eitaa logo
حدیث اشک
6.8هزار دنبال‌کننده
41 عکس
83 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
عمو عباس بسوز ای دل بسوز از داستانم غمی آتش زده بر روی جانم امان از شر فامیل حسودم امان از مکر قوم بد زبانم حسین اینجا اسیر و شمر نامرد مسیر مکه را داده نشانم خجالت می کشم از روی زینب خودم را سوی خیمه میکشانم چه بهتر اینکه صد دفعه بمیرم اگر از دشمنم باشد امانم هر آنچه هست هر کس من همینم هرآنچه گفت مولایم همانم من عباسم، ابوالفضلم، امیرم سپاه زینبم، خشم عیانم سپهدارم علمدار حسینم اگر تا حشر هم اینجا بمانم منم شمشیر حیدر در قلافش من آن تیرم که در بند کمانم اگرچه مادرم ام البنین است ولیکن زاده زهرا بخوانم فدای چشم مولا چشمهایم فدای دست مولا بازوانم به امید خدا،سقای لشکر همیشه سربلند از امتحانم همه در خیمه خاطر جمع هستند که از اب گوارا می رسانم خجل از بیقراری رباب و تلظی های طفل نیمه جانم اگر چه دستهای من جدا شد گرفتم مشک را بین دهانم نخوردم جا ز بارانی که آمد نداده تیر و سر نیزه تکانم نخوردم بر زمین تا که نشاندند عمودی را به روی استخوانم زمین خوردم شدم شرمنده تو ولی شرمنده تر از بانوانم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
أدرک أخا میان علقمه آنقدر تیرباران شد تنش میانه انبوه تیر پنهان شد خطاب «أدرک أخا» با حسین بود اما شنید عمه سادات هم پریشان شد به سوی خیمه رود سیل لشکر دشمن که سد بین سپاه و حسین ویران شد مگر چه دید که اینگونه شد شکسته حسین؟ چنان شکست که در چهره‌اش نمایان شد نشد که جسم ابالفضل را به خیمه برد در این مصیبت عظمی غمش دوچندان شد حرم سراغ ابالفضل را همینکه گرفت عزیز فاطمه بی‌اختیار گریان شد اگر چه آنهمه شرمنده شد ابوفاضل سکینه بیشتر از خواهشش پشیمان شد  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عباس من به مانند سر زلف پریشانت، پریشانم زجابرخیز علمدارم، ز جا برخیز ای جانم اگر درخیمه باشم پس که جمعت میکند عباس؟ بمانم گر کنار تو به یاد خیمه گریانم کنار پیکر پاشیده‌ی تو زار میگریم برایت روضه‌ی ناموسی و بازار میخوانم بلندی قدت را دید و با نیزه بلندت کرد امان از دست این خولی، که کاری کرده حیرانم به تو حق میدهم که میزنی بازو به روی خاک که تیری مانده بین استخوان چشم، میدانم تویی در بین گرما و به تن، یک پیرهن داری ولی من یک دو ساعت بعد، روی خاک عریانم اگر تو برمگردی خیمه، جسمم زیرورو گردد اگر پیشم بمانی زیر ده مرکب نمی مانم سرت درهم شد اما باز پیداشد خدارا شکر ز بعد تو منم که زیر ابر نیزه پنهانم محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو حسین(ع) از توو آغوش عمو جون منو بردن سوی نیزه تا چشامو باز کردم جای من شد روی نیزه با کی درد دل کنم من درد من بجز گله نیست پایین نیزه رو دیدم کسی غیر از حرمله نیست با کی هم صحبت بشم من عمه زینب که اسیر شد به رقیه چشم‌ دوختم سه سالشه اما پیر شد عمو عباسم روی نی به سکینه حواسش هست نمیدونم چرا گاهی روی نیزه چشاشو بست همه غمها به دلم ریخت یابن زهرا دل دونیمم بیا سمت نیزه ی من آخه من بچه یتیمم چند تا نیزه اون طرف تر روی نی برادرم بود کسی نیست دور و برمن کاشکی اینجا پدرم بود یه دفه توو اون شلوغی که همه جا بود پر از دود سر شیرخواره رو دیدم روبروی سر من بود علی اصغر کجا بودی دیدی دستامو بریدن؟ ای پسر عمو ندیدی گلوی منم دریدن راستی اصغر رد اون تیر روی حلقوم تو مونده حرمله چجور تو رو زد منو که خیلی سوزونده علی جون از تو چه پنهون هنوزم گلوم میسوزه ولی می دونم که بیشتر حنجر عموم میسوزه من سه شعبه خوردم امّا گلوی بابات سنان خورد نمی خوام برنجی اما صد دفه توو قتلگاه مُرد حق میدم که ساکتی تو خسته تر هستی ز خسته راه حنجرت رو نیزه معلومه بدجوری بسته محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم ابالفضل(ع) ما را شکار تیر مژگان کرد عباس ما را دو تا چشمش مسلمان کرد عباس فورا برای مادرش