eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
161 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
رقص جنون دارم به لبم شعرِ پر از شور نجف را آیینه شدم گنبد پر نور نجف را میخانه‌ی ما مَرد طلب می‌کند و مست بر ما برسانند اگر انگور نجف را دیوار به دیوار ، سرم رقص جنون کرد تا کوک کنم نغمه‌ی تنبور نجف را از خاکِ نجف با مِیِ ناب و قلم عشق پیکر بتراشید ، که مخمور نجف را ... ... باید فقط از طینت مولاش ، بسازند راضی بکنید این گِل مغرور نجف را از بسکه گُل ذکر علی جاذبه دارد ... حس کرد لبم وِز وِز زنبور نجف را پیراهن من چاک شده ؛ فاش ببینید در سینه‌ام آیینه‌ی ممهور نجف را ای کاش که بیرون نکنند از در لطفش این بی سر و پا وصله‌ی ناجور نجف را ای کاش سلیمانِ نجف زود بیاید تا لشکر او لِه نکند مور نجف را در حسرت و آواره‌ی ایوان طلایم نشنید کسی ناله‌ی مهجور نجف را  رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مه هاشمیان باز در هیئت ما صحبت ابروی تو بود حرفهامان همه از چهره ی نیکوی تو بود نامت آمد به زبان مجلس ما خوشبو شد عطر این یاس دل افزا همه از بوی تو بود عمرمان پشت در خانه ی تو شد سپری از همان روز ازل جنت ما کوی تو بود بر لب آب رسیدی و نخوردی از آب علقمه محو وفا و ادب و خوی تو بود بوسه هایی که بدستان تو زد شیر خدا افتخاری است که زیبنده ی بازوی تو بود علمت در وسط معرکه غوغا میکرد لشکر کفر هراسان ز تکاپوی تو بود تو به «خلوتگه خورشید »رسیدی ای ماه فاطمه مادر سادات دعا گوی تو بود قمر از شرم گرفتست ، مه هاشمیان یوسف این حسن کجا داشت که در روی تو بود آمدی تا بشوی قوت قلب زینب ذکر«لاحول ولا قوه » نیروی تو بود «شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان» چشم امید همه اهل حرم سوی تو بود مات و مبهوت تو شد خواجه ی شیراز و سرود «دوش در حلقه ی ما قصه گیسوی تو بود»  امین نیک مرد لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
صُبـح صادق خیال می کنم امشب که عاشقم کردند بــرای حـرف زدن با تو لایقـم کردنـد چو موی تو دلم آشفته نیست زیرا که `به رحمت سـر زُلف تو واثقم ” کردند روانه جانب خُـم خانه ی بقیع شـدم پـیاله نوش میِ صُبـح صادقم کردند برای آن که تبرّک بجویم از خـاکت سـوار مـرکبِ بادِ موافقـم کردند مُفضّل آمد و در گوش من مفصّل گفت اگر که طـالبِ کـشفِ حقایقـم کردند فدای مردم چشمت که با سیاه دلی نگاهِ خِـیر ، به عُـمرِ دقایـقـم کردند به شوق وصل تو از دست رفت هستی من چه ها که با دل و دینم علایقم کردند!!! درون مدرسه ی فقـه ناب جعفری ات چه بی نـیاز از علم خلایقم کردند ز فـیضِ تُربت جَدّ تو و کلام تو بود که هم ردیفِ طبیــبانِ حاذقم کردند بـیان نداشتم و مـثل لال ها بـودم به لطفِ نقلِ حدیث از تو ناطقم کردند زبان نفهم تر از من نبود ، ممنونم که پای حکمت تو اهل منطقم کردند خُداست شاهد من ساقی ام تو بودی تو شبی که مست سبوی”مشارقم”* کردند خُدا مرا بکشد ای خُـدای خوش خُلقی که در برابرت آیینه ی دِقَـم کردند اگر که مُدّعی شیعگی شدم ، تو ببخش دوباره غــرق در اوهام سابقم کردند محمّدقاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا ام کلثوم آه زینب باز هم باید عزاداری کند ام کلثومم که بعد از تو مرا یاری کند؟ آه ای آیینه ی زینب در عالم الوداع مونسم ، دلگرمی ِ پنجاه سالم الوداع رفتی و من همچنان با کوه غم ها مانده ام ای عصای دست زینب ، دست تنها مانده ام محرم اسرار من ، دار و ندارم ، خواهرم با که بعد از تو کنم گریه برای مادرم ؟ شاهد خون گریه ی مسمار آن در الوداع میزبان آخرین افطار حیدر الوداع ای دل ِ از دست این دنیا پریشان الوداع شاهد پیری ِ آنی ِ حسن جان الوداع آه پاره معجر شام غریبان الوداع بی برادر مانده در بر و بیابان الوداع من خبر دارم چه آمد بی حسینم بر سرت من خبر دارم چه کرده کعب نی با پیکرت آه خواهر حرمت ما بی برادر ها شکست پیش سرهایی که شد نیزه نشین، سرها شکست در بنی هاشم کسی جز ما اسارت دیده بود ؟ در بنی هاشم کسی چون ما جسارت دیده بود ؟ خواهرم ما دو علی را دست بسته دیده ایم هیجده دسته گل ِ در خون نشسته دیده ایم ما دو تا را که ندیده بود حتی آفتاب همسفر با حرمله کردند آن هم بی نقاب ای بمیرد حرمله از عمر سیرت کرده است دوری شش ماهه ، این شش ماهه پیرت کرده است شیر دخت ِ شیر یزدان شد غرورت پایمال ای زبان آن اراذل های شام و کوفه لال ! مُردم و زنده شدم آن لحظه که شمر لعین زد سر دروازه ی ساعات رویت را زمین ای بهاری که شدی رنگ زمستان الوداع ای شنیده طعنه ها در بزم مستان الوداع پا به پای من کشیدی ، درد پشت درد آه نان خیراتی غرورت را به جوش آورد آه  محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خواهر آقای کربلا بیگانه نیستم ، ولی بی لیاقتم در نوکری به محضرتان کم سعادتم کم گفته ام ز غربت و تنهایی شما من را ببخش خواهر آقای کربلا تو بی کران ترین نفسِ خواهرت شدی در شام و کوفه یار و کَسِ خواهرت شدی تو پا به پای زینب و یک کاروانِ عشق غربت کشیده ای دَمِ دروازه ی دمشق در کربلا مقابلِ چشمانِ مضطرت پاشیده شد ز هم ، تَنِ پاکِ برادرت رأسِ بریده دیده ای و نیزه دیده ای کِی از حسینِ بی کفنت دل بریده ای؟! هم کَعبِ نیزه خورده ای از نانجیب ها هم دیده ای حکایتِ شَیبُ الخَضیب ها گودال رفته ای و غمش را چشیده ای تو کمتر از مصیبتِ زینب ندیده ای همراهِ فاطمه به سر و سینه میزدی حرفی ز بی کسیِ خود اما نمیزدی بانوی کربلا ، سر و جانم فدایتان من را ببخش ، کم نوشتم برایتان اصلا خودِ تو خواسته ای اینچنین شود تا زینبت یگانه صبورای دین شود مانندِ مجتبی که خودش را غریب کرد ذکرِ حسین را به دو عالم مُجیب کرد مانند او که خواست حسینی شود جهان میخواست کربلا بشود قبله ی زمان بانو تو هم فداییِ ایمانِ زینبی محوِ صدای گرمِ حسین جانِ زینبی ای کوثرِ علی ، تو خودت جانِ عفتی هم کُفْوِ زینبی و تو هم کوهِ عصمتی لطفت همیشه شاملِ احوالِ نوکرت جایم بده به زیرِ پَرَت ، جانِ مادرت پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
زیر پا ماندم زیر پا ماندم و لگد نشدم سر به زیرم که سرو قد نشدم نمره ی صفر هم زیادم بود کرم توست زیر صد نشدم وضع اعمال من بد است اما پیش چشمت هنوز بد نشدم هر چه کردم غلام در بند خانه زادت الی الابد نشدم همه جا سر زدم ولی حتی از سر کوچه ی تو رد نشدم بعد یک عمر لاف عشق زدن معنی عشق را بلد نشدم هر کسی غیر تو خدایم شد قل هو الله را احد نشدم خواستم تا ستاره ات باشم ولی از چشم تو رصد نشدم من هوادار جمله ای غیر از جمله ی یا علی مدد نشدم کشته ی تیغ حیدرم اما مثل عمرو بن عبدود نشدم روضه رفتم ولی شبیه کسی که فدای تو می شود نشدم محمد نجاری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ام کلثوم ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سپر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دست پر رفت انگشتر و دستار سر ... یا ام کلثوم وحید محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
