شاه شمشاد قدان
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست”
سنگ در دستش از اعجاز، قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوه ی کوثر بوده
سرّ لولاک، ازاول علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست
نفس پنج تن آل عبا بر میخواست
ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته
قاب قوسینِ خداوند خمِ ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش
بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به ابالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت:
شاه شمشاد قدان، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان”
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر موذن زاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت
مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات
چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست؟
رحمت واسعه ای، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم
میروی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است، عقاب است عقاب
میشود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی
رفتی آنگونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت
ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است
بیشتر ریخت بهم رفتن تو قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را
مسعود یوسف پور
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین #مسعود_یوسف_پور
حضرت عشق
فصل گل گشت و نسیم از دل صحرا آمد
عرش گل ریز که دلداده ی زهرا آمد
شب عید است و به دل مژده ز بالا آمد
خیز مجنون که ترا حضرت لیلا آمد
روز میلاد علی اکبر لیلا شده است
حضرت عشق جهان حضرت بابا شده است
خیز کز لطف خدا شمس قمر آورده
نخل بستان علی باز ثمر آورده
حسن از شور و شعف سفره به سر آورده
ام لیلا نه پسر بلکه گهر آورده
آل حیدر همه در شور که اکبر آمد
بر حسین ابن علی حیدر دیگر آمد
تا سما صف زده حوری که ببیند رویش
مه به وجد آمده از طرح رخ دلجویش
متحیر شده گل، مست شده از بویش
شعله در رقص شد از رقص گل گیسویش
ابر و باد و مه و خورشید گرفتار دمش
بال جبریل امین فرش حریم حرمش
بزم شادی به در خانه ی کوثر عشق است
باده از دست یداللهی حیدر عشق است
رویت روی گل شبه پیمبر عشق است
عشق اینست حسین را ، علی اکبر عشق است
ثانی حیدر و زهرا و پیمبر اینست
این که گفتند علی عالی اکبر اینست
گفت بنگر که چه زیباست علی اکبر من
یوسف هر چه زلیخاست علی اکبر من
لیلی حضرت لیلاست علی اکبر من
علی دوم طاهاست علی اکبر من
صوت داود نبی لهجه ی کوثر دارد
خلق و خوی نبوی صولت حیدر دارد
جز خدا عرش همه آمده در طوف سرش
میکند فخر به آن قامت رعنا پدرش
دهم ماه شکستند حریفان کمرش
شمس آمد به هواداریِ شق القمرش
روی دامان پدر گفت پدر جان رباب
تشنه ام تشنه لبم جان پدر تشنه ی آب
پسر ارشد لیلاست به خون آغشته
همه ی هستی مولاست به خون آغشته
پیکرش در دل صحراست به خون آغشته
تشنه لب بین دو دریاست به خون آغشته
نوحه خواند حضرت زهرا که بنی قتلوک
سینه زد زینب کبرا که بنی قتلوک
داریوش جعفری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#داریوش_جعفری #شعر_آیینی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر
شبه پیمبر
دل می برد ز جمله ی هستی نگاه تو
صدها ستاره واله ی رخسار ماه تو
لیلای عالمی شده مجنون راه تو
کعبه رهین هیبت چشم سیاه تو
عاشق تر از همه به جمالت الاه تو
میخانه ها ز عشق تو ساغر شکسته اند
پیمانه ها ز غیر تو یکسر شکسته اند
از قامت تو سرو و صنوبر شکسته اند
پیمان هر که غیر تو دلبر شکسته اند
عشاقِ عالمی که شدند از سپاه تو
