یا رضیع الحسین (ع)
نوشته اند مقاتل که بی هوا خورده
نوشته اند میان سر و صدا خورده
نوشته اند که تیرش خطا نمی رفته
نوشته اند اثر کرده هر کجا خورده
گلوی اصغر و قلب رباب و جان پدر
سه شعبه آمده و ناگهان سه جا خورده
و با حساب قد و قامت علی اصغر
سه شعبه نه، که سه تا زخمِ نیزه را خورده
نوشته اند میان کلام آقا زد
حساب کن پدر او چقدر جا خورده
چه کرد با تن شش ماهه اش نمی دانم
فقط بدان همه دیدند، بچه تا خورده
حساب کن دو سه تا قطره آب هم بس بود
برای طفلکِ عطشانِ شیر ناخورده
یکی به روی عبا، این یکی به زیر عبا
غم حسین گره با دو تا عبا خورده
صدا زدند بیایید مادرش غش کرد
سری مقابل او روی نیزه ها خورده
وحید محمدی
#اشعار_ماه_محرم #اشعار_محرم_1403 #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شش ماهه حسین(ع)
ای هرچه عطش، فرات آوارهی توست
ای چارهی دل، رباب بیچارهی توست
در مسلک ما رفع گرفتاریها
یک رو زدنِ کنار گهوارهی توست
کرامت نعمت زاده
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع)
صورتت ماه بود بی تردید
غرق خون هم لب تو می خندید
سرعت تیر بسکه بالا بود
کار بابا فقط تماشا بودتا که تیر سه پر لبت را دوخت
دلش از خشکی گلویت سوخت
تیزی تیر یک طرف اما
داغی این سه شعبه واویلا
می چکد جای شیر از لبهات
خون قلب تو و من و بابات
خنده ها می دهد جوابم را
سر بریدند آفتابم را
تا ابد در غمت عزادارم
بعد تو من ز سایه بی زارم
تیر تا با گلوت در افتاد
جان بابات در خطر افتاد
شرم دارد صدای بابایت
نگرانم برای بابایت
تیر داده به ظاهرت تغییر
گلویت را شکست چون شمشیر
پدرت را ببین که حیران است
بی حرکت میان میدان است
می شود از حسین مگر پرسید
تیر را از گلو چگونه کشید
مرد مادر برو خداحافظ
گل پرپر برو خداحافظ
حرمله کودک مرا کشت و
بعدها می زند مرا مشت و
خنده های پلید و مستش که...
بدتر از تیر ضرب دستش که...
می کشد انتظار چشم مرا
وای بر بی کسی ما اسرا
بگذرم_ در حرم چه می کارند؟
نیزه ها گم شده مگر دارند؟
خاک ها را که زیر و رو کردند
حرمله ها پی چه می گردند؟
می روی از حرم خداحافظ
پسر بی سرم خداحافظ
تا بسوزند قلب مادر تو
نیزه بازی کنند با سر تو
حسن کردی
#حسن_کردی #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امان از دل رباب
هی نکن گریه پیش آب رباب
نرو هی زیر آفتاب رباب
چنگ برصورتت نکش اینقدر
اینقدر غش نکن رباب رباب
از کبودی روی تو خیلی
دل زینب شده کباب رباب
خاک عالم سر فرات بریز
که به طفلت نداد آب رباب
پی اصغر نگرد دور و برت
تا که پا میشوی ز خواب رباب
چقدر بازوی کبودت را
داده ای تاب در طناب رباب
تو و زهرا دو دستهگل دادید
اجرتان با ابوتراب رباب
معجرت سوخت آری آری سوخت
پارچه پیش آفتاب رباب
هرکجا معجری به غارت رفت
آستین تو شد حجاب رباب
چشم عباس دور بردندت
بین بازار بی نقاب رباب
تو عزیزی عروس فاطمه ای
تو کجا مجلس شراب رباب
وحید عظیم پور
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شش ماهه حسین(ع)
رو لبت از عطش ترک نشسته
به کی بگم یه ذره آبت بده
اگر که بر نگشتی خوابت گرفت
میسپرمت که نیزه تابت بده
خواست که واسهی تو آب بگیره
گمون کنم که حرفاشو نشنیدن
آخه نمیدونم چی شد یک دفه
هلهله کردن و بهش خندیدن
همین که رفتی جیگرم تیر کشید
حرمله واسه پسرم تیر کشید
یه جوری زد که سرت از جا پرید
سرت بریده شد سرم تیر کشید
دیدم صدای هلهله بلنده
سر توهم فقط به مویی بنده
اونجا دیدم اشک بابا در اومد
حرمله هم هو میکشه میخنده
نفس کشیدن برا تو سخت شد
نفس کشیدن برا من سخت تر
از جا پریدن برا تو سخت شد
از جا پریدن برا من سخت تر
بابا همیشه بچه شو با خنده
رو دست میگیره و بالا میندازه
اینجا ولی بابای تو با گریه
خون گلوتو به هوا میندازه
گرفتی انگشت بابا رو محکم
دستای کوچیکتو حس میکردم
منم تو خیمه با دل تپیده
با گلوی تو خسّ و خس میکردم
