eitaa logo
حدیث اشک
7هزار دنبال‌کننده
44 عکس
85 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
اربا اربا اربا اربا یعنی پا نشی دیگه عصای دست بابا نشی دیکه یه جوری بپاشه از هم بدنت که رو دست بابا جا نشی دیگه اربا اربا یعنی کینه رو بیاد شمشیراشون تا روی ابرو بیاد یه جوری داغتو رو دل بذارن که بابات سمت تو با زانو بیاد اربا اربا یعنی پرپرت کنن تیغا رو راهی پیکرت کنن اربا اربا یعنی اکبر باشی و دشمنا هزار تا اصغرت کنن اربا اربا یعنی پاییزت کنن کشته‌ی شمشیرای تیزت کنن بعد از این که تیکه تیکه کردنت بشینن دوباره ریزریزت کنن اربا اربا یعنی زیر جوشنت پاره پاره بشه حتی پیرهنت وقتی نیزه ها میکوبن بشینه روی هرکدوم یه تیکه از تنت اربا اربا یعنی اونقد بزنن که زنا ناله‌ی ممتد بزنن پسرت رو جلوی چشمای تو بزنن بد بزنن بد بزنن اربا اربا یعنی نزدیک فرات پسرت رو بکشن جلو چشات بشینی گریه کنی گریه کنی دشمنات هو بکشن به گریه هات اربا اربا یعنی یعنی اکبر دیگه نیست اشبه الناس به پیمبر نیست اربا اربا یعنی بعد از این داداش رو سر خواهرا معجر دیگه نیست محمد نجاری وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عشق تو آتشفشان کوه های محکمت گرم با عشق تو بازار عفو و مرحمت گرم من نه پیمبر قول داده که بماند تا به ابد در سینه های ما غمت گرم اصلا تمام شعله های بی غمت سرد چای درون استکان ماتمت گرم بگذار یک جمله خودمانی بگویم من را نران از خانه ات آقا دمت گرم این را خدا می خواست آقا حرف من نیست بازار منبرهاست از لطف غمت گرم تو کیستی حتی دل یک ساربان است بر بخشش انگشتری خاتمت گرم محمد نجاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
گل لیلا چه میشود گل لیلا به خیمه برگردی از این قساوت عظما به خیمه برگردی وَاِن یکاد برای تو نذر کرده اگر امید داشته لیلا به خیمه برگردی نماز حاجت برگشتن تو را خوانده است ولی نه اینکه چهل تا به خیمه برگردی وداع آخرت اما به مادرت می‌گفت قرار نیست که حتی به خیمه برگردی..! رضایت پدر خسته‌ات رضای خداست اگر شهید شوی یا به خیمه برگردی هنوز ساعتی از رفتن تو نگذشته‌ست چقدر پیر شدم تا به خیمه برگردی به سر نمی‌زنم‌ اینقدر پای پیکر تو اگر دوباره تو سرپا به خیمه برگردی اگر که یکنفری پیکر تو حمل شود بعید نیست که فردا به خیمه برگردی صدا زدم که بیایند از حرم کمکم چگونه با منِ تنها به خیمه برگردی؟ تن‌ تو‌ پخش شد و قبله‌ی حرم گم شد عبا سبب شده محرابِ خیمه! برگردی زمان چیدن تو هرچه قدخمیده شدم نشد که خوش قد و بالا به خیمه برگردی قرار بود که از شانه بار برداری نه روی شانه‌ی بابا به خیمه برگردی گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه رباب(س) دیدم بریده حنجری و نیست باورم تو روی نیزه رفتی و من سوخت حنجرم یک جرعه آب خورده ام و آه می‌کِشم شیر آمده به سینه‌ام، ای ناز پرورم وقتش رسیده موقع شیرت رسیده است پایین بیا عزیزدلم باز در برم ای سیب سرخ من پسرم زیر آفتاب رنگ رُخت عوض شده، ای خاک برسرم یکبار هم شده تو برای دل رباب بر روی نیزه خنده بزن ای دلاورم دانم به روی نیزه تو گریان مادری گریه مکن از اینکه به سر نیست معجرم با تیرْ حرمله به تو زد با کمان به من از بس که زد کبود شده کُلّ پیکرم طول مسیر باز نکردی زبان ولی من را زدندو ناله زدی وای مادرم یادم نرفته مجلس ابن زیاد، بود رأسِ تو بین طشت طلا در برابرم محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی برگ برگی که به زیر قدم پاییزی باز از هجمه ی این باد نمی پرهیزی شاخ و برگ بدنت تازه مرتب کردم باورم نیست که اینگونه بهم می ریزی تا ضریح بدنت بهر امید آمده ام احترامم کنی و بار دگر برخیزی صدو یک دانه تسبیح دلم ریخت زمین جگرم سوخت عجب روضه حزن انگیزی یک عبا بهر حرم بردن جسم تو کم است چه کنم نیست جز این کهنه عبایم چیزی اصغر اصغر بدنت را به عبا میچینم اکبری میشوی و باز بهم میریزی من در این واقعه از خون جگر لبریزم و تو چون آب روان از قدحی لبریزی مجید قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم رقیه(س) امروز رسیدم به همان حرف که گفتی از اسب بیافتی ولی از اصل نیافتی من یاس اصیلم ولی از ساقه شکسته پهلوم به افتادن از آن ناقه شکسته ای یوسف مصر آینه‌ی حُسن فروشت یک درد دلی هست بگویم در گوشت از پیرهن کهنه شدم سخت دل آزار بابام تویی برده مرا شمر به بازار تا از سر و وضعم نکند شام تعجب یک معجر خوب از سر بازار بخر خب در شام چطوری گذراندم ، به کبودی طفلت شده بازیچه‌ی اطفال یهودی  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا قاسم ابن الحسن(ع) جسم مرا به سینه‌ی صحرا گذاشتند داغی به قلب یوسف زهرا گذاشتند یکعمر بود سایه‌ی تو بر سرم عمو حالا مرا مقابل گرما گذاشتند گیسوی من به دست یکی شد گره گره پنجه به مو ز کینه‌ی بابا گذاشتند کوتاه تر دگر نبُوَد پایم از رکاب قدّم شبیه قامت سقا گذاشتند چسبیده است پیکر من زیر نعل‌ها در زیر نعل جسم مرا جا گذاشتند شد استخوانِ سینه‌ی من نرم ای عمو از بس به روی پیکر من پا گذاشتند ماه عسل سرم به روی نیزه می‌رود رأس مرا برای تماشا گذاشتند محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ابالفضل العباس(ع) پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است آن‌ دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است عشق او راه مرا سمت خدا انداخته بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد! لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است! هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر از در این باکرم‌ نومید رفتن مشکل است این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال این طبیب محترم کارش شفای عاجل است از حسین عباس می‌خواهم از عباسش حسین قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است کاش جای دست او دستان ما را می‌زدند دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است از کنار علقمه گودال پیدا میشود دور تا دورش صدای خنده های قاتل است سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عمو عباس آن قمر که هرکسی تحت لوایش بیمه بود.. قدّ و بالایش کنار نهر نیمه نیمه بود عبد را با دوری از ارباب کشتن راحت است ساقی بی آب را با آب کشتن راحت است بخت آل الله با افتادنش برخواب رفت مشک آبش تا که به خاک افتاد جسمش آب رفت تیر و گرز آهنی.. ماندم کدامش قاتل است یک نفر بی دست از مرکب بیوفتد مشکل است چشم او را با هزاران تیر