سر می زند حقیقت نور از ردای تو
رخ می کند به وجه جمیلت خدای تو
کِی می رسد ملاحت یوسف به پای تو
جلوه نموده روی نبی در نمای تو
شبه پیمبری و آینه ها شد گواه تو
بی تو همیشه کار همه بی قراری است
با تو هوای سرد زمین هم بهاری است
کوثر ز جام روشن چشم تو جاری است
از فاطمه جمال تو چون یادگاری است
شد معتکف فلک به درِ خیمه گاه تو
چون مرتضی علی همه مبهوت هیبتت
چون او به دوش خود ببری خوان رحمتت
هر نیمه شب مدینه گواه سخاوتت
هر پادشه بُوَد چو گدای کرامتت
حاتم نشسته بهر طلب در پناه تو
هستی تو مقتدا و امیر کریم عشق
حب تو بوده بیعت و عهد قدیم عشق
آید ز نفحه و نَفَس تو نسیم عشق
پرپر شدی به کرببلا در حریم عشق
بوده مگر چه یوسف لیلا گناه تو
محمد مبشری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_آیینی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین #محمد_مبشری
خنده ی پیمبری
قُنداقه را حسین گرفت و نگاه کرد
اینگونه آفتاب تبسم به ماه کرد
با خنده ی پیمبری اش از همان نخست
حال حسین را علی اش رو به راه کرد
هرکس که دیدش و صلواتی نکرد نذر
در باب احتجاج خودش اشتباه کرد
هرکس که بی وضو بغلش کرد بی گمان
مانند لمس کردن قرآن گناه کرد
با یک نگاه دشمن خود را در اوج رزم
هر قدْر کوه بود مُبَدَل به کاه کرد
مردان جنگجوی عرب را بدون جنگ
پلکی به هم رسانده و خلع سلاح کرد
قبل از ورود شمر به گودال در وداع
روز حسین را علی اکبر سیاه کرد
برگشت با بهانه ی لب تشنگی ولی
در اصل شاهزاده تَرَحُم به شاه کرد
برگشت قطعه قطعه علی اکبر این چنین
یک دشت را برای تنش بارگاه کرد
تو آمدی علی بشود حاصل حسین
باشد سه جور آینه در منزل حسین
تلفیقی از نبوت محض و امامتی
ای شامل پیمبر و ای شامل حسین
آن سان که خلق گشت حسین از گِل علی
آمد پدید با تو علی از گِل حسین
تو آمدی که نام تو مشکل گشا شود
عشق به تو ولی بشود مشکل حسین
از بس که دوست داشت تورا،در مقام عشق
جان تو گشت هدیه ی ناقابل حسین
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلاست
آنجا که پیکر تو شود ساحل حسین
قدِّ تو را و موی تو را و رخ تورا
هرکس که دید گفت امان از دل حسین
با هر تبسمت،نفست،راه رفتنت
قبل از سنان خودت شده ای قاتل حسین
بالای پیکر تو خودش را بروز داد
در های های گریه غم کامل حسین
از خیمه تا کنار تن قطعه قطعه ات
قدّش خمیده گشت در این فاصله حسین
بعد از تو خاک بر سر دنیا که می رود
بر روی نیزه ها سر یک قافله حسین
بعد از تو روبرو بشود تا صلات ظهر
با شمر وخولی و انس و حرمله حسین
برای گفتن از تو سخن نمی ماند
که روضه ات به دل انجمن نمی ماند
چه کرده است به اعضای دَرهَمَت شمشیر
که بر سیاهی زلفت شکن نمی ماند
علی نماند اگر از حسین،قاسم هم
به احتمال قوی از حسن نمی ماند
چنان میان تن دشت ارباً اربایی
که بر تنت اثر پیرهن نمی ماند
برای روضه شناسان اشاره ای کافی ست
تن تو آه میان کفن نمی ماند
مؤذنی که بگوید علی ولی الله
مُسَلَم است برایش دهن نمی ماند
میان این همه شمشیر ونیزه معلوم است
که عضو سالمی از این بدن نمی ماند
مهدی رحیمی زمستان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_ابن_الحسین #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر #مهدی_رحیمی_زمستان
@hadithashk
❌ در برابر اهانت به ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام #سکوت نخواهیم کرد! ❌
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک
در اعصار گذشته انبیای الهی و اهل بیت علیهم السلام همواره مورد اهانت معاندین قرار میگرفتند و امروزه در حکومت شیعه، دشمن در لباس دوست، هموطن و همسایه آشکار گشته و آنقدر جسارت بخرج میدهد که فکر میکند هر کلام سخیفی را می تواند بر زبان جاری کند .