موند به دلم شعر برام بخونی
تارای صوتیت تراشیده شد
بابات دلش به خیمه اومدن نیست
سر تو بدجور آخه پاشیده شد
برای خوار کردن ما کشتنت
خوب میدونن خیمه قرار نداره
الهی داغ بچه شو ببینه
بچه زدن که افتخار نداره
وحید عظیم پور
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع)
دیشب کنار شمع از بال و پرم گفتم
او می چکید و من هم از چشم ترم گفتم
هر دفعه پرسیدند کارت چیست در روضه؟
مانند بابا در جوابش `نوکرم” گفتمتا تحت قبه کاملا مشغول تو باشم
حاجات را به کفشداری حرم گفتم
در خواستگاری اولین حرفی که مطرح شد
از عشق دیرینم به تو به همسرم گفتم
جای شما را هیچ کس در دل نم یگیرد
و الله این را با تمام باورم گفتم
«با دادن حاجات من، من را مران از خویش »
این حرف را وقت یکه در پشت درم گفتم
گفتم چگونه زجر زجرش داده بعد از تو
هر بار که از دخترت به دخترم گفتم
از خشکی لبها و ذبحت با لب تشنه
امروز چندین دفعه به چشم ترم گفتم
گروه شعر یا مطلوم
#شعر_مدح_اباعبدالله_الحسین #شعر_مدح_امام_حسین #شعر_مدح_سید_الشهداء #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_سیدالشهداء
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
داغِ تو
داغِ تو داغِ گریه داری بود
بعد از تو کارم بیقراری بود
رفتی و آغوشم زمستان شد
با بودنت اما بهاری بود
سهم من از شش ماه لبخندت
کم بود اما روزگاری بود
تنها گناه من به این مردم
یک جرعه آب امیدواری بود
تیری که از ساقه تورا چیده
یک تیر داغ و زهرداری بود
مانند زخمِ گوش تا گوشت
زخم فراقت زخم کاری بود
اندازهی خون گلوی تو
از چشمهایم اشک جاری بود
از من نباید میگرفتندش
گهوارهی تو یادگاری بود
لبخند من پشت حرم دفن است
بعد از تو کارم سوگواری بود
مادر به شیرش مادراست اما
سهم منِ مادر نداری بود
دیشب که در صندوقچه خوابیدی
کارم فقط چشم انتظاری بود
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله
پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست
چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید شب معجزه هاست
یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست
این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده
غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده
کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت
شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حال ِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب
تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی
وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر
شده جنجال دوباره سر نام حیدر
بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر
این علی بن حسین بن علی های پدر
علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر
آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر
فاطمه ناله زد و عرش در آمد دادش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش
گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب
ذکر یک عرش سراسر شده ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب
خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش
محمد حسین رحیمیان
#شعر_جدید #شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از تیر بر گلو بود
از تیر بر گلو بود، بغضی که در گلو داشت
یادش بخیر روزی ، این مادر آرزو داشت
با یاد حنجری که شد پاره گریه می کرد
لالا همین که می خواند گهواره گریه می کرد
دندان نداشت وقتی ، جان داد طفل شیری
از حنجرش در آمد ، دندانه های تیری
تیر از کمان که آمد، اول به حنجرش خورد
بعد از گلو در آمد ، بر قلب مادرش خورد
یک سال داغدار پاشیدن گلو بود
با کودکی خیالی مشغول گفتگو بود ...
از زه صدا در آمد ، از حلق پاره ات نه !
بر نیزه بند آمد ، اشک از نظاره ات ؟ نه !
