eitaa logo
حدیث اشک
6.8هزار دنبال‌کننده
41 عکس
82 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
اشک سحر در کوچه ی لیلاست که جان ها نمی ارزد آزردگی از زخم زبان ها نمی ارزد هم صحبت موسی شدی؛ هم دم چوپان کی گفته مناجات شبان ها نمی ارزد وقتی که نباشد دل تو با دل مهمان تکریم و بفرما و بمان ها نمی ارزد یا رب اگر این اشک سحر زود نبخشد بی خوابی و این آه و فغان ها نمی ارزد ما را ضرر این است که این بار بماند درهم نخری سود و زیان ها نمی ارزد در قحط خریدار چه کسبی چه متاعی؟ بی مشتری اجناس دکان ها نمی ارزد باید که مرا کعبه به مقصود رساند بی وصل که این سنگ نشان ها نمی ارزد بخشید نگاهت همه را اول این ماه پس دلهره ی دل نگران ها نمی ارزد این چرب زبان بودن ما از سر عشق است از ترس که این گونه بیان ها نمی ارزد وقتی که جوارح همگی روزه نباشند این بستن لب ها و دهان ها نمی ارزد گر یاد محرم نکنم با لب تشنه لب تشنگی این رمضان ها نمی ارزد خوب است که همراه دعا روضه بخوانم بی نام حسین اشک روان ها نمی ارزد با روضه ی گودال دل فاطمه خون شد وقتی که به همراه سری شمر برون شد. محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
امیرالمؤمنین‌ اگر قصد خدا خلق امامُ ٱلعالمین باشد دقیقا کعبه باید نقطهٔ ثقلِ زمین باشد رکوعش کوه بخشش بوده وقتی روی انگشتر؛ کسی چون حاتم طایی رکابش را نگین باشد عقیل از هرم آتش باورش میشد علی(ع) باید که در تقسیم بیت المال سرشار از یقین باشد غمش را ریخته در عمق چاه ِ بغض وقتی که گلویش زخمی از صد استخوان آتشین باشد تصور کن دل از نیش زبان پُر باشد و عمری به جای یار، خیل ِ مارها در آستین باشد نمکدان را شکستند و نمک بر زخم پاشیدند کمک کردند امامی سال ها خانه نشین باشد مصادف شد شهادت با نزول وحی این یعنی؛ به این قران علی(ع) باید امیرالمؤمنین باشد! مرضیه عاطفی سمنان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا اله العاصین بار گناه آورده سویت روسیاهی سر در گریبان آمده غرق گناهی آه ای غیاث المستغیثین بی پناهم رحمی بفرما بر غریب بی پناهی من ناتوان تو حیِّ قادر تو رئوفی تو بر تمام ناتوانان تکیه گاهی هر چند عاصی تر ز من عبدی نداری از راه رحمت بارالها کن نگاهی با ذکر استغفار می آیم به شوقی کز راه رٱفت زر نمایی پرِّ کاهی العفو را صد بار گفتم در قنوتم تا اینکه برهانی ز بندم یا الهی تو مهربانتر هستی از آنکه گذاری سائل ز درگاهت رود با اشک و آهی خانه خرابم گر نگیری دست من را جایی ندارم جز به اعماق تباهی داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا قاهر العدو در وصفِ شما مانده ام آقا چه بگویم این بنده ی معبــــود نما را چه بگویم بالاتر از اسمِ تو به عالم مددی نیست لا حـــولَ ولا قـــوّه الّا ... چه بگویم ؟ آنجا که عدالت به برادر تو چشاندی با قطعه ای از آتشِ دنیـــا چه بگویم وقتی که خدا لب به ثنایِ تو گشوده است دیگر من از این گـــونه سخن ها چه بگویم در دستِ شما هرچه که باشد همه خیر است هم تیــــغ و هم کیسه ی خرما... چه بگویم شایسته ترینی و نبــــوده است برایت شایسته تر از حضرتِ زهرا چه بگویم تو آیه به آیه همه تفســــــیرِ خدایی هرچند خدا نیستی امّا ... چه بگویم ابراهیم زمانی قم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غفلت از یار ذره ذره معصیت کل وجودم را گرفت بنده ی دنیا شدن، بال صعودم را گرفت خواستم وارد شوم بر اهل توبه ناگهان مشکلی عارض شد و راه ورودم را گرفت من ضرر از آرزوهای بلندم دیده ام غافل از محشر شدن یک عمر، سودم را گرفت وای از بی خیریِ این چشم بی تقوا شده اشک های روضه ام، بود و نبودم را گرفت عهد بستم با امام عصر خود آدم شوم غفلتم، قولی که بر او داده بودم را گرفت غافل از صاحب زمان سرگرم