اینان با سفاهت و حماقت خود میخواهند با فوت کردن، آفتاب را خاموش کند در حالی که خداوند پاسخ این هتاکان را داده و فرموده است:
“یریدون لیطفئوا نور الله بافواهم والله متم نوره ولو کره الکافرون“
کسی که نور سماوات و الارض است، آن نور را میخواهند با فوت، تبلیغ، بدگویی، فحش و اهانت خاموش کنند؛ این نور خاموش شدنی نیست و آنها خودشان را خسته میکنند و کاری از پیش نمیبرند.
امیدواریم #قوه_قضائیه در برابر این اهانت واکنش جدی نشان دهد و این #خبرنگار موهن را به سزای عملش برساند
حدیث اشک
@hadithashk
http://hadithashk.com
دلارام حسین
ای شمیم زلف تو بوی بهشت
زادهء لیلا و پیغمبر سرشت
ای تو را لیلا شده مجنون علی
در طواف قامتت گردون علی
ای همه هست و دلارام حسین
گشته مفتونت تمام عالمین
امشب از یمن قدوم پاک تو
از دو چشم مست و هم نمناک تو
نورباران شد فضای آسمان
درطرب اهل زمین و قدسیان
آفریدت چونکه صورت آفرین
داد حسنت از دل خلد برین
بسکه سیمای تو موزون ریخته
یک جهان پای تو مجنون ریخته
شاعران وامانده در اوصاف تو
سائلان غرق یم الطاف تو
خواستم گویم زدنیا برتری
دیدم از اینها فراتر محشری
ای حسین ابن علی دلداده ات
عرشیان درحسرت سجاده ات
عالمی را بیقرارت کرده ای
عرش را تا کربلا آورده ای
دشت را گلزار کردی ای جوان
ابر خون دارد ز داغت آسمان
دیده واکن ای به قربان سرت
کن نظاره بر کنار پیکرت
در کنارت بانوا و زمزمه
دارد این نجوا حسین فاطمه
(خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نا محرمم ببر)
داریوش جعفری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#داریوش_جعفری #شعر_اهل_بیت #شعر_هیئت #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر
نور عالمین آمد
سر خوشم باز در هوای علی
در هوای پر از خدای علی
قلم آورده ام که بنویسم
چند خطی فقط برای علی
چند خطی سفارشی نذر
برق زیبای چشم های علی
ناگهان عطر نور نازل شد
همه جا پر شد از صدای علی
و لبی غرق در تبسم شد
شکر صد بار از خدای علی
بوسه باران شد از لب ارباب
صورت مصطفا نمای علی
سیب سرخ حسین بارید از
بوسه هایش به گونه های علی
سیب سرخ بهشتیان آمد
روز زیبای هر جوان آمد
به علی جلوه ی خدا دادند
به جمالش چه جلوه ها دادند
به لبانش کمی عسل دادند
و به چشمش نمک، جدا دادند
و به تیزی ابروانش هم
خمی از تیغ مرتضی دادند
و به اشک نماز نیمه شبش
خوف دادند و هم رجا دادند
و به یمن حضور محترمش
خانه ی نور را صفا دادند
به خرامیدنش برای پدر
رنگ لبخند شوق را دادند
به علی هر چه خوبها دارند
همه را یک به یک، به جا دادند
و به حق نور عالمین آمد
پسر ارشد حسین آمد
رسم و آداب دلبری دارد
شیوه ی رزم حیدری دارد
بیشتر تا دل از پدر ببرد
قد و بالای مادری دارد
نور سیمای فاطمی دارد
خلق و خوی پیمبری دارد
بی سبب نیست اینکه حسنش با