خیرات دادم درد مرا هر بار درمان کرد عباس بانی زوار حسین ام البنین است مادر سفارش کرد و مهمان کرد عباس کاری برای روضه‌اش یک بار کردم یک کار را صد بار جبران کرد عباس در تنگدستی تا صدا کردم «ابوالفضل» رزق کم من را فراوان کرد عباس دست بریده دستگیر گریه کن هاست سختی محشر را چه آسان کرد عباس هم ارمنی ها هم مسیحی ها مریدش غوغا میان کل ادیان کرد عباس تیغ غضب برداشت‌ و با چشمهایش در علقمه جنگ‌ نمایان کرد عباس رزم ابلفضلی اگـر کرده است بی شک چون رزم استادش حسن جان کرد عباس تنها نه دست و چشم و سر، که پای خود را پای امام خویش احسان کرد عباس آری نیاورده‌ست آبی خیمه اما داغش حرم را ابر باران کرد عباس با رفتنش تنها نه اهل خیمه ها را یک عمر ما را هم پریشان کرد عباس گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نجات اهل عالم نشستم زیر نور ماه گفتم همانا با دلی اگاه گفتم نجف تا کربلا در راه گفتم پس از تقدیم بسم الله گفتم ردیف مطلعی زیبا حسین است
نجات اهل عالم باحسین است 
چه گویم در غزل با استعاره چه گویم در مراثی با اشاره به غیر از او نباشد راه چاره خوارج را بگو میراث دارِ علی عالی اعلا حسین است
نجات اهل عالم باحسین است 
از او فرمایش و از ما اطاعت چه میخواهیم از او غیر از سعادت؟ سعادت چیست جز فیض شهادت ؟ امید شیعه در روز قیامت عزیز حضرت زهرا حسین است
نجات اهل عالم با حسین است 
حسینی که دو عالم مخلص اوست ارادتمند حر و عابس اوست کرامت ویژگی شاخص اوست امام هشتم ما وارث اوست رضا هم نیز سرتاپا حسین است
نجات اهل عالم با حسین است 
زیارت رفته رو در رو بخواهید همیشه حاجت نیکو بخواهید دو قطره اشک آب رو بخواهید هدایت را فقط از او بخواهید که مصباح الهدي تنها حسین است
نجات اهل عالم با حسین است 
گلم را با تولایش سرشتند سپس بر طالعم نوکر نوشتند اگر که خوب و بد زیبا و زشت اند محبانش همه اهل بهشت اند کلید جنت الاعلی حسین اشت
نجات اهل عالم باحسین است 
به این آقا کسی دل داده باشد زهیری گردد و آزاده باشد دلم می خواست اکبرزاده باشد سرم پای حبیب افتاده باشد ولیِّ امر بی پروا حسین است
نجات اهل عالم با حسین است 
کلامش حق کلامش نور مولا طنین خطبه اش پر شور مولا اگر چه شد تنش رنجور مولا نرفته زیر بار زور مولا حماسه ساز عاشورا حسین است
نجات اهل عالم با حسین است 
بنازم خط و مشی کشوری را که می‌پوید ولایت محوری را ببین عمق کلام رهبری را که معنا می کند روشنگری را مراد حضرت آقا حسین است
نجات اهل عالم باحسین است 
شهیدان کشته ی راه خدایند سبک بالان از دنیا رهایند پرنده تر ز مرغان هوایند بلاگردان شاه کربلایند امام حاج قاسم ها حسین است
نجات اهل عالم باحسین است 
به گوشم میرسد آوای غزه صدای کودک تنهای غزه امیدی هست بر فردای غزه بگو با هر مجاهدهای غزه به فکر مردم دنیا حسین است `نجات اهل عالم با حسین است” چه بیم از اینکه سر ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سادات فاطمی سادات فاطمی همه هستند یار هم جمعند خانواده شان در جوار هم هرچند کوفیان به حسین پشت کرده اند ماندند پای وعده و قول و قرار هم اینجا کسی ز قافله اش جا نمانده است بودند نیمه شب همه چشم انتظار هم اکبر پیاده شد به ابالفضل تکیه کرد با یاعلی شدند دو تا ذوالفقار هم زینب میان محمل خود یارقیه گفت از بسکه دید خار مغیلان سوار هم لعنت به حرمله که در اینجا نمی کند رحمی به حلق نازک آن شیرخواره هم خلق حسین و زینب کبرا مشابه است خواهر برادرند ولی غصه دار هم گودال قتلگاه، قدمگاه زینب است جان می دهند هر دویشان در مزار هم لشکر کشیده شمر برای سر حسین خولی و او شدند دگر پای کار هم با مادری که سوخت، مگو از غم تنور زهرا ندیده آتش و سر را کنار هم رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چه کنم؟ نه آب مانده برایم نه آبرو چه کنم؟ نه باده مانده نه چیزی از این سبو چه کنم؟ به فرض اینکه مرا سمت خیمه ها بردی اگر سکینه به من گفت آب کو چه کنم؟ به پای مشک سر و چشم و دست را دادم ولی به روی زمین ریخت آرزو چه کنم؟ از اینکه آب رساندم به خیمه ها یا نه اگر که ام بنین کرد پرس و جو چه کنم؟ بدون دست شدم من که پای میکوبند عزیز فاطمه درمانده ام بگو چه کنم؟ دو دست خونی من را اگر که مادر تو به اشک دیده ی تر داد شست و شو چه کنم؟ ببخش دیدن دست بریده باعث شد برات زنده غم ماجرای کوچه کنم؟ چهار تا یل ام البنین فدات شوند تو را چو دوره کنند از چهارسو چه کنم؟ برای حنجر تو سینه ام به تنگ آمد اگر که نیزه نشیند بر این گلو چه کنم؟ ببینم از سر نیزه سه ساله را، که کسی به قصد کشت دویده به سمت او چه کنم؟ و یا که از سر نیزه ببینم افتاده‌ست سرت به زیر سم و چکمه‌ی عدو چه کنم؟ بگو ببینم اگر خواهرت شود جایی کنار رأس تو با شمر روبه رو چه کنم؟ گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تو بمان تو بمان بعد تو دل منتظر سوختن ست خیمه ها بعد پدر در خطر سوختن ست لب خشک تو و ظهر و حرم و این دل من هر کجا می نگرم من خبر سوختن ست همه آزارِ به احمد به تو یک روزه رسید چونکه خورشید فقط معتبر سوختن ست ای موذن که امامت همه شایسته ی توست این عبا مال تنت که سپر سوختن ست دیدن پهلوی تو کهنه ترین زخم من ست که هنوز این پدرت خونجگرِ سوختن ست از غم تشنگی من ، تو چنین افتادی تن تو جمع شده این اثر سوختن ست  حامد آقایی ،_شعر_محرم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم دادم به دستهای عمو مشک آب را تا خوش کنم کمی دل خون رباب را دیدم قمر شکست و خجالت کشید و رفت دیدم کنار مقتل ماه آفتاب را گلها بدون آب گلابی نمی دهند اما گرفت حرمله از گل گلاب را با آب قهر کرد عروس ابوتراب تا ریخت روی صورت طفلش تراب را نفرین به شمر، هرچه پدر را صدا زدم از حنجر بریده شنیدم جواب را بعد از غروب روز دهم چشم هیچ کس دیگر ندید ثانیه ای رنگ خواب را راهب بغل گرفت سرش را بجای من شانه کشید گیسوی از خون خضاب را بودیم در میانه ی نامحرمان اسیر محرم نمانده بود بگیرد رکاب را می خواستم سکینه ی قلب پدرشوم با آستین پاره گرفتم حجاب را بردند تا محله ی برده فروش ها مستوره های حضرت ختمی مآب را سر بود بی تعادل و رقصید نیزه دار تا بیشتر دهد به حرم اضطراب را ماتم گرفته‌ام چه کنم بشنود اگر ام البنین قضیه‌ی بزم شراب را گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) گریه بر جان دادنش افلاک کرد خون زیر حنجرش را پاک کرد کند با شمشیر قبر کوچکی.. از لحد کوچکترش را خاک کرد تیر جا خوش کرده ای بر حنجر است ذبح اکبر بود و نامش اصغر است تاج گل از قبر او شرمنده بود قدش از یک شاخه گل کوچکتر است آه از این سینه ی پر خون بکش ناز از این غنچه ی گلگون بکش مادرش از دیدنش جان می دهد تیر را آهسته تر بیرون بکش ... دفن شد آن دیده ی دریایی اش خاک شد شرمنده ی زیبایی اش وقت تلقین علی اصغر رسید اسمع افهم شد دم لالایی اش ... قبر شد کاشانه اش شرمنده ای از غبار خانه اش شرمنده ای جای طفلت داخل گهواره بود از تکان شانه اش شرمنده ای ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس(ع) از نور ماهی علقمه باغ ارم شد ماهی که از داغش قد خورشید خم شد تا داستان عشق را با‌ خون نگارد چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد هر چند‌ از دستش علم افتاد اما در آسمانها تا ابد نامش علم شد در خاک هم دارد اثر دست کریمش حیرت مکن گر علقمه دارالکرم شد تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب مثل قد زینب، عمود خیمه خم شد می‌ریخت آب مشک و از جان دست می‌شست از شرم پیشانی دریا غرق نم شد تعداد تیر اندازها کم نیست اینجا تعداد تیر اما پس از عباس کم شد تا ‌رفت چشم نافذش در پرده‌ی خون دلواپس پرده نشینان حرم شد در غارتش از یکدگر سبقت گرفتند این پیشتازی ها سر مشتی درم شد میر و علمدار حرم دیگر نیامد ای سینه زنها یا علی گاه دودم شد  سید میلاد حسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