کار خود شدم کم کم این غافل شدن حال سجودم را گرفت من زمین افتاده ام اما به دادم می رسد آن که مهرش روز اول تار و پودم را گرفت روزگاری می شود نام حسین بن علی با دعای فاطمه گفت و شنودم را گرفت جان فدای خواهری که ناله زد در قتلگاه خون پاک حنجرت کل وجودم را گرفت خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید سایه ی دست کسی روی کبودم را گرفت محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا کریم الصفح دیگر از سوز و نوایم خبری نیست که نیست دیگر از صدق و صفایم اثری نیست که نیست در مناجات سحر ادعیه بال و پر ماست بهر رفتن به سما بال و پری نیست که نیست سابق از دیدۀ من اشک روان جاری بود ولی امروز دگر چشم تری نیست که نیست همه درها به رویم بسته شده جز این در به جز این باب دگر هیچ دری نیست که نیست وقت آن است که دیگر تو به دادم برسی غیر تو در دو جهان دادگری نیست که نیست روزۀ من تهی است و سپر نفسم نیست بهر این نفس خرابم سپری نیست که نیست ظلمت محض شده قلب من از فعل حرام ولی افسوس که نور قمری نیست که نیست به خداوند قسم غیر حسین بن علی در جهان اسم سزاوارتری نیست که نیست تا که در دایرۀ رحمت این آقاییم با نگاه کرم او خطری نیست که نیست ولی افسوس که در کرب و بلا می‌دیدند بدنش روی زمین بود و سری نیست که نیست حبیب باقرزاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غم و درد عبد رسوای شمایم کمکم کن آقا بی تو در دام بلایم کمکم کن آقا بس که با عُجب و ریا بوده همه اعمالم شاهدی رو به فنایم کمکم کن اقا فرصتی باز بده چون که پشیمان هستم بگذر از جرم و خطایم کمکم کن آقا آمدم رو زده ام تا که ببینی امشب من هم ای یار، گدایم کمکم کن آقا خوب پیداست غم و درد فراوانم از گریه و بغض صدایم کمکم کن آقا به خودم وامگذارم که مریض احوالم باز محتاج دعایم کمکم کن آقا دلخوشی ام شده در جمع همه خوبانم نکن از روضه جدایم کمکم کن آقا چند وقتیست که در حسرتم و دلتنگِ حرم کرببلایم کمکم کن آقا روح الله پیدایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
شبِ هجران واسطه ی فیضِ الهی بیا نقطه ی پایانِ تباهی بیا چند بماند رخ تو در حجاب خیز و نما یکسره پا در رکاب خسته ز مهجوریِ داغ توأم بلبلِ سرگشته ی باغِ توأم این من و این جان و دلِ بیقرار از سفر دور نیامد سوار دل به سرِ کوی تو افکنده ام از دم عشق تو فقط زنده ام در پی دیدارِ تو گم می شوم در به درِ کوچه ی قم می شوم تا که بیایم به درِ جمکران پُر شوَم از بوی زلالِ اذان این لبِ من زمزمه پردازِ توست سوخته جان از غمِ آواز توست باز خبر، باز خبر می رسد بوی تو در وقتِ سحر می رسد مانده برایم همه دلواپسی من که به غیرِ تو ندارم کسی بس که دلم رفت به دنبالِ تو هست دلِ عاشقِ من مالِ تو هاله ی نور است رُخت در شبم شعرِ تو جاریست به روی لبم کی غمِ ایام به سر می رسد در پسِ این شام سحر می رسد؟ کاش که در عشقِ تو بینا شوَم پنجره ای سمتِ تماشا شوَم قبله ی من کوی تماشائی ات من به فدایی تو وُ زیبایی ات تو همه ی دار و ندارِ منی ماهِ زلالِ شبِ تارِ منی گر چه غریبانه رها مانده ام در شبِ هجرانِ تو جا مانده ام ما همه سرخوش ز شرابِ توییم یکسره ای عشق، خرابِ توییم ای تو پُر از سینه مهر و وفا مرتبه ی پاکی و عشق و صفا قافله ی ما شده بی ساربان هست به لبها همه آه و فغان ساقیِ آدینه ی لب تشنگان چشم جهان را به تماشا رسان پرده بر انداز ز رخسارِ خویش تا که کنی خلق گرفتار ِخویش! هستی محرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چه کنم بعد تو با غمت ای حضرت مولا چه کنم با دل غم زدهء عترت طاها چه کنم پسرانم به فدایِ پسرانِ زهرا با غم بی کسیِ زینب کبری چه کنم خانه بی روی تو غمخانهء من شد ، اما با ردِ خونِ سرت کنج مصلّا چه کنم بی