حسن یوسف برابری دارد
شیر مرد عشیره ی خورشید
چند تا فتح لشکری دارد
مثل حیدر فقط نه یک شیوه
شیوه های دلاوری دارد
مثل عباس مرد میدان است
بین سرها علی سری دارد
اسد الله یا علی اکبر
جان ارباب ما علی اکبر
شب شب مستی و گدایی شد
باز هم هر دلی خدایی شد
باز باران نور می بارد
چه شب خوب و با صفایی شد
دل دیوانه ام به شوق علی
به هوای حرم هوایی شد
کربلا یک علی فقط کم داشت
با حضورش چه کربلایی شد
نسل خورشید با دو تا اکبر
غرق در نور و روشنایی شد
یک علی اکبرش حسینی و
یک علی اکبرش رضایی شد
یک دلم مرغ کربلایی بود
یک دلم مشهد الرضایی شد
من گدای همیشه بی تابم
یا امام الرئوف دریابم
وحید محمدی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_مذهبی #شعر_هیئت #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر #وحید_محمدی
عشق خدا
باده در جام دلم سرریز شد
سینه از عشق خدا لبریز شد
فصل اندوه و غم و غصه گذشت
لحظه هامان بس طرب انگیز شد
عرش حق آئینه بندان،فرش نیز
کو به کو روشن ،چراغ آویز شد
جرعه ای از باده ساقی بنوش
دیگ رحمت آمده امشب به جوش
سینه و طور تجلا عجبا
ذره و وصف ز بیضا عجبا
قطره و وصل به دریا نه عجب
نم و توصیف ز دریا عجبا
تا که دیدند رخ چون نبی اش
همه گفتند خدایا عجبا
یوسف کنعان دل آمد خدا
مهر بی پایان دل امد خدا
می زنم امشب ز مینای دگر
تا کشم تصویر زیبای دگر
آمده حسن خدای لم یزل
چون پیمبر یا که مولای دگر
سر زده موسی ز طور دیگری
آمده امشب مسیحای دگر
نام زیبایش چو نام حیدر است
او علی سر تا به پا پیغمبر است
خانه خون خدا غوغا شده
گوئیا که محشری برپا شده
ام لیلا زاداه لیلا،هر طرف
صحبت از لیلای این لیلا شده
این طرف مسرور گردیده علی
شادمان در آن طرف زهرا شده
کوری چشم حسودان شد پدر
چون خدا بر او عطا کرده پسر
مادر گیتی نزاید چون تویی
سروری را می سزاید چون تویی
ناتوان باشد بشر در مدحتان
حق تعالی می ستاید چون تویی
آفتاب از شرم رویت در حجاب
رفته و بالا نیاید چون تویی
ای قیامت آن قد و بالای تو
کار ما بسته به یک امضای تو
یک نظر بنشین جمالش را ببین
می برد دل از امیرالمومنین
برق لبخندش گرفته شهر را
روشن از نورش یسارست ویمین
نجل زیبای ولایت را ثمر
حلقه سبز امامت را نگین
خالق اکبر که اکبر داده است
هدیه بر حیدر پیمبر داده است
ای طواف من به گرد روی تو
طاق محرابم خم ابروی تو
تو مطهر زاده ای مولای من
عالمی گردیده مست بوی تو
باب حاجات همه بر من نگر
آمدم با قلب پرخون سوی تو
لحظه ای گیسوی خود را تاب ده
قطره ای ما را شراب ناب ده
میلاد یعقوبی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_مذهبی #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین #میلاد_یعقوبی
کریم بن کریم
ملائکه همه از خاک سر درآوردند
زمینیان ز شعف ، بال و پر درآوردند
