eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
759 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. حاج میگه: «امام صادق(ع) فرمود : هیچ چشمی اجازۀ گریه بر جد غریبم رو پیدا نمیکنه، مگر اینکه روح جدّم حسین(ع) میاد مقابلش مینشینه، تو چشماش نگاه میکنه می فرماید : حالا تو برا من گریه کن منم برا تو گریه می کنم!» #پ.ن: چنین روایتی از امام صادق وجود ندارد. سخنرانی : «امام صادق(ع) : کسی در عالَم میشه سلمان و به این مقام می رسه که نگاه عمو جانم عباس(ع)، او را سلمان می کنه!» #پ.ن: این روایت نیز جعلی است و کلام امام نیست. .... 8️⃣ میگه: «امام صادق(ع) فرمودند : هفت پرده مقابل چشم شیعیان ما آویخته است، که اگر این پرده ها بره کنار، گودالو بشنوی در جا می میری!» این هم شامل و است. .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•پیراهنی در عرش... #قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده #شب_دو
. |⇦•قدم‌خمیده... سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── خون او قصه‌ی سرخی‌ست که جریان دارد تربتش خاصیتی دارد و درمان دارد قدم خمیده برنگشتی موهام سفیده برنگشتی رفتی سفر اما تا حالا حنجر بریده برنگشتی درد و دل زیاد نکردیم با هم منو تو یه کوه دردیم با هم دست نداری که منو ناز کنی پا نداری که بگردیم با هم نیاوردم به روت اما نمیشه بمونم تا ابد تنها، نمیشه تو نیستی پس منم از دنیا میرم سر خونی برام بابا، نمیشه چهل منزل، دستِ قاتل بودی برگشتی حیف، ای کاش کامل بودی منو میزدن تو کجا بودی؟ خون او قصه‌ی سرخی‌ست که جریان دارد تربتش خاصیتی دارد و درمان دارد *بعضیا میگن چرا مریض داری، درد داری آخر سر میری در خونه امام حسین؟ خب ما اونو گذاشتیم برای آخر،دکتر جواب میکنه مریضتو ،بدو میری دنبال رفیقتو و میگی یخورده تربت داری ؟این دلیل بر بی اعتقادی نیست دلیل بر با اعتقادیه. ما اون تربت رو میذاریم آخر سر وقتی گفتند دیگه کار از آدما برنمیاد.همه امونم تو خونه هامون داریم میری سرش میگی اینو گذاشته بودم برا خودم به لب نمیاری یه تیکه میاری میگی این برای نزدیک ضریحه همه امونم جواب گرفتیم * یک نفر نیست که در دام نیفتد اینجا برکاتی‌ست که گیسوی پریشان دارد پنجه بر مویِ شاهِ من نزنید با لگد روی ماهِ من نزنید یک نفر نیست که در دام نیفتد اینجا برکاتی ست که گیسوی پریشان دارد *از روزی که پریشونت کردن جد و آبادم‌ پریشون شد.ما بی تو یه آب خوش از گلومون‌ پایین نرفت. دیدی آب بهت میچسبه ناخواسته‌‌ میگی "صلی الله علیک یا اباعبدالله"* منعت کردن از آب فرات، منعت کردن *روایت میگه: آخرکار اومد تو گودال دید این بند کمر امام حسین یه حلقه ی ارزشمند داره اومد برداره یهو دید دست های آقا اومد رو هرکاری کرد نتونست دست رو برداره دست رو برید. بعد این آدم گریه میکرد بهش گفتن چرا گریه میکنی؟ گفت: یه کاری کردم خواهرش بالا گودال افتاد.دیگه اونروزا تموم شد سادات اونجور غریب بمونن میدونید چرا پیرمردا از اول میان تا اخر میشینن پاهاشون خواب میره اینا شنیدن پیرمردا کربلا چیکار کردن دیدید پدربزرگامون باباهامون از اول میرن اینا بیکار نیستن این خونه دخترش یه ربع میشینه میگه بابا من برم.