هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
کدام چلّهنشین است این چنین که منم
علمبهدوش در این ظهر اربعین که منم
اویس، دست تکان میدهد بر اهل یمن
چهل عمود بیایید از یمین که منم
چهل عمود نرفتم که دست حرملهای
کمانبهدست فرود آمد از کمین که منم
ببین در آینهٔ شط شکوه ساقی را
خدا که دست برآرد از آستین که منم
چهل عمود، شبی از فرات رد شدهام
بهروی دست، ورقهای یاسمین که منم
سکوت تشنهلبانیم، ساقیا مددی
أَدِر، و ناوِلُنی مثلَ ساتكين كه منم
امام خوانده تو را "نافذالبصیره" و بس
برآر دست از آن چشمهٔ یقین که منم
علمبهدوش، شهیدان کیستند به دشت؟
به لالهپوشترین قسمت زمین که منم
کجاست سورهٔ یاسین سربریده به طف
به نیزه میشنوم شرح یا و سین که منم
میان معرکه "هل من معین" کیست به دشت؟
به نیزه، شعشعهٔ ماه بیمعین که منم
نشسته جلوهٔ ثاراللَّهی به پیرهنش
نشسته نقش هو الله بر نگین که منم
خموش رد شدی از خیمهگاه سوختهای
شکسته بشنو از این تار بیطنین که منم
کنار علقمه ساعت به وقت مرثیه است
در این قصیده ببین داغ بر جبین که منم
#اربعین
#امام_حسین
#محمدحسین_انصارینژاد
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
Jamae-Mastan-E39.mp3
3.29M
کدام چلّهنشین است این چنین که منم
شاعر: محمدحسین انصارینژاد
با صدای: محمدجواد الهیپور
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد.mp3
1.07M
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک
دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بی مهری دریا، قسی القلب شد آتش
به جان دودمان رحمه للعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسیها نیست
که چشمش سوی خیمه لحظههای واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سر بسته میگویم
زبانم لال النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را
اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد
نفهمیدند طه را، نفهمیند یاسین را
به چوب خیزران دندانهای از حرف سین افتاد
#شعرخوانی
#سید_حمیدرضا_برقعی
@hafez_adabiyat
نشسته سایهای از آفـتاب بر رویش
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
ز دوردست، سواران دوباره میآیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا میآورَد بـویش
کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح بُرید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که میگرید
کسی که دست گرفته به روی پـــــهلویش
هـزار مرتبه پرسیدهام زخود او کیست
که این غریب ، نهاده است سر به زانویش
کسی در آن طرف دشتها نه معلوم است
کجای حادثــه افتاده است بازویـش
کسی که با لب خشک و ترک ترک شدهاش
نشسته تـیر به زیر کمان ابـرویش
کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویـش
عجب که کــــــــــوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق میکشد از هر طرف به هر سویش
طلوع میکند اکنون به روی نیزه سـری
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
#فاضل_نظری
@hafez_adabiyat
هدایت شده از ادبی-اشراق
🔴فراخوان شعر اشک و غربت
🔹با موضوع رحلت رسول گرامی اسلام (ص)، امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع)
🔹و با موضوع ویژه غربت غزه
🔸از سلسله نشستهای ماهانهی حجرههای ساحلی
🔻ویژهی شاعران طلبه سراسر کشور
🔹با اهدای جوایز نقدی به پنج اثر برگزیده
📆مهلت ارسال آثار: تا سه شنبه ۱۳ شهریور ماه ۱۴۰۳
🔰شاعران طلبه اشعار خود را تا تاریخ یاد شده از طریق نرم افزار ایتا به دبیرخانه فراخوان ارسال کنند.
📲 راه ارتباطی دبیرخانه:
@eshragh_adabi
🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی
@eshragh_adabi
بگذار که سر بر سر دوش تو گذارم
تا چشم کُند کار، برای تو ببارم
چون ابر ِسفرکرده به دریا و در و دشت
می آیم و جز اشک، رهاورد ندارم
خون می خورم ازدرد ونپرسی به چه حالم
جان می کنم از هجر و نگویی به چه کارم
بــا نامه و پیغام که بی سود و ثمر بود
گفتم که تو را برسر ِانصاف بیارم
امّید وصالم نشود کاسته از هجر
من نخل ِخزان دیده مشتاق ِبهارم
خورشید و مه از دور تو را سجده کُنانند
من سوخته بی سروپا در چه شمارم؟
غم نیست که غارت کُندَم مور، ولیکن
فرصت ندهد برق که من دانه بکارم
گفتم که به پابوس تو جان را برسانم
ترسم نرسی از ره و من جان بسپارم
#محمد_قهرمان
@hafez_adabiyat
حکایت ۱۶ باب دوم.mp3
3.53M
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان »
حکایت شمارهٔ ۱۶
یکی از جملهٔ صالحان به خواب دید پادشاهی را در بهشت و پارسایی را در دوزخ.
