eitaa logo
حدیث اشک
6.8هزار دنبال‌کننده
41 عکس
83 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
عمرم بدون تو به هدر می رود حسین تیر فراق تو به جگر می رود حسین آقا بگو چه چاره کنم این فراق را بی تابِ تو شدم چه کنم اشتیاق را خواهم که زائرت شوم اما نمی شود این راهِ بسته سمتِ حرم وا نمی شود ما را به روی بالِ نسیمت نمی بری؟ ما را پیاده سمتِ حریمت نمی بری؟ ای جان پناهِ عالم و خون خدا حسین دست مرا بگیر و ببر کربلا حسین ما بی کَسیم و جز تو نداریم آشنا نِعم َالاَمیرِ من نظری کن به زیر پا شاهِ جهانِ من به رعیت نگاه کن حالم بد است حال مرا روبه راه کن شاها نگاه کن دل ما تنگِ کربلاست در قلب ما زمینه و آهنگِ کربلاست ای دور از وطن، وطنِ ماست کربلا بعد از وفات هم سخن ماست کربلا ما کربلا نرفته زِ دنیا نمی رویم ما بی حسین جنّتِ اعلا نمی رویم ما تا به حال اگر که نمُردیم معجزه است دل را به دوری از تو سپُردیم معجزه است از ذرّه کمتریم و تو ما را حساب کن مورِ همین دَریم و تو ما را حساب کن ای کشته ی تمامی سرنیزه ها حسین ای پیکری که گشته به صحرا رها حسین جانم فدای غربتت اربابِ بی کفن ای تشنه لب تر از همه بی آبِ بی کفن ای جان پناهِ زینب و سلطان کربلا قرآنِ پاره پاره به دامانِ کربلا دُورت شلوغ نه! به خدا ازدحام شد بر پیکرِ شریفِ تو ظلم مدام شد دورت شلوغ شد همگی بی حیا شدند در قتلگاهِ تو همه حاجت روا شدند دور از نگاهِ پاکِ حبیب و زهیر و حُر از قتلگاهِ تو همه رفتند دستِ پُر دور از نگاهِ حضرت عباس و اکبرت آتش گرفت گوشه ی دامان دخترت دارم برای پیکر تو گریه می کنم بر گریه های دختر تو گریه می کنم @hadithashk
یا رسول الله اگر از چهره بردارد نگارِ ما نقابش را زلیخا هم ‌ببُرد بندِ انگشتِ جنابش را سپر اُفتاد از دستِ امیران و جهانداران نسیم آورد تا اخبارِ صبحِ انقلابش را خدا ابری فرستاده ست سایه افکنش باشد و در گرما و سرما می کِشد نازِ سحابش را جمالش آفتابِ هر نظر بوده است و دنیایی شود کُن فَیکون یک دمِ نبیند آفتابش را سراپا شوقِ رویاندن سراسر حسِ سرسبزی نگیرد باد صحرا نیز دامان شتابش را نسیم آواره در پیچ و خمِ گیسوی مشکینش کِشد بر دیده جبریلِ امین گَردِ رکابش را چنان بر محمل دلها نشسته نازِ لبخندش که آنی دل ندارد طاقتِ اَخم و عتابش را تمام انبیا را حق به خط کرده ست تا روزی فقط جاری کند از لفظ او فصل الخطابش را به بالین یهودی می رود خاکستر آلوده که در اوج غضب درمان کند حالِ خرابش را همیشه جلوه دنیا به پایش عشوه ها می ریخت نخورد اما فریب لُعبت و رنگ و لعابش را ز دلتنگی مگو چون اُستون حنانه می نالد که منبر هم ندارد بعد او تابِ غیابش را مبادا گردنه آنی به دستِ ناکسان افتد که رُستم را اُحد دید و نبی افراسیابش را سراپا زخم می آید علی از ورطه ی فتنه نبی حتی ندارد طاقتِ روی خضابش را ز پایش تیر بیرون می کشد هنگامه ی طاعت خداهم با علی کم می نماید اضطرابش را جگرداران عالم از علی تندیس می سازند نبی وقتی به حیدر می سپارد جای خوابش را پیمبر چشم می دوزد به