اما روضه رو میاد با عصا چرا؟میگه این ننگ میمونه رو ما اگر نریم برا حسین.امشب مهمونا فرق دارن خانم ها اگه دختر دیدی راه نمیتونه بره،لباسش پاره است،موهاش سوخته است، صورتش کبوده، دستاش کبوده، پاهاش آبله هست بدونید روضه اتون مهمون داره* گفت چرا ما نمیمیریم رقیه مُرد؟ ما ندیدیم ما شنیدیم او میدید.اصلا یک دلیل پیدا کن که براچی آقای مارو پشت ورو کردن او اومده بود ببره خو اینجوری که راحت تره بریده میشه. ما روایت داریم میگه هی گفت بلند شو اگه همین الان پاشی ازت میگذرم بلند نشد شاید دید این بلند نمیشه گفت لااقل برم گردون نبینمت،میگی رقیه مُرد هی میزد به عمه اش اون کیه هرکسی میرسه میزدننش‌؟سریع چادرو گرفت جلوش خوب نیست اونا رو ببینی.همه رو سوار کردن خانم گفت: اگر میشه اینا رو از گودال عبور ندید اد از گودال عبور دادن اول رقیه خودش رو انداخت اون بابامه، اون بابامه، اون بدن بابامه، تکه تکه اش کرده بودن چرا رقیه مُرد ما نمیمیریم؟آخه ما کجا تو بیابون گیر افتادیم،ما کجا از زیر بوته با چک و لگد آوردنمون بیرون..آخه حرفی زد گفت: بابام رو ندیدی؟گفت: الان بابایی نشونت بدم. دست انداخت تو موهاش آورد بالا مادرت رو یدونه زدن اون شد.چرا رقیه مُرد ما نمیمیریم؟ زهرا رو یدونه زد امام صادق میفرماید: هرچه شد تو کوچه شد این بچه رو آورد بالا* زجر ول کن نبود حرمله میزد گردنش را گرفت سلسله میزد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•گرچه قدم کوچک... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── گرچه قدم کوچک است و بار ندارد بیشتر از یازده بهار ندارد عشق تو با سن و سال کار ندارد سرکشی عشق من مهار ندارد هر که شد از عشق مست ،عبدِ حسین است هرکسی عبدلله است عبدِ حسین است من که پسر خوانده ی سرای عمویم ماحَصلِ زحمت دعای عمویم دست چه باشد کنم فدای عمویم دار و ندارم همه برای عمویم در سر ما فرق ، بین دست و جگر نیست مرد خدا نیست آنکه مرد خطر نیست *دو سه باری جمعش کرد از وسط میدان اباعبدالله.بچه ساله، قد و قامتی نداشت، زره ای نداشت. علی اکبر که افتاد سنگ و برداشت.هاشمیه گرفتن بچه را قاسم دیگه رفت وسط. ابی عبدالله رفت آورد کنار حضرت زینب گفت بگیر این بچه را جواب نجمه را نمیتونم بدم. هنوز سر قاسمش عزاداریم.. بابا این نوه این همان خانمیه که چهل نفر علی را می‌کشیدن یه نفر علی را اینور می‌کشید. حرومی داد زد چرا دستتو از علی قطع نمیکنی.مقتل میگه:گرفت غلاف رو یه جوری زد چهل نفر حریف نشدند..حسینم ازش غافل بشی رفته میدان ها ، لذا از یه جای دیگه عبدالله شده بود چشمای خانم.. یه بار ماه رمضان روزه ای دم غروب چشمات تار می‌بینه سه روزه آب نخورده لذا هر جا میره عبدالله هم باهاش ميرفت. دم تل زینبیه برای عمه شرح می‌داد.. الان زدن تو سرش خانم درست نمی‌دید آقا! عمتون نمی‌دید.. غبار گرفته بود میدان و هی میگفت زدن زدن زدن ..عمو افتاد افتاد افتاد. *خدایا ما را قیامت با هم محشور کن.چرا ؟ما شهادت میدیم دیدم اون‌گریه می کرد.