ز نور حیدر و زهرا ، پسر درآوردند
ز دشمنان و حسودان پدر درآوردند
دوباره اسم علی گشته ورد هر دهنی
رسیده بر دل یعقوب ، بوی پیرهنی
خبر دهید به عالم : حسین ، بابا شد
ببین چه فیض عظیمی نصیب لیلا شد
جمال روی پیمبر دوباره پیدا شد
و با قدوم علی خوش به حال دنیا شد
به چشم های حسود مدینه لعنت باد
به مردهای یهود مدینه لعنت باد
جوانی ام همه نذر جوانی اش باشد
نگاه من به دل آسمانی اش باشد
امید من به همین میزبانی اش باشد
دلم که خوش به دل و دلستانی اش باشد
مدینه مشعل اکرام ، میشود روشن
علی اکبر و ارثی که میبرد ز حَسَن
کریم بن کریم است ، سفره دار است او
جهان چو برکه ی ناچیز و آبشار است او
نبی ، علی و حسن ، فاطمی تبار است او
به فصل زرد خزان دلم بهار است او
علی به خاک زمین ، مثل آفتاب جلی است
علی شبیه پیمبر ، علی شبیه علی است
علی به وقت نبردش شبیه عباس است
به وقتِ جود ، لطیف است ، مثل الماس است
ز نسل فاطمیون است ، غنچه ی یاس است
علی به حضرت زهرا عجیب حساس است
علی علی به لبم مزه ی شکر دارد
چقدر نام علی بر دلم اثر دارد
رشادت از سر مژگان او سرازیر است
به معرکه بزند ، غرّشش چنان شیر است
برای دشمن حیدر چو تیغ شمشیر است
دلم به زلفِ علی اکبر ، از ازل گیر است
بکش به روی دلم تیغ را ، تباهم کن
بیا خودت ببَر و خوب سر به راهم کن
گره فتاده به کارم ، ببین گرفتارم
جوانم و دو سه تا آرزو به دل دارم
یکی وصال حرم ، بارگاه دلدارم
یکی سپردن جانم به ساحت یارم
همیشه یار قدیمی ما تویی آقا
رفیق خوب و صمیمی ما تویی آقا
پوریا باقری
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#پوریا_باقری #شعر_آیینی #شعر_مذهبی #شعر_ولادت_ابن_الحسین #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر
مثل حیدر آمد
به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت
یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت!
به خود لرزید لشکر، یک قدم حتی عقب تر رفت
به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت
پیمبرصورت و سیرت، علی هیبت، حسن طینت
سران جنگ را هم اینچنین در اشتباه انداخت
کسی در پاسخ `هل من مبارز؟” نیست، حرکت کرد
خروشید و یکایک دست و پا در بین راه انداخت
به لشکر زد، رجز می خواند و می چرخید با شمشیر
صد و هشتاد سر را با کلاه و بی کلاه انداخت!
چنان طوفان پاییزی که در جنگل به پاخیزد
سر و دست یلان خیره سر را مثل کاه انداخت
کسی از روبرو با او نمی جنگید، یک نامرد
کمین از پشت کرد و نیزه بر پهلوی ماه انداخت
الهی بشکند دستی که از بالای زین او را
میان گرگ های زخم خورده، بی پناه انداخت
هزاران تیغ بالا رفت، پایین رفت، بالا رفت ...
تصور کن عجب جنگی علی اکبر به راه انداخت!
پدر این صحنه را طاقت نمی آورد، زود آمد
علی را دید و خود را بر زمین از اسب، آه... انداخت!