پرسید که موجبِ درجاتِ این چیست و سبب دَرَکاتِ آن چه؟ که مردم به خلاف این معتقد بودند.
ندا آمد که این پادشه به ارادتِ درویشان به بهشت اندر است و آن پارسا به تقرّبِ پادشاهان در دوزخ.
دَلْقت به چه کار آید و تسبیح و مُرَقَّع
خود را ز عملهایِ نکوهیده بری دار
حاجت به کلاهِ بَرَکی داشتنت نیست
درویشصفت باش و کلاهِ تَتَری دار
#گلستان_حکمت
#خوانش
#ژاله_صادقیان
#شرح
#رشید_کاکاوند
@hafez_adabiyat
ادبگردی صائب.mp3
13.11M
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۱۰۱۲
با کمال احتیاج، از خلق استغنا خوش است
با دهان خشک مردن، بر لب دریا خوش است
نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است
کوهِ طاقت برنمیآید به موج حادثات
لنگر از رَطلِ گران کردن در این دریا خوش است
بادبانِ کشتیِ مِی نعرهٔ مستانه است
هایوهوی مِیکَشان در مجلس صهبا خوش است
خرقهٔ تزویر از باد غرور آبستن است
حقپرستی در لباس اطلس و دیبا خوش است
ماه در ابر تُنُک جولانِ دیگر میکند
چهرهٔ طاعت، نهان در پردهٔ شبها خوش است
هر چه رفت از عمر، یاد آن به نیکی میکنند
چهرهٔ امروز در آیینهٔ فردا خوش است
فکر شنبه تلخ دارد جمعهٔ اطفال را
عشرت امروز بی اندیشهٔ فردا خوش است
برق را در خرمن مردم تماشا کرده است
آن که پندارد که حال مردم دنیا خوش است
زور بر راه آوِرَد چون راهرو تنها شود
از دو عالم، دشتپیمایِ طلبتنها خوش است
ناقصان در پردهٔ ظلمت نمیبینند نور
ورنه پیش کاملانْ طاوسْ سر تا پا خوش است
هیچ کاری بیتأمل گرچه صائب خوب نیست
بیتأمل آستین افشاندن از دنیا خوش است
#آشنایی_با
#صائب_تبریزی
ادبگردی
کارشناس دکتر بهرام پروین گنابادی
@hafez_adabiyat
گروه شعر مطلع
با حضور شاعران از سراسر کشور
_شعر بدون نام شاعر ارسال نشود
_بزرگوارانی که از سوال و نقد شعرشان ناراحت می شوند اشعارشان را به اشتراک نگذارند
_افرادی که میخواهند شعری را نقد کنند حتما دلسوزانه و با رعایت ادب و انصاف باشد
_ارسال پست به صورت تعدادزیاد و پشت سر هم ممنوع
_توهین و بی اخلاقی ممنوع
_ارسال مطالب غیرمرتبط با ادبیات و شعر ممنوع
_بحث های اعتقادی، اجتماعی و... در حد مرتبط با اشعار باشد نه بیشتر
_ارسال تصاویر نامناسب ممنوع
_شاعرانی که اشعار خودشان را ارسال میکنند فقط دو شعر در روز
_در تایید و تشویق ها از ادبیات لوس مرسوم شده در بعضی گروه ها مثل "قلمتان مانا بانوی شعر و ادب و هنر"، "فدای زیبایی قلمتان"و غیره استفاده نشود🥴🥴
https://eitaa.com/joinchat/1899692313C12e4ca3fb1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شرمندهام که همت آهو نداشتم...
شعرخوانی مرحوم محمدعلی بهمنی در نجوا با امام رضا(ع)
@hafez_adabiyat
qand e parsi 020329 (bahmani)_5879663503551239160.mp3
48.43M
🔹دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیاست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است
🔺تاملی بر یک غزل از شاعر پیشکسوت محمدعلی بهمنی
🔻نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔸تهیهکننده و گوینده: زینب بیات
🔹کارگاه شعر: اسماعیل امینی
#قند_پارسی
#شعر
#بهمنی
#وطن_فارسی
@hafez_adabiyat