ما رو از هم جدا نکنیا.. حضرت عزوجلّ که ترس ندارد کوه وقار از کوتل که ترس ندارد طفل حسن از جدل که ترس ندارد بچه ی شیر جمل که ترس ندارد وای اگر نیزه ای به دست بگیرم زیر و زبر میکنم به عشق امیرم از سر شوق است اگر بی کفنم من مرد بی دفاعِ عمو حسین منم من طفل حسن زاده نه، خودم حسنم من عمه! مهیای جنگ تن به تنم من یک تنه پس می زنم به لشکر کوفه عمه! سپاهت منم برابر کوفه حال که در خیمه های او پسری نیست از علی اکبرش دگر خبری نیست ماندن من در حرم دگر هنری نیست دست ضعیفم که هست اگر سپری، نیست دست من از جنس دست مادر آقاست ارث قدیمی ما ز کوچه ی زهراست *گفت مادرم عقب رفت به دیوار خورد آه اهل دعوا نبود یهو زد مادرم به دیوار خورد افتاد.رد پا چی بود رو چادر ؟؟ یه زن باردار گریز بزنم.. دم گودال خواهرش وایساد گفت شمر آنقدر روش راه نرو چکمه تو در آر...گوش کرد" الشمر جالس علی صدرک" زانوهاش و فشار داد. آه!حسین حسین..* *اصبغ بن نباته صحابه امیرالمؤمنین بود. دیوار به دیوار خانه حضرت علی بود. زن اومد نصف شب گفت اصبغ پا شو..گفت چته زن؟ گفت: علی داره داد میزنه گفت: آرامش بذار داغ دیده، داغ حضرت زهرا که کم نیست.دوباره سر گذاشت برای خواب دوباره زنه اومد گفت: اصبغ پاشو علی داره هوار میزنه..اومد در خانه امیر المؤمنین،آقا تا اصبغ را دید اومد تو بغل اصبغ. گفت: آقا اینجوری گریه نکن.. گفت: اسبق این بچه ها بیچاره ام کردن هر کدوم را خوابوندم حسن نمیخوابه. تا چشماشو میبنده میگه: نزن نزن نزن نزن.. اومد تو خیمه دید نیزه اشو گذاشته تو خاک سر گذاشته رو نیزه هی میگه حسن کجایی برادرم؟ ببین با زن و بچه کجا گیر افتادم.. وقتی علی اصغر را برد پشت خیمه ها شروع کرد براش قبر کندن دیدن داره هق هق میزنه. نه اونی که همه دیدن سر علی اکبر بود دشمن نوشته تاریخو..دیدی حسین داره ضجه میزنه بالا سر علی..بلند بلند گریه کرد..* جان که نباشد حرم چه فایده دارد؟ بعد عمو پیکرم چه فایده دارد؟ از همه کوچک ترم چه فایده دارد؟ حبس شدن در حرم چه فایده دارد؟ عمه! یسار و یمین چه قدر شلوغ است دور عمو را ببین چه قدر شلوغ است *عبدالله داره میگه..* زانوی من خم شد آن سوار که افتاد از روی مرکب بی اختیار که افتاد با طرف راست یک کنار که افتاد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜.👇
. و توسل به علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── «علی لای لای علی لای لای» همون روز دهم بود توی قبرش دلم رو لای دستاش خاک کردم همون جا با همین چادر سوخته خون دست حسینو پاک کردم همون روز دهم بود یادمه خب همین که خیمه هامونو سوزوندن سر قبرش براش مجلس گرفتم با نیزه فاتحه واسش میخوندم «علی لای لای علی لای لای ...» تمیزش میکنم هستم به یادش سرش خاکی و خونی و کبود بود ببینین مادرای شام چی میگم نمیگن مادرش مادر نبوده بهم پیری زو درس داده داغت همینجور سن روی سنم گذاشته میپرسیدن زنای کوفه از هم کدوم پیرزنه شیرخواره داره *وقتی کاروان اربعین اومدن بنی اسدیا گفتن خانم ما همه رو شناختیم ولی اون پیرزنه اون کنیزه رو نشناختیم..