به اذن ثارالله می نویسم به اذن ثارالله از زنی با وقار همچون ماه راوی صادق بنی هاشم از علوم خفی حق آگاه مهد علم و مفسر قرآن کوه عصمت، مقرب درگاه چون حسین و حسن سخاوتمند مثل زینب صبور آل الله مثل زینب بلا چشیدن را ام کلثوم بوده خاطرخواه با صلابت مبارزه می کرد با سلاح دعا و اشک و آه خطبه مانند مرتضی می خواند خطبه هایی پر از غم جانکاه مدح او را بس است چون بوده دختر فاطمه، سخن کوتاه دختر دوم ولی خدا ام کلثومِ حضرت زهرا آن قدر داغ و دردسر دیده قد کمان و نحیف گردیده بعد داغ غم رسول الله یاس را در دل شرر دیده وسط کوچه ی بنی هاشم یک نفر به چهل نفر دیده خاک غم روی چادرش مانده چون شکاف سر پدر دیده جگرش پاره شد کنار حسن طشت لبریز از جگر دیده چادر خواهر بزرگش را وسط خیمه شعله ور دیده لب گودال بر زمین خورده غارت جسم محتضر دیده کوفه و شام پر بلا رفته بر سر نیزه ها قمر دیده نیزه ها را ببر از این جا شمر دور کن چشم بی‌حیا را شمر با دلی پر شراره و گریان لقمه ها را گرفت از طفلان خطبه اش شام و کوفه را لرزاند دشمنش شد از این بیان حیران داغ بازار شام را حس کرد وسط چشم های بی ایمان با دو چشم خودش تماشا کرد خیزران خورد بر لب و دندان رفت ویرانه ای که شامش بود سرد و روزش جهنمی سوزان گریه می کرد پا به پای رباب تا دهد بر دلش سر و سامان چه فراقی کشید این خواهر اربعین بود آخر هجران درد، این است قدر این بانو مانده حتی میان ما پنهان ما بدهکار ام کلثومیم عبد دربار ام کلثومیم محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم تفسیر بی پایان کوثر ام کلثوم تصویر ناپیدای مادر ام کلثوم نور خدا را دیده ام در ام کلثوم اول بگو زهرا و آخر ام کلثوم مثل صدف در آب که گوهر پسند است حجب و حیایت بیشتر حیدر پسند است در یاعلی یافاطمه یارب عیان است مستور هستی در دعا، مطلب عیان است نور قنوتت در نماز شب عیان است در بارگاه قدسی ات زینب عیان است باید که چشم دشمن تو کور می شد روزی به نام نامی ات منظور می شد قرب تو را اشک سحر آورده بالا آه غمت را میخ در آورده بالا دیدی حسن، خون جگر آورده بالا با دست لرزانش سپر آورده بالا گرچه تو با این روضه ها خوب آشنایی در اصل، دلخون شهید کربلایی ای کاش که نذر رباب انجام می شد وحشی ترین خورشید صحرا رام می شد حالا مگر شش ماهه اش آرام می شد باب الحوائج بود و وقف عام می شد دلبستگی مادرش را می گرفتی وقتی علی اصغرش را می گرفتی باریدی و باریدی و باران نیامد سقا که رفته بود از میدان نیامد از خیمه رفت اصغر ولی عطشان نیامد برگشتنش بر هیچ کس آسان نیامد آمد حرم ارباب ما، اما چگونه؟ بین عبا پیچیده بود او را چگونه؟ از دور دیدی که سواری بر زمین خورد آنکه پس از داغ علی اکبر زمین خورد در زیر تیغ و نیزه ها با سر، زمین خورد در ازدحام و خندهء لشکر، زمین خورد عصر عجیبی بود در گودال رفتی خوردی زمین با زینب و از حال رفتی تصویری از نیلوفرت را می کشیدند ازحال رفتی، معجرت را می کشیدند بعضی تو، بعضی خواهرت را می کشیدند کتمان نکن، موی سرت را می کشیدند در کوچه و بازار شام....اصلاً بماند! بگذار شعرم ناتمام اصلاً بماند رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جانم نامِ تو چون نامِ زینب زخمِ جانِ کربلاست شاهدِ این دردِ پنهان آسمانِ کربلاست ام کلثومی و در کرب و بلا نقش آفرین مثلِ زینب سینه ات مرثیه خوانِ کربلاست هم رکابِ زینبی در مقتل و گودال و تل شعرهایت روضه ی فصلِ خزانِ کربلاست شعرِ لالایی بخوان در گوشِ اصغر، شعرِ تو داغ و شورانگیز در شعر و زبانِ کربلاست ای که صد مقتل خزانی از تو امّا کم نوشت شِکوه ی ما از جفای راویانِ کربلاست گرچه پنهان گشت نامت بینِ آن جور و جفا لیک نامت تا ابد دردِ نهانِ کربلاست کربلا از عطر و بویت چون گلستان پُر شده ریشه ات اعماقِ باغِ جاودانِ کربلاست ظهرِ عاشورای خونین ناله های شاهِ دین یا حسن(ع) یا زینبین متنِ اذانِ کربلاست ذره ذره سوختی چون شمع از عشقِ حسین(ع) های های مویه ات آه و فغانِ کربلاست گر چه فرقی بینِ ایثارِ تو وُ زینب شده لیک نامت مثلِ زینب قهرمانِ کربلاست! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه آه زینب باز هم باید عزاداری کند ام کلثومم که بعد از تو مرا یاری کند؟ آه ای آیینه ی زینب در عالم الوداع مونسم ، دلگرمی ِ پنجاه سالم الوداع رفتی و من همچنان با کوه غم ها مانده ام ای عصای دست زینب ، دست تنها مانده ام محرم اسرار من ، دار و ندارم ، خواهرم با که بعد از تو کنم گریه برای مادرم ؟ شاهد خون گریه ی مسمار آن در الوداع میزبان آخرین افطار حیدر الوداع ای دل ِ از دست این دنیا پریشان الوداع شاهد پیری ِ آنی ِ حسن جان الوداع آه پاره معجر شام غریبان الوداع بی برادر مانده در بر و بیابان الوداع من خبر دارم چه آمد بی حسینم بر سرت من خبر دارم چه کرده کعب نی با پیکرت آه خواهر حرمت ما بی برادر ها شکست پیش سرهایی که شد نیزه نشین، سرها شکست در بنی هاشم کسی جز ما اسارت دیده بود ؟ در بنی هاشم کسی چون ما جسارت دیده بود ؟ خواهرم ما دو علی را دست بسته دیده ایم هیجده دسته گل ِ در خون نشسته دیده ایم ما دو تا را که ندیده بود حتی آفتاب همسفر با حرمله کردند آن هم بی نقاب ای بمیرد حرمله از عمر سیرت کرده است دوری شش ماهه ، این شش ماهه پیرت کرده است شیر دخت ِ شیر یزدان شد غرورت پایمال ای زبان آن اراذل های شام و کوفه لال ! مُردم و زنده شدم آن لحظه که شمر لعین زد سر دروازه ی ساعات رویت را زمین ای بهاری که شدی رنگ زمستان الوداع ای شنیده طعنه ها در بزم مستان الوداع پا به پای من کشیدی ، درد پشت درد آه نان خیراتی غرورت را به جوش آورد آه  محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ام کلثوم از اول که مهرگدایی به ماخورد گذار دل ما به این کوچه ها خورد سرهرکه بر خاک پای شما خورد به تعبیر بهتر به عرش خدا خورد تو و من همیشه امامیم و ماموم دخیلم دخیل تو یا ام کلثوم خدا ریخته در تو لیلا شدن را تجلای انا فتحنا شدن را وجود علی نفس زهرا شدن را و در عین زن بودن آقا شدن را پر چادر تو نماد وقار است زبانت برنده تر از ذوالفقارست سر سفره ی نان و شیرت علی بود نمک گیر خیر کثیرت علی بود اسیرش تو بودی اسیرت علی بود مجیرش تو بودی مجیرت علی بود تو ماهی! به شب احتیاجت دروغ است و با کافران ازدواجت دروغ است بخوان خطبه ای تا مسلمان بسازی ابوذر بسازی و سلمان بسازی به وقتش ازآتش گلستان بسازی ز تو برمیاید که طوفان بسازی سخن گفتی و ما به جایی رسیدیم به اندیشه ی کربلایی رسیدیم غم از روزگارتو آخر چه میخواست؟ دلت را که سوزاند دیگر چه میخواست فراغ برادر ز خواهر چه میخواست دل سنگ یک خنجر از سر چه میخواست چه دیدی زمانیکه گودال رفتی که یک دفعه اینجور از حال رفتی سری ذبح شد معجری رفت غارت النگوی هر دختری رفت غارت عبایی و انگشتری رفت غارت و پوشیه خواهری رفت غارت پر و بال پروانه ها چیده میشد لباس تن شاه دزدیده میشد حرم امنیت داشت اما به هم ریخت سر حمله ی بی حیاها به هم ریخت عقیله زمین خورد و دنیا به هم ریخت غرور تو با ضربه ی پا به هم ریخت هزاران مغیره و هشتاد زهرا دوباره لگد،داد و فریاد،زهرا به بازار رفتی و بازار پر بود بمیرم برایت خریدار پر بود دراطرافتان مردم آزار پر بود نگاه حرامی اغیار پر بود اگرچه شکستی و دیگر خمیدی تو هم غیر زیبایی اصلا ندیدی سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