تو درمانده ترین مادر تاریخ منم بی تو در سیل بلا یک زن تنها چه کنم سیر کی میشود این قوم به یک ضربت تیغ جگر پارهء در طشت حسن را چه کنم یادگاری دو کفن مانده ز زهرای بتول با حسینت که شود کشته به صحرا چه کنم گر سرت گشت دو تا بر سر تن باقی بود با سرِ همسفرِ نیزهء اعدا چه کنم  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یابن زهرا سفره دار ماه مهمانی تویی رازق رزق دعا خوانی تویی بانی چشمان بارانی تویی با خبر از درد پنهانی تویی گریه کردم وقت افطار و سحر یابن زهرا از تو هستم بی خبر چشم ما را رنگ بیداری بده بر گدایت وقت دیداری بده آنچه از لطف و کرم داری بده نان و خرمایی هم افطاری بده نان تو نان علی و فاطمه ست بر غم و درد دل ما خاتمه ست بسکه سرگرم گناه و غفلتم شد عبادت ، عادت بی طاعتم داده اما حضرت حق مهلتم در ضیافت خانه ی او دعوتم دعوتم ، اما ندارم آبرو ذکر العفوی برای من بگو بار مارا می کشی بر شانه ات ای فدای اشک دانه دانه ات به رقیه عمه ی دردانه ات کن نظر بر بنده زاد خانه ات با رقیه آمدم راهم دهی تا سحر هم اشک و هم آهم دهی در سحر لطف مکرر می رسد یا خبر یا اینکه دلبر می رسد ناله ی جانسوز دختر می رسد آه ، بابایی که با سر می رسد دخترش سر را تماشا می کند در دل شب دردو دلها می کند: جان بابا کم نما این فاصله زخمی ام مثل تمام قافله بر تنم دارم نشان از غائله من کتک خوردم میان سلسله بر رخم امشب ببین این مسئله جای مشت شمر و خولی، حرمله وارثم بر روضه های مادری شد تمام صورتم نیلوفری از سرم دشمن کشیده روسری جان بابا دخترت را می بری؟ یک نفس مانده برایم تا سحر می کشم آهی مرا با خود ببر حسین رحمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
روم سياهه روی دوشم کوله باری از گناهه آخدا سر به زیرم چه کنم؟که روم سیاهه آخدا خودمم خسته شدم بس تو گناه پرسه زدم دستمو خودت بگیر پام لب چاهه آخدا هرکسی یه جور داره منو ازت دور میکنه رفیق راهم نشی میرم بیراهه آخدا این شبا هرجا میرم بزم مناجات خونیه مجلس دعا برام یه سر پناهه آخدا چن شبه میام ولی فرقی نکردم میدونم خرج آدم شدنم یه نیم نگاهه آخدا پشت کوهی از گناهم و به چشمت نمیام مث سوزنی که تو انبار کاهه آخدا شبای آشتی کنون دیگه داره تموم میشه آخرای نیمه ی دوم ماهه آخدا بدتر از همیشه و خراب تر از قبل اومدم بی تو حالم بد و با تو روبراهه آخدا روزا تا تشنه میشم سلام به تشنه لب میدم یاد لب هاش رو لبم همیشه آهه آخدا جون به جونم بکنن به یاد جون دادنشم توی روضه ها دلم تو قتلگاهه آخدا محمد حسن بیاتلو لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حق داری محل ندی شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا منو زیر چتر مهربونیات پناه بده یه گوشه امنی به این کلاغ روسیاه بده من مزاحم تو و کار تو هستم می دونم من کلاغی ام که سربار تو هستم می دونم نکنه دیگه صدام براتو تکراری شده نکنه که گریه هام از روی بیکاری شده حق داری محل ندی اخه شما کجا و من حجت یکی یه دونه ی خدا کجا و من باشه خنده هات اقا باشه برای خوب خوبا منم اینجا دل خوشم با عشق این نوکریا برا بهتر شدنم یه فکری کن که دیر میشه هر کی از تو دور بشه توی لجن ها پیر میشه میخوام امشب تا میشه فکر یه رابطه کنم پیش تو پیش خدا یه اسمو واسطه کنم اونکه اسمش واژه صبرو پریشون میکنه روضه هاش ناموسیه چشاتو پر خون میکنه امشب اتیشه غمه توی نهاد روضه ام دَخَلتْ زینب علی ابنِ زیادِ روضه ام زینب و اسیری و کوفه و کاخ و بار عام همه چشما خیره شد به زینب و سر امام قمرش از روی نیزه اومده طشت طلا خیزرون چه میکنه با لب و دندون اقا زینب و یه کاروان خسته بین هلهله ست جلوی چشم رباب نگاهه زشت حرمله ست حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