بستند و سپس تیر ها را در تنش یک یک شکستند و سپس روی جسمش نیزه ها کار زیادی میکنند لااُبالی های کوفه رقص شادی میکنند مادرش کو تا ببیند چشم عباسش تر است پیکر عباس حالا از علم کوچکتر است! علقمه! در ساحل تو برگ برگِ لاله است این قد و بالا برای کودک شش ساله است گریه ی آقا بلند و خنده ی لشکر بلند طبل کوفی ها بلند و ناله ی مادر بلند کاش زهرا زخم ابرو را ببندد زودتر با همان چادر سر اورا ببندد زودتر نه علی اکبر نه عباس و نه قاسم نه کسی یک حسین ماند و هزاران غصه و دلواپسی خیمه بی عباس شد حال زنانش مضطر است اولین بار است زینب غصه دار معجر است ساقی بی دست پاشو خواهرت آشفته است با رباب و ام لیلی از اسیری گفته است سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا قمرالعشیره تیرها با تنت چه ها کردند؟ قامتت را چگونه تا کردند؟ از تنت تیغ های پر کینه دست های تو را سوا کردنددست های تو را نه انگاری دست های مرا جدا کردند حرمله های مست کشتن تو پیش من بزم ها به پا کردند همه ی نیزه ها جدا جدا بر تنت یک شکاف وا کردند با چه مکری شکاف فرق تو را بد تر از فرق مرتضی کردند برق چشمان تو هدف بود و تیر هایی که کم خطا کردند وقت بی دستی ات هزاران پا روی صحن تنت صفا کردند تن چون کوه استوار تو را پخش در خاک کربلا کردند  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ساقی العطاشا این آبها شبیه تو دریا ندیده‌اند مانند دستهای تو سقا ندیده‌اند سرنیزه‌ها به قدِ رشیدت نظر زدند حق داشتند خوش قد و بالا ندیده‌اند این تیر را که خورده به چشمت حلال کن این تیرها که چشمِ دل آرا ندیده‌اند برخیز و تا به خیمه مرا با خودت ببر طفلان من شکستن بابا ندیده‌اند پُشتم شکسته ، زوتر از من حرم برو نامحرمان هنوز حرم را ندیده‌اند داری چرا شبیه حسن گریه می‌کنی چشمان تو که کوچه‌‌‌ی زهرا ندیده‌اند سر را به پام خاطر ام‌البنین مکش اینقدر پیش فاطمه پا را زمین مکش حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دستگیر عالم کشید چشمِ تو خورشید کامل ما را گرفته وسعتی از نور ، محفل ما را به سمت جَذْبه‌ی داغ تو جذب خواهد شد هر آنکه خوب ببیند دلایل ما را همه، بنی اَسَدِ بوریا‌ به‌ دستِ توائیم به گُودِ عشق کشاندی قبایل ما را همیشه پرچم تو روی دوشِ این خانه است غمت حسینیه کرده ست منزل ما را هزار روزَنِ اُمّید را در آن وا کن لباس کهنه ی خود فرض کن دل ما را چِقَدر تیغ فراقِ تو کُشته‌ مُرده گرفت... خودت قصاص کن این‌بار قاتل ما را قسم به دامن آتش گرفته ی طفلت شرارِ هجر تو سوزانده حاصل ما را منِ نشسته دمِ در..،غذا نمی خواهد به کربلا برسان دست سائل ما را فنونِ اهل جنون درس می دهد یک عمر... بیا ببین هنر پیرِ عاقل ما را اواخر همه ی ما کنارِ جز تو مباد! تویی که خاطره کردی اوایل ما را فرات؛ مِلکِ سند خورده‌ی اباالفضل است سپرده اند به عبّاس ساحل ما را همین که خورد زمین..،دستگیر عالم شد هزار مرتبه حل کرده مشکل ما را نوشته اند سرش روی نیزه بند نشد همین به ضَجّه رسانده مقاتل ما را عقیله بعد علمدار رو به علقمه گفت: خدا بخیر کند وضع محمل ما را سنان یکی دو قدم مانده تا بمن برسد تو نیستی بِکِشی حدِّ فاصل ما را بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