علی سلیمیان
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_علی_اکبر #شعر_مناجات #شعر_هیئت #علی_سلیمیان
هر نفست نغمه ی هو
ای که از هر نفست نغمه ی هو می ریزد
لب خود غنچه نکن سر مگو می ریزد
یوسف مصر که ناز از دم او می ریزد
نزد جعد سمن آرای تو مو می ریزد
دیده مگشا که خدا بر دل ما رحم کند
آخر از ناحیه ی پلک ، سبو می ریزد
چشم خمخانه به خمّیدن جام لب توست
سمع ، مستانه پی گفتن یک یا رب توست
بلبل طبع من ار لب به سخن باز کند
گره از ناحیه ی زلف چمن باز کند
قمر آمد به کنار تو خجالت زده شد
خواست از خاک زمین تا که دهن باز کند
تو ز قبرم مگذر محض رضای همه چون
خیزد از جا تن من بند کفن باز کند
دل ز شمس و قمر و لیل ربودی بخدا
آنچه خوبان همه گفتند تو بودی بخدا
باز کن در که گدا پشت گدا می آید
بهر بوسیدن دست تو دعا می آید
همه ی خلق گدایند و به تخت ملکوت
تاج شاهی به تو با رنگ طلا می آید
تو اگر زلف رها سازی و بر باد دهی
خود به خود بوی خوش کرببلا می آید
وقت ایجاد، ز لبخند لب خوش سخنت
جبرئیل آمد و یک بوسه گرفت از دهنت
بشنو این نکته که این نکته شنیدن دارد
هوش من نزد لبت میل پریدن دارد
یک نگاهی ، نظری ، گوشه ی چشمی بنما
چه قدر ناز نگاه تو کشیدن دارد
جان عباس بیا تذکره را امضا کن
دل من تا حرمت شوق رسیدن دارد
مرغ جلد توام و بام تو دام است مرا
نام تو میبرم این ختم کلام است مرا
جعفر ابوالفتحی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#جعفر_ابوالفتحی #شعر_اعیاد_شعبانیه #شعر_ولادت_اهل_بیت #شعر_ولادت_حضرت_علی_اکبر #شعر_ولادت_علی_ابن_الحسین
امام رئوف
بغض ما سنگ می شود گاهی
زندگی، ننگ می شود گاهی
از شُکوه خرافه بیزاریم
از سکوت کلافه بیزاریم
قبله آسمان، امام رضا
ضامن آهوان، امام رضا
دل ما چشم خیس آهویت
ما که شرمنده ایم از رویت...
رحمت بی کران، امام رئوف
دلبر مهربان، امام رئوف
بازهم قحط چاره شد انگار
جگری پاره پاره شد انگار
خنجر هرزه، تیز تیز شده ست
شهر ما شهر فتنه خیز شده ست
هرزه های زمانه همدستند
دزدهای شبانه همدستند
ناگهان تیغ زهر داده شدند
بهر هتک تو پُر اراده شدند
دور و بر، قیل و قال می بارد
شبهه، خوش خط و خال می بارد
فتنه ای پشت فتنه می سازند
گرگ و چوپان به گلّه می تازند
من و تو زنده ایم و این خواری!؟
مرگ کو؟ مرگ و آبروداری...
جگر کشته مُرده می جوشد
غیرت زخم خورده می جوشد
باز کابوس به هم خورده ست
حرمله دست بر قلم برده ست!
هرزگان، خاک بر سر آوردند
از سه شعبه، قلم در آوردند!
تیغ اوباش، زهر داده شده ست
نسل مامون حرامزاده شده ست
روضه هامان سیاسی اند همه
درس زینب شناسی اند همه
.
اُف به بی غیرتی که دم نزند
یا در این روضه، ناله هم نزند
پیش چشم من و تو، حق پژمرد
حُرمت یک امام سیلی خورد
باز هم خیمه گاه غارت شد
به امام رضا جسارت شد
کوفیان، چشم بر دِرَم دارند
این قبیله، شُریح هم دارند!
گفته باشیم و بین ما باشد!
وای اگر بی ادب، رها باشد...
وای اگر خون حق، طلب نشود
وای اگر فتنه گر، ادب نشود
داعش از خشم ما خبر دارد
وای اگر شیعه، تیغ بر دارد
هست خالی _ برای حُسن ختام!_
جای «نوّاب» و «طیّب» و «ضرغام»
دل به راه شهید باید زد
به دهان یزید باید زد
سرِ این قصه، زلف حاشا نیست
هر که کوتاه آید از ما نیست
آنچه خالیست جای ضرغام است
حکم «ساب الامام» ، اعدام است
احمد بابایی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
#احمد_بابایی #بر_هتاک_لعنت #شعر_تبری #شعر_حماسی #یا_امام_رضا