گفت: خاک به دهنتون اون عروس مادرم ربابه اون از وقتی از اینجا رفتیم زیر سایه نرفته* «علی لای لای علی لای لای..» بغل میخواد اگه داره بیفته دیدم بستن با معجر سرش رو نمیذارن که نیزه اش رو بیارن میترسم گم کنن آخر سرش رو شب از نیمه گذشته دیر وقته نبودش تارو پودم رو سوزونده غروبی روی نیزه بود دیدم نمیدونم الان دست کی مونده .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. |⇦•جانِ حسینی و... #روضه_حضرت_علی_اکبر علیه السلام اجرا شده #شب_هشتم_محرم۱۴۰۳ به نفسِ حاج حیدر خمس
. |⇦•آنکه تقدیر مرا... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── آنکه تقدیر مرا یک عمر پُشتِ در نوشت نام من را بین نوکرهای تو، آخر نوشت دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت دعوت من را برای این دو چشمِ تَر نوشت به منِ بی‌آبرو چه آبرویی داده است من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت *گفت محضر حضرت رسید، حال و احوال، عشقشُ کرد، تهِ کار یهو بغض کرد گفت : دوباره می‌بینمت؟ آقا فرمود : آره.گفت :کجا می‌بینمت؟ فرمود : بیا عرفه، مِنا، اونجا دوباره می‌بینمت. گفت : آقا گرفتی ما رو؟! اون همه جمعیت؟! آقا گریان شد فرمود: بیا هرجا دیدی روضه‌ی عَموم رو میخونن من اونجام... ایشالا یه روز بری، می‌بینی بچه شیعه‌ها دمِ هر چادر، همه دارن علی العباس واویلا حسین تنهاست ...* امشب دمِ دَری‌ها حواستون باشه، صاحب عزا دمِ در وایمیسته من یه چیز عجیبی رو دیدم، تو حرمِ قمربنی هاشم که مشرف میشی دم در که وارد میشی نوشته السلام علیکَ یا ناصرَ الحسین، بعد میای تو حرمِ ابی عبدالله السلام علیکَ یا مظلوم بلا ناصر من نمی‌دونم یعنی چی؟ سلام به اون آقایی که یه یاور نداشت، از این ور میری سلام به یاور حسین ... این معنی داره ها یعنی قبلِ عباس و بعدِ عباس...* ما مسلمانیم امّا ما مسلمانِ نجف جانِ کعبه صد هزاران بار قربانِ نجف روز اول که زمین را چون نگینی خلق کرد گفت در گوشِ خدا جانِ تو و جانِ نجف در نجف مدحِ علی می‌چسبد اما بعدِ آن نام عباس است غوغا زیرِ ایوانِ نجف کار ما مدحِ علی، نه! مدحِ قنبر گفتن است مدح عباس است امّا کارِ طوفانِ نجف بر علی سوگند فریادِ علی عباس اوست باب حاجات است، پس نادِ علی عباس اوست کیست این مرد؟ این تمامِ اقتدار زینب است کیست این شیر که تیغِ کارزارِ زینب است سایه‌ی زینب نمی‌دیدند، اصلاً می‌شود دید خانم را که کوهی در کنارِ زینب است شانه‌هایش را نوشتند کوهسارِ کربلا گیسوانش را نوشتند آبشارِ زینب است دستمالِ زردِ بابایش به عباسش رسید بعد از این او مرتضی، او ذوالفقارِ زینب است *اومد شبونه از خیمه بیرون، صدای نَفَسِ کسی میومد، عباس حافظِ خیمه‌ها بود، یهو صدا بالا رفت، جُنبنده‌ای مگر می‌تونه کنارِ خیمه‌های حسین...؟یهو صدا خانوم اومد : عباس آرام باش زینبم. آخ ... دستِ ادب به سینه، خانم این وقتِ شب بیرون؟ گفت : اومدم باهات حرف بزنم نِشست، گفت بشین، گفت اصلاً مادرم بفهمه! بچه‌های زهرا بشینن عباس ...گفت : بشین عباس، ببین روزگار، ما رو به کجا رسونده ؟! بشین برادر، خبر داری تو بچه‌ها چی پیچیده؟ امان نامه برات آوردند..آه یادم نرفته بابام دستِ حسینو تو دستت گذاشت عباسو میگی؟ گفت : زینب عباسو اینجوری شناختی ؟! تا حالا چهار بار رفتم فرات، لب به آب نزدم، امان نامه آورده ؟ باشه، زینب صبر کن، یه عباسی نشان بدم!حرفشم دو تا نشد..* گرچه از داغِ پسر سوزد جِگرها بیشتر می‌زند داغِ برادر بر کمرها بیشتر تا صدایِ یا أخا آمد، تمامیِ حرم روی سینه می‌زدند امّا به سرها بیشتر *شاید کمتر این روضه رو شنیدی، اومد بره، گفت : می‌خوای بری میدان برو امّا سر زدی به خیمه‌های بچه‌ها؟ اومد یه نگاه کرد، دید دختره همه رو جمع کرده، گفت عَموم الآن برای همه آب میاره.غیرت قبول نکرد این صحنه رو، گفت الآن میرم..اینو همه بشنوید، خیلیا شاید نشنیدن تا اومد بره، صداش زد، گفت : سلاح با خودت نمی‌بری ها, سِپر ببر..هر یه دونه‌ای که بزنی،ده تاشو به بچه‌ها می‌زنن لذا نه شمشیر بُرد نه نیزه، فقط مَشک و سپر بُرد..امام زمان کمک بده ...* تا صدایِ یا أَخا آمد تمامیِ حرم روی سینه می‌زدند اما به سرها بیشتر زود آمد بر سرش، چون خوب می‌داند حسین بعد صدها تیر، می‌آید تبرها بیشتر .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج ●━━━━━━─────── *سیدا عمه اتون به این حرامی ها رو زد اگه یه زن الان تو این خیابون بیاد به یه مردی رو بزنه غیرت ما بر نمیداره.سادات عمه تون رو زد روش نگرفت.از بالای تل غلت خورد.چادر گرفت از زیر پاش غلت زنان اومد، با صورت اومد....اومد دم گودال گفت عمر سعد بگو بس کنه ..تو ما رو میشناسی بگو نزننش.روشو کرد اونور گفت به شمر رو میزنم...شمر! چکمه تو درآر....روش راه نرو....گوش کرد."و شمرٌ جالسٌ" راه نرفت.نشست دو زانو علی صدرک، شکست.نفسش خس خس افتاد.امام زمان برا شما روضه میخونم.... ان شاءالله دروغ باشه. فشار میداد زانوشو. گفت: اگه همین الان پاشی ازت میگذرم. گفت: یه قطره آب...گفت: مگه بابات ساقی کوثر نیست.بگو بابات بهت آب بده.تا حالا دست و پا زدن دیدین؟دست و پا میزد. مقتل نوشته:شمرو خسته کرد آروم بگیر خنجرش کند بود.نمیبرید....* خانم فرمودن: ما دیگه مرد نداریم امان بدین.امان ندادن رجاله ها دنبالش کردن از دستشون فرار میکرد.اومد دم گودال گفت: برین به داداشم میگم برید.حرومی میخندید. میگفت صداش کن اگه جوابتو داد...فرار میکرد از دست رجاله ها...* «ای وای حسین ای وای حسین» پر زخم و تاول همه تنت خودتو اینقدر رو خاکها نکشون با سر و وضعی که داری لااقل پای مادر و به اینجا نکشون یادت که آروم آروم موهاتو شونه میزدم یه دونه کم نشه ببینید وحشی چطور با پنجه هاش هی موهاتو میگیره هی میکشه زیر این بارون تیر و نیزه ها ذکر لبهای تو یارب یارب تو ولی رحمتی ولی اونا شکماشون از حروم لبالبه سر کشتنت چه دعوایی شده خولی گفت اینکه دیگه جر نداره هر کسی یه گوشه کارو بگیره کاشکی ذبح سرو شمر بر نداره تا دیدن خنجرشو تیز میکنه از رو تل تا ته گودال دویدم اومدم بگم که شمر تو رو خدا گفت دیر اومدی سرش رو بریدم قطعه قطعه تر از این مگه میشه شب دیگه شرتونو کم کنید السلام یا ملائک مقیم پیکر برادرم رو جمع کنید *دست راست بیاد بالا مدد با ابی عبدالله ... حسین....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