در معرکه به دور از چشم رباب رفتی
آغوش من چه کم داشت ،بر نیزه خواب رفتی
سنگت زدند و حتی ، یک آه هم نگفتی
بالا نشینم ای کاش ، از روی نی نیفتی
ناصر دودانگه
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفل رباب(س)
رسد به فصل جدایی اگر کتاب بد است
و تشنه ماند اگر طفلِ ربّ آب بد است
مگر چقدر از آب فرات را میخواست
برای طفل که بیش از دو جرعه آب بد است
به پیش مادر طفلی که از عطش مُرده
نه حرف آب زنید و نه لب به آب.. بد است
شبیه چوبهی گهوارهی علیاصغر
دلش شکسته و حالِ دلِ رباب بد است
خدا کند که سوال از سرِ علی نکند
اگر که حرمله پاسخ دهد جواب بد است
به گریه گفت چرا روی نیزه خوابیدی؟
مگر که دامن مادر برای خواب بد است؟
خدا کند که نقابی به رخ کشد خورشید
برای صورت شش ماهه آفتاب بد است
اگرچه بر رویِ سرنیزه سفت بسته شده
برای حمل سرش رقص و پیچ و تاب بد است
خداکند که نِیاش را تکانتکان ندهند
برای مادر غمدیده اضطراب بد است
سرش به نیزه بماند و یا زمین افتد؟
همیشه بین بد و بدتر انتخاب بد است
زمین برای سری که ز نیزه افتاد و
گرفته با لگد این و آن شتاب بد است
گروه شعر یا مظلوم
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
آتش زده به جان همه اصغر رباب
مي سوخت در بيان غمش حنجر رباب
در زير آفتاب فقط گريه ميكند
بيزار بوده است ز سايه سر رباب
لب تشنه رفت اصغر او زير تيغ تير
حرف از عطش كسي نزند محضر رباب
شايد اگر كه حرمله در كربلا نبود
اصغر برای او شده بود اكبر رباب
هي لحظه هاي دفن علي را مرور كرد
شد نبش قبر داغ دل ديگر رباب
مي گفت و مي گريست كه آن ساربان پست
مي برد كاش جاي تو انگشتر رباب
راس پسر كنار پدر بود بين تشت
چوب از يزيد خورد سر دلبر رباب...
محسن صرامی
#شعر_شهادت_ابن_الحسین #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_شهادت_رضیع_الحسین #شعر_شهادت_شش_ماهه_کربلا #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بی بی جان
تو که هستی که محو نام تو شد
چشم لیلی و قلبِ عاشقِ قِیس*
تو که هستی که عشق میبالد
در هوایِ خیام امروالقیس**
خیمه خیمه قبیلهی پدرت
رج به رج غرقِ شوقِ نام علی است
روی پیشانیِ عشیرهتان
خط به خط عشق و احترام علی است
آسمان آسمان چراغان شد
از همان لحظههای آمدنت
سرنوشت تورا رقم میزد
عشق از ابتدای آمدنت
بارها بین عرشِ رویایت
جلوههای جلوس فاطمه است
آمدی و خدا به عالم گفت
این مقام عروس فاطمه است
خوشبحالت نوشت دست خدا
که تو پروانهی حسین شوی
نو عروس علی شوی یک روز
بانوی خانهی حسین شوی
تا بیایی فرشتهها با شوق
چادری بافتند از جبروت
از حریر تبسم گلها
محملی ساختند از ملکوت
مرتضی عاقدت و شاهدِ عقد
حضرت فاطمه است بین بهشت
دختر سر به زیرِ شرم و حیا
میشود همسرِ حسینِ بهشت
خطبه را مرتضی که انشاء کرد
زود امالبنین بغل وا کرد
چشم تو خیره شد به چشم حسین
فاطمه عشق را تماشا کرد
دست تو بِین دست زینب بود
تا بیایی به خانهی زهرا
مثل امالبنین تو هم دادی...
بوسه بر آستانهی زهرا
گفت آقا لَعَُمرکِ ، یعنی...
با سکینه تمامِ جان هستی
هست تنها میان قلب حسین
خانهای که تو بین آن هستی
شعر اگر گفت زینبش فهمید
حرف پنهانیِ حسینت هست
احتیاجی نداشتی به چراغ
نور پیشانی حسینت هست
حیف از آن نور ، نور پیشانی
پیش چشم تو سنگ خورد و شکست
وای از آن سینه ، سینهای که دوبار
پیش تو بین آن سهشعبه نشست
پدری رو زد و ولی عوضاش
کودک گرم خواب را کُشتند
در حرم کس نگفت اصغر رفت
گفت زینب رُباب را کشتند
*قیس عامری به مشهور به مجنون
**نام پدر بزرگوار حضرت رباب سلام الله علیها
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شب_هفتم_محرم_1403 #شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر #شعر_مدح_اهل_بیت #شعر_مدح_حضرت_رباب
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