــــدا ، مــاهِ خـدا تابـیده است باز امشـب آســمان گـردِ زمــین گـردیده است بعدِ احمــد ، بعدِ زهـــرا ، بعــدِ مولایـــم علی چشــمِ دنیــا شـــاهکارِ دیگــری را دیـده ست پانزده شـب رد شـد از مـهمانی و امشب خدا سفره ی جـود وکـرامت راچه زیبا چیده است باز کــرده سفــره ی احــسان خود را با حسن هرکه امشب یاحسن گفته است،آمرزیده است یک طرف زهـــرا نشـسته یک طرف مولا علی یک طـرف در گاهواره مجـتبی خوابیده است ظاهر وباطن همه حُـسن است این قرصِ قمر خالقش از این سبب او را حَـسَن نامیده است این پسر جمع علی و مصطفی وفاطـمه است باچنین خلقی خدا هم برخودش بالیده است داده بر ســائل تمامِ هســتیِ خـود را سـه بار بارها از شـوق ،دستش را کرم بوسیـده است می تـوان فهمـــیـد از نـوع کــرامــت های او شرحِ جــودِ کبریایی را حسـن فهمیده است یا معــزّ المــومنین می خوانمـش ، زیـرا خدا از قِبالِ عــزّتش ، عــزّت به ما بخشیده است آزمایـش کــرده اصحابِ خودش را با سکوت شیعیان را نیز با صلحِ خودش سنجیده است از شجـاعت های او این بس که در جنگ جمل داده فــرمان را علـی ، امّاحسن جنگیده است هـر که بوده در جمـل حتمــا گواهــی می دهد دشمــن از بــــرقِ نگاهِ مجـتبـی لـرزیـده اسـت دوستانش ‌جای خود،خیرش به دشمن می رسد از حسن حـتـی عدو هم حرف بد نشنیده است بارهـا گفتــــم که هـســتم ســـائل کــــویِ حسن در جــواب هــر که از نام و نـشان پرسیده است شعر:رضا یزدی اصل 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد. |↲گلواژه‌هاے اهل‌بیت (ع)نشر اشعار بروز ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