سیمای علی هرگاه نثار نسل زهرا می کند کوه ثوابش را مدار کهکشان ها را به دستش گر که بسپارند به صد عالم نخواهد داد مویِ بوترابش را ز محشر هیچ کس با دستِ خالی بر نمی گردد خدا دست پیمبر داده چون یوم الحسابش را  محمد رضا طالبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شب رفت و رفت بر تن عالم لباس صبح روشن شد آسمان شب از انعکاس صبح خیل ملک به حالت تعظیم دور اوست اما به سوی هوست تمام هواس صبح نامش همینکه معجزِ پروردگار شد ایمن شد از وساوس خناس ناس صبح از باغ ساوه بوی انار آمد و سپس دریاچه اش به خاک نشست از هراس صبح داردطلایِ بتکده ها زنگ می زند از خواب می پرند همه با تماس صبح دارد دوباره کار خدا سکه می شود خورشید قلب ها پسر مکه می شود تو آمدی و رحمت للعالمین شدی خورشید اولین و مه آخرین شدی در پیچ وتاب زلف تو یک خلق واله اند با گیسوان ریخته حبل المتین شدی از آن طرف تو را همه ساحر صدا زدند از این طرف برای همانها امین شدی تنها به خاطر پدر فاطمه شدن در اعتکاف رفتی و چله نشین شدی با خنده های فاطمه لبخند می زدی باغصه های فاطمه زار و حزین شدی گفتی حسین از من و من هستم از حسین اول نفر تویی ولی از پنجمین شدی لنگ است بی نگاه شماها کمیت من قربان اهل بیت شما اهل بیت من کعبه همینکه از بت عزّی زلال شد بر روی گونهء تو مبدل به خال شد اینگونه بود روی سیاه آبرو گرفت اینگونه کعبه منبر بانگ بلال شد بوی تو را اویس به شهر قرن کشید گرچه براش دیدن رویت محال شد شبهای وحی هم خود جبریل در حرا بالش برای اشک شما دستمال شد یادت که هست آن شب معراج هم علی مشغول باغبانیِ آن سیب کال شد دیدید خواستگار شده دختر از شما گفتید در جواب که کی بهتر شما؟! لب وا نمی کنند حکیمان بدون تو مفهوم نیست یک خط قرآن بدون تو وقتی بهشت خلق،همان خانهء شماست سردرگمی است زندگی یک آن بدون تو فردوس با تمام درختان و میوه هاش می شد شبیه خاک بیابان بدون تو یوسف اگر اسیر جمال شما نبود دل را نکنده بود ز کنعان بدون تو در بارگاه قدس علی هم که می رویم مزه نمی دهد شب ایوان بدون تو وقتی که مصحف تو همان مصحف علیست اصلا" مزار تو نجف اشرف علیست دینت علی،مرامت علی، دلبرت علی روحت علی، توانت علی، پیکرت علی فکرت علی، خیالت علی، باورت علی جنت علی،قیامت علی، کوثرت علی یارت علی، ولایت علی، یاورت علی سرباز علی، مبارز علی ، لشگرت علی شمشیر علی، تهمتن علی،ممتحن علی حیدر علی، قلندر علی، صفدرت علی باده علی، پیاله علی، میکده علی ساقی علی، خُمِ مِی علی، ساغرت علی مکه،مدینه،سامره و کربلا علی صلِ علی محمد و صل علی علی ناقابلند محضرتان احترام ها ای مقصد تمام علیه السلام ها ای میوهء رسیدهء خلقت رسول عشق پخته شدند از جلوات تو خام ها از جمع بیشمار هزاران پیامبر بیرون زده ز صلب تو نسل امام ها آنروز اگر علی سر دوشت نرفته بود کس پی نبرده بود به اوج مقام ها بوی شرارهء در و دیوار می دهد خاکستری که می رسد از پشتِ بام ها مزد رسالت تو مودّت به فاطمه است لعنت به بی حیاییِ آن غاصبین پست @hadithashk
آفتاب از افق میمنه دل کند،آمد بر لب آینه‌ی غمزده لبخند آمد کوچه از هَمهَمه ی بال مَلَک بند آمد آخرین برگه‌ی پیغامِ خداوند آمد می رسد از پر قنداقه ی سبزت،برکات مَقدَم گل‌پسر آمنه‌خاتون صلوات روح تو خون به رگِ لوح و قلم می انداخت چشم تو نور به اعماق عدم می انداخت دست تو سفره به ایوان کرم می انداخت نام تو لرزه به اندام ستم می انداخت جذبه ات را همه در وحشت خائن دیدیم در ترک خوردن ایوان مدائن دیدیم با تو هرگوشه ی این خطّه حرم خواهد شد مسجد بندگی خلق علم خواهد شد غم میان دل عشاق تو کم خواهد شد کمر بتکده ها پیش تو خم خواهد شد جهل را یکسره از بُن بِکَنی..،کیف کنیم لات و عزیٰ و هُبَل را بزنی..،کیف کنیم اصل توحیدِ وجودی و زوالیم همه تو خودت پاسخ محضی و سوالیم همه با تو در جاده ی پر پیچ کمالیم همه برده ی کوی تو هستیم..،بِلالیم همه در دلِ کوله ی دل حُبِ تو را بار زدیم از سر ماذنه ها عشق تو را جار زدیم حرز تو بر جگر سوخته مرهم آورد عطر تو روی گل باغچه شبنم آورد مِهر تو عاطفه را در دل آدم آورد در عروج‌ات پر جبریل امین کم آورد شب معراج در آن اوج چه حظّی بُردی سیب از دست علی جان خودت می خوردی هر کجا قدرت ایمان تو ابراز شود با کلام علوی دین تو ممتاز شود در دل جنگ اگر فتنه ای آغاز شود گره کار به دستان علی باز شود حیدرت آمد و فریاد زد و در را کَند درِ خیبر!..،نه..،بگو قلعه ی خیبر را کند عاشقی حس عجیبی است که حاشا نشود گرچه هر عاطفه در قاعده ای جا نشود باز هم رابطه ی دختر و بابا نشود مثل زهرا که کسی ام ابیها نشود من مسلمان شده ام پایِ همین زمزمه ات ای به قربان دم فاطمه یا فاطمه ات لحن شیرین تو شد معجزه ی قرآنم هل اتای تو شده کُلّیَت ایمانم عشق را من فقط این پنج نفر میدانم عجمی زاده ام و هموطن سلمانم دست ما را برسان بر نخ تسبیحِ دعات آه ای شاه عرب جان عجم ها به فدات گرچه مانند اُویس تو بدور از قرنم در کنار تو که باشم بخدا در وطنم ای بزرگ بنی هاشم!بِشِنو این سخنم من حسینی شده ی دست امام حسنم شب میلاد تو از اشک غنی اند همه گریه‌کن‌های‌حسین‌ات حسنی‌اند همه کاخ مخروبه ی محکوم به ویران شدنم درد دارم بخدا در پی درمان شدنم ابرِ لبریز منم تشنه‌ی باران شدنم سال ها منتظر جابر حیان شدنم پرچم شیعه بلند است به لطف علمت صادق آل محمد! به فدای قلمت شادی بعدِ هزاران غم و اندوه تویی بین این طایفه ی سبزقبا،نوح تویی آن کتابی که به منبر شده مفتوح تویی مکتب شیعه اگر جسم شود،روح تویی خنجری کُند دلیل غم بسیار تو بود گریه بر بی کفن کرببلا کار تو بود @hadithashk
سلام ای گل خاتم المرسلین مصفا شده از تو عرش برین بهشت خدا جلوه ی روی تو شب عارفان چله ی موی تو شکفته ز چشمت گل رازقی ولای تو سرلوحه ی عاشقی شبستان قلب تو خلد برین رواق نگاه تو حشر آفرین مسیحای صدها مسیحا تویی چراغ شب تار موسی تویی به گرد سرت ای مه دلنشین پرد روز و شب روح روح الامین شکافد به اعجاز تو رود نیل دهد آب پای تو صد سلسبیل چه شعری؟ چه مدحی بخوانم؟ بگو که با آن نریزد مرا آبرو نوشتم که چون جزر و مد همچو موج بگویم ز اوصاف تو فوج فوج تو بر کشتی علم ها لنگری ز هر راستگو در دو عالم سری تو ممدوح بارانی از جنس نور زلالی چنان چشمه ای در بلور تو ترتیل احساسی از لحن عشق تو دیباچه ی یاسی از صحن عشق چنان شمعم از نور تو ناطقم قبولم کنی عاشقی صادقم کبوتر شدم تا زنم بال و پر شبی که شدم با دلم همسفر شکفتم ز آهت که درکم کنی کمی مرز احساس را کم کنی تو تصویر دردی به قاب سکوت که از داغ تو رفته تاب سکوت الا ای گل گلشن عالمین تو را می شناسم به عشق حسین شنیدم که در شور و شین بوده ای عزادار جدت حسین بوده ای تو گفتی به عشاق خود تا خداست که قبر حسینی قلوب شماست من از نسل خونم دوایم تویی بقیعم تویی , کربلایم تویی دل از دست دادم که مستت شوم گدازاده ای پیش دستت شوم گدایم, گدایم, گدای توام سگ ریزه خوار عطای توام مرا حکم شب سوزیم می دهند در خانه ات روزیم می دهند چه خوبست من را هلاکم کنند حوالی کوی تو خاکم کنند بقیع تو از کعبه پر شورتر حریمت کمی از جنان دورتر رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رسول الله قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم حروف شمسی خود با ستاره بنویسم توان گرفته‌ام از یک عصاره بنویسم عصاره‌ای که رسید و زمین به آب رسید عصاره‌ای که چکید و شراب ناب رسید در آن زمان که بشر محو بت‌پرستی بود تمام فرصت‌شان صرف عیش و مستی بود بقای نسل به‌تدریج رو به پستی بود بنای بتکده‌ها حُکم چیره‌دستی بود تمام نور رسید و جهان چراغان شد رسید و یک‌شبه یک طایفه مسلمان شد به‌گوش باش خداوندگار گمراهی رسیده‌است سحر در پسِ شبِ واهی وزیده است نسیم خوش سحرگاهی به سوی چاه عدم تا ابد بشو راهی خبر رسیده که موسی به نیل آمده است خبر رسیده دوباره خلیل آمده است خدا به خلقت زیبای خود نمک پاشید به خلق جاذبۀ روی عشق می‌نازید خجالت از نَفَس سرد ماه می‌بارید به پشت ابر تکامل روانه شد خورشید خدا به چهرۀ او دین راستین می‌گفت به آفرینش خود، باز آفرین می‌گفت به سردی نَفَس آدمی حرارت داد زمین خشکِ هوس‌باز را طراوت داد به ذات گمشدۀ عاشقی کرامت داد به مادّیّت این خاک، معنویّت داد برای کسب شرابش زمین سبو می‌شد جهان به یُمن قدم‌هاش، زیر و رو می‌شد دو قطره اشک محمد، دو سال باران است رسول می‌شود از بس به فکر انسان است شکست خوردۀ این روزگار، شیطان است و جبرئیل زِ عرش خدا رجزخوان است: دوباره بر همه حجت، تمام خواهد شد چرا که حضرت احمد، امام خواهد شد  حمید رمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا محمدُ یا علی هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر خیری ندیده از گداییهای دیگر من روزی ام را از تو بی منت گرفتم منت فراوان است درهرجای دیگر یک پای من رفته ست امشب سمت مکه سمت نجف رفته است اما پای دیگر تو با علی یعنی دوتن در بین یک روح شیعه ندارد جز شما بابای دیگر وقت ولادت نیست هنگام ظهور است دنیا می آیی تو ز یک دنیای دیگر حالا که رفتم تا علی و تا محمد باید بگویم یاعلی و یا محمد نور تو خیلی قبل از آدم معتبر بود از تو چه در انجیل و چه تورات اثر بود دنبال تو بودند احبار بهودی قلب کشیشان از ظهورت باخبر بود هرروز عبدالله را تهدید کردند هرروز عبدالمطلب تحت نظر بود تو آمدی ایوان کسری هم ترک خورد آثار ربانیت هرجا جلوه گر بود آتشکده یکباره اصلا ریخت برهم خاموش شد هر مشعلی که شعله ور بود شب کافی است ای مکه دیگر ماه آمد الله اکبر که رسول الله آمد امی شدی ام القرا شد زادگاهت پیغمبران را زنده کرده روی ماهت خیلی دعا کردی برایش جای نفرین حتی همانکه خار میریزد به راهت این امت تو تا قیامت روسفید است از برکت صوت اذان گوی سیاهت بوی علی را میدهی آقای مکه وقتی شده دیگر ابوطالب پناهت دلخوش به اصحابت نشو که در خطرها تنها علی میماند آقا درسپاهت لعنت بر آنکه با جسارت حرف میزد هرکس ز کفر والدینت حرف میزد شکوه نکن ازغربتت لشگر که داری در غزوه هایت ضربه آخر که داری اصلا بیاید چندتا مرحب به میدان فرقی ندارد فاتح خیبر که داری گیرم که اصلا عبدود رد شد ز خندق آسوده باش آقای من حیدر که داری به طعنه های این و آن بی اعتنا باش بگذر ازین بدبخت ها! کوثر که داری آنکس که خیر و برکت دنیاست زهرا سر وجود این جهان زهراست زهراست ای صادق ال علی در بیکرانها یادی بکن قدری هم از ما ناتوان ها بار سفر برداشتی از دوش مردم ای ناشناس مهربان کاروان ها جارو کشت اعجاز ابراهیم دارد در دستهای توست این کون و مکانها درک مقامت کار امثال زراره ست کی راه دارد در حریمت این گمان ها پرچم سیاه روضه بر دیوار داری تو روضه خوانی بر تمام روضه خوانها روضه بخوان از آفتاب بین گودال از حجت اللهی که افتادست بی حال  سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا نبی الله چهره انگار... نه، انگار ندارد، ماه است این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟ این چه نوریست که تاریکی شب را برده دل مرد و زن اقوام عرب را برده این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را راهی مکه نموده ست یهودیها را جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند همه انگشت به لب خیره به عبداللهند همه حیرت زده، نوری که معما شده است چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد غیر از این هر خبری بود فراموش شد و ناگهان آتش آتشکده خاموش شد و طالع نیک امیران جهان بد افتاد ته جام همه شان عکس محمد افتاد! طفل همراه خودش بوی خوش گل آورد مثنوی رام شد و رو به تغزل آورد چهره آرام، زبان نرم، قدم ها محکم قامتی راست، تنی معتدل، ابرویی خم گفتم ابرو، نه! دو تا قوی سیاه عاشق که لب ساحل امنند ولی دور از هم لب بالایی او آب بقاء کوثر لب پایینی او آب حیات زمزم دست، تفسیرگر خیرالامور اوسطها آنچه کرده ست کرامت نه زیاد است نه کم چون «لما» زینت «لولاک خلقتُ الافلاک» هم نگین است به انگشت فلک هم خاتم دخترش از سه زن برتر عالم برتر همسرش هم رده با آسیه است و مریم قدر او را ولی افسوس که «من لم یعرف» علم او را ولی افسوس که «من لم یعلم» هرچه گفتیم کم و منزلتش بیشتر است پیش او خوارترین معجزه شق القمر است هرکه با نیتی از عشق محمد دم زد «دست غیب آمد و بر سینه ی نامحرم زد» محرم راز، علی باشد و باشد کافیست جمع دست علی و دست محمد کافیست و علی معنی « اکملت لکم دینکم» است شاهد گفته ی من خطبه ی قرای خم است منکران شاهد عینی غدیرند! دریغ سند بیعت خود را بپذیرند؟! دریغ باز از خصلت او با دگران میگوید آنچه در باطن او دیده عیان میگوید پیش پیری که به جنگاوری اش می بالد از جوانمردی سردار جوان میگوید «سود در حب علی است و زیان در بغضش» با عرب باز هم از سود و زیان میگوید حرف این است: «فهذا علیٌ مولاکم» یک کلام است که با چند بیان میگوید خواست چیزی بنویسد دم آخر... افسوس یک نفر گفت محمد هذیان میگوید  محمد حسین ملکیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هوالخَلق بگو کیست محمد هوالاحمد و محمود هوالعبد هوالحمد هوالشاهد و مشهود هوالنور هوالطور هوالصادر و مصدور هوالحقّ هوالحیّ هوالشاکر و مشکور هوالخَلق هوالخُلق هوالرازق و مرزوق هوالحِلم هوالعِلم هوالخالق و مخلوقهوالکَهف هوالحِصن هوالظاهر و باطن هوالعَدل هوالقِسط هوالآمِن و مؤمن هوالفضل هوالبَذل هوالعالِم و حاکم هوالعهد هوالشهد هوالقائم و دائم به اخلاق رحیم است علیم است و حکیم است به رفتار کریم است عظیم است و قدیم است خدا راست مباهات بر آن خُلقِ عظیمش گواراست به آیات ز کِردارِ کریمش ستوده ست صفاتش به اوصافِ الهی خدا گونۀ ذاتش همه لایتناهی سترگ است مقامش که او بابِ نجات است سرودیست بنامش سلام و صلوات است مَجلّیست به قرآن مُهَیمِن به رسولان مجلّاست به سبحان مبَیِّن به امامان به موساست مؤیِد به عیساست معرِّف به تورات مقیَد به انجیل معارِف توَلّاست تبَراست همه دینِ مبینش چه زیباست که هر جاست علی نقشِ نگينش نبی اوست علی اوست شفیعِ دو سرا اوست جلی اوست ولی اوست اَنیسُ الفقرا اوست نذیر است بشیر است به عالَم همه میر است مجیر است منیر است علمدارِ غدیر است رسولیست معظَّم قرارِ همه عالَم به مولاست معلِم به یکتاست معلَم به اوصاف مبارک وجودش متبرک به الطاف تبارک سجودش متبرک مصلّاش به کعبه به زایشگهِ حیدر تماشاش به قبله به زهرائیِ کوثر حسین است چو جانش حسن جانِ جهانش و زهراست جنانش علی شاهِ شَهانش حیات است ممات است غمش فُلکِ نجات است صراط است نشاط است لبش حَبِّ نبات است مگر مدح توان گفت از آن لعلِ گهربار مگر شرح توان کرد از آن چشمۀ سرشار چه خوب است شود یاد از این پرتوِ میلاد که صد سال پس از اوست از او میکده آباد دوتا نور دمیدَست در این ماهِ پر از شور دوتا ماه دوتا مهر دوتا نورٌ علی نور دوتا شوق دوتا عشق دوتا رهبرِ عاشق یکی نام محمد یکی جعفرِ صادق از او حلم از این علم به عالَم شده معلوم از او اصل از این فرع بنازم به دو معصوم چه بسیار که دیدند در این عرصه بلایا چه بسیار نمودند تحمل به رزایا رساندند علَم را اگر دستِ علمدار بیا قدر بدانیم به رفتار و به گفتار به هر قوم به هر رنگ همه گِردِ ولایت بگیریم ز هر کوی همه راهِ هدایت بمانیم در این راه چنان حجِّ تمتُّع بسازیم به وحدت تسنُّن و تشیُّع ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یک جهان عشق به جای تیغ خون آلود، تیغی جوهری داری نه از مردان جنگ، از اهل دانش لشکری داری کلاس درس نه، دکان عشق است این که می بینم چه آوردی که از هفتاد ملت مشتری داری؟ زمان خطبه ات چرخِ فلک از کار می افتد نه تنها از زمین از عرش هم پامنبری داری به ظن دوستان گویی غریب افتاده ای هرچند به زعم دشمنان آوازه ای سرتاسری داری غلام ات مثل ابراهیم آتش را گلستان کرد و این تازه غلام ات بود و بر او برتری داری به هارون فکر می کردم، نوشتم که خدا را شکر کنار دست خود مانند حیدر قنبری داری دمیدی در تن اسلام جان تازه ای دیگر به باغ آفت زدند اما برایش نوبری داری سید جعفر حیدری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
رسول مهربان عالم دارد سرِ تعظیم سرِ ما به نجف خیلی شده ایم عاشق و بیتابه نجف مقصود اگر کعبه و بُتخانه نبود مایل بشود قبله ی ماها به نجف از خاک اضافی شما خلق شدیم مادر به مدینه رفت و بابا به نجف دل را به کسی ندادم اِلا به علی لا حول و لا قوه اِلا به نجف دل پر زده و کبوتر بام شماست پرمی کشد از گنبدِخضرا به نجف دیوانه ی ایوان طلایی هستم مجنون علی و مرتضایی هستم ما قبل تر از سرزدنِ نورِ نبی نور علی اُفتاده به منشورِ نبی آدم شده آنکه شد کلیمش حیدر با مهر علی آمده در طور نبی در آخر عمر لَیَهجُرَش میخواندند جان ها به فدای دل رنجور نبی هرجا به میان نام علی می آید خوشحال شده فاطمه، مسرورِ نبی در میکده ی محمدی باده بزن سرمستِ علی ، خورده از انگور نبی بیرون نشد از لبش به جز حرف علی شد شصت و سه سال زندگی صرف علی بگذار اویس و مبتلایت باشیم ما معتکفان در حرایت باشیم آقا و رسول مهربان عالم ما نوکر و سائل و گدایت باشیم ایکاش که عماری و مقدادی یا سلمان و ابوذری برایت باشیم هم اهل برائت و تبری باشیم هم اهل تولّا و ولایت باشیم ایکاش که قسمت بشود یک بارم ما مسافر صحن و سرایت باشیم فریاد زنان علی علی می خوانیم روزی که به مسجدالنبی می آییم مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نگارِ ما وقتی که میلادت مُقارِن با پیمبر شد یعنی که بخت و طالع ات زیبا مقدر شد خوش آمدی ای گلشنِ زیبا نگارِ ما دنیا ز نورِ تو وُ جَدِ تو منوّر شد با دسته گلهای پُرِ از نیلوفر و یاسی میلادِ مسعودِ تو با خاتم برابر شد امشب که بزمِ عاشقان در اوج شادی است آری که غرقِ شور و شادی قلبِ کوثر شد دل میشود شیدا به عشق فجرت ای صادق آن روز که زیباییِ حسنت مُصوّر شد آیینه ی چشمانِ تو از جنسِ باران است امشب میِ میخانه ها لبریزِ ساغر شد رازِ فلق در آسمانِ روشنت جاریست بستانِ زهرا (س) از گُلِ جانت معطّر شد قلبِ جهان امشب چه زیبا می تراود در صبحی که از شوقِ سرشکِ مژه ات تر شد جانِ زمین و آسمان لبریزِ احسانت خاکِ قدومت سرمه ی چشمانِ مادر شد شوریست در لبخندِ تو از جنسِ آیینه در خانه ی باقر(ع) پُرِ از عود و عنبر شد دشت و بیابانها و دریاها به شوقِ تو لبریزِ شور و شادیِ جانانه یکسر